واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: مرثيه اي كه يك شاعر عاشق اهل بيت در انزلي سرود و همچون جويباري زلال به دلهاي سوخته از عطش غم حسين و يارانش راه پيدا كرد. ابوالقاسم حسينجاني شاعر عاشورايي كه از كودكي از مشرب عشق به حسين و خاندانش نوشيده بود ، مشكي از اين عشق را در قالب شعر بر دوش گرفت تا به تشنگان جرئه اي بنوشاند و اين چنين بود كه اين شعر ماندگار شكل گرفت : جاده و اسب مهيا ست بيا تا برويم كربلا منتظر ماست بيا تا برويم ايستاده است به تفسير قيامت زينب آن سوي واقعه پيداست بيا تا برويم حسينجاني مي گويد هركس به دليل به دنيا آمده و ماموريت خاصي دارد و من فكر مي كنم در اين دنبا هستم كه بتوانم عاشورا را منتشر كنم . اين شاعر اهل بيت مي افزايد: من با حسين، ابوالفضل، زينب و علي(ع) زندگي كردهام و كوشيدهام آنها را درك كنم. وي صبح روز شنبه به خبرنگار ايرنا توضيح داد: من حتي اگر به سراغ قرآن هم ميروم نه به دليل ثوابش است، بلكه به دليل درك و تعريف زندگي و راهنمايي گرفتن از آن است. او عاشورا را مركز زندگي مي داند و مي افزايد: حسين اصلا نيامده بجنگد،حسين آمده است كه همه را زنده كند،حسين آمده آن جريان زندگي را دوباره به مسير اصلي و عادلانه خودش بازگرداند. شما ببينيد در روز عاشورا كه همه در فكر اين هستند كه چه كسي را بكشند، حسين(ع) دائم در حال صحبت كردن و دعوت به خير و حق است و دقيقا در جنگ دارد كار فرهنگي انجام ميدهد. حسينجاني كه كتاب حسين احياگر آدم و شهادت اگر نبود و فراسوي خيال خاكيان را مستقيم در خصوص امام حسين ( ع) و قيام ماندگارش نوشته در كتاب شهادت اگر نبود در خصوص حسين ( ع) سرور آزادگان مي نويسد: كار تو، نبش قبرهاي هر روزه ي مردم بود: قبرهاي روزمرّگي و عافيت طلبي و عادت، قبرهاي سر به زيري و سكوت و سلامت، قبرهاي بيعت كردن و به روي خود نياوردن! از مدينه به مكه كه در آمدي بر سر چهارراه اطلاعاتي اسلام چهار ماه، انتظار كشيدي كه همه مردم جمع شوند، و درست در همان وقتي كه همه آمدند، تو شروع كردي به بيرون رفتن! و اين يعني: آب زدن بر چشم هاي خواب آلودهء ساده بين، در هم شكستن قبرستان هاي بسته بنديِ شبانه روزي، فرو پاشاندن ديوهاي دروغ و دورويي، و گسستن بند از دست و پاي نگاه و حركتِ بنده هاي خدا ، براي خوب ديدن و رها شدن و به خداي خود پيوستن... حسينجاني در كتاب حسين احياگر آدم مي گويد: درد آفتاب ، تنها از همين سايه هاي بي مايه اي بود كه ابرهاي سياه و ناپايدار بر او مي افكند، سوختن و آتش گرفتن خورشيد از داغ مسئوليت و تكليف مباركي است كه در جان دارد و آب شدنش به خاطر آفتابي شدن ذهن و زبان و زندگي است. اين شاعر و پژوهشگر امور ديني ياداور شد : عاشورا فرهنگ خشونت و ماشين جنگ و ستيز نيست بلكه تشكيلاتي براي روشنگري و روشن شدن بايدها و نبايدهاست . ابوالقاسم حسينجاني سال 1328 در بندر انزلي متولد شد، وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه شد و موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشتة مهندسي برق از دانشكدة فني دانشگاه تبريز گرديد. حسينجاني علاوه بر سرودن شعر، در حوزة ترجمه از زبانهاي عربي و انگليسي نيز فعاليت دارد و در رشتة تخصصي خويش آثاري را به زبان فارسي ترجمه كرده است. در پيشينه وي مي توان به مواردي همچون : عضو شوراي انقلاب اسلامي گيلان، نخستين فرماندار و نمايندة منتخب بندر انزلي، سردبيري ماهنامة ارتباطات، عضو هيئت داوران جشنوارههاي ادبي كشور، مسئول شوراي آموزشي بنياد نهجالبلاغه، مدير كلّ پست منطقة 17 تهران و پست تصويري كشور نيز اشاره كرد. بيمرگ، مثل صنوبر؛ مقدمهاي بر شيطان؛ اگر شهادت نبود؛ حسين, احياگر آدم؛ در اقليم خويشتن؛ چفيههاي چاك چاك؛ سمت صميمانة حيات؛ فراسوي خيال خاكيان؛ عشق كبريت نيست كه بيخطرش را بسازند ، دور بهار را سيم خاردار نمي توان كشيد و مقالات متعدد در خصوص فرهنگ عاشورا ، شعر و ادبيات از وي تاكنون منتشر شده است .ك/3 620/604
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]