واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تو جواب تنهایی منی(1)
دلم گرفته و نیاز به کمک دارم. به سمت تو میآیم. دعا میکنم. تو را صدا میزنم و از تو کمک میخواهم، یاد حرفهای تو میافتم که هیچ ندا و دعوتی را بیجواب نمیگذاری. تو را میخوانم و انتظار دارم زود جواب بگیرم. تو را صدا میزنم؛ ولی همچنان احساس تنهایی میکنم.میخواهم از تنهایی در آیم. فکر میکنم به صمیمیترین دوستانم زنگ بزنم و تنهاییم را با آنها قسمت کنم، به نظرم ساعتها حرف برای گفتن و درد دل کردن دارم، به خودم میگویم، حداقل یکی از آنها میتواند کمکم کند تا از این وضعی که دارم بیرون بیایم.میخواهم حرف بزنم؛ ولی مشکلم را که با هر کسی نمیتوانم در میان بگذارم. فکر میکنم تو بهتر از هر کسی میتوانی به من کمک کنی. راههای کمک کردنت را مرور میکنم. توی سرم همه چیز را مرتب میکنم و به نظر خودم فکر همه چیز را کردهام. ولی یک چیزی کم است.این سؤال توی سرم میچرخد که نکند تو را از یاد بردهام و فقط اینطور وقتها به یاد تو میافتم. نکند تو هم مرا از یاد بردهای که هنوز هم احساس تنهایی میکنم. هنوز مشکلم سرجایش است. هنوز حرفهایم توی سینهام ماندهاند و خیلی که جلو بیایند، توی گلویم گره میخورند و میمانند.
باز به دوستانم فکر میکنم. ولی حرفهایم پیش همه گفتنی نیست. پس باز هم باید گلچین کنم. یکی یکی آنها را توی ذهنم مرور میکنم. مطمئنترین و صمیمیترینشان را انتخاب میکنم. تصمیم میگیرم سراغ آنها بروم. خوب که فکر میکنم، کسانی که همه جور به آنها اطمینان دارم، چند نفر بیشتر نیستند.گوشی را برمیدارم و میخواهم شماره بگیرم، میبینم دیر وقت است و نمیشود این وقت شب، به هر کسی زنگ زد. میدانم که برای بعضیها فرق ندارد در چه حالی باشند، خواب یا بیدار؛ دیر وقت که تلفن زنگ بزند دچار دل شوره و نگرانی میشوند.
به خواهرم فکر میکنم که بیدار و نزدیک است. به طرفش میروم. میبینم سخت مشغول درس است. دل دل میکنم که چیزی بگویم یا نه؟ نزدیکتر میروم و میپرسم در چه حالی؟ سرش را بلند میکند. خستگی از نگاهش میریزد. لبخندی می زند و میگوید: این کار رو باید تا صبح آماده کنم. تو هم بهتره بخوابی که صبح راحت بیدار شی. یه چیزی بگیر دستت بخون تا خوابت ببره: بذار منم به کارم برسم، صبح آبروم پیش استادم نره.باز فکر میکنم و بالاخره به دو سه نفر از صمیمیترین دوستهایم فکر میکنم. شماره میگیرم. فکر میکنم اقلاً یکی از آنها الان بیدار است و حوصله دارد که به حرفهایم گوش بدهد. ادامه دارد ...نوشته: مناف یحییپورتنظیم برای تبیان: خرازی*************************************مطالب مرتبطبرای آنهایی که دلشان سپید است زیباترین باور... مگر می شود که نباشی؟ گره های خودت و دیگران تو همه جا هستی نام تو راز تمام زندگی هاست اندوه شیرین سفارش مرا هم به خدا بکن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]