واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: همه میدانیم تا وقتی شاعری برای دل خودش شعر میگوید و شعرش را به مخاطب عرضه نكرده و به دست چاپ و نشر نسپرده است، طبیعتا كسی... نگاهی به مجموعه شعر «كودكانهها و غزل» سروده افشین علاء «كودكانهها و غزل» عنوان مجموعه شعری است از افشین علاء كه بتازگی توسط انتشارات انجمن شاعران ایران چاپ و منتشر شده است. این مجموعه كه در 3 بخش جداگانه تنظیم شده است، تعدادی از غزلهای افشین علاء را در كنار بخشی از سرودههای كودك و نوجوان این شاعر نام آشنا دربردارد. شاید بتوان گفت كه این كتاب تنها یك اشكال بزرگ دارد و آن هم مقدمه و دفاعیه محكم و عاطفی ساعد باقری است كه در ابتدای مجموعه میخوانیم. آقای باقری در مقدمه كتاب ضمن اشاره به برخی ویژگیهای اخلاقی شخصیتی افشین علاء و ذكر نمونهای از برخی شعرهای او دست به نوعی قضاوت و پیشداوری زده و از طرفی هر گونه نقد و نظر و واكنش نسبت به سرودههای این كتاب را پیشاپیش مورد نكوهش قرار داده است. نمیخواهم جزو آن دسته از «بیكارانی» باشم كه به قول باقری «به شمردن تعداد تركیبهای این مجموعه سركار نقدنویسی در مجلات و روزنامهها» میروند و دوست ندارم در زمره كسانی باشم كه باز به قول ایشان «نامور شدنشان را در تعریض و تعرض به نامآوران جستجو میكنند» چرا كه میتوانم ادعا كنم از كودكی جزو دوستداران شعر و شخصیت افشین علاء بوده و هستم و با بسیاری از شعرهایش خاطره دارم و ساعتها زندگی كردهام، چه روزها كه این شعر و بسیاری دیگر از شعرهایش را زیرلب زمزمه كردهام: قلكت را آنقدرباید از عاطفه لبریز كنیكه اگر یك روزاز دستتافتاد و شكستهمه جا عطر گل یاس پراكنده شود... قصد نظریهپردازی و نقدنویسی هم ندارم؛ چرا كه به قول یكی از بزرگان نقدهایی كه این روزها در نشریات چاپ و منتشر میشوند، بیشتر یا نقد ژورنالیستی بوده یا book review هستند تا نقد به معنای آكادمیك و تخصصی. اما میخواهم به عنوان یك مخاطب شعر، یك علاقهمند و دوستدار شعر كه هر كتاب تازه شعری را بویژه اگر از شاعری نام آشنا باشد با حرص و ولع میخرم و میخوانم، احساس و نظر خود را نسبت به كتاب «كودكانهها و غزل» بیان كنم. واقعیت این است كه سخنان ساعد باقری در مقدمه كتاب بیشتر به بعد عاطفی و اندیشه شعر (عناصر معنوی شعر) نظر دارد حال آن كه شعر بر پایه بهترین و كاملترین تعاریفی كه از آن شده، از جمله تعریف دكتر شفیعی كدكنی پدیدهای است كه در زبان شكل میگیرد. این نكته را هم فراموش نكنم كه همه میدانیم تا وقتی شاعری برای دل خودش شعر میگوید و شعرش را به مخاطب عرضه نكرده و به دست چاپ و نشر نسپرده است، طبیعتا كسی را با او كاری نیست؛ اما هنگامی كه شاعر تصمیم میگیرد سرودههایش را در معرض نشر قرار داده و به مخاطب عرضه كند، خواهناخواه در مواجهه با آن از سوی مخاطب یا منتقد واكنشهای گوناگونی ایجاد خواهد شد كه شاعر این مجموعه نیز با چاپ شعرهای بزرگسالش برای اولین بار باید در انتظار واكنشهای مختلف از سوی طیفهای گوناگون باشد. گفتیم كه شعر پدیدهای زبانی است؛ اثری است كه در قالب زبان ارائه میشود و از آنجا كه زبان، پدیدهای پویا و مدام در حال تغییر و نو شدن است، شاعر نیز باید به قواعد زبانی و قراردادهای زبانی عصر خود پایبند باشد؛ چراكه او با مردم زمانه خود سخن میگوید، پس چه خوب است كه زبانش نزدیك به زبان رایج عصر خود باشد. اولین مسالهای كه در مواجهه با سرودههای بخش اول كتاب یعنی غزلها به چشم میخورد، همین مساله كهن بودن زبان شعر است كه در اغلب غزلها مشهود است: صد عقل مركب، دل پیچیده ببایدتا درك كند كیفیت سادگیام راساقی! اگرم تا پر عنقا برسانیاز كف ندهم دولت آزادگیام را / ص 20رهزنی را بنه فضیل آسارویگردان زغارت جان شو / ص 64اگر بار گناهانم عظیم استچو یارم عیبپوش آمد چه بیم است؟ / ص 23غیرت از كف رفت یاران، دوستی افسانه شدزین بداقبالی سزد جانی نماند در تنی / ص 37مگرش كارگه حشر ببافد از نوتار و پودی كه جدا گشته بدین سان از هم / ص 46 برای همه كسانی كه تا به حال شعرهای كودك و نوجوان افشین علاء را با آن زبان نرم امروزی خواندهاند، خواندن این ابیات كمی عجیب به نظر میآید. البته كهن بودن زبان، واژهها و تركیبها ممكن است سبب دركنشدن معنای شعر از سوی مخاطب و احساس دوری و بیگانگی با آن شود كه این مشكل را میتوان با مراجعه به فرهنگ لغت برطرف كرد. اما مشكل دیگری كه از این رهگذر ایجاد میشود، كهنگی و كلیشهای شدن تصاویر شعر است. طبیعتا خواننده امروزی شعر تجربههای حسی و عاطفی متفاوتی با مخاطب روزگاران قبل دارد. به همین سبب با این تصاویر و تركیبات احساس بیگانگی خواهد كرد. این كهنگی و كلیشهای بودن در محدوده آرایههای ادبی و صنایع شعری هم به چشم میخورد. به عنوان مثال به این تضادها مراعات نظیرها و تلمیحات توجه كنید كه هیچ حرف و نگاه تازهای در خود ندارند: اگر حادث شود از ما خطاییخطاپوشی تو را عهدی قدیم است / ص 24به ابرو زنی تیغ در چشم من به مژگان زنم بوسه بر خنجرت / ص34نزدیكتر از تیغ ندیدم به گل ای دوست یك چند چه خواهد شد اگر خار تو باشم؟ / ص 44رسد تا به هندوستان، طوطی دلبه جز چین زلف تو راهی ندارد / ص 68 نكتهای كه باید بدان اشاره كرد این است كه زبان و تصاویر در همین تعداد اندك غزلها یكدست نیست و گاه در كنار یك غزل كاملا قدمایی، غزلی كاملا امروزی و نو به چشم میخورد! این عدم یكدستی حتی گاه در میان ابیات یك غزل واحد هم مشهود است مثلا غزلی با این مطلع: افشای راز خویش دگر پیش كس نكنمن رشك میبرم، نفسم را قفس نكن ناگهان با این بیت زیبا و امروزی به پایان میرسد: با من كه حرف میزنی از خستگی نپرساز پای تا سرم همه گوش است، بس نكن / 28 و یا در غزل دیگری كه این گونه آغاز میشود: دل، این ملك ویران پهناورت تو را خواهد ای خیل غم لشكرت غزلهای این مجموعه از شاعری حكایت میكند كه به گونهای از زمان و زبان مردم روزگار خود فاصله داردبه چنین ابیاتی برمیخوریم كه زبانی كاملا امروزی و تازه دارند: مبادا به توفان خشمی مرا چو برگی جدا سازی از دفترت به بازیچه دل را ندادم، ولیشكستی شكستی، فدای سرت! / ص 34 این عدم یكدستی در محدوده تصاویر شعر هم مشاهده میشود. در كنار بسیاری از تصاویر كلیشهای كهن، آنجا كه شاعر به بازآفرینی تصاویر كهن پرداخته و برخورد و نگاه تازه و خلاقانهای با آنها داشته است، به تصاویر بدیع و زیبایی برمیخوریم كه قابل تاملند: گر چه از چشم تو افتادهام، از من مگریزبه مدد خیز كه افتادهام از جای بلندسرم از ابر چه كم داشت كه بر شانه خویشنپذیرفتیاش ای كوه شكیبای بلند؟ / ص 36 بغض از گلوی صاعقه وا میكنی به خشمبا بوسهای ز غنچه بی برگ و بار هم / ص 21 كسی صدای مرا در زمین نمیشنودفرشتهها سخنم را به آسمان ببرید / ص 40 در این هوای سرد لباسی برای مناز جنس مهربانی عریان بیاوریباید به جای زخم زبانهای هر شبتهر صبح بوسههای فراوان بیاوری / ص 54 به هر تقدیر غزلهای این مجموعه از شاعری حكایت میكنند كه به زبان شعر كهن كاملا مسلط بوده، بر وزن و قافیه و دقایق شعر قدیم احاطه داشته و مناسبات و ارتباطها و تناسبهای لفظی و معنوی را كه در شعر كهن كاربرد دارد كاملا میشناسد اما به گونهای از زمان و زبان مردم روزگار خود فاصله دارد كه اگر او را نشناسیم گمان خواهیم كرد سالها پیش میزیسته است! در ابتدا گفتیم كتاب «كودكانهها و غزل» به سه فصل تقسیم شده است. به جز بخش اول كه همه سرودههای آن غزل است، مشخص نیست معیار گزینش شعرها در بخش دوم و سوم كتاب چه بوده است. در بخش دوم یك چهارپاره، یك تركیببند، یك ترجیعبند و دو شعر نیمایی آمده است كه همه این شعرها از زبانی ساده و روان برخوردارند و میتوان آنها را در زمره شعرهای نوجوان شاعر قرار داد. اما فصل سوم كتاب هم شامل چند چهارپاره و نیمایی است كه برخی سادهتر بوده و به شعر كودك نزدیكترند (مثل شعر طعم صلوات) و برخی در محدوده شعر نوجوان قرار میگیرند. شعر «در سوگ مادرم» از شعرهای فصل دوم كتاب، جزو شعرهای خوب و تاثیرگذار مجموعه بوده كه به لحاظ عنصر عاطفه غنی است. هر چند به نظر میرسد این شعر میتوانست اندكی موجزتر باشد و در برخی قسمتها شاعر دچار زیادهگویی و در برخی بخشها نیز مقهور قافیه در شعر نیمایی شده است: ... عصرها تكرار یك كابوسدر حیاط پشت خانه، روی رختآویزچادری گلدار میرقصد یك نفر در گوش من میخواند این آواز: «مادرت را باد با خود برد...»میگریزم تا نگوید بازمیخزم كنج اتاق خالی مادرگنجه را وا میكنم، بو میكشم یكسر...عینكش را میكشم بر دیده پنهانیكفشهایش را به روی لبجانمازش را به پیشانی...گنجه را میبندم و سر مینهم بر تختهقهقم را در لحافش میكنم پنهان ...نیمی از من هست،نیم دیگرم خالیستچون كه جای مادرم خالیست ... / ص 83 شعر «در كوچههای یوش» از شعرهای فصل دوم كتاب نیز به لحاظ رنگ و بوی اقلیمی و تصاویری كه شاعر از طبیعت محیط زندگیاش ارائه میدهد در خور تامل است: ... من دلم در یوش توی كوچههاستتا بپرسد خانه نیما كجاست؟من دلم در پشت آن كوهی است كهگله مهدی قلی آنجا رهاستمن خودم اینجایم اما این دلمتوی ده در خانه خیرالنساستدوست دارم گم شوم در درههادوست باشم با تمام برهها / ص 95 شعرهای بخش سوم كتاب همگی از زبانی طبیعی، ساده و روان برخوردارند اما همان گونه كه در سطور پیشین گفتیم ملاك انتخاب این شعرها از میان شعرهای كودك و نوجوان شاعر برای مخاطب مشخص نیست و شاید اگر قرار بود گزیدهای از شعرهای كودك ونوجوان افشین علاء در این مجموعه بیاید، جای خالی سرودههای بسیار زیباتری از او احساس میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]