واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کاش قرآن محور بود!
گفتاري از حجتالإسلام والمسلمين محسن قرائتي"بايد قرآن را محور قرار بدهيم. كاش فضلاي حوزوي و دانشگاهي ما در كنار درسهايي كه ميخوانند و ميدهند، روزي نيمساعت، دوتا تفسير را ببينند؛ ميشود هشت تفسير از هشت مفسر. اين تفسيرها ميتوانند فارسي يا عربي و از شيعه يا سُنّي باشند. اينها بعد از ده سال خودشان چند دوره تفسير ديدهاند و مباحثه كردهاند و گفتهاند. بايد برخورد هر فاضل، طلبه و استادي اينطور باشد؛ شبيه برخوردي كه با كتابهاي ديگر حوزوي مانند رسائل و مكاسب و كفايه ميشود. بايد حساب كنيم كه قرآن جايگاهش چيست. چطور ما كتابهاي مخلوقان را با عنايت مباحثه ميكنيم. جواهر از مهمترين كتابهاي فقهي است، اما بالاخره كتاب مخلوق است. همان طور كه افتخار ميكنيم استاد كفايه و رسائل و مكاسب هستيم- كه همهي اينها كتابهاي مخلوق هستند- بايد درسگفتن كتاب خالق هم افتخار باشد. اين حرف اول.اصلاً قرآن ميگويد من ديناميتم! «لو أنزلنا هذالقرآن علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدعاً» تكه تكه ميشود يعني چه؟ يعني من مواد منفجره هستم! اين كه ما قرآن ميخوانيم و تكه تكه نميشويم، پيداست كه درِِ روحمان را بر قرآن باز نكردهايم؛در حد ترتيل و تجويد مانديمقرآن در بهترين شب تاريخ نازل ميشود؛ شب قدر. بر قلب بهترين آدمها نازل ميشود؛ قلب پيغمبر و كتاب تحرك است. خود خداوند صفتش «قائم بالقسط» است، يعني بهپاخاسته. قرآن نازل شده براي اين كه «ليقوم الناس بالقسط»؛ مردم عدالت را بهپا دارند. راجع به نماز ميگويد: «أقيموا». راجع به حج ميگويد: «قياماً للنّاس». رهبرش قائم و رستاخيزش قيامت است. همهاش بلندشدن، ايستادن و حركت است. اگر بخواهيم جامعهي ما متحرك و بانشاط باشد، بايد به قرآن رو بياوريم.اصلاً قرآن ميگويد من ديناميتم! «لو أنزلنا هذالقرآن علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدعاً» تكه تكه ميشود يعني چه؟ يعني من مواد منفجره هستم! اين كه ما قرآن ميخوانيم و تكه تكه نميشويم، پيداست كه درِِ روحمان را بر قرآن باز نكردهايم؛ در حد تواشيح و ترتيل و تجويد ماندهايم. به ظاهر قرآن رسيدهايم كه آن هم خوب و لازم است، اما تدبر در قرآن هنوز جدّي نشده بين ما. اي كاش خود رهبر معظم انقلاب فراغتي پيدا ميكردند و فشار كاريشان كه خيلي زياد و سنگين است، كم ميشد؛ خود ايشان در مدت رهبريشان يك دوره تفسير ميگفتند؛ بعد از چند سال، ايشان صاحب يك دوره تفسير ميشدند. كتابهاي ديگر ميپَرد! رسالهي آيتالله خويي پريد؛ چون وقتي مرجع از دنيا ميرود، مردم رسالهاش را كنار ميگذارند اما «البيان» ايشان هميشه هست؛ «المراجعات»، «الغدير» و «الميزان» هستند.اگر در ميانهي كارهاي سنگين ديگر، رهبري بتوانند يك دوره تفسير بگويند يا بنويسند، خيلي خوب است. اگر اين حركت قرآني از بيت رهبري شروع بشود، فراگير ميشود. اگر آقا در خانهشان سبزي بكارند، همهي مردم سبزي ميكارند و ديگر نسل چمن ور ميافتد! «النّاسُ عَلي دينِ مُلُوكِهِم.»در پروازي كه با آقاي رئيسي همسفر بوديم، ايشان ميگفت آيتالله شاهرودي ميگويند الآن غصه ميخورم كه چرا نسبت به قرآن كاري نكرديم. آيتالله شاهرودي از آيتالله شهيد صدر نقل ميكردند كه ايشان گفته بود: «براي حل مشكلاتمان بايد برويم سراغ قرآن.» ملاصدرا در اواخر عمرش نالهاي دارد- اين را من حدود صدهزارتا ازش دادم چاپ كردند- ميگويد من در چند رشته تخصص يافتم، اما افسوس كه آخر عمر به فكر قرآن افتادم. رساله دكتريجايي بوديم كه دور تا دور همه پزشكان متخصص و فوق تخصص نشسته بودند؛ شايد بهترين پزشكان ايران. مراسم عروسي دختر يكي از همين پزشكان بود. گفتم به نظرتان در قرآن چند هزار رسالهي دكتري پزشكي هست؟ ما همينطور صاف ميخوانيم «و التّين و الزّيتون و طور سينين.» قسم به انجير و قسم به زيتون. رابطهي بين انجير و زيتون چيست؟ چرا از بين اين همه، قرآن اينها را كنار هم گذاشته است؟ چرا نگفته والتّين والعنب يا والنّخل؟ چرا تنها اسم 9 درخت ميوه در قرآن هست؟ امتياز اينها بر بقيه چيست؟ چرا زيتون و خرما بيش از بقيهي ميوهها اسمشان برده شده است؟ اسم موز هم برده شده؛ «و طلحٍ منضودٍ.» طلح يعني موز. چرا ميگويد با آب سرد آبتني كن؟ «هذا مغتسلٌ بارد و شراب.» نميگويد شراب بارد، ميگويد مغتسل بارد. آبتني با آب سرد چه نقشي دارد؟ شايد صد سال بعد در يك گوشهاي از دنيا گروهي از دانشمندان به اين برسند كه بله، رابطهي بين انجير و زيتون چنين و چنان است. بزرگترين آيهي قرآن آيهي حقوقي است كه يك صفحهي كامل را در برميگيرد؛ راجع به پيمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نيست. همانطور كه بزرگترين نامههاي حضرت امير در نهجالبلاغه، نامههاي سياسي به استانداران و ... است. در قرآن كلماتي داريم كه هر كدامشان يك دانشكده راه مياندازد. الآن دانشكدهي روانشناسي رنگها در دنيا راه افتاده است. در قرآن داريم: «لَوْنُها تَسُرّ النّاظِرينَ» رنگش دل را شاد ميكند. اين يك جرقه است كه بايد تبديل به يك تحقيق و بعد جريان بشود. قرآن ما را راه مياندازد.قرآن مثل درياست. دريا را نگاهش كنيد، لذت ميبريد؛ شنا كنيد، لذت دارد؛ اگر كشتيراني و غواصي كنيد هم لذت ميبريد. قرآن هم همين طور است و هر كس ملاّتر است، بهرهي بيشتري از آن ميبرد. بين غواصها آن كه غواصتر است، از دريا سرمايهاي استخراج ميكند كه ديگران نميتوانند. قرآن در بورس نيستما مأمور به تدبر در قرآن هم هستيم. متأسفانه نه در حوزههاي علميهي ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههاي ما. نميدانم آيا الآن درس تفسير 2 درصد از درسهاي حوزه را هم تشكيل ميدهد يا نه؟ فكر نميكنم. اگر 400 درس رسائل و مكاسب و خارج داشته باشيم، هفت هشت درس تفسير هم به ازاي آن نداريم. ما نميفهميم كه قرآن چيست. اين مهجوريتها به خاطر جهل ماست. «بحرٌ لايدرك قعره» دريايي است كه دسترسي به قعرش نيست؛ «لاتفني عجائبه» شگفتيهاي قرآن تمام نميشود و تاريخ مصرف ندارد. «لاتحصي عجائبه» قابل شمارش و گردآوري نيست. قرآن ميزان است. حتي روايات را گفتهاند با قرآن متر كنيد و اندازه بگيريد؛ اگر با قرآن سازگار نبود، كنارش بگذاريد.وقتي ميخواهد مثال بزند، شتر را با آسمانها كنار هم ميگذارد: «أفَلا ينظرون إليالإبل كيف خلقت و إلياسماء كيف رفعت» شتر و آسمان هر دو كلاس خداشناسياند. كهكشان و بقال كنار هم هستند. به بقال ميگويد كمفروشي نكن كه در كهكشانها هم اين توازن هست: «و السماءَ رفعها و وضع الميزان ألاّ تطغوا في الميزان.» وقت قسمخوردن، هم به خورشيد قسم ميخورد هم به زيتون و انجير... قرآن جامعيتي دارد كه در هيچ كتاب ديگري نيست. دنياي حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. ميگويد: «إنالله يأمر بالعدل و الإحسان»؛ خيلي هم مقابله به مثل نبايد كرد. بزرگترين آيهي قرآن آيهي حقوقي است كه يك صفحهي كامل را در برميگيرد؛ راجع به پيمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نيست. همانطور كه بزرگترين نامههاي حضرت امير در نهجالبلاغه، نامههاي سياسي به استانداران و ... است. قرآن در فرمان به جهاد هم عدالت را مدّ نظر دارد؛ حضرت علي هم ميگويد براي قصاص ابنملجم، او يك ضربه زده شما هم فقط يك ضربه بزنيد. مثل آمريكا نباشيد كه ميگويد چون دو تا برج از من خراب شد، من كل افغانستان را ميگيرم. قرآن براي آمريكا هم پيام دارد. گيريم كه يك فرقهي كجانديشي آمدند و برجهاي دوقولوي شما را منهدم كردند، شما هم حداكثر مقابله به مثل كنيد؛ چرا به خاطرش دو تا كشور را اشغال ميكنيد؟ بايد راه بيافتيمبايد خود مراجع راه بيافتند. آيتلله وحيد چهارشنبهها درس تفسير ميگويند، اما چرا حالا بعد از هشتاد سال و چرا اين قدر محدود؟ من اين را خدمتشان گفتم. خوب است يك جوري بشود اين طلبههايي كه به درس خارج رهبر معظم انقلاب ميروند- و بيشترشان شاغل هستند؛ امام جماعت، مسؤول عقيدتي سياسي، قاضي و...- اگر دو روز درس خارج ميخوانند، يك روز در هفته هم درس قرآن و نهجالبلاغه بخوانند. البته ظاهراً در ابتداي درس خارج آقا، نكات تفسيري و حديثي گفته ميشود كه خوب است، اما ميتواند گستردهتر بشود. متأسفانه نه در حوزههاي علميهي ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههاي ما. نميدانم آيا الآن درس تفسير 2 درصد از درسهاي حوزه را هم تشكيل ميدهد يا نه؟ فكر نميكنم. اگر 400 درس رسائل و مكاسب و خارج داشته باشيم، هفت هشت درس تفسير هم به ازاي آن نداريم. اگر همه با هم- رهبري، مراجع، مردم و مسئولان- كار كنيم، درست ميشود. قاضيها آيات حقوقي را ببينند و صدها آيه و هزاران نكتهي حقوقي را كه در قرآن هست مطالعه و تدبر كنند. بالاخره كارهاي حقوقي مردم با قضات است. آيات جبهه و جنگ را روحانيان عقيدتي سياسي و پادگانها ببينند و تفسيرش را خوب بلد باشند. دستكم هر كسي آن آياتي را كه در راستاي شغل و تخصصش هست، خوب بلد باشد. در قرآن خيلي نكتهها هست. در تشبيهها و مثلهايش در قصههايش و... تا همين حالا من حدود هزار و پانصد نكته از سورهي يوسف گيرم آمده است. در سورهي كوثر كه يك سطر بيشتر نيست، بيش از 90 نكته پيدا كردهام؛ غير از بسمالله. انرژي هستهاي فقط در طبيعت نيست. در قرآن هم هست؛ بايد كشفش كرد. بسيج ميخواهد و اراده و توفيق و قصد قربت. اميدواريم گذشتهي ما را خدا بيامرزد و توفيق جبران بدهد. همه با هم بسيج شويم براي تدبر در قرآن. تدبر گامي باشد براي عمل و عمل، گامي براي اين كه متخلق بشويم به اخلاق قرآن.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]