واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ** موقعيت جغرافيايي فدك فدك دهكده اي در شمال مدينه بود كه تا آن شهر دو يا سه روز راه فاصله داشت. اين دهكده در شرق خيبر و در حدود هشت فرسنگي آن واقع بود و ساكنانش همگي يهودي شمرده مي شدند. امروزه فاصله خيبر تا مدينه را حدود 120 يا 160 كيلومتر ذكر مي كنند. ** فدك و رسول خدا (ص) درسال هفتم هجرت، پيامبر خدا (ص) براي سركوبي يهوديان خيبر كه علاوه بر پناه دادن به يهوديان توطئه گر رانده شده، از مدينه به توطئه و تحريك قبايل مختلف عليه اسلام مشغول بودند، سپاهي به آن سمت گسيل داشت و پس از چند روز محاصره، دژهاي آن راتصرف كرد. پس از پيروزي كامل سپاه اسلام - با آن كه اختيار اموال و جان هاي شكست خوردگان همگي در دست پيامبر (ص) قرار داشت، رسول خدا (ص) با بزرگواري تمام، پيشنهاد آنان را پذيرفت و به آن ها اجازه داد نصف خيبر را در اختيار داشته باشند و نصف ديگر از آن مسلمانان باشد. بدين ترتيب، يهوديان در سرزمين خود باقي ماندند تا هر ساله نصف درآمد خيبر را به مدينه ارسال دارند. با شنيدن خبر پيروزي سپاه اسلام، فدكيان كه خود را همدست خيبريان مي ديدند، به هراس افتادند اما وقتي خبر برخورد بزرگوارانه پيامبر (ص) با خيبريان را شنيدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با آنان همانند خيبريان رفتار كند كه پيامبر خدا (ص) اين درخواست را پذيرفت. ** تفاوت فقهي حكم خيبر و فدك ظاهرا رفتار رسول خدا درباره فدك و خيبر يكسان است ولي در واقع حكم فقهي اين دو سرزمين متفاوت است چون مناطقي كه به دست مسلمانان تسخير مي شود، دو گونه است: اول مكان هاي كه با جنگ و نيروي نظامي گشوده مي شود: اين سرزمين ها كه در اصطلاح مفتوح العنوة (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مي شود، به منظور تقدير از تلاش جنگجويان مسلمان در اختيار مسلمانان قرار مي گيرد و رهبر جامعه اسلامي چگونگي تقسيم يا بهره برداري از آن را مشخص مي سازد كه منطقه خيبر، جز دو دژ آن به نام هاي وطيح و سلالم ،اين گونه بود. دوم مكان هايي كه با صلح گشوده مي شود. يعني مردم منطقه اي با امضاي پيمان صلح، خود را تسليم مي كنند و دروازه هاي شهر خود را به روي مسلمانان مي گشايند. قرآن كريم اختيار اين نوع سرزمين ها را تنها به شخص رسول خدا (ص) سپرده است و ساير مسلمانان در آن هيچ حقي ندارند. فدك و دو دژ پيش گفته خيبر اين گونه فتح شد. بنابراين، مالكيت آن در اختيار شخص رسول خدا (ص) قرار گرفت. طبري مورخ بزرگ مي گويد: فدك ملك خالص پيامبر خدا (ص) بود. زيرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پياده نظام نگشودند. ** ارزش اقتصادي فدك درباره ارزش اقتصادي فدك بسيار سخن گفته اند. برخي از منابع شيعي درآمد ساليانه آن را بين 24 هزار تا 70 هزار دينار نوشته اند و برخي ديگر، نصف در آمد ساليانه آن را 24 هزار دينار نگاشته اند. ابن ابي الحديد معتزلي نقل مي كند كه ارزش درختان خرماي اين ناحيه برابر با ارزش درختان خرماي شهر كوفه در قرن هفتم بود. به نظر مي رسد مي توان تا حدودي ارزش واقعي اقتصادي فدك را از يك گزارش تاريخي زمان خلافت عمربن خطاب فهميد. يعني وقتي خليفه دوم تصميم گرفت فدكيان يهودي را از شبه جزيره عربستان اخراج كند، دستور داد نصف فدك را كه سهم آنان بود، از نظر زمين و درختان و ميوه ها قيمت گذاري كنند. كارشناسان ارزش آن را 50 هزار درهم تعيين كردند و عمر با پرداخت اين مبلغ به يهوديان فدك، آن ها را از عربستان بيرون راند. ** اعطاي فدك به حضرت زهرا (س) چنانكه در روايات فراوان شيعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا (ص) در زمان حيات خود فدك را به فاطمه زهرا(س) واگذار كردند و اين سه سال قبل از رحلت پيامبر بود؛ يعني همان ايامي كه فدك به تصرف آن حضرت درآمد. طبرسي در مجمع البيان، ذيل تفسير آيه: وَآتِ ذَا الْقُرْبَي حَقَّهُ وَالْمِسْكِين وَابْن السَّبِيلِ از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) و نيز ابوسعيد خدري چنين روايت مي كند: همينكه آيه كريمه به پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور داد حقّ ذوي القربي؛ يعني خويشاوندان پيامبر و مسكين و در راه مانده را بدهد، آن حضرت فدك را به فاطمه(سلام الله عليها)داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود. همين مطلب را سيوطي در درّالمنثور از ابي سعيد خدري نقل كرده است: چون آيه شريفه نازل شد پيامبر(صلي الله عليه وآله) فاطمه(عليها السلام) را فراخواند و فدك را به او داد. ** غصب فدك حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در نامه اي به والي بصره مي نويسند : آري از آن چه آسمان بر آن سايه افكنده است، فدك در دست ما بود. مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن چشم پوشي كردند. به نظر مي رسد اقدام دستگاه حاكمه نيز در غصب فدك همان هدف را تعقيب مي كرد كه اشاره شد و آن تهي دست نمودن خاندان پيامبر از بنيه مالي بود. ** اختلاف حضرت زهرا (س) با حكومت بر سر فدك چگونه بود؟ گزارش هاي منابع شيعي و سني نشان مي دهد حضرت زهرا (س) و حكومت هر يك دو ادعا درباره فدك داشتند : الف) ادعاهاي حضرت زهرا (س) چنان كه نزد شيعيان مشهور است، حضرت زهرا (س) فدك را ملك خود مي دانست و براي اثبات مالكيت خود دو راه بخشش و ارث را به پيگيري كرد. ابتدا آن حضرت اعطاي فدك از طرف رسول خدا به خود را ياد آور و خواستار باز پس گرفتن اين سرزمين از حكومت وقت شد اما وقتي از اين راه به نتيجه اي نرسيد و حكومت شهادت گواهان حضرت زهرا (س) را نپذيرفت، ايشان از راه ديگر وارد شد و از حكومت خواست ميراث پدرش را كه فدك نيز بخشي از آن است، به او واگذار كند و در اين مورد به نص آيه قرآن درباره ارث متمسك شد كه مي فرمايد : خداوند به شمار درباره [ارث] فرزندانتان سفارش مي كند كه سهم پسر دو برابر دختر است . . . ابوبكر در برابر اين آيه چنان استدلال كرد كه انبيا از خود ارث باقي نمي گذارند. حضرت زهرا (س) فرمود: چگونه است كه هر گاه تو درگذشتي فرزندانت از تو ارث مي برند اما ما از رسول خدا (ص) ارث نمي بريم؟ ! آن گاه به آيات ديگر قرآن كه در موارد مختلف از ارث پيامبران گذشته سخن به ميان آورده است،مانند آيه ششم سوره مريم و آيه شانزدهم سوره نمل تمسك جست. در آيه ششم سوره مريم، حضرت زكريا بيان مي دارد كه خداوندا، من از خويشانم كه پس از من وارثانم خواهند شد، بيمناكم . . . پس فرزندي به من عطا كن كه از من و آل يعقوب ارث برد . در آيه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سليمان پيامبر، از پدرش داوود پيامبر سخن به ميان آمده است. ب) ادعاهاي حكومت! حكومت در مقابل حضرت (س) عمدتا دو ادعا مطرح كرد: 1- صدقه بودن فدك معناي اين عبارت آن است كه پيامبر اكرم (ص) فدك را به كسي نبخشيد و با آن به گونه صدقه جاريه برخورد كرد .يعني رسول خدا (ص) از درآمد فدك زندگاني شخصي حضرت فاطمه زهرا (س) و ديگر بني هاشم را تامين مي كرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف مي رساند. از آن جا كه ابوبكر خود را جانشين مشروع پيامبر اكرم (ص) مي دانست، مي خواست با در اختيار گرفتن فدك، اين مشروعيت ادعايي را براي همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت كه چشم پوشي از اين زمين نوعي خلل در مشروعيت حكومتش پديد مي آورد . 2 - حديث نفي ارث پيامبران منظور از اين حديث، روايتي است كه ابوبكر آن را از پيامبر اكرم (ص) چنين نقل كرد: ما جماعت پيامبران از خود ارث باقي نمي گذاريم . هر چه از ما ماند، صدقه است . درباره اين حديث بايد يادآور شد: 1- تا آن زمان اين حديث را جز ابوبكر هيچ كس نشنيده بود. بسياري از محدثان نيز بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه راوي اين حديث تنها ابوبكر بود . البته بعدها پشتيباناني چون مالك بن اوس يافت و در دهه هاي بعد عمر، زبير، طلحه و عايشه نيز در شمار مؤيدان آن جاي گرفتند. 2 - ابوبكر با نقل اين حديث ناقل سخن پيامبر اكرم (ص) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه (س) و حضرت علي (ع) و ام ايمن ناقل سخن و كردار پيامبر اكرم (ص) مبني بر بخشش فدك بودند . بديهي است باتوجه به فزوني شمار ناقلان در اين سمت و نيز شخصيت آن ها كه بيش ترين تاييدات را از سوي پيامبر اكرم (ص) دارايند، بايد قول آن ها بر قول ابوبكر مقدم شود. 3 - اين حديث با آيات متعددي از قرآن كه در آن ميراث انبيا مطرح شده است، منافات دارد و بديهي است نمي توان تنها با يك حديث در مقابل اين آيات صريح ايستادگي كرد. 4 - اگر طبق اين حديث معتقد شويم پيامبر اكرم (ص) هيچ گونه مالي به ارث نگذاشت، چگونه است كه طبق نقل اهل سنت بعضي از اموال آن حضرت (ص) مانند وسايل شخصي و نيز حجره هاي آن حضرت (ص) به ارث مي رسيد. فراهنگ**2006**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 619]