واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: * خطبه چهارم، پس از كشته شدن طلحه و زبير شمايان در تاريكي ها به نور ما راه يافتيد و بر چكاد بلند بزرگي بر آمديد و به بركت فجر صادق ما از ظلمت ها رهيديد. كر باد گوشي كه بانگ رسا و پرطنين الهي را نشنود و چگونه آواز آرام را بشنود آن كس كه غريو پرتپش پيامبر عزيز را نشنيده انگارد؟ دلي كه از ترس خدا سرشار است آرام است. من همواره پي آمدهاي پيمان شكني و خيانت شما را مي ديدم و فريبايي فريبكاران را در سيمايتان مي خواندم. احترام لباس دين، مرا از درگيري با شما بازداشت ولي روشني دلم، باطن تاريك شما را نمايان ساخت. پرچم حق را در كوران گمراهي ها برايتان افراشتم آنجا كه در كوره راه هاي گمراهي و بن بست هاي ناداني، خودسرانه و گمگشته، به يكديگر خيره مي شديد و تلاش بيهوده مي كرديد چونان كسي كه آب در هاون كوبد. امروز پرده را بالا مي زنم و حق را صريح مي گويم: آن كس كه از فرمانم سر مي پيچد انديشه خود را از دست داده است، زيرا از آن روز كه من حق را ديدم در آن ترديد نكردم. همان گونه كه موساي كليم از چيرگي نادانان و حاكميت گمراهان بيم داشت، من نيز از همان در هراسم نه از مرگ. امروز خط حق و باطل در موضع ما روشن گشته است، و آن كس كه به سرچشمه حق ره يابد، تشنه كامي را هرگز نبيند. *كلام پنجم، آگاهي از فتنه ها آن گاه كه پيامبر عزيز ـ درود خدا بر او و خاندانش ـ به ملكوت اعلي پيوست ابوسفيان، عباس را پيش انداخت تا به بهانه بيعت با امام، فتنه آغازد. آن حضرت چنين فرمود: اي مردم، امواج فتنه را با كشتي نجات بشكنيد، و راه اختلاف و درگيري را سد كنيد، و تاج كبر و غرور را از سر برگيريد.پيروز آن كس كه به پشتيباني ياران به پا خيزد وگرنه آرام گيرد و راحت گذارد، كه اين خلافت و رياست، گندابه اي را ماند و يا لقمه اي گلوگير و مرگ آور باشد. اكنون زمان قيام نيست، كه ميوه نارس چيدن، چون كشت در زمين غير، بهره بيگانه است. اگر از خلافت سخن گويم، شيفته آنم خوانند و اگر دم فرو بندم، هراس از مرگ را به من بندند. دريغا چه دور است اين نسبت، پس از آن همه جبهه و جهاد! به خدا سوگند، فرزند ابوطالب با مرگ مانوس تر از كودك به سينه مادر است. نه، چنين نيست. سكوت من از دانشي است كه اگر آن را آشكار سازم، پريشان و بي تاب شويد همان گونه كه ريسمان در چاه عميق بشدت لرزد و تعادل از كف دهد. *كلام ششم، آن گاه كه بعضي از مصلحت انديشان به امام گفتند كه طلحه و زبير را به حال خود گذارد و در صدد كارزارشان نباشد. - مظلوميت امام به خدا سوگند، چون كفتار نيم كه در خواب فريب روم و در دامچاله اوفتم و صيد دشمن گردم، بل به پشتيباني حق جويان فرمانبر، بر حق ستيزان عصيانگر شك آور مي تازم، و هماره چنين خواهم بود تا روزم فرا رسد.به خدا سوگند، از روز ارتحال پيامبر عزيز تا امروز همواره مظلوم بوده ام و از حقم محروم. فراهنگ 1883**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]