واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا حق ما را نمي دهيد؟
ستايشگران فاطمه 9 اشاره:حضرت صديقه طاهره، دخت پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله ستايشگران بي شمار دارد و از فضايل، مناقب و مقامات عاليه او ستايش هاي فراواني شده است. دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وي را ستودهاند. در اين مجموعه قصد آن داريم تا ستايشها و ستايشگران بانوي آب و آيينه را به منظر چشم شما آوريم. امام موسي بن جعفر در ستايش فاطمه عليهما السلامامام هفتم، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام دربارهي حضرت زهراي طاهره سلام الله عليها سخناني دارند و جدّهي گرامي خود را توصيف و ستايش نموده و گاهي در اثابت مظلوميت آن مکرمه و اموال به تاراج رفته و غصب شده ايشان احتجاج کردهاند. اينک به اين موارد توجه کنيم: 1- شيخ کليني رضوان الله عليه از حضرت علي بن جعفر فرزند امام صادق عليه السلام نقل ميکند: حضرت ابوالحسن – موسي بن جعفر – عليه السلام فرمود: «اِنَّ فاطِمَةَ عَليهَا السَلامُ صِدّيقَةٌ شَهيدةٌ وَ اَنَّ بَناتَ الانبياءِ لا يَطمَثن ؛ به تحقيق فاطمه سلام الله عليها صديقه و شهيده بود و به راستي که دختران انبيا به عادت زنانه مبتلا نميشوند»امام کاظم عليه السلام در اين کلام مبارک، سه مطلب دربارهي حضرت فاطمه عليه السلام ذکر کرده اند: الف. او صديقه بود؛ در صدق و راستگويي و در تصديق حقايق غيبي و معارف آسماني به مرتبهي اعلا رسيده بود. علامه مجلسي در تفسير واژهي «صدّيقه» ميفرمايد: يعني او نسبت به همهي معارفي که پدرش آورده بود کثيرالتصديق و نيز در تمامي گفته هايش صادق بود و سخنانش را با افعالش تصديق ميکرد و اين همان معناي عصمت است و در عصمت و پاکي او شک و ترديدي نيست.نخستين کسي که جرأت غصب کردن فدک را به خود داد و وکـلاي حـضـرت فـاطـمـه را بـيـرون کـرد، ابـوبکر بـودب. او شهيده بود؛ فاطمه با مرگ طبيعي از دنيا نرفت بلکه همانند همسر و فرزندانش در راه خدا و براي دفاع از حق به دست جنايت کاران امت، مظلومانه به شهادت رسيد. و اين مطلبي بود که امامان بزرگوار و فرزندان برومند حضرت صديقهي طاهره علي رغم اينکه برايشان معلوم و مسلم بود که مادرشان به دست اشقيا، تبه کاران و هيئت حاکمهي آن روز به شهادت رسيده اما حساسيت شديد از آغاز وقوع جريان دلخراش تا پايان خلافت بني اميه و آل عباس و اهتمامي که آنان بر اخفاي قضيه داشتند، مجال بيان اين حقيقت را از آن بزرگواران گرفت و نتوانستند اين موضوع را آشکارا و بي پرده به صورت مکرر ذکر کنند و اگر شرايط و ظروف خاصي پيش ميآمد که ميتوانستند اين حقيقت را بيان کنند به بيان و شرح آن مبادرت ميورزيدند. از جمله حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مظلوميت جدهي والا مقام خود را بسيار صريح و آشکار، بيان نموده و شهادت او را اعلام مينمايند.
2- همان محدث بزرگ، از عليّ بن اسباط نقل ميکند که حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بر مهدي عبّاسي وارد شد و مشاهده کرد که در حال برگرداندن مظالم و حقوق مردم است. حضرت فرمود: «پس چرا حق شايع شدهي ما باز نميگردد؟» عرض کرد: «اي اباالحسن! چه حقي؟ چه مظلمهاي؟»فرمود: زماني که خداي تبارک و تعالي فدک و آنچه در آن نواحي بود را بدون جنگ و لشکرکشي فتح فرمود، اين آيه را نازل کرد: «و آتِ ذَاالقُربَي حَقَّهُ ؛ حق ذوي القربي را به او بده».پيامبر از جبرئيل پرسيدند: «مقصود از ذوي القربي چه کساني هستند؟».خداوند به پيامبر وحي فرستاد که فدک را به فاطمه بده. پيامبر، حضرت فاطمه را طلبيد و به او فرمود: «خداوند به من امر فرموده که فدک را به تو بدهم.» عرض کرد: «من اين را از خداوند و از شما پذيرفته و قبول کردم.» پس در طول حيات پيامبر وکلاي فاطمه همواره در آن بودند. چون ابوبکر به خلافت رسيد، وکلاي فاطمه را از آنجا بيرون کرد حضرت فاطمه به نزد ابوبکر آمد و از وي خواست که فدک را به وي برگرداند. او گفت: «شاهدي بياور که براي تو شهادت دهد، هر کس که باشد.» حضرت زهرا، اميرالمؤمنين و ام ايمن را آورد و آن دو شهادت دادند. ابوبکر نامه نوشت که متعرض فاطمه نشوند. فاطمه سلام الله عليها نامه را برداشت و بيرون آمد. عمر از راه رسيده و گفت: «اي دختر محمد! اين چيست که همراه تو است؟» فرمود: «نامهاي است که ابوبکر براي من نوشته است.» عمر گفت: «به من نشان بده.» حضرت زهرا امتناع فرمود. او نامه و نوشته را به شدت از دست فاطمه کشيد، در آن نظر افکند و آب دهان بر آن ريخت و نوشته را محو کرد؛ سپس آن را پاره کرد و گفت: «اين چيزي است که پدرت با لشکر و حمله به دست نياورده پس در گردن ما ريسمان بينداز.» او نسبت به همهي معارفي که پدرش آورده بود کثيرالتصديق و نيز در تمامي گفتههايش صادق بود و سخنانش را با افعالش تصديق ميکرد و اين همان معـناي عصـمت است و در عصـمت و پاکـي او شک و ترديـدي نيـستخليفه عباسي گفت: «حد آن را براي من بيان کن.» فرمود: «يک حد آن کوه اُحُد است، حد ديگر آن، عريش مصر است، حد سومش سيف البحر و حد ديگر آن، دومة الجندل ميباشد.» خليفه گفت: «همهي اينها؟!»فرمود: «آري! همهي اينها.» خليفه گفت: «خيلي زياد است و من در آن نظر ميکنم!» اين جريان حاوي نکاتي است که از زبان مبارک حضرت موسي بن جعفر در مورد حضرت صديقهي طاهره بيان شده و مشتمل بر ستايش آن معظمه و مقام والاي اوست چنان که بُعد مظلوميت آن بانوي يگانه را نيز تبيين ميکند.آيهي «ذوي القربي» را با آنچه در حول و حوش آن نقل فرمود بر فاطمهي زهرا تطبيق کرد تصريح فرمود که خداوند به پيامبر امر نمود که فدک را به فاطمه بدهد و ايشان اطاعت نمود. وکلاي فاطمه مدتها در آن بودند، فعاليت ميکردند و مانع و حاجبي نبود. نخستين کسي که جرأت غصب کردن آن را به خود داد و وکلاي حضرت فاطمه را بيرون کرد، ابوبکر بود.اين مطلب را نيز تصريح ميکنند که فاطمه در برابر ابوبکر کرد. حق به او داده شد اما آن ظالم دوم از راه رسيد و آن صحنه را به وجود آورد، نامه را پاره کرد و اين جسارت بزرگ را در حق فاطمه سلام الله عليا روا نمود.
آيت الله کريمي جهرميتنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه – حسين عسگري1 - کافي، ج 1، ص 458.2 - شايد مقصود اين باشد که اگر فدک به دست تو افتد، بند در گردن ما مي کني و ما را به عبوديت خود مي کشي.3 - کافي، ج 1، ص 543،ح 5.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]