واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عرفان امام
مقدمهعرفان به نظری و عملی تقسیم شده امام خمینی رحمه الله معتقد است كه: عرفان نزد امام خمینی رحمه الله عبارت است از: «علم به كمال جلاء و كمال استجلاء» و كمال جلاء یعنی ظهور حق در مرآة اتَم، و كمال استجلاء یعنی شهود حق خود را در آن مرآة. و در جای دیگر كمال استجلاء را این گونه معنا كرده است: «شهود حق، نفس خود را به اسم جامعش در مرآة اتَم - كه همان انسان كامل باشد - را كمال استجلاء گویند.»(2) آنچه گذشت تعریف عرفان نزد امام بود. امّا ابن سینا معتقد است كسی كه دائماً فكرش متوجه قدس حبروت باشد «عارف» نامیده می شود، ولی حضرت امام معتقد است كه: «عارف كسی است كه قلب خود را پذیرای هر صورتی كه محبوب بر او وارد سازد، قرار دهد و هیچ فعلیت و صورتی جز آن را طلب ننماید.»(3) مشایخ عرفانی حضرت امام خمینی رحمه الله آقامیرزا هاشم اشكوری لاهیجی مازندرانی (متوفای 1332) كه حضرت امام از او به «استاد مشایخنا العارف الجلیل المیرزا هاشم» تعبیر می كند،(4) شاگرد آقا محمّدرضا قمشه ای بوده است. وی در عرفان نظری شاگردان زیادی تربیت نمود؛ همچون میرزا مهدی و میرزا احمد آشتیانی، فاضل تونی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سید حسین بادكوبه ای، میرزا محمدعلی شاه آبادی رضوان الله علیهم. عارف كامل میرزا محمّدعلی شاه آبادی (متوفی 1292 ش) تأثیر بسیار زیادی بر شخصیت عرفانی حضرت امام داشته است. امام خمینی رحمه الله فرزند روحانی و عرفانی مرحوم شاه آبادی است و ابعاد مختلف عرفانی، سیاسی، اجتماعی روح او مرهون ارتباط با آیة الله شاه آبادی و اثرپذیری از اوست. مرحوم شاه آبادی عرفان را با سیاست عجین كرده و سر درس از رضا خان به «چار وادار» تعبیر می نموده است. ضمناً به شخصیت آیةالله شیخ محمّدرضای اصفهانی صاحب «وقایة الاذهان» نیز باید اشاره نمود، كه امام خمینی رحمه الله مدتی زانوی ادب شاگردی در برابر او به زمین زده است. حضرت امام در مبحث غنای «مكاسب محرمه» خود از او به عظمت یاد می كند. مرحوم اصفهانی در عین تبحّر در فقه و اصول، به مباحث و مشكلات علمی عصر خود كاملاً وافق بود و به همین جهت كتابی به عنوان «نقد فلسفه داروین» نوشت.كسی كه دائماً فكرش متوجه قدس حبروت باشد «عارف» نامیده می شود، ولی حضرت امام معتقد است كه: «عارف كسی است كه قلب خود را پذیرای هر صورتی كه محبوب بر او وارد سازد، قرار دهد و هیچ فعلیت و صورتی جز آن را طلب ننماید.»یك نكته بسیار مهم در مسائل فلسفی و عرفانی آن است كه بعضی از افراد بر اثر افراط و تفریط، دچار بدآموزی شده و با خواندن یك كتاب فلسفی یا عرفانی به انزوا روی آورده و خود را از جامعه و سرنوشت مسلمانان كنار می كشند. اما حضرت امام خمینی رحمه الله در عین آن كه در عرفان ید بیضا نشان می داد، در متن جامعه بود و بین عرفان و فلسفه و مسایل سیاسی و حكومتی پیوند برقرار كرده بود. وی در زمان رهبری خود در عین توجه به مباحث دقیق عرفانی و عمل به آن ها توجه كامل به مسائل روز داشت و به بهترین وجهی سیاست علوی خود را عملی می ساخت.
به هر حال امام خمینی رحمه الله در اولین جلسه ای كه به محضر عرفانی مرحوم شاه آبادی می رسد، از كیفیت وحی سوال می كند؛ استاد در پاسخ می فرماید: «هاء در إنّا أنزلناه فی لیلة القدر اشاره به حقیقت نازله در بُنیه محمدی صلی الله علیه وآله است، كه حقیقت شب قدر می باشد»(5). امام خمینی رحمه الله كه از مقامات عرفانی استاد اطلاعات زیادی نداشت؛ سوالی را مطرح كرده بود كه مصداق: «حسن السؤال نصف العلم»(6) بود. امام پاسخ بسیار عمیق مرحوم شاه آبادی كه انگشت بر «هاء» گذارده بود نه بر «قرآن» و تفسیر بسیار زیبای او از شب قدر و ارتباط آن با حقیقت محمّدی صلی الله علیه وآله، امام را شیفته او نمود، و امام چون گمشده خود را یافت، كمال استفاده را از مجلس ملكوتی او برد. آنچه ذكر شد اوّلین جلسه بود، و اما آخرین جلسه ایامی بوده كه حضرت امام نزد مرحوم شاه آبادی «مصباح الانس» را می خوانده است و در صفحه 44 مصباح الانس نوشته است: إلی هاهنا قرأت الكتاب عند شیخنا العارف الكامل الشاه آبادی روحی فداه، وقداتفق انتقاله الی طهران فصرت محروماً من فیضه دام ظله.(7) حضرت امام معمولاً با القابی مانند: «شیخنا العارف الكامل»(8) و «شیخنا واستاذنا فی المعارف الالهیه العارف الكامل»(9) از این استاد یاد می كند، و با جمله «روحی فداه» بر او درود می فرستد. با آن كه حضرت امام شیفته مرحوم شاه آبادی بوده است، اما در همه حال حضرت امام استقلال فكری خود را حفظ كرده است و مكرراً در آثار خود نظرات مرحوم شاه آبادی را مورد نقد و بررسی قرار داده است كه به یك نمونه اشاره می شود: علامه قیصری معتقد است كه تنزیه خدای متعال از نقایص مكانی عین تحدید است. مرحوم شاه آبادی در برابر او فرموده است: انصاف آن است كه تنزیه از نقایص امكانی تحدید نیست، زیرا نقایص عدمی هستند، و تنزیه از آن ها برگشت به كمال وجود و اطلاق آن دارد نه به تحدید وجود، بنابراین كلام قیصری كه تنزیه را عین تحدید دانسته، صحیح نیست.كلام استاد در صورتی صحیح است كه آن نقایص امكانی عدم مطلق باشند، و عدم مطلق حتی وجود بالعرض نیز ندارد، و سلب چنین عدمی برگشت به وجود می نماید. اما اگر نقایص را حدود موجود دانسته و آن ها را موجود بالعرض بدانیم، در این صورت تنزیه از این گونه نقایص عین تحدید خواهد بود.حضرت امام خمینی رحمه الله این سخن استاد را صحیح ندانسته و می فرماید: كلام استاد در صورتی صحیح است كه آن نقایص امكانی عدم مطلق باشند، و عدم مطلق حتی وجود بالعرض نیز ندارد، و سلب چنین عدمی برگشت به وجود می نماید. اما اگر نقایص را حدود موجود دانسته و آن ها را موجود بالعرض بدانیم، در این صورت تنزیه از این گونه نقایص عین تحدید خواهد بود.(10)
حضرت امام در این كلام به تفاوت بین «عدم مطلق» و «عدم مضاف» توجه نموده است. عدم مطلق نقیض وجود است و سلب چنین عدمی مساوی با وجود است و چنین سلب عدم مطلق و تنزیه خداوند از آن صحیح می باشد. اما با توجه به آن كه عدم مضاف بر اثر اضافه به ملكات مشمول بركت وجود است و این عدم مضاف نقیض وجود نبوده، بلكه از اقسام آن است، در این صورت سلب چنین عدمی در واقع به معنای سلب قسمتی از وجود خواهد بود و این عین تحدید خواهد بود و با وجود مطلق و بسیط الحقیقه هیچ سازشی نخواهد داشت. در آثار حضرت امام از این قبیل اشكالات به كلام استاد خود فراوان یافت می شود.(11) و گاهی نیز می فرماید: «این اشكال را به مرحوم شاه آبادی عرض كردم و حضرتش چنین پاسخ داد».(12) تهیه و تنظیم برای تبیان: سلطانیگروه دین و اندیشهپی نوشت: 1) تعلیقات علی شرح فصوص الحكم» ص 67 . 2) همان، ص 71. 3) سر الصلاة» ص 21. 4) تعلیقات علی شرح فصوص الحكم» ص 228. 5) مصباح الهدایة» ص 27. 6) نهج البلاغه. 7) تعلیقات علی شرح فصول الحكم و مصباح الانس» ص 251. 8) همان، ص 98. 9) مصباح الهدایة» ص 27. 10) تعلیقات علی شرح فصول الحكم» ص 86 . 11) ر.ك. «تعلیقات علی شرح فصوص الحكم» ص 91، 102، 106، 120، 183، 185. 12) همان، ص 123، 124.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]