واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آیا میرحسین می تواند جریان سومی ایجاد کند؟ سیدجواد سیدپور برخی بر این باورند که آرایش نیروهای سیاسی در ایران باید از فضای دو قطبی خارج گردد زیرا نه این دو گروه به تمامه توانسته اند نماینده کامل خواسته های اکثریت ملت باشند و نه فعالان سیاسی وکنشگران این میدان چندان به راهبری این دو گروه امید دارند. در واقع تجربه مدیریتی هر دو طیف در عرصه اجرایی کشور چندان مطلوب و کم نقص نبوده که بتوان به ادامه حرکت آنها به درستی باور داشت . از سوی دیگر به نظر می رسد که واقعا اتمسفر سیاسی در ایران نیازمند یک «هوای تازه» است. از این رهگذر است که حضور یک جریان نیرومند و قوی که بتواند ضمن جمع آوری بریدگان چپ و راست به گروههای خاموش و سرخورده نیز پیام حرکت دهد و اکثریتی تاثیرگذار برای مدیریت بهینه سیاسی در جامعه فردا ایجاد کند آرزوی منطقی این گروه است. این گروه بر این باورند که مدیریت هر دو سوی افراط و تفریط هزینه زا و بحران آفرین بوده و جامعه اکنون نیازمند تبدیل بحرانها به فرصت و هزینه ها به ثروت است. حضور هر نامزدی را می شود در راستای چنین خواسته ای سنجید. در بین کسانی که تا کنون اعلام حضور کرده اند میرحسین موسوی به گونه ای رفتار کرده که بتواند خود را ورای خاستگاه راست و چپ های آشنا در عرصه سیاسی معرفی کند. نحوه حضور او، اولین بیانیه اش، اولین سخنرانی رسمی اش و گفتمان حاکم بر ادبیات او به گونه ای چیده و مرتب شده که لااقل این تداعی را داشته باشد که میرحسین فراتر از خط کشی ها و مرزبندی های عیان راست و چپ می تواند آغازگر جریان سومی باشد که سالها آرزوی برخی از سیاست مردان، سیاست ورزان وفعالان سیاسی ایران بوده است. او برای این کار البته شرایط سختی در پیش دارد زیرا چه او و طرفدارنش بپسندند یا نه ، رئیس دولت کنونی نیز اگر چه به عیان بیان نمی کند ولی در واقع خود را فعال جریان سوم می داند که از «سوم تیر» برخواسته و وامدار احزاب دست راستی و چپی هم نیست. درست به همین جهت است که دکتر احمدی نژاد حاضر نیست به هیچ حزبی باج دهد یا معامله ای بکند یا شرایط اش را قبول کند.در این زمینه از او جمله معروفی نقل شده که گفته:«این دولت هیچ نیازی به حزب ندارد و من یک ریال هم به آنها باج نداده و تا آخر هم نخواهم داد.»از این نظر احمدی نژاد خود به تنهایی یک جریان است. جریانی که البته به اعتقاد برخی نتوانسته آنچنانکه شایسته است مدیریت جامعه رابه سر انجام مطلوبی برساند. البته این بدان معنا نیست که دغدغه های او نادرست است زیرا اگرنه کامل، ولی عین دغدغه ها و نگرانی های او اکنون از زبان میرحسین موسوی نیز شنیده می شود.در واقع شباهت این دو در برخی مواضع غیرقابل انکار است؛ ساده زیستی،دغدغه شدید نسبت به فقرا ومستضعفان داشتن،آرزومند تحقق اسلام ناب محمدی بودن،بدون هماهنگی با احزاب وارد شدن،اعلام عدم استفاده از پوستر و تبلیغات و حتی سفرهای استانی اش که از ایلام به عنوان محرومترین استان آغاز شده، آدم را یاد سفرهای استانی احمدی نژاد وحرفهای او می اندازد. به همین علت است که عده ای براین باورند که در واقع میرحسین، احمدی نژاد چپ است.اما پیام حضور میرحسین شباهت در گفتارنیست ،تفاوت در کردار است. از این جهت است که هیچ کس به اندازه احمدی نژاد سبب ساز حضور موسوی پس از بیست سال گوشه گیری در سیاست نبوده است. این دینی است که طرفداران حضور میرحسن به احمدی نژاد و دوستداران احمدی نژاد به خاتمی دارند.- شاید این ظرافت عجیب تاریخ باشد که تضاد را دربطن خود پرورش می دهد و بر صدر می نشاند- این رفتار متضاد می تواند حامل همان انرژی و پتانسیلی باشد که دوباره چرخ های توسعه را شتاب بخشد و رونق رابه بازارها و نشاط را به خیابان ها بازگرداند.کرداری که بتواند از همه ظرفیت های نظام برای شتاب بخشیدن و رونق دادن به حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور بهره ببرد. زیرا مدیریت اجرایی کشور نیازمند بازیابی و بازسازی است تا پتانسیل های عظیم ملی برای ایرانی توسعه یافته تر بالفعل گردد.برای دستیابی به چنین نیروی عظیمی نیازمند تشکیل دولتی باتمام گرایش ها و گروههای فعال و خردمندیم. اما اینکه میرحسین می تواند منادی این جریان بزرگ باشد محل تامل و تردید است زیرا او هنوز نتوانسته گفتمانی ورای پارادایم حاکم بر فضای دو قطبی ایجاد کند و رفته رفته می رود تا یکسره به دامان جریان چپ – که خاستگاه سابق او بوده – درغلتد. او به رغم اینکه در ابتدای ورودش سیاست فاصله گذاری با جریان چپ و راست را با حساسیت رعایت کرد و خود مستقلا و بعد از اتمام حجت خاتمی که مشوق حضور او بود، اعلام نامزدی کرد تا پیام روشنی به جامعه سیاسی دهد که حساب او را از اصلاح طلبان جدا کنند و القا این این مطلب که به دعوت اصلاح طلبان نیامده و صرفا نامزد مطلوب آنها نیست، ولی موضع گیری های اخیر ، سیاست فراجناحی او را تایید نمی کند. میرحسین کمتر از 60 روز دیگر فرصت دارد تا شرایط جدیدی ایجاد کند، شرایطی که بتواند موج سومی پدید آورد تا برای تغییرات زمینه مناسبی فراهم سازد.او اگرچه 8 سال رئیس دولت بوده ولی هرگز با رای مستقیم مردم بر سرکار نیامده است. سوال این است که آیا او می تواند در مجال باقی مانده ظرفیت های معطل مانده اجتماعی را برای ایجاد جریانی فراگیربه حرکت در آورد و جامعه ایرانی را به یک رنسانس تاریخی دعوت کند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]