واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: كودك آزاردیده: دلم به حال خواهرم ميسوزد بازپرس پرونده، زماني كه با اظهارات متناقض اين زن و شوهر كه يكديگر را در مظان اتهام قرار داده بودند، روبهرو شد، از پسر خردسال خواست به شرح ماجرا بپردازد. جام جم آنلاين: به دنبال آزارهاي جسمي پسربچه 10 سالهاي از سوي پدر و نامادرياش، آنها با دستور قضايي بازپرس شعبه نهم دادسراي ناحيه 2 تهران بازداشت و تحقيقات ويژه از آنان آغاز شده است. 4 مهرماه امسال، مردي همراه پسر 10 سالهاش به بازپرسي شعبه نهم دادسراي ناحيه 2 تهران مراجعه و از همسرش بهخاطر كتك زدن پسر خردسالش شكايت كرد. مرد شاكي در اظهاراتش به پليس گفت: من پزشك هستم و يك ساعت قبل، هنگامي كه به محل سكونت خود در يكي از محلههاي شمال غرب تهران بازگشتم، متوجه شدم فرزندم رامتين، از سوي همسرم بشدت كتك خورده و در يكي از اتاقهاي خانه حبس شده است و فقط گريه ميكند. پس از اين شكايت، بازپرس پرونده از اين مرد خواست پسرش را براي ادامه تحقيقات به اتاق بازپرسي انتقال دهد كه مشخص شد آثار جراحت و خراشيدگي روي بدن وي وجود دارد و او با ترس و وحشت به پدرش نگاه ميكند. بازپرس پرونده با مشكوك شدن به اين موضوع، دوباره به تحقيق از مرد شاكي پرداخت كه وي همسرش نامادري رامتين را مقصر معرفي كرد. به دنبال اظهارات متناقض اين مرد، دستور قضايي مبني بر احضار نامادري صادر شد. با حضور زن در دادسرا، وي مورد بازجويي قرار گرفت و هرگونه كودكآزاري را انكار كرده و شوهرش را در جريان آسيبهاي واردشده به پسر خردسال، گناهكار دانست. بازپرس پرونده، زماني كه با اظهارات متناقض اين زن و شوهر كه يكديگر را در مظان اتهام قرار داده بودند، روبهرو شد، از پسر خردسال خواست به شرح ماجرا بپردازد. پسر خردسال راز كودكآزاري را برملا كرد رامتين 10 ساله كه بشدت وحشت كرده بود، به بازپرس رنگآميز گفت: هر دو نفر آنها دروغ ميگويند. 3 سال قبل بعد از اينكه مادرم فوت كرد و پدرم با نامادريام نيلوفر ازدواج كرد آنها اوايل رفتار خوبي با من داشتند، اما از 6 ماه قبل، شروع به كتك زدن من كردند و تهديدم ميكردند نبايد ماجراي اين كتكها را به كسي بگويم، در غير اين صورت، بيشتر مرا كتك خواهند زد. آنها را دوست ندارم و هر روز كابوس ميبينم. اگر به خانه بازگردم، مرا دوباره كتك خواهند زد. بازپرس پرونده پس از شنيدن اظهارات تكاندهنده رامتين، به تحقيق دوباره از نامادري و پدر وي پرداخت كه آنها عاقبت اعتراف كردند كه كودك را مورد آزار قرار دادهاند. اعتراف پدر و نامادري نيلوفر نامادري رامتين در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: چند سال قبل، پس از جدايي از شوهرم با پدر رامتين كه پزشك است، آشنا شدم و ازدواج كردم و ثمره آن، يك فرزند 18 ماهه دختر است. من رامتين را بسيار دوست داشتم و به او عشق ميورزيدم، اما او هر از گاهي به حرفهايم گوش نميداد و بازيگوشي ميكرد و هر بار كه به شوهرم درخصوص فرزندش اعتراض ميكردم، با من مشاجره ميكرد. بنابر اين من هم عصباني ميشدم و بشدت رامتين را كتك ميزدم و تهديد ميكردم كه نبايد ماجراي آزار و اذيتها را به پدرش بگويد يا در مدرسه موضوع را براي معلم و دوستانش بازگو كند. نامادري متهم ادامه داد: بدرفتاريهاي شوهرم بيشتر شده بود؛ به حدي كه تصميم به جدايي از وي گرفتم. او وقتي از اين موضوع آگاه شد، گمان برد كه مانع اصلي ادامه زندگيمان، رامتين است. به اين ترتيب، فرزندش را كتك ميزد و من هم كه دل خوشي از اين كودك نداشتم، توجهي به اوضاع نميكردم. به دنبال اظهارات اين زن، شوهرش مورد بازجويي قرار گرفت و به آزار و اذيت و كتك زدن پسر 10 سالهاش اعتراف كرد. با اعتراف اين زوج به آزار و اذيت كودك خردسال از 7 ماه قبل، آنها با قرار قانوني بازداشت شدند و براي بررسي سلامت رواني به پزشكيقانوني انتقال يافتند. گفتگو با كودك 10 ساله خبرنگار ما گفتگويي با رامتين كودك آسيبديده داشته است كه در پي ميآيد. در خانه چه كساني تو را آزار ميدادند؟ نامادري و پدرم. انگار در زندگي آنها اضافي هستم. آنها هر دفعه به دليلي مرا كتك ميزدند. مامان نيلوفر هر مرتبه كه شيطنت ميكردم، مرا بشدت با مشت و لگد كتك ميزد و با دندان كمر و پهلويم را گاز ميگرفت و تهديد ميكرد اگر ماجرا را با دوستان و حتي با مادربزرگم در ميان بگذارم، مرا بشدت كتك ميزند و به منزل راه نميدهد. اوايل بابا از من حمايت ميكرد، اما بعد خودش هم مثل نيلوفر مرا كتك ميزد.آنها هر مرتبه با هم دعوا ميكردند، من بيشتر كتك ميخوردم، حتي يك روز نيلوفر نامادري به خاطر اينكه آشغال بستني را در بالكن آپارتمان انداخته بودم، بشدت كتكم زد و پايم ليز خورد و سرم محكم به زمين خورد و گوشم هم بشدت آسيب ديد. نامادري روزي 2 بار مرا كتك ميزد، اما من به خاطر اينكه خواهركوچولويم را دوست داشتم، از آزار و اذيتهاي او و پدرم با هيچكس حرف نميزدم. آخرين مرتبه هم پس از اينكه از سفر به تهران بازميگشتيم، داخل خودرو با پدرم دعوا كرد و پس از آنكه بابا خودرو را متوقف كرد، نيلوفر به جان من افتاد و بشدت كتكم زد تا اينكه به كمك چند زن و مرد رهگذر نجات يافتم. آنها از 7 ماه قبل، به من اجازه نميدادند خانواده مادرم و حتي اقوام پدرم را ببينم. بيشتر اوقات در اتاق خود زنداني بودم و اجازه نداشتم با بچههاي كوچه بازي كنم و به ديدن مادربزرگم بروم. چه آرزويي داري؟ دوست دارم زودتر خوب شوم تا دوباره مدرسه بروم و بتوانم باز هم دوستانم را ببينم. از بابا و مامان نيلوفر ميترسم و نميخواهم كنار آنها باشم، اما دلم به حال خواهر كوچولويم ميسوزد. نميخواهم آنها زندان بروند. ميترسم سرنوشت خواهرم بدتر از من شود. اين گزارش حاكي است، پس از تحقيقات مقدماتي، پدر و نامادري كودك 10ساله با قرار قانوني بازداشت شدند و تحقيقات تكميلي از آنها ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]