واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دفن حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در شب
یکی از مواردی که دلیل بر مظلومیت و بی احترامی و هتک حرمت به حضرت زهرا(علیهاالسلام) در اواخر عمر میباشد؛ نحوه غسل و کفن و تدفین ایشان است. و این که پس از گذشت 1400 سال هنوز مزار ایشان پنهان میباشد.ابوجعفر طبرى امامى در دلائل الامامة از امام صادق(علیهالسلام) روایت كرده است :حضرت فاطمه(علیهاالسلام) روز سه شنبه، سوم ماه جمادى الثانى سال یازدهم هجرى از دنیا رحلت نمود. علت وفات آن حضرت همان ضربهاى بود كه قنفذ به ایشان وارد كرده بود.حضرت زهرا(علیهاالسلام) به علت آن ضربه، محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدت بیمار شد و اجازه نداد احدى از آن افرادى كه وى را اذیت كرده بودند نزد او وارد شوند.آن دو نفر كه از اصحاب پیامبر خدا بودند (خلیفه اول و دوم) از حضرت على(علیهالسلام) تقاضا نمودند فاطمه براى ایشان شفاعت نماید.حضرت امیر براى آنان اجازه گرفت و به حضور آن حضرت رفتند و گفتند: اى دختر پیغمبر! حال شما چطور است؟فرمود: خداى را شكر، خوبم. آنگاه به ایشان فرمود: آیا نشنیدید كه پیامبر خدا مىفرمود: فاطمه پارهاى از وجود من است، كسى كه او را اذیت كند مرا اذیت كرده و كسى كه مرا اذیت كند، خداوند را اذیت كرده؟ گفتند: شنیدهایم .فرمود: به خداوند سوگند كه شما مرا اذیت كردهاید. آنان از نزد فاطمه خارج شدند در حالى كه آن بانو همچنان بر آنان خشمناك بود.محمد بن همام مىگوید روایت شده: حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در روز بیستم جمادى الاخر از دنیا رحلت نمود. عمر مباركش هجده سال و هشتاد و پنج روز بود. حضرت على(علیهالسلام) آن بانو را غسل داد. به هنگام غسل دادن وى غیر از حضرت على علیه السلام ، حسنین علیهماالسلام ، زینب ، ام كلثوم ، فضه خادمه و اسماء بنت عمیس كسى دیگر حضور نداشت .آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنین علیهماالسلام به جانب بقیع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ایشان مطلع نشد، احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد. على علیه السلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد. صبح آن شبى كه فاطمه علیهاالسلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جدید در قبرستان بقیع مشاهده مى شد.فاطمه پارهاى از وجود من است، كسى كه او را اذیت كند مرا اذیت كرده و كسى كه مرا اذیت كند، خداوند را اذیت كرده؟ هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه آگاه و متوجه بقیع شدند با چهل قبر جدید مواجه گردیدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از میان آن چهل قبر تشخیص دهند.عموم مردم از این مصیبت ضجه كردند و یكدیگر را ملامت نمودند و گفتند: پیغمبر شما بیش از یك دختر یادگارى ننهاد، فاطمه رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشدید، نماز بر جنازه اش نگذاشتید و محل قبر او را هم نمى دانید!زعماى قوم گفتند: گروهى از زنان مسلمان را احضار كنید كه این قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه را به دست بیاوریم و بر بدن او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت كنیم .هنگامى كه خبر این توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب علیه السلام رسید، در حالى آمد كه خشمناك ، چشمان مباركش سرخ ، رگهاى گردنش بیرون زده ، قباى زردرنگى پوشیده بود كه آن را به هنگام غضب و ناراحتى مى پوشید و دست بر ذوالفقار گرفته بود، آمد تا وارد بقیع شد. شخصى به میان مردم رفت و گفت : این على بن ابى طالب است كه با این حالت آمده و سوگند مى خورد كه اگر یك سنگ از این قبور جابجا شود شمشیر را در میان همه شما بگذارد و تا آخرین نفر شما را نابود نماید.عمر در حالى كه با یارانش بود، با حضرت امیر علیه السلام ملاقات كرد و گفت :اى ابوالحسن ! چه منظورى دارى ؟ به خداوند سوگند ما قبر فاطمه را مى شكافیم و بر جنازه اش نماز مى گزاریم .حضرت امیر لباسهاى وى را گرفت و او را از جاى بركند و بر زمین زد و فرمود:!من حق (یعنى مقام خلافت ) خود را بدین جهت از وانهادم كه مبادا مردم از دین خویش برگردند.
اما درباره قبر فاطمه : به حق آن خدایى كه جان على در دست قدرت اوست اگر تو و یارانت راجع به این قبرها عملى انجام دهید زمین را از خون شما سیراب خواهم كرد. عمر! از این خیال درگذر!پس از عمر ابوبكر با حضرت امیر ملاقات نمود و گفت :اى ابوالحسن ! تو را به حق پیغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مى دهم كه از عمر دست بردارى ، زیرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمى پسندى خوددارى مى كنیم .راوى مى گوید: على علیه السلام عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند و به دنبال مقصود خود بازنگشتند.برگرفته از دلائل الامامة ، ص 45 و 46 و 47.تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]