واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - انگار همین دیروز بود که قرارمون بر صدور فرهنگ و یک سری چیزهای دیگه ـ البته به جز کالاهای غیر نفتی ـ به اقصی نقاط جهان بود. فکرش را که می کنیم تازه میفهمیم که چه زود گذشت آن ایامی که برای صفآرایی در برابر تهاجم فرهنگی، خودمان را تا بن دندان (یا به قول امروزیها ایمپلنت) مسلح میکردیم ـ توضیح آن که آن روزها هنوز بمب هستهای نداشتیم! ـ و به نیت جلوگیری از تجاوز بیگانگان (یا به قول امروزیها آزار و اذیت اشرار) به سراغشان رفته و البته هزاران میلیارد نذر، صدقه سری اهدافمان میکردیم ... . نوش جانمان ... انشاءالله هر چه نفت داریم گوشت بشه و بچسبه به تنمان. واقعاً چه روزهای خوشی داشتیم وقتی که از این نذورات، برنامههای شیک و چشماندازهای تروتمیزی سر در می آوردند و ما هم در حال شکستن تخمه، با افتخار به تماشای اجرای موفقیتآمیز آنها و بالطبع شکستن کمر و یا قولنج! دشمنان مینشستیم. های ... های ... یادش به خیر که صدا و سیمای مان الحق والانصاف در این راه نه گذاشت و نه برداشت و چه سنگ تمامها که نگذاشت چرا که هنوز هم برنامة تأثیرگذار "شبیخون" آن موقع (البته بعد از برنامه های مسابقه هفته، دیدنیها و سریال اوشین) یک جورهایی در حال تأثیرگذاشتن بر ماست! به راستی که امان از خاطرات شیرین گذشته... اما همیشه که همه چیز نباید به کاممان باشد بالاخره روز مبادایی هم هست که در آن احساس کنیم یک چیزمان میشود و آن روز هم متأسفانه اینک از راه رسیده میپرسید چرا و چطور؟ راستش همه چیز از یک فرکانس ساده شروع شد یک مردک ناباب هم در آن سوی آبها با نام "مرداک" و کاملاً هم یهودی (ما هم به این چیزها حساس) راست راست آمد و یک شبکة تلویزیونی مسئلهدار آن هم با حداکثر 10 کارمند مورددار راه انداخت و همه رشتههای چندین و چند ساله مان را یکهویی و یک شبه پنبه کرد و به نوعی مثل بچه پر روها در برابر حداقل 15 کانال تلویزیونیمان و دویست هزار دست اندرکار فرهنگی با صدها هزار برنامه هایشان ایستاد و به ریش و ته ریششان خندید، تازه اسمش را هم گذاشت "فارسیوان" (ما هم که به کلمة "فارس" و حتی "وان" حساس). حال چه باید کرد و یا تکلیف چیست؟ (توجه داشته باشید که بنده از آن طنزنویسانی که فقط انتقاد میکنند نیستم، راه حل هم ارائه میدهم). پیشنهاد میشود در هنگام مواجهه با موضوع ابتدا خونسردیمان را کاملاً حفظ کنیم هر چند ایرانی جماعت خونگرم و مهماننواز است، اما بالاخره باید یک چیزهایی داد تا یک چیزهایی گرفت. در مرحلة بعد باید وارد کارزار شد و قافیه را نباخت، هر چقدر هم حریفمان قدر و قٌلدر باشد!!! ... علیرغم این که ایرانی جماعت معمولاً امکانات ندارد و اکثراً کوچکتر از آن است که پیامی داشته باشد. اما خوشبختانه "خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری" پس به قول روانشناسان باید نیمه پر لیوان را دید و به داشتهها اندیشید داشتههایی مانند: کمیسیون فرهنگی مجلس، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان ارتباطات اسلامی و دهها بنیاد و سازمان فرهنگی دیگر و تازه از همة اینها مهمتر ما گلویی با حنجرة طلایی واسة دادن شعار و کلی پیادهرو جلوی سفارتخانهها داریم و به طور کلی ما خیلی چیزهای دیگر هم داریم ... یادتان باشد ما میتوانیم ... خوب پس کافیاست یک روز خاص و متناسب با موضوع مثل "روز درختکاری" انتخاب کنیم و همه چیزهایی را که داریم در یک نقطة متمرکز بکاریم و یک بیانیة شدیدالحن 11137 مادهای (به اندازه فرکانسهای "فارسیوان") علیه عوامل مزدور این شبکة مخوف صادر کرده و تمامی هیکل 11 کارمند آن را از سر تا پا محکوم کنیم و بعد هم برویم خانههایمان و پای سریالهای بدون تکرار تلویزیون وطنمان بنشینیم و کلی حال کنیم راستی چقدر خوب است که شخصیتهای سریال ما همهاشان خوب و ارزشی هستند. آخر مگر میشود یک ویکتوریای خائن با اون پالون کجش در کشورمان زندگی کند و ما هم بگذاریم نخ که چه عرض کنم سیم بکسل به یکی مثل "جرنیمو" بدهد. ما هم همینطور مثل سیبزمینی تماشایشان کنیم. پس کجاست آن غیرت ایرانی حافظ خار (خواهر) و مادر (نه دختر و همسر!!). فراموش نکنید ما از نوادگان قیصریم و مراممان همان مرام فردین و ناصر ملک مطیعی است. ما این بار هم یک بار دیگر وارد صحنه میشویم و همچون اجرای طرحهای موفق ریشهکنی موش، همجنس بازان و شرکت های هرمی ریشة این چیزها را با طرحهایی مثل مبارزه با بدحجابی میخشکانیم و مطمئن باشید که ما بالاخره پیروزیم چون ما ایرانیان همواره مردان روزهای سخت و شبهای امتحانیم. و از طرفی دیگر هم هنر تنها نزد ما است و بس. پس دیگر منتظر چه هستیم؟ پیش به سوی براندازی "فارسی 1".
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]