واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > عبدالهی، شیرزاد - نمونه دیگری از برخورد وزیر با منتقدان و پرسشگران در مشهد اتفاق افتاد که نشان می دهد وزیر علاقه ای به شنیدن هیچگونه سخن انتقادی در حوزه مسئولیت خود ندارد. چندی پیش دکتر غلامعلی افروز رئیس سازمان نظام مشاوره و روانشناسی گفته بود: 1- بیش از 50 درصد بزهکاران کانونهای اصلاح و تربیت شهرهای تهران، شیراز، اهواز، مشهد و زاهدان بازماندگان از تحصیل دوره راهنمایی و اخراج شدگان این دوره هستند. 2- سی درصد از جمعیت 18 میلیونی کودکان و نوجوانان کشور در مدرسه و تحت نظارت نظام آموزش و پرورش بسر نمیبرند. افروز یکی از دلایل بروز این وضعیت را بالا بودن ضریب دشواری دوره راهنمایی عنوان کرده و گفته بود: دانشآموزان با بهره هوشی 70 تا 90 به سادگی دوره دبستان را طی میکنند اما از آنجا که شیب دشواری دوره راهنمایی نسبت به دبستان شدید است این دانشآموزان در دوره راهنمایی از تحصیل باز میمانند." وی تاکید کرده که "باید میزان دشواری دوره راهنمایی را تغییر دهیم و یا اینکه تعریف کودکان عقب مانده را عوض کنیم". می توان این ادعا های معقول و مودبانه را پذیرفت یا رد کرد . اما شیوه پاسخگویی باید متناسب با شیوه انتقاد گوینده باشد. انتظار این بود که پاسخ وزیر آموزش و پرورش ، به خاطر جایگاهی که دارد به چنین انتقادهایی، علمی ، منطقی و مستدل باشد. متاسفانه واکنش وزیر به سخنان دکتر افروز خشمگینانه و تحقیرآمیز بود. حاجی بابایی اصولا به مفهوم سخنان و ادعاهای رئیس سازمان نظام مشاوره و روانشناسی که اتفاقا در حوزه تخصصی خود اظهار نظر کرده است ، توجهی نمی کند، به جای آن وی را به عدم شناخت نظام آموزشی کشور متهم کرده و می گوید : " آمار بالای بزهکاری در میان دانشآموزان را قویا قبول ندارم". این در حالی است که رئیس سازمان نظام مشاوره و روانشناسی حرفی در مورد آمار دانش آموزان بزهکار نفیا یا اثباتا بیان نکرده است! رویه حاجی بابایی در برخورد با منتقدان عملکرد وزیر و مسئولان آموزش و پرورش ، جدل به معنای نزاع و دعوا است و روش تهاجمی برای از میدان بیرون کردن منتقد را ترجیح می دهد. بررسی متدولوژی برخورد وزیر با منتقدان از الگوی ثابتی پیروی می کند. وزیر آموزش و پرورش با لحنی که عصبانیت و تحقیر از آن می بارد می گوید: «چندی پیش فردی در یکی از سایت های اینترنتی گفته بود بزهکاری در آموزش و پرورش افزایش یافته است که به شدت متعجب شدم و گفتم تماس بگیرند و از او بپرسند آمار و اسامی بزهکاران را ارائه کند و بگوید براساس کدام شاخص ها این آمار را ارائه کرده است»! بعد هم اضافه می کند: « اگر این فرد ادعایش را ثابت کند شخصا در تلویزیون آن را اعلام میکنم». وزیر در تعرضی آشکار به کارشناسان و صاحب نظران مسایل تربیتی، سعی می کند با بر انگیختن تعصب معلمان موضوع را حیثیتی جلوه دهد و می گوید: "کسی تا معلم نبوده باشد و در کلاس درس گچ به دست نگرفته باشد اگر 500 کتاب تربیتی هم نوشته باشد معلم نمی شود". اگر این سخن را به این معنا بگیریم که آقای حاجی بابایی به انتقاد کسانی که معلم هستند و گچ به دست دارند گوش می دهد ، باز هم دچار اشتباه شده ایم . حاجی بابایی اصولا معلمان منتقد را به عنوان معلم به رسمیت نمی شناسد و به آنها جواب نمی دهد. اما بدترین بخش سخنان وزیر سیاسی کردن ماجرا است. حاجی بابایی اشاعه دهندگان چنین خبرهایی را به کسانی که در سنگر جنگ نرم فعالیت میکنند تشبیه کرده و پای نظام سلطه را به میان می کشد. او صحنه را کاملا سیاسی می کند تا دیگر کسی بعد از این هوس انتقاد به سرش نزند: " چه کسی امروز می تواند این ادعا را رد کند که معلمان جزو دلسوزترین ، صادق ترین و وفادارترین انسان های جامعه به اسلام، قرآن، نظام ، امام راحل و مقام معظم رهبری هستند. کسانی که در عرصه های مختلف مانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای افتخارآفرین می شوند از کجا برخاسته اند؟». یک بار دیگر سخنان دکتر افروز را می خوانیم. او ادعا کرده که "در 5 شهر ایران بیش از 50 درصد بزهکاران کانونهای اصلاح و تربیت بازماندگان از تحصیل دوره راهنمایی و اخراج شدگان این دوره هستند" . چنین آماری باور پذیر است. بزهکاران زیر 18 سال در کانون های اصلاح و تربیت نگهداری می شوند و صد در صد آنها بچههایی هستند که یا به مدرسه نرفته اند یا از مدرسه ترک تحصیل کرده یا اخراج شده اند. تقریبا همه کودکانی که در کانون های اصلاح و تربیت نگهداری میشوند، در سن تحصیل در دوره راهنمایی و دبیرستان هستند. گزاره دوم آقای افروز این است: " سی درصد از جمعیت 6 تا 18 سال کشور تحت پوشش نظام آموزشی نیستند". این هم ادعایی است قابل اثبات . تعداد دانش آموزان ایرانی مطابق آخرین و دقیق ترین آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش 12 میلیون و 400 هزار نفر است. از طرفی مرکز آمار ایران تعداد افراد گروه سنی 6 تا 18 سال را بیش از 18 میلیون اعلام کرده است. حتی اگر سن تحصیل را 17 سال بدانیم و دوره پیش دانشگاهی را محاسبه نکنیم باز هم 3 تا 4 میلیون کودک ایرانی در سن مدرسه تحت پوشش آموزش و پرورش قرار ندارند. به جای جدل راه حل مساله این است که وزارت آموزش و پرورش طی یک نامه رسمی از مرکز آمار ایران تعداد افراد گروه سنی 6 تا 17 سال را استعلام کرده و با تفریق تعداد دانش آموزان ، آمار صحیح کودکان بازمانده از تحصیل را اعلام کند. به نظر می رسد هیچ کاری برای وزیر مهم تر از زیر پوشش تحصیل بردن همه کودکان ایرانی و حتی کودکان افغانی و عراقی مقیم ایران نیست. البته همه مسئولیت کودکان بازمانده از تحصیل به عهده آموزش و پرورش نیست اما این وزارتخانه نقش محوری در این امر مهم دارد. نمونه دیگری از برخورد وزیر با منتقدان و پرسشگران در مشهد اتفاق افتاد که نشان می دهد وزیر علاقه ای به شنیدن هیچگونه سخن انتقادی در حوزه مسئولیت خود ندارد. اوایل سال 89 حاجی بابایی در جمع کارکنان آموزش و پرورش خراسان رضوی در مشهد گفت:" خبرنگاران هر گاه بیکار می شوند یاد موضوع استخدام و حق و حقوق معلمان می افتند... به کسی ربطی ندارد که معلمان چقدر حقوق می گیرند و چرا کم میگیرند."وزیر خطاب به خبرنگاران گفت: مگر ما از شما سؤال می کنیم که شما چقدرحقوق می گیرید؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2654]