واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
تکفرزند در مرکز توجه است و اغلب بیش از حد تحت حمایت پدر و مادرش قرار دارد. وارنکا مارک، روانکاو کودکان، خاطرنشان میکند: «حمایت بیش از حد از کودک، به او احساس امنیت شدید و قدرت کامل میدهد». با این حال، این قهرمان جمع خانواده، از ترس رویارویی با غریبهها و بحث و مشاجره با دیگران، گاه جرات نمیکند در بیرون از محیط خانه ریسک کند. چنانچه این نوع عملکرد تا دوران بزرگسالی ادامه یابد، او را هم از لحاظ اجتماعی و هم احساسی حقیقتا عقب نگه میدارد. علاوه بر آن، حمایت بیش از حد والدین، اغلب با توقع و انتظار بیش از حد آنان از فرزندشان و کنترل دائم کودک همراه است؛ «کجا میری؟ با کی؟ چرا؟». زمانی که تمامی ترسهای پدر و مادر روی یک کودک متمرکز شود، تربیت با مزاحمت همراه میشود. رضا همواره به یاد دارد که «به محض آنکه پیش دوستانم میرفتم یا همینکه از سالن سینما خارج میشدم، باید فورا به مادرم زنگ میزدم و مورد تمسخر دوستانی قرار میگرفتم که مرا نینیکوچولو میدانستند. پدر و مادرم همیشه میترسیدند که بلایی سر من بیاید و دست و دلشان برایم میلرزید. حتی تا جایی پیش رفتند که مرا از رفتن به کلاسهای اسکی منع کردند؛ ممکن بود بهخودم آسیب برسانم یا بدتر...! هنوز از دست آنها دلخور هستم. هماکنون 28ساله هستم و مادرم همچنان هر روز به من زنگ میزند تا ببیند سالم هستم یا نه و من هنوز جرات ندارم به او بگویم که مرا به حال خودم بگذارد». تکفرزند، تنها در برابر والدین پدر و مادر مرتب دور و بر تنها فرزندشان هستند و او را در فعالیتهای روزانه (بازی، تکالیف مدرسه، بحث و گفتوگو و...) همراهی میکنند، با این حال او تنهایی و گاه بیحوصلگی و غم را میشناسد. این تناقض باعث میشود که او زودتر به پختگی برسد. از آنجایی که مستقیما با زندگی آدم بزرگها سر و کار دارد، خیلی زود خود را وقف فعالیتهایی که بیشتر قوه عقلانی او را بهکار میاندازند (مثل خواندن) میکند. همچنین گاه ممکن است مسئولیت اخلاقی و روانی که والدین بر دوش فرزندشان میگذارند، موجب پختگی زودرس او شود. یکی از تکفرزندان میگوید: «بهعنوان فردی قابل اعتماد، مادرم همه درد دلهایش را با من میکرد و خیلی زود به تمام چیزهایی که بین پدر و مادرم میگذشت پی بردم؛ از دعواهای خصوصیشان گرفته تا ناکامیهای شغلیشان. از آنجایی که دیگر نمیتوانستم نقش یک میانجی را برایشان ایفا کنم، در سن 17سالگی خانه را رها کرده و ترک تحصیل کردم. در 35سالگی، نماینده پدر و مادرم باقیماندم. حتی بعد از طلاقشان، مرا درگیر قضیهای میکردند که ربطی به من نداشت. دلم میخواهد دیگر کاری با آنها نداشته باشم اما از این بابت بهشدت احساس گناه میکنم. از اینکه خواهر و برادری ندارم تا سنگینی این بار را تنهایی به دوش نکشم و آنرا با آنان تقسیم کنم، افسوس میخورم.» تکفرزند به تنهایی نگرانیها و تشویشهای والدینش را بر دوش میکشد. به گفته وارنکا مارک، روانکاو، از آنجایی که تکفرزند به تنهایی این مسئولیت را بر عهده میگیرد، واکنشی که نشان میدهد آن است که یا بهشدت از خود در برابر دیگران محافظت خواهد کرد یا برعکس، بهطور سیستماتیک تمایل خواهد داشت مسئولیت اطرافیانش را بر عهده بگیرد. تنها در برابر والدین تکفرزند کسی را برای رویارویی ندارد یک متخصص کودکان و روانکاو معروف انگلیسی، بر این باور است که «ارتباط با خواهر و برادر نقشی مهم و اساسی در رشد و شکوفایی کودک ایفا میکند». این ارتباط در او میل به بازی و سرگرمی ایجاد میکند، این امکان را فراهم میسازد تا نقشهای متفاوتی را بازی کند، به او کمک میکند تا خلاقیت و خودجوشیاش را افزایش دهد، به او فرصت میدهد تا خشم و پرخاشگریاش را ابراز کند و به او میآموزد تا این حس را هدایت کند؛ همان چیزی که او را برای زندگی در جامعه و رویارویی با افراد آماده میکند. بنابراین، نبود خواهر یا برادر در خانه موجب میشود که هر کودکی واکنشهای متفاوتی در این موارد از خود نشان دهد. یک کودک تنها ممکن است در بیرون از خانه بهدنبال رابطه خواهر یا برادری باشد. بهمن 22ساله با افتخار میگوید: «من برادرهایم را خودم انتخاب کردهام. همیشه یک عالمه دوست پیدا کردهام و دوست اغلب بهتر از خواهر و برادر است چون دستکم بین دوستان حسادت وجود ندارد.» تکفرزند دیگر در رویارویی با رقابتها، بهویژه رقابتهای اجتنابناپذیر در مدرسه احساس میکند که نمیتواند به پای همکلاسیهایش برسد. از آنجایی که خواهر و برادری ندارد که با آنها رقابت کند، برای رقابت در مدرسه آمادگی چندانی ندارد، از این رو در دوران بزرگسالی، ستیزهجویی پویا و مثبت را از دست خواهد داد و چون در دوران کودکی این فرصت را نداشته است تا خود را با سایرین مقایسه کند، قربانی احساس حقارت خواهد شد. جلوگیری از مشکلات تک فرزندی اما آیا خانوادههای تك فرزند واقعا دچار مشكل خواهند شد و اگر پاسخ مثبت است چگونه میتوان این مشكلات را حل كرد. نظر برجستهترین روانشناسان را در این رابطه مرور میكنیم . * تنهایی : تنهایی برای یك كودك هم خوب است و هم بد. خوب از این جهت كه والدین مجبور نیستند محبت و توجه خود را میان فرزندانشان تقسیم كنند و بد به این دلیل كه كودك در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشكل میشود و ممكن است حسود شود . چه باید كرد؟ فرصتهای زیادی برای كودك خود(در سنین قبل از دبستان) بوجود بیاورید تا با بچههای همسن ارتباط داشته باشد. دعوت از دوستانی كه كودك دارند و یا فرستادن بچه به مهدكودك بهترین راه حل است. همچنین پس از اینكه فرزند شما وارد مدرسه شد ارتباط او با همسن و سالهایش را همواره حفظ كنید . مثلا با بچههای همسایه ارتباط داشته باشد و یا او را در كلاسهای مختلف ثبتنام كنید. سعی كنید با بستگان و خانوادههایی رفت و آمد داشته باشید كه فرزند همسن فرزند شما دارند . * رشد سریع : تك فرزند به دلیل زندگی در یك محیط بزرگسال از لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد میكند و دنیا را از دید بزرگسالان میبیند . چه باید كرد؟ شما و همسرتان باید كمتر به فرزندتان به عنوان تنها همدم خود وابستگی داشته باشید. والدین باید همیشه والدین فرزندشان بمانند نه همدم او . تنها در برابر والدین *توقعات بالا : علت تك فرزندی بسیاری از خانوادهها تجمیع تمام امكانات رفاهی برای تنها فرزند خانواده است. با وجود اینكه تجمیع امكانات برای یك بچه احتمال موفقیت وی را بسیار بالا میبرد اما به موازات آن ممكن است توقعات والدین از فرزند خود را نیز افزایش بدهد . همین موضوع باعث خواهد شد تا فرزند برای موفق شدن و انجام كارهای بزرگ زیر فشارهای روحی و روانی له شود . چه باید كرد؟ كوچكترین كارهای فرزند خود را زیر ذره بین قرار ندهید. اجازه بدهید كه وی حریم خصوصی و هویت مستقل برای خود داشته باشد. او باید احساس كند كه شما به خاطر همان چیزی كه هست دوستش دارید و توقعات غیر معمول از وی ندارید . در فواصل زمانی مشخص با معلمان وی مشورت كنید. آنها میدانند كه تواناییهای فرزند شما تا چه حدی است. در صورت آگاهی از این تواناییها دیگر انتظارات غیر معقول از آنها نخواهید داشت . * سرخوردگی : با توجه به اینكه تك فرزند، كانون تمام توجهات و محبهای والدین در طول زندگی است به همین دلیل تا زمان ورود به دنیای خارج از خانه همه چیز را بر وفق مراد میبیند. اما به محض ورود به این دنیای جدید دچار سرخوردگی میشود چون همه چیز دیگر بر وفق مراد او نخواهد بود . چه باید كرد؟ به فرزند خود بیاموزید كه ممكن است در زندگی با ناكامیو مسائل زیادی مواجه شود كه بر وفق مرادش نیستند. اما از همه مهمتر درخواستهای فرزند خود را به سرعت اجرا نكنید. به او یاد بدهید كه باید برای رسیدن به هدفش تحمل داشته باشد و صبر كند چون دنیای خارج از خانه هم اینگونه است . بخش خانواده ایرانی سایت تبیان پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]