تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817271818




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرگردان ميان فانتزي و واقع گرایی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سرگردان ميان فانتزي و واقع گرايي
سرگردان ميان فانتزي و واقع گرايي
در سينمايي كه اغلب كمدي‌هايش را آثاري نازل و فاقد ظرافت تشكيل مي‌دهند و هنوز به سبك دهه‌40، افتادن آدم‌ها در حوض، قرار است خنده بر لب تماشاگر بياورد حضور فيلمسازي چون كمال تبريزي را بايد غنيمت دانست.تبريزي از معدود كارگردانان سينماي ايران است كه نشان داده از قريحه طنز برخوردار است و با قواعد اين ژانر آشناست.در واقع او به جاي اينكه كهن الگو‌هاي سينماي فارسي در زمينه طنز را كه ريشه‌‌هايش را بايد در تئاتر روحوضي جست‌وجو كرد، مبنا قرار دهد، كوشيده تا به قواعد ژانر وفادار باشد؛ نكته‌اي كه در سينماي ژانرگريز ايران كه بيشتر گرايش به ملغمه‌سازي دارد، اتفاق قابل توجهي است. تبريزي اما فيلمساز بازيگوشي هم هست و گاهي كوشش‌اش براي تجربه‌هاي تازه به آثاري آشفته مي‌انجامد مثل «گاهي به آسمان نگاه كن» و همين «هميشه پاي يك زن در ميان است». «هميشه پاي يك زن در ميان است» اگرچه در مقام قياس با بسياري از كمدي‌هايي كه در اين سال‌ها ساخته شده‌اند،‌كاري موجه‌تر و قابل اعتنا به نظرمي‌رسد اما در مقايسه با ديگر كمدي‌ها كمال‌تبريزي توفيق چنداني براي او محسوب نمي‌شود. فيلم برداشتي آزاد است از مجموعه داستان «غيرقابل چاپ» اثر مهدي شجاعي كه در اينجا نويسندگان فيلمنامه سعي كرده‌اند با در هم آميختن اين داستان‌ها حول يك محور (اختلاف خانوادگي زوج جوان فيلم) قصه‌اي واحد بسازند. بنابراين اگرچه در عمل شاهد پروراندن ايده‌هايي هستيم كه از دل قصه‌هاي مختلف بيرون آمده و حول كشمكش در شخصيت اصلي فيلم مي‌گردد، اما اين مسئله به گونه‌اي صورت نگرفته است كه شاهد اثري يكپارچه با روايتي منسجم باشيم. براين اساس مشخص‌ترين صفت فيلم، خاصه در زمينه عناصر روايي و چگونگي به كارگيري آنها در كنار يكديگر، آشفتگي در روايت آنهاست. آشفتگي روايي فيلم مشكلي است كه به طور مشخص از فيلمنامه آغاز مي‌شود و به پرداخت سينمايي آن نيز سايه مي‌افكند، چرا كه كمال‌تبريزي لااقل در كليات همان سيري را طي كرده كه در ساختمان كلي فيلمنامه ترسيم شده است. تجربه ثابت كرده كمال‌تبريزي فيلمسازي است كه در فضاهاي واقعي بهتر كار مي‌كند تا فضاهايي فرا واقعي و يا فانتزي. از اين جنبه مي‌توان هميشه پاي يك زن در ميان است را در كنار فيلم ديگر كارنامه تبريزي« گاهي به آسمان نگاه كن» قرار داد؛ يك اقتباس ادبي آزاد ديگر از او كه براساس رمان معروف مرشد و مارگاريتا (بولگاكف) ساخته شده و تبريزي آشكارا در شكل دادن به فضاهايي فراواقعي براي فيلم با مشكل روبه‌رو شده و اثري به مراتب آشفته‌تر از هميشه پاي يك زن در ميان است ارائه كرده بود، هر چند فيلم از لحظه‌هاي خوبي نيز برخوردار بود كه در فيلم تازه تبريزي هم ديده مي‌شود. از اين منظر آنچه باعث پهلو زدن اين فيلم‌ها به يكديگر مي‌شود كليدي بودن از كار درآوردن فضايي فانتزي در اين فيلم و فضايي سورئاليستي در آن فيلم قبلي بود و ناكامي تبريزي در شكل دادن و جا انداختن اين فضاها باعث خنثي‌شدن بسياري از ايده‌‌هاي خوبي بود كه در اين فيلم‌ها ديده مي‌شود. براي نمونه شخصيت وكيل با بازي مهران مديري كه اصولا بايد يكي از جذابيت‌هاي فيلم محسوب شود، بدل به شخصيتي ناملموس با هيبتي بي‌ربط به فيلم شده است كه پي‌درپي جملات قصار درباره جنس زن از او صادر مي‌شود و متاسفانه مهران مديري با وجود همه تجربه‌اي كه در اجراي نقش‌هاي كمدي دارد و به رغم تلاشي كه براي از كار درآوردن اين شخصيت دارد جز هيبتي اغراق‌آميز و اجرايي كليشه‌اي عايدي ندارد.به اين ترتيب هميشه پاي يك زن در ميان است، در برگيرنده روايتي چندپاره از ايده‌هايي في‌النفسه جالب توجه است كه در فيلمنامه به درستي پرورش نيافته‌اند و در پرداخت سينمايي نيز فيلمساز نتوانسته سر و شكل درستي به آنها بخشيده و از عدم انسجام آنها بكاهد. اين در حالي است كه اگرچه در فيلم‌هايي از اين دست به فراخور مضمون و فرم كار با شخصيت‌ها، رخدادها و در مجموع فضاهايي فراواقعي روبه‌رو هستيم اما همگي اينها زماني تاثيرگذاري و لطف خود را به دست مي‌آورند كه در كليت فيلم از شكل پذير شي برخوردار باشند. اما اين نكته‌اي است كه ظاهرا هم نويسندگان فيلمنامه و هم كمال تبريزي توجهي  بدان نداشته‌اند بنابراين در نهايت بخش قابل توجهي از فصول فيلم اگرچه به طور منفرد جذاب به نظر مي‌رسند اما در عمل فاقد آن كاركردي هستند كه بايد در كليت فيلم از آن برخوردار باشند. اين مسئله نه فقط در مورد پاره‌اي رخدادها در فيلم بلكه در مورد برخي شخصيت‌ها نيز مصداق پيدا مي‌كند. براي نمونه شخصيت وكيل با بازي مهران مديري كه اصولا بايد يكي از جذابيت‌هاي فيلم محسوب شود، بدل به شخصيتي ناملموس با هيبتي بي‌ربط به فيلم شده است كه پي‌درپي جملات قصار درباره جنس زن از او صادر مي‌شود و متاسفانه مهران مديري با وجود همه تجربه‌اي كه در اجراي نقش‌هاي كمدي دارد و به رغم تلاشي كه براي از كار درآوردن اين شخصيت دارد جز هيبتي اغراق‌آميز و اجرايي كليشه‌اي عايدي ندارد. بنابراين شوخي‌هايي كه در ارتباط با اين شخصيت شكل گرفته از لطف و جذابيت كمي برخوردار است. اين مسئله در مورد برخي اتفاقات به اصطلاح كمدي فيلم نيز در سطحي ديگر ديده مي‌شود و از آنجايي كه فضاي فيلم ميان فانتزي و واقعيت سرگردان است، تكليف تماشاگر نيز با شوخي‌هايي از اين دست كه در دل چنين شرايطي شكل گرفته‌اند روشن نيست، بنابراين ري اكشن‌هاي درستي نسبت به آنها نشان نمي‌دهد. به عنوان نمونه مي‌توان به صحنه تيراندازي مريم با كمان اشاره كرد كه ابتدا تماشاگر تصور مي‌كند او درست به هدف خواهد زد اما بعد مي‌بيند كه تير او نه تنها به سيبل نمي‌خورد بلكه سرگردان دست پيرمرد آبدارچي را به درخت مي‌دوزد!اين صحنه اگرچه با فريب تماشاگر موقعيتي كميك را مي‌سازد اما در نهايت چون به نتيجه‌اي فراواقعي ختم مي‌شود (فرو رفتن تير در دست پيرمرد) فاقد آن تاثيري است كه بايد بر تماشاگر بگذارد و آن را به خنده بيندازد. به نظر از همين روست كه برخلاف كمدي‌هاي موفق كمال‌تبريزي، اين‌بار به هنگام تماشاي فيلم او، صداي خنده چنداني از مخاطبان شنيده نمي‌شود. البته نمي‌توان انتظار داشت فيلمي چون هميشه پاي يك زن در ميان است در زمينه خنداندن تماشاگر در حد فيلمي چون مارمولك موفق باشد، چرا كه نه از قصه‌اي ساده و سر راست همانند آن برخوردار است و نه اينكه سطح و جنس شوخي‌هاي آن به گونه‌اي است كه براي همه تماشاگران داراي جذابيت باشد. طبيعي است در چنين شرايطي سازندگان فيلم سعي كنند در كنار شوخي‌هايي كه براي تماشاگران حرفه‌اي تدارك ديده‌اند، شوخي‌هايي نيز براي مخاطبان عام داشته باشند. اما متاسفانه همين مسئله كه قرار بوده در بازنويسي فيلمنامه شكل گرفته و در كنار آن از تندوتيزي شوخي‌هاي سياسي-‌ اجتماعي فيلم نيز بكاهد،‌خود عاملي در جهت تقويت تشتت در فيلم شده است.
سرگردان ميان فانتزي و واقع گرايي
در واقع غير يكدست بودن شوخي‌هاي فيلم باعث مي‌شود هر بخش از آن، لطفي براي يك طيف خاص از مخاطبان نداشته باشد. از سوي ديگر به جاي كاستن از شدت شوخي‌هاي سياسي -  اجتماعي فيلم، آنها را  الكن مي‌گذارد. در واقع جز يكي دو مورد پراكنده كمدي كلامي، فيلم نكته قابل توجهي در اين زمينه نيز ندارد. در يك جمع‌بندي كلي عمده اين شوخي‌ها چون در زمينه درستي به اجرا در نمي‌آيند تماشاگر را هم چندان به وجد نمي‌آورند و گويي تنها در همين حد باقي مي‌مانند كه تماشاگر در طول فيلم صرفا لبخندي بر لب داشته باشد. فيلمنامه هميشه پاي يك زن در ميان است از ساختاري معمايي نيز برخوردار است؛ساختاري كه پازل‌گونه براساس كنار هم قرار گرفتن ماجراهاي فيلم مي‌خواهد در پايان معمايي را كه تقريبا از پرده دوم فيلم مهمترين انگيزه جلو رفتن فيلم محسوب مي‌شود را براي امير و همچنين تماشاگران فيلم رمزگشايي كند. در واقع همين ساخت پازل‌گونه، كاري است كه نويسندگان فيلمنامه با ايده‌هايي كه از قصه‌هاي مختلف كتاب برگرفته‌اند صورت داده‌اند.تبريزي از معدود كارگردانان سينماي ايران است كه نشان داده از قريحه طنز برخوردار است و با قواعد اين ژانر آشناست.امير و به همين تناسب تماشاگر فيلم در نهايت مي‌خواهند بدانند بالاخره اين پري طلعت‌پور كه اين همه مشكلات سر راه شخصيت اصلي فيلم گذاشته كيست و سرانجام نيز اگرچه مشخص مي‌شود پري طلعت‌پور كسي جز مريم زماني، همسر امير نيست و  طي چند فلاش‌بك نيز به اين رخدادها ارجاع داده مي‌شود، اما به درستي روشن نمي‌شود كه خب مريم چگونه توانسته است اين حوادث را ترتيب دهد. در واقع اگر اين ساختار معمايي پازل‌گونه فاقد تاثيرگذاري از كار درمي‌آيد، از اين‌رو  است كه سازندگان فيلم تنها به نمايش رخدادها بسنده مي‌كنند بدون آنكه بتوانند تصويري از چگونگي اجراي آن را به نمايش بگذارند.  به نظر مي‌رسد كه در اينجا نيز قرار است همه چيز با برخورداري فيلم از فضايي فانتزي رفع و رجوع شود و مخاطب نيز خيلي ساده از انتظاري كه در طول فيلم براي او شكل گرفته صرف‌نظر كرده و هيچ گونه كنجكاوي نسبت به چگونگي اجراي نقشه‌هايي كه مريم براي شوهرش تدارك ديده نداشته باشند. اين مشكل نيز به طور مستقيم و غيرمستقيم بر ميزان حسي كه مخاطب نسبت به آشفتگي فيلم دارد مي‌افزايد و در نهايت مانع از به بارنشستن تلاش فيلمساز در جهت ارائه يك كمدي متفاوت و نوآورانه مي شود. منبع : همشهري  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن