واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > صفارینیا، مجید - شادی یک نوع نشاط درونی است که با رضایتمندی فرد در ارتباط است. این شادی تحقق بیرونی هم دارد. انگیزه علامت درونی شادی و علامت بیرونی آن هم ظاهر شدن شادی به صورت خنده وهیجان است. ممکن است آدمی را از بیرون نگاه کنی که لبخند نمی زند یا در ظاهرش علامت شادی نیست اما از لحاظ درونی کاملاً شاد است. توجه به مظاهر شادی و غم در ارتباط غیر کلامی یکی از راههای ارتباط برقرار کردن آدمها با یکدیگر است اما آیا ظاهر افراد و ابراز شادمانی بیرونی می تواند ملاک مناسبی برای تخمین درصد شاد بودن و یا حتی میزان افسرده بودن یک جامعه قرار بگیرد؟ برای سنجش میزان شادی جامعه "خط کش " و ملاک نداریم که ببینیم ایرانیها آدمهای شادی هستند یا شاد نیستند.میزان افسردگی هم در جامعۀ ما از خیلی کشورهای خاورمیانه ای یا کشورهای آسیایی بالاتر نیست که بگوییم مردم ما نسبت به مردم خاورمیانه خیلی غمگینند یا میزان شادی شان خیلی پایین است.آمارها بین 15 تا 24 درصد جمعیت را نشان داده اند که این آمار ، آمار خیلی بالایی در مقابل خیلی از کشورها نیست. می گویند جوامع از نظر توجه به زمان به سه دسته تقسیم می شوند: جوامع غربی نگاهشان به" آینده" است که مرتب برنامه ریزی می کنند و برای آینده برنامه دارند.در جوامع شرقی کشورهایی مثل کره، تایوان ، چین و کشورهایی که گرایشهای مذهبی مثل ذن ، بودیسم و ... دارند در "حال" زندگی می کنند و می گویند باید در لحظه زندگی کرد.برای آنها آن چیزی که اولویت دارد حال و وضعیت اکنون است.برخی افزایش آسیبهای اجتماعی در کشور را دلیل کم شدن نشاط مردم می دانند. وجود آسیب ها تنها مختص کشور ما نیست.در خیلی از جوامع این فضا وجود دارد. کشورهای آفریقایی ، آسیایی مثل هند و مالزی. شرایط زندگی مردم ما شرایط بدی نیست. حتی اگر بخواهیم درآمد سرانۀ مردم را نگاه بکنیم این درآمد سرانه شاید ایران را جزء 50-60 کشور اول دنیا قرار بدهد . یعنی شاید صدتا کشور هم هستند که وضعیت معیشت و فقرشان پایین تر از ایران است. مگر در هند فقیر و غنی فاصلۀ شدید با هم ندارند. مگر مردم هند اعتیاد ندارند، مصرف مشروبات الکلی وجود ندارد چرا این مردم شادند؟ اگر میزان پرونده های قضایی را نسبت به جمعیت مقایسه بکنیم ما که یک کشور 75 میلیونی هستیم اگر مثلاً 10 میلیون پروندۀ قضایی داریم به همان اندازه ای است که یک کشور یک میلیاردی مثل هند دارد. اینها نشان می دهد که اگر ما بخواهیم جلوی زیان را بگیریم می توانیم با طراحی فضا گذشت ها را بیشتر کنیم. آیا شادی یک ژن است؟ آیا شاد بودن سخت است و تلاش ویژه می خواهد ؟ پس چرا ما شاد نیستیم؟ چرا احساس شادی نمی کنیم؟ مرکزی در مغز انسان پیش بینی شده که افکار و تفکرات منفی را در انسانها یادآوری می کند و این مرکز غیر ارادی است.اما مرکزی که تفکرات مثبت و سودمند را به یاد مردم می آورد ارادی است.در فضایی که آدمها شاد هستند این دو مرکز در کنار هم کار می کنند و برابر با همدیگر هستند.بنابراین مردم حالشان خوب است. زمانی که مردم شاد نیستند آن مرکز غیر ارادی که یاد آور افکار منفی است بر مرکز ارادی مسلط می شود و آدمها احساس غمگینی و ناراحتی می کنند. برای اینکه بتوانیم این دو مرکز را تحت کنترل در بیاوریم بهترین راه این است که شرایط شادی را ایجاد بکنیم. مردم شادی می خواهیم. این را استقبال بالای مردم از فیلمهای سینمایی کمدی می گوید تا آنجا که گاهی به هوای دمی خندیدن و خوش بودن نازل ترین کمدی ها را از دست نمی دهند و این مسئله نگرانی فعالان عرصۀ سینما را از افت سطح ذائقۀ سینماروها به دنبال داشته است. ما شادی می خواهیم. این را شادیهای کوتاه مدت طرفداران فوتبال می گوید وقتی بعد از یک برد در خیابان ها شادی می کنند. ما شادی می خواهیم. این را استقبال از مجموعه های طنز تلویزیون می گوید وقتی سریالهای ملودرام گاهی تنها به جبر ساعت زمانی و نبود تفریح مناسب برای خانواده ها و جوانان دیده می شوند. اگر بخواهیم آدمهای باهوش ، خوش فکر، خلاق و مدبری داشته باشیم باید برای شاد کردن مردم برنامه ریزی بکنیم یعنی ما باید فضا را به سمتی ببریم که شادی بیشتر از اینکه در جامعه هست چه از نظر بیرونی چه از نظر درونی نمود پیدا بکند و این خیلی به مردم کمک می کند. بهترین راه این است که شرایط شادی را ایجاد بکنیم.رادیو و تلویزیون مردم را به شاد بودن و ورزش کردن ،به استفاده از غذاهای صحیح، به تندرستی تشویق بکند. طراحی جامعه طوری باشد که آدمها را به سمت شادی ببرد.رنگ آمیزی و طراحی فضای جامعه آدمها را به سمت شادی ببرد و نوع خویشتن داری ، مراعات،صبر و تحمل و شکیبایی که می تواند در جامعه اتفاق بیفتد. آن وقت آدمها در این فضا احساس شادی می کنند. عوامل زیادی دخیل هستند. اما می توانیم سیاستگذاری کنیم. سهم مردم از فیلمها ، برنامه ها و تئاترهای کمدی ، موسیقیها و از کنسرتهایی که می توانند بروند باید بیشتر شود.یکی از راههایش این است که شهرداری یا وزارت کشور به جوانهایی که تلاش می کنند خودشان را به عرصه برسانند در یک قالب مشخص شده و طراحی موسیقدان بزرگ کشور بیایند و بلیطشان هم مردم 40-50 هزار تومان تهیه کنند.این شادی برای عدۀ خاصی از مردم است.یک سری از جوانهایی که علاقه مندند صدایی دارند آهنگی خوانده اند به اینها اجازۀ کنسرت بدهیم با قیمتهای خیلی ارزان.حتی اینها می توانند به محلات بیایند به صورت محله ای با کمک شهرداری برنامه هایی را اجرا بکنند مردم هم با قیمتهای ارزان از این برنامه استفاده بکنند. مردم شادی می خواهند. این را همه آن چیزها که روزانه شاهدش هستیم نشان می دهند. این را افزایش آسیبهای اجتماعی می گوید ؛این را گرایشهای شدید به انواع عرفان در جامعه می گوید وقتی به دنبال آرامش و شادی هستیم و خبر می شنویم از عرفانهای انحرافی مثل تبلیغ عرفان جنسی و شیطان پرستی. این را همۀ آن لبخندها که از یاد برده ایم می گوید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]