واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: t=22750">عشق اينترنتي آرش ومامك منجر به قتل مامك شد Salar 14 آبان 1383, 19:08به گزارش خبرنگار ما، این پسر جوان که آرش نام دارد و 31 ساله است قرار بود دو روز قبل اعلام شود، اما به خاطر تقاضای مادر وی اجرای حکم یک هفته به تعویق افتاد. مادر مامک دختر 26 سالهای که با ضربات چاقوی آرش به قتل رسید، دیروز با خبرنگار ما گفتوگویی انجام داد که میخوانید: - حادثه چطور اتفاق افتاده بود. 2 بهمن ماه سال 81 بود و مامک که درارمنستان تحصیل میکرد برای تعطیلات ژانویه به ایران آمد، او در کشور ارمنستان دانشجوی دکترای کامپیوتر بود. من مادرم و دخترم مامک برای خرید بیرون رفته بودیم، شوهرم هم از طرف محل کارش در ماموریت به سر میبرد ودختر کوچکم سارا در خانه بود. ساعتی بعد به خانه آمدیم و سارا گفت: آرش خواستگار مامک دوباره آمده بود و قصد داشت وارد خانه شود ، اما من او را راه ندادم. چند دقیقه بعد دوباره زنگ درخانه به صدا درآمد، مردی از پشت آیفون گفت که از طرف شوهرم بستهای آورده است، مادرم برای باز کردن در به حیاط رفت. اما یکدفعه فریاد زد و سارا به صدای فریاد مادربزرگش به حیاط دوید اما یکدفعه خودش هم فریاد کشید. من و مامک هر دو به سوی راه پلهها دویدیم. من جلوتر ازمامک بودم و یکدفعه سارا را دیدم که روی زمین افتاده و غرق در خون است و آرش نیز با یک چاقوی خونی جلویم ایستاده بود. او ناگهان به طرفم حمله کرد، به سویش رفتم تا جلوی نزدیک شدن وی به مامک را بگیرم، اما او با چاقو ضربه ای به من زد و به سراغ مامک رفت و او را به داخل اتاق برد، مامک در همین حین میگفت به خانوادهام کاری نداشته باش، آرش در را قفل کرد، هیچ صدایی ازداخل اتاق بیرون نمیآمد و در این میان همسایهها موضوع را به ماموران خبر دادند، آرش وقتی فهمید که پلیس خانه را محاصره کرده خودزنی کرد. از سویی ماموران خود را پشت اتاق مامک رساندند اما هرچه صدا کردند، کسی جواب نداد. آنها سرانجام در اتاق را شکستند و وارد شدند، جسد دخترم روی تخت و آرش نیز نیمه جان روی زمین افتاده بود. پلیس، من، مادرم و سارا که باضربات چاقوی آرش زخمی شده بودیم را به بیمارستان رساندند، زخم من و مادرم جزئی بود اما سارا مدتی بستری ماند. آنها جسد دخترم رابه پزشک قانونی منتقل کردند و آرش هم به بیمارستان فرستاده شد. - چرا آرش دست به چنین کاری زد. او مدتی قبل در یک شرکت کامپیوتری با دخترم مامک آشنا شده بود و چند بار هم به خواستگاری او آمد، اما چون قبلا ازدواج کرده بود و بچه داشت و ازطرفی سطح تحصیلاتش درحد مامک نبود، با ازدواج آنها مخالفت کردیم. مامک هم حرفمان را پذیرفت و برای همین به کشور ارمنستان رفت تا دررشته دکترای کامپیوتر درس بخواند. - آرش چگونه فهمیده بود که مامک به ایران آمده است. او همیشه برای ما مزاحمت ایجاد می کرد و مدام در تعقیب افراد خانواده بود، ازطرفی به مامک گفته بود که دلش میخواهد زمانی که درارمنستان است با او رابطه داشته باشد و مامک و آرش از طریق اینترنت با هم در تماس بودند. - چه مدتی از آشنایی آنها میگذشت. تقریبا 3 سال. دخترم یکسال قبل از مرگش به ارمنستان رفت و از طریق اینترنت با ارش هم ارتباط داشت. البته مامک میخواست کم کم رابطهاش را با او قطع کند که وی ضربه روحی نخورد و به همین خاطر دراین مدت به این رابطه ادامه میداد. - چرا حکم اعدام به تعویق افتاد. قرار بود این مراسم انجام شود، اما شب قبل از اعدام مادر آرش از کانادا به ایران آمد و از دادگاه خواست تابرای اجرای حکم یک هفته دیگر تحمل کند، او گفته میخواهم این یک هفته را در کنار پسرم باشم. اما قرار است یک هفته دیگر این حکم اجرا شود. -قصد ندارید، رضایت دهید. نه هرگز قاتل دخترم رانمیبخشم، او 8ضربه چاقو به مامک زده بود، هرگز آرش را نمیبخشم. بنابراین گزارش، آرش پیش از این در جلسات محاکمهاش گفته بود « میدانستم مامک نیز مرا دوست دارد. او قول داده بود در صورتی که از ارمنستان برگردد با من ازدواج میکند، خانواده مامک به زور وی را به ارمنستان فرستاده بودند تا مرا فراموش کند اما او خودش مرتب به من ایمیل میزد باهم و چت میکردیم. مامک گفته بود تعطیلات ژانویه را به تهران میآید به همین خاطر به خواستگاری اش رفتم و از پدرش خواستم تااینبار مخالفت نکند، اما آنها رفتار تندی با من کردند و من تصمیم گرفتم، از خانواده مامک انتقام بگیرم، برای همین دست به این جنایت زدم.» :cry: :cry: :cry: جادوي سبز 14 آبان 1383, 19:51جوووووووووون. بازم مقاله !! PersianArt 15 آبان 1383, 09:39متاسفم...... :( بي جنبگي تا چه حدييييييييييييييييييييييي يييييييييييي؟ فرهاد a Truth Seeking 15 آبان 1383, 19:48خدا مامك بيچاره رو رحمت كنه. بنده خدا ... NextWorld IT 15 آبان 1383, 19:57مرگ براي اين پسر كم هست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]