واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اساطير نجومي ايران باستان
آنچه در پي ميآيد صفحاتي از جلد اول کتاب هزاره هاي گمشده، نوشته ي دکتر پرويز رجبي است؛ که با اجازه ي ايشان در زبان فارسي منتشر مي گردد.ستارگان در فرهنگ ايران باستان از اهميت تعيين کنندهاي برخوردارند. بدون شک نقش طبيعت فلات ايران و چشمانداز باز و گستردهي آسمان را نبايد ناديده گرفت. طبيعي است که در سرزمينهاي هميشه ابري و باراني، نميتوان به اندازهي ايران به ستارگان نگاه کرد و به آنها خيره ماند و متحير شد. ايرانيان از نخستين قومهايياند که با ستارگان نگارگري کردند و از گردش و چرخش ستارگان در شگفت شدند. با تيريشت ميتوان به برداشت ايرانيان باستان از ستارگان و غوغاي درخشانِ شبانهي آنها نزديک شد و به يکي از علل علاقهي ايرانيان باستان به نجوم پيبرد. اَباختران زرتشت در گاتها شگفت زده از اهورمزدا ميپرسد: [اگر تو نه، پس] کيست که به خورشيد و ستارگان راه [گردش و چرخش] بخشيده است؟ به نيروي چه کسي ماه بالا ميآيد و دوباره ميکاهد؟ چه کسي زمين را نگه داشته و مانع فرو افتادن سپهر شده است؟ کيست که آب و گياه را آفريده است و به باد و ابر تندي و تيزي داده است؟ آفريدگار منش نيک کيست؟ [اگر تو استاد روشنايي و تاريکي و خواب و بيداري را آفريده است؟ چه کسي بامداد و نيمروز و شب را به وجود آورده است تا فرزانگان را عهد و پيمان در ياد بماند؟ (يسنا44) در تير يشت، شهرآسمان، شهري است با راههاي باشکوهي که نه در روي زمين يافت ميشوند و نه در خيال افسانه پردازان.
هنگامي که سيارات در ادب پهلوي اَباختران خوانده ميشوند، پيداست که اين اصطلاح در دانشي کهن و نجومي کاربرد داشته و فقط مخلوق ذهن نويسندهي بُندهش نيست: سياره را از اين روي اَباختر ميگويند که اختر نيست. ستيز اباختران با اختران (ثوابت) و افسانههاي در پيوند با اينان در ادبيات ايران باستان حامل نخستين برخوردها و برداشتهاي ايرانيان باستان با دنياي ستارگان است. هرمزد براي آفريدن روشنايي، پيش از ماه و خورشيد، نخست ستارگان اختري و نااختري (اباختران) را آفريد. از اباختر در اوستا،به صورت اپاختَرَه و اپاخِذرَه به معني «پشت سر» مفهوم شمال برداشت ميشود. ايرانيان شرقي، جهت را با جنوب ميسنجيدند و از اين روي جنوب را «فَرَتَرَه» (=آنچه در جلو است) ميخواندند و به «شمال» اباختر ، يعني «آنچه در پشت سر است» ميگفتند. يوستي با ترجمهي اباختر به «بي ستاره» به معني «شمال» ميرسد. همين واژه در پهلوي به صورت اپاختر و اباختر به معني شمال و ستارهي سيّار آمده و در فارسي از آن به صورت «باختر» هم به معني شرق و هم غرب استفاده شده است. اين جابجايي از اين روي پيش آمده است که هنديان جهت را با شرق ميسنجيدند.بارتلمه برخلاف يوستي تجزيهي اپاختر پهلوي را به «اَپَه» و «اختر» نادرست ميخواند و آن را ترکيب «اَپ» و «اختر» به معني شمال و «اوپه» و «اختر» به معني سياره ميداند. با تأکيدي که در اوستاي متأخر بر «بدي» شمال ميشود، بايد که ريشههاي اين باور را در زمانهايي دورتر از زمان ادبيات پهلوي جست. در ارديبهشت يشت خواسته ميشود که دروغ در اپاختر گم شود تا راستي را نابود نسازد. دروغ در ونديداد به پيکر پليدترين حشرات و اهريمن مرگ آفرين که سالار ديوان است از اباختر ميآيد. در گزيدههاي زادسپرم اباختر، سپاهبد اهريمن براي ايجاد خطر است. اباختران (=سيارات): سپاهيان اهريمن
در ادب پهلوي ستارگان به دو دستهي هرمزدي و اهريمني تقسيم ميشوند. اختران يا ثوابت به خاطر سکون و آرامششان هرمزدي اند و اباختران يا سيارات، به سبب هرزگي و ناآراميشان در فضا، اهريمني. ماه و خورشيد و ستارگان تا پديدار شدن اهريمن ثابت و بي حرکت بودند و روزگار به پاکي ميگذشت و همه جا نيمروز بود، امّا با آمدن اهريمن [برخي] به حرکت درآمدند و تا فرجام ازحرکت باز نايستند.ايرانيان نيز مانند يونانيان به وجود هفت اباختر قائل بودند: هرمزد (مشتري)، کيوان (زحل)، بهرام (مريخ)،ناهيد (زهره)، تير (عُطارِد)، ماه سياه يا ماه اباختري وخورشيد سياه يا مهر اباختري. برخلاف گوهر اهريمنيشان نامهايي ايزدي دارند. برخي برگزيدن اين نامها را حاصل نفوذ فرهنگ و نجوم بابليها، که سيارات را خدا ميانگاشتند، ميدانند، اما با توجه به کهن بودن باور ايرانيان به نقش ستارگان، اين برداشت و اصولاً تأثيرپذيري ايرانيان از بابليان نياز به دليل قانع کننده اي دارد. از سوي ديگر باور به نقش ستارگان، در هر جاي ديگر جهان، بدون تأثيرپذيري از جايي ديگر امري عادي است. اما وظيفه ي هر يک از اين سپاهيان اهريمن چيست؟ ادامه دارد.... تآليف:دکترپرويز رجبيبرگرفته از:http://persianlanguage.ir/تنظيم براي تبيان:ا.م.گميني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 918]