واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه
گروه ابوذراواخر دههی 40 جوانان مذهبی به تشکلهای فرهنگی- دینی علاقه ی وافری از خود بروز میدادند. علت چنین روی کردی شدت یافتن اختناق رژیم، گسترش فساد در جامعه و احساس بیهویتی در بین جوانان و گسترش اندیشههای حضرت امام خصوصاً بعد از طرح ولایت فقیه بود. در نهاوند نیز عدهای از جوانان یک تشکیلات مذهبی را به وجود آوردند که بعداً یک گروه مذهبی با خط مشی مسلحانه از درون آن متولد گردید.در نهاوند چند بهایی شروع به تبلیغات کردند. برای مبارزه با آنها انجمن حجتیهی همدان دست به کار شد و سال 1349، چند نفر از نیروهای مذهبی را به رهبری معلمی متدین به نام محمد طالبیان سامان دهی کرد. مبلغین بهایی در بیان مباحث نظری با اعضای انجمن مغلوب شدند و نهاوند را ترک گفتند و انجمن نیز علت بقای خود را از دست داد. بیفایدگی انجمن و ناتوانی آن در اشباع جوانان مذهبی موجب تعطیلی آن شد. پس از تعطیلی انجمن، فعالیت اعضا، آقایان محمد طالبیان، بهمن منشط و ولیالله سیف به شکل برقراری کلاسهای تدریس قرآن و تفسیر و سخنرانی در مساجد آغاز شد. مسجد امام حسن (ع) و مسجد امام زاده و مسجد صاحبالزمان از برنامههای آموزشی قرآن استقبال کردند و مورد تشویق حاج شیخ جلیل بحیرایی امام جماعت مسجد امام زاده قرار گرفتند. حتی ولیالله سیف در غیاب روحانی به امامت جماعت میپرداخت. رفت و آمد حجةالاسلام محمدرضا فاکر خراسانی یکی از روحانیون مبارز، انگیزههای ضد رژیم این جوانان را بیشتر کرد. با همت حاج شیخ عباسعلی اسلامی بانی مدارس اسلامی، یک مدرسهی غیر دولتی با همت مردم خصوصاً شاه مراد عبدالملکی به مدیریت آقای طالبیان تاسیس شد.سپس کتابخانهای به آن اضافه گردید. مدرسه و کتابخانهی مهدیه کانون فعالیت این گروه گردید و با ابتکار آقای طالبیان جلساتی به نام کلوپ دینی نیز در آن منعقد گردید که مورد استقبال سایر محصلین دبیرستانی قرار گرفت. در رمضان 1392 (آبان 1351) جوانان که در آن موقع تعدادشان بیشتر شده بود، به فکر اقدام عملی علیه رژیم افتادند. نام ابوذر یادآور اقدامات صحابی انقلابی علی (ع) بود که علیه مفاسد رژیم عثمان دست به اعتراض زدسرانجام ولی الله سیف، بهمن منشاط، حجة الله آور زمانی، علیرضا کرم علی، عبادالله خدارحمی، روحالله سیف، حجتالله عبدلی، ماشاءالله سیف و ولیالله کشفی تصمیم گرفتند یک گروه مسلح را تاسیس کنند. آنان نام گروه را ابوذر گذاشتند. نام ابوذر یادآور اقدامات صحابی انقلابی علی (ع) بود که علیه مفاسد رژیم عثمان دست به اعتراض زد.آنها در همان جلسات اولیه تصمیم به اقدامات عملی علیه رژیم گرفتند و تصریح کردند با انتخاب شهادت، رژیم را رسوا خواهند کرد. موضوع را با آقای طالبیان در میان گذاشتند. آقای طالبیان چنین راهی را به مصلحت ندانست؛ ولی سر پرشور آنها چنین خیرخواهی را نپذیرفت. اعضای گروه ابوذر با آیتالله ربانی شیرازی و محمدرضا فاکر خراسانی ارتباط برقرار کردند و چند مرتبه به قم مسافرت نمودند. گروه در اولین گام روش زاهدانهای را انتخاب کرد و برای خودسازی از همهی لذایذ اجتناب نمودند. آنها علت انتخاب زندگی زاهدانه را فقر و فلاکت اکثریت ملت ایران و همدردی با آنها اعلام میکردند.انگیزهی اصلی گروه، اعتقادات مذهبی آنها بوده است. آنان با خواندن حکومت اسلامی امام خمینی و کتابهای دکتر علی شریعتی، در پی ایجاد جامعهای دینی بودهاند. تشکیلات ساده به دور از هر پیچیدگی نشانهی خودجوشی این گروه است. آنان برای خودسازی انقلابی برنامهای را تدوین کرده بودند که بیشتر، جنبههای خودسازی اخلاقی داشته است؛ از قبیل:1- یاد خدا در تمام لحظات؛2- نماز در اول وقت؛3- اقامهی نماز به جماعت؛4- روزه گرفتن یک روز در هفته؛5- یک ساعت اندیشیدن به آیات قرآن در هر صبح؛6- خواندن نماز شب؛7- دوری از گناه و ترک مکروهات؛ و...گروه برای جنگیدن با رژیم به فکر مسلح شدن افتاد. آنها برای تهیهی پول یکی از رباخوران فاسد را به نام دو خا محمود در نظر گرفتند تا با مصادرهی اموالش پول لازم را تهیه نمایند. آنها در طی یک عملیات به منزل وی وارد شدند، اما وی از خواب بیدار شد و شروع به فریاد کرد. گروه عملیاتی برای ساکت کردن وی ناشیانه وی را به قتل رساندند و موفق شدند تنها 32 تومان از وی مصادره کنند. گروه بعد از این اقدام تا مدتها به عذاب وجدان مبتلا شدند.بعد از مدتی تصمیم گرفتند خانهی زنان نهاوند را که مظهر فساد رژیم میدانستند منفجر کنند. آنها با خریدن چند بسته دینامیت، شب آذر 1351 اقدام به عملیات کردند، ولی به خاطر خوب عمل نکردن دینامیتها فقط یک دیوار فرو ریخت و شیشههای ساختمان شکست. گروه برای ضربه زدن به رژیم چندین نقشه طراحی کردند؛ اما به این نتیجه میرسند که شرط اصلی عملیات مسلح شدن است. آنها تصمیم گرفتند تا عبادالله خدارحمی و حجتالله عبدلی و ولیالله سیف به قم بروند و با خلع سلاح پلیس مسلح شوند. برای اینکار یک پلیس گشت بازار را در نظر گرفتند تا او را خلع سلاح کنند. آنها در شب 26 تیرماه 1352 یک قبضه اسلحه به دست میآورند، ولی چون هنگام خلع سلاح پاسبان مزبور داد و فریاد میکند، همکاران وی متوجه میشوند و برای نجات او خود را به سرعت به محل میرسانند. خدارحمی و سیف در خیابان آذر با نیروهای شهربانی درگیر میشوند و دو نفر از آنها را مجروح میکنند و خود نیز مجروح میشوند. عبدلی نیز که مسئول اطلاع رسانی به گروه در نهاوند بوده و دستگیر میشود و سپس گروه ابوذر کشف و کلیهی اعضا و مرتبطین از جمله آیتالله ربانی شیرازی و فاکر خراسانی دستگیر میشوند. دستگیر شدنگان خصوصاً آیتالله ربانی تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفتند. خبر دستگیری و شکنجهی آیتالله ربانی به همراه گروه ابوذر بازتاب فراوانی در حوزهی قم داشت. گرچه حوزهی قم به دلیل تعطیلی دست به یک اقدام عملی نزد، ولی تجمعات پراکندهی طلاب در مدرسهی فیضه ساواک را نگران کرد.منبع: کتاب چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]