تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830039579




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اسراي اهل بيت در مجلس يزيد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اسراي اهل بيت در مجلس يزيد
اهل بيت در مجلس يزيد
كاروان اسراي اهل بيت(عليهم السلام) روز اول صفر به شام رسيدند و بعد از گذراندن ايشان از بازار و از بين مردم بالاخره به مجلس يزيد رسيدند و اهل بيت(عليهم السلام) را در حالى كه دست مردها - كه دوازده نفر بودند(1) - به گردنشان بسته شده بود و همه اسيران نيز به دست يكديگر زنجير شده بودند وارد مجلس يزيد نمودند. يزيد در قصر خود در محلى مشرف بر جيرون(2) نشسته بود و ورود سرهاى مقدس و كاروان اهل بيت را مشاهده مى‏كرد و اين اشعار را زمزمه مى‏كرد: آن قافله‏ها پديدار شدند و آن آفتاب‌ها بر بلندي‌هاى جيرون تابيدند؛ كلاغ فريادى كشيد. گفتم كه: فرياد بزنى يا نزنى، من از بدهكار خود طلب خود را گرفتم.»پس از وارد نمودن اسيران به مجلس يزيد، ايشان را در مقابل او نگه داشتند، امام سجاد (عليه‏السلام) به يزيد فرمود: اگر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ما را در اين حالت ببيند گمان مي‌كني با تو چه خواهد كرد؟ و فاطمه دختر امام حسين(عليه‏السلام) فرياد زد: اى يزيد! آيا دختران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بايد اينگونه به اسارت گرفته شوند؟ پس از وارد نمودن اسيران به مجلس يزيد، ايشان را در مقابل او نگه داشتند، امام سجاد (عليه‏السلام) به يزيد فرمود: اگر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ما را در اين حالت ببيند گمان مي‌كني با تو چه خواهد كرد؟ اهل مجلس با شنيدن اين جمله از دختر امام حسين(عليه‏السلام) به گريه افتادند، به گونه‏اى كه صداى گريه ايشان شنيده مى‏شد. يزيد چون وضعيت را بدين صورت ديد ناچار دستور داد دست‌هاى امام چهارم را باز كنند. در اين هنگام سر مبارك امام حسين(عليه‏السلام) را در حالى كه شستشو داده و محاسن مبارك حضرت را شانه زده بودند، در تشتى از طلا قرار داده و در مقابل يزيد گذاردند، و يزيد با چوبى كه در دست داشت بر داندان‌هاى مبارك امام مى‏زد.(3) يزيد گفت: سرهايى را شكافتيم كه عزيز بودند، و آنها آزار دهنده‏تر و ستمكارتر بودند.»يحيى بن حكم گفت:لهام بجنب الطف ادنى قرابة من ابن زياد العبد ذى النسب الوغل سمية امسى نسلها عدد الحصى و بنت رسول الله ليست بذى نسل؛ آن كسانى كه در كنار طف بودند به ما نزديكترند از ابن زياد عبد، كه نسبت پستى دارد؛ نسل سميه مادر زياد به تعداد ريگهاست! اما از دختر پيغمبر نسلى بجاى نماند.»يزيد بر سينه او كوبيد و گفت: خاموش باش!(4) سپس يزيد رو به اهل مجلس كرد و گفت: اين مرد(5) مى‏باليد و مى‏گفت: پدر من بهتر از پدر يزيد، و مادرم بهتر از مادر او، و جدّ من بهتر از جد اوست، و من خود را بهتر از او مى‏دانم و همين‏ها بود كه او را به كشتن داد!!! اما سخن او كه پدرم بهتر از پدر يزيد است، كار پدر من با پدر او به داورى كشيد و خدا به نفع پدر من داورى كرد!! و اما سخن او كه مادرم بهتر از مادر يزيد است، آرى بجان خودم سوگند كه بدون ترديد فاطمه دختر رسول خدا بهتر از مادر من است. و اما گفته او كه جدم بهتر از جد اوست، بلى! مسلما كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، نمى‌تواند بگويد كه جد من بهتر از محمد است!(6)  فاطمه دختر امام حسين(عليه‏السلام) فرياد زد: اى يزيد! آيا دختران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بايد اينگونه به اسارت گرفته شوند؟ اهل مجلس با شنيدن اين جمله از دختر امام حسين(عليه‏السلام) به گريه افتادند، به گونه‏اى كه صداى گريه ايشان شنيده مى‏شد. و اما اين كه گفت: من بهتر از يزيدم، پس شايد او اين آيه را تلاوت نكرده است: «قل اللهم مالك الملك)!(7)و(8) آنگاه يزيد به امام سجاد(عليه‏السلام) گفت: اى پسر حسين! پدرت رابطه خويشاوندى را ناديده گرفت و مقام و منزلت مرا درنيافت! و با سلطنت من در آويخت و خدا آنگونه كه ديدى با او رفتار كرد!! حضرت على بن الحسين(عليهما‏السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: «ما صاب من مصيبة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبرأها ان ذلك على الله يسير.»(9) يزيد به فرزند خود خالد گفت: پاسخ او را بده! ولى خالد ندانست چه جوابى گويد! يزيد به او گفت: بگو «ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يغفو عن كثير»(10)و(11) ابن شهر آشوب گفته است: پس از آن على بن الحسين(عليهما‏السلام) فرمود: اى پسر معاويه و هند و صخر! نبوت و پيشوايى هميشه در اختيار پدران و نياكان من بوده پيش از آن كه تو زاده شوى! به راستى كه در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست جدّم على بن ابيطالب، و پرچم كافران در دست پدر و جد تو بود! آنگاه امام سجاد(عليه‏السلام) اين شعر را خواند: چه پاسخ مى‏دهيد هنگامى كه پيامبر از شما بپرسد: شما كه آخرين امتيد، بعد از فقدان من با عترت و خاندانم، چه كرديد؟ برخى را اسير و بعضى را آغشته به خون نموده‏ايد.» سر مبارك امام حسين(عليه‏السلام) را در حالى كه شستشو داده و محاسن مبارك حضرت را شانه زده بودند، در تشتى از طلا قرار داده و در مقابل يزيد گذاردند، و يزيد با چوبى كه در دست داشت بر داندان‌هاى مبارك امام مى‏زد. سپس امام سجاد(عليه‏السلام) ادامه داده فرمود: اى يزيد! واى بر تو! اگر مى‏دانستى كه عمل زشتى را مرتكب شده‏اى و با پدرم و اهل بيت و برادر و عموهاى من چه كرده‏اى، مسلما به كوهها مى‏گريختى! و بر روى خاكستر مى‏نشستى! و فرياد به واويلا بلند مى‏كردى! كه سر پدرم حسين فرزند فاطمه و على را بر سردرِ دروازه شهر آويخته‏اى! و ما امانت رسول خدا در ميان شما هستيم؛ تو را به خوارى و پشيمانى فردا بشارت مى‏دهم! و پشيمانى فردا زمانى است كه مردم در روز قيامت گرد آيند.(12)  فاطمه بنت الحسين عليهما‏السلام در اين هنگام مردى شامى در حالى كه به فاطمه دختر امام حسين(عليه‏السلام) اشاره مى‏كرد به يزيد گفت: اين كنيز را به من ببخش! فاطمه در حالى كه مى‏لرزيد خود را به سوي عمه‏اش زينب كشانيد و چادر او را گرفت و گفت: عمه جان! يتيم شدم، كنيز هم بشوم؟!(13) حضرت زينب(عليهاالسلام) رو به آن مرد شامى كرده گفت: نه تو و نه يزيد هيچ كدام توان به كنيزى بردن اين دختر را نداريد! يزيد خطاب به حضرت زينب(عليهاالسلام) گفت: بخدا سوگند كه مى‏توانم! و اگر بخواهم. چنين مي‌كنم! حضرت زينب(عليهاالسلام) فرمود: والله! هرگز خداوند چنين قدرت و سلطه‏اى به تو نداده است، مگر اين كه از اسلام روى گردانى و به دين ديگرى در آيى!ابن شهر آشوب گفته است: على بن الحسين(عليهما‏السلام) فرمود: اى پسر معاويه و هند و صخر! نبوت و پيشوايى هميشه در اختيار پدران و نياكان من بوده پيش از آن كه تو زاده شوى! به راستى كه در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست جدّم على بن ابيطالب، و پرچم كافران در دست پدر و جد تو بود! يزيد از خشم برافروخت و گفت: با من چنين سخن مى‏گويى؟! پدر و برادر تو از دين بيرون رفتند!!زينب فرمود: تو و پدر و جدت دين خدا و دين پدر و برادرم را پذيرفتند، اگر مسلمان باشى! يزيد گفت: اى دشمن خدا! دروغ مى‏گويى! زينب گفت: تو به ظاهر اميرى و ظالمانه ناسزا مى‏دهى و با قدرت و سلطه‏اى كه اكنون دارى زور مى‏گويى! در اينجا گويا يزيد احساس شرم كرد و ساكت شد.و در روايت ديگر آمده است: مرد شامى پرسيد: مگر اين دختر كيست؟! يزيد گفت: او فاطمه دختر حسين، و آن زن زينب دختر على بن ابيطالب است. مرد شامى گفت: حسين پسر فاطمه و على؟! يزيد گفت: آرى! مرد شامى گفت: اى يزيد! خدا تو را لعنت كند كه خاندان پيامبر را مى‏كشى و فرزندان او را اسير مى‏كنى! به خدا سوگند من گمان مى‏كردم اينان رومي هستند.يزيد به مرد شامى گفت: به خدا سوگند تو را نيز به آنها ملحق خواهم كرد! و دستور داد تا گردنش را بزنند.(14)در اين هنگام يزيد دستور داد چوب دستى او را كه از چوب خيزران بود برايش آوردند، و در مقابل چشمان اهل بيت(عليهم ‏السلام) با آن چوب بر لب و دندان مبارك امام حسين(عليه‏السلام) مى‏زد.زينب(عليهاالسلام) با ديدن اين صحنه دست برد و گريبان چاك داد و فرياد مى‏زد: «يا حسيناه! يا حبيب رسول الله! يابن مكة و منا! يابن فاطمة الزهراء سيدة النساء! يابن بنت المصطفى!»ناله حضرت چنان جانسوز بود كه هر كس در آن مجلس بود را به گريه واداشت و يزيد به دست خود آن سر مقدس را در پيش روى خود گذارد! به ناگاه صداى زنى هاشمى از قصر يزيد به گوش رسيد كه مى‏گفت: «يا جبيباه! يا سيد اهل بيتاه! يابن محمداه! يا ربيع الارامل و اليتامى يا قتيل اولاد الادعياء!»(15)امام سجاد(عليه‏السلام) ادامه داده فرمود: اى يزيد! واى بر تو! اگر مى‏دانستى كه عمل زشتى را مرتكب شده‏اى و با پدرم و اهل بيت و برادر و عموهاى من چه كرده‏اى، مسلما به كوهها مى‏گريختى! و بر روى خاكستر مى‏نشستى! و فرياد به واويلا بلند مى‏كردى! كه سر پدرم حسين فرزند فاطمه و على را بر سردرِ دروازه شهر آويخته‏اى! و ما امانت رسول خدا در ميان شما هستيم؛ تو را به خوارى و پشيمانى فردا بشارت مى‏دهم! و پشيمانى فردا زمانى است كه مردم در روز قيامت گرد آيند. چون اين صدا به گوش حاضران در مجلس رسيد، بار ديگر به گريه در آمدند!(16) يزيد چون آواى گريه زنان اهل بيت(عليهم ‏السلام) و فرياد واحسيناه آنان را شنيد، از روى شماتت گفت: يا صيحة تحمد من صوائحما اهون الموت على النوائح؛ اين فرياد از زنانى كه شيون مى‏كنند روا و پسنديده است! چه آسان است مرگ عزيزان بر زنانى كه نوحه به مزد كنند.»سپس دست برد و چوب خيزران را برداشت و با آن به لب و دندان آن حضرت مى‏زد! ابو برزه اسلمى(17) گفت: اى يزيد! واى بر تو! بر دندان‌هاى حسين پسر فاطمه چوب مى‏زنى در حالى كه من شاهد بودم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) همين لب‌ها و دندان‌ها را مى‏بوسيد و به حسن و حسين(عليهماالسلام) مى‏فرمود: شما دو سيد جوانان اهل بهشتيد، خداوند قاتل شما را نابود كند و او را مورد لعنت خود قرار دهد و دوزخ را براى او آماده سازد!يزيد با شنيدن اين جملات خشمگين شد و دستور داد او را از مجلس بيرون كردند.(18)يزيد همانگونه كه با چوب بر لب و دهان مبارك امام حسين(عليه‏السلام) مى‏زد، رو به سر مبارك كرده فرمود: اى حسين! نواختن مرا چگونه ديدى؟! يزيد شراب مى‏نوشد سپس يزيد آب جو طلب كرد(19) و از آن مى‏نوشيد و به ياران خود مى‏داد و مى‏گفت: اين شرابى است مبارك و از بركت آن اين است كه اولين بارى كه ما از آن مى‏نوشيم سر دشمن ما (حسين) بر سر سفره ماست، و سفره طعام ما به همين خاطر گسترده است و با خيالى راحت و مطمئن غذا مى‏خوريم و شراب مى‏نوشيم.سكينه(عليهاالسلام) مى‏فرمايد: به خدا سوگند من از يزيد كافرتر، ستمكارتر و سنگدل‌تر نديده‏ام!(20)  پي‌نوشت‌ها:1- العقد الفريد، ج 4، ص169. 2- جيرون در دمشق، ابتدا مصلاى صابئين بوده و سپس يونانى‏ها در آن مكان به تعظيم دين خود پرداخته و بعد از آن به دست يهود افتاد و همچنين زمانى در اختيار بت پرستان بود، و در اين بنا را كه از بناهاى بسيار زيبا بوده «باب جيرون مى‏گفتند، و سر حضرت يحيى بن زكريا را بر در همين باب جيرون آويختند و پس از آن سر حسين بن على در همين موضع آويخته شد و مكان آن ظاهرا در همين مسجد اموى است. (مقتل الحسين مقرم، ص 348). 3- اخبار الدول آثار الاول للقرمانى، ص 108.4- ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص119. 5- منظورش از اين مرد، امام حسين عليه‏السلام است.6- اين تعبير از يزيد حاكى از بى ايمانى اوست، زيرا مى‏گويد «كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد» و نمى‌گويد «من مى‏گويم كه پيامبر جد حسين بهتر از جد من است.»7- سوره آل عمران: 26. 8- بحار الانوار، ج 45، ص131.9- سوره حديد: 22.10- سوره شورى: 30. 11- ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص120.12- بحار الانوار، ج 45، ص135.13- ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص120.14- بحار الانوار، ج 45، ص136.15- در اسناد ذكر نشده است كه صدا از چه كسى بوده است ولى به قرينه اين كه صداى زنى هاشمى بوده است حتما از زنان اهل بيت بوده كه او را همراه ديگر زنان به مجلس يزيد آورده بودند.16- الدمعة الساكبة، ج 5، ص105.17- ابو برزه اسلمى نامش على الاصلح نضله بن عبيد و از اصحاب رسول خداست و در بصره سكونت نمود و گفته شده كه در سال 64 وفات يافت. (الاستيعاب، ج 4، ص161). 18- بحارالانوار، ج 45، ص132.19- هروى از حضرت رضا (عليه‏السلام) نقل كرده كه اولين كسى كه دستور ساخت آب جو را داد و براى او تهيه كردند، يزيد بود، و اولين جايى كه نوشيد بر سر سفره‏اى بود كه سر مقدس امام حسين (عليه‏السلام) را گذارده بودند، و دشمنان اهل بيت بر آن سفره غذا و شراب مى‏خوردند و بر اين مصيبت بزرگ شادمانى مى‏كردند، و لذا حضرت رضا (عليه‏السلام) فرمود: شيعيان ما هرگز آب جو نمى‌خورند چون آن مخصوص دشمنان ماست. (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص22). 20- قمقام زخار، ص 577.                                                                                                                                               سايت تبيان                                                                                                                                     فراوري: مهري هدهدي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 871]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن