محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828002338
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«كرزاي افغانستان را فروخت!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد:
اگر بخواهيم نتايج توافقنامه روز دوشنبه هفته قبل كابل-واشنگتن كه در جريان سفر شبانه اوباما به افغانستان به امضا رسيد را با نگاه به مفاد و متن در يك جمله كوتاه بياوريم، فارغ از عملي بودن يا نبودن بدون ترديد و با توجه به بار حقوقي واژگان، بايد بگوئيم «افغانستان به تحت الحمايگي آمريكا درآمد» و استقلال، آزادي و تماميت ارضي اين كشور مسلمان از بين رفت. در عين حال از آنجا كه مفاد اين سند تحت الحمايگي كه اوباما نام آن را «توافقنامه استراتژيك افغانستان و آمريكا» گذاشت، براي مردم افغانستان تشريح نشده، تاكنون بازتاب درخوري در اين كشور مجاهدپرور پيدا نكرده است.
در مورد اين موضوع نكات زير قابل توجه مي باشد:
الف- اگرچه در اين متن مفصل كه شامل 9 صفحه، 8بخش و 32 بند است، به تكرار از دولت، احترام به حاكميت ملي و تماميت ارضي و حقوق مدني مردم افغانستان سخن به ميان آمده اما در عين حال در جاي جاي متن، حاكميت ملي افغانستان را به نفع آمريكا مصادره كرده است. كه از جمله شامل موارد زير مي شود:
1- در بخش دوم ذيل عنوان «تاكيد بر ارزش هاي مشترك دمكراتيك» انطباق كامل فرهنگي، اجتماعي، سياسي و حقوقي افغانستان با ارزش هاي آمريكايي را مورد تاكيد قرار داده است.
2- در بند دوم از بخش سوم تحت عنوان «تحكيم امنيت درازمدت» ، از آزادي عمل آمريكايي ها در اقدامات نظامي امنيتي بعد از سال 2014- كه براساس بيانيه سران ناتو در ليسبون غرب بايد در اين سال نيروهاي نظامي خود را از افغانستان خارج نمايد- به بهانه «لزوم تداوم مبارزه با القاعده و وابستگانش» سخن به ميان آورده است. در قسمت «الف» از بند 2 بخش سوم هم بار ديگر تاكيد كرده است كه «هيچ نوع موافقتنامه اي- منظور موافقتنامه ليسبون- تاثيري در حق طرفين - منظور حق آمريكا- براي تداوم عمليات ضد تروريزم نخواهد داشت» .
3- در بند 6 از بخش سوم مي گويد «تداوم دسترسي قواي ايالات متحده به تاسيسات افغانستان و استفاده از آن تاسيسات كه تا سال 2014 براساس اعلاميه سال 2010 ناتو در ليسبون انجام مي شود، پس از آن- حداقل تا پايان سال 2024- براساس موافقتنامه دو جانبه امنيتي- كه متعاقب توافقنامه استراتژيك و حداكثر طي يك ماه تهيه و توسط روساي جمهور دو كشور امضا خواهد شد - ميسر مي باشد.
4- براساس بند 9 از بخش سوم آمريكا حق دارد در هر مناقشه اي كه يك طرف آن افغانستان باشد، وارد شود و اين ورود شامل طيفي از اقدامات سياسي، ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي مي شود دولت و قواي افغانستان در اين ميان «بايد» «عاجلاً» خود را با اين اقدامات هماهنگ نمايند.
5- براساس بند 3 از بخش چهارم در مورد موافقت نامه هاي جديد و يا تقويت موافقت نامه هاي قبلي تجاري و ترانزيت و تصميم گيري در مورد شبكه حمل و نقل و ارتباطات، اعمال مديريت بر مرزها و روابط با همسايگان و تصميم گيري درباره جلب سرمايه گذاري هاي منطقه اي دولت افغانستان بايد قبلا موافقت هم پيمان! آمريكايي را جلب نمايد.
6- براساس بخش هاي الف، ب، ج و د بند 1 از بخش پنجم، دولت افغانستان بايد در فاصله 2014 تا 2024 پروسه دهه گذشته- از زمان اشغال افغانستان در سال 2001 تا دوشنبه گذشته كه اين سند بين كرزاي و اوباما امضا شد- را ادامه دهد وگرنه تعهدات يا تشويقات مالي مطرح شده در بخش هاي الف تا د از سوي آمريكا انجام نمي شود! كه به معناي پذيرش تداوم سيطره امنيتي و سياسي آمريكا بر حكومت و مردم اين كشور است.
7- براساس بند 4 از بخش پنجم، دولت افغانستان موظف است مطابق تعريف آمريكا از تروريسم، قوانين لازم را در مجلس به تصويب برساند و نهادهاي مناسب اين قوانين را تأسيس كند و با گروه كار عمليات مالي آسيا اقيانوسيه- كه تحت سلطه آمريكاست- درباره پولشويي و تروريسم همكاري كند.
8- براساس بند 5 از بخش پنجم، حداكثر 50 درصد از پولهايي كه از اين پس آمريكا در افغانستان خرج مي كند از طريق سيستم رسمي و آنهم براي هزينه در موارد خاص كه مورد پذيرش دولت آمريكاست، خواهد بود. دولت كابل در مورد كمك هاي دريافتي بايد به مقامات آمريكا در افغانستان «بطور شفاف» پاسخ بدهد. يكي ديگر از شرايط مهم دريافت سهم 50 درصدي دولت در پول هايي كه آمريكا براي اهداف خود در افغانستان در نظر گرفته است موافقت كابل با ورود گسترده محافل آمريكايي،- تحت عنوان جوامع مدني- به افغانستان، موافقت دولت با ورود آمريكايي ها به سيستم آموزش عالي و تحصيلي افغانستان و مديريت ميراث فرهنگي براساس الگوي آمريكا مي باشد.
9- براساس بند 4 از بخش ششم، دولت افغانستان موظف است ساختارهاي سنتي ولايات را كه براساس باورها و ارزش هاي بومي استوارند و ميانه اي با سيطره فكري فرهنگي غرب ندارند، در يك «پروسه» چند ساله از بين ببرد و تحت نظامات واحد مطابق الگوي توافقنامه استراتژيك آمريكا- افغانستان درآورد.
10- براساس بند 1 از بخش هشتم (بخش پاياني) دولت افغانستان حق فسخ يك جانبه قرارداد را تحت هيچ شرايطي ندارد و آنگاه كه آمريكا هم لغو همه يا بخشي از آن را بپذيرد، اين توافقنامه تا يك سال پس از آن معتبر خواهد بود! در اين بند آمده است: «اين موافقتنامه مي تواند با موافقت كتبي هر دو طرف- و نه يكي از آن دو- در هر زماني تعديل يا فسخ شود و هر يك از طرفين- تنها - مي تواند در مورد تصميم اش براي فسخ اين موافقتنامه يادداشت كتبي ارائه دهد ولي به هر حال پس از آن نيز، اين موافقتنامه براي يك سال اعتبار دارد.
خراسان
«توليد ملي بايد افتخار ملي باشد» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنياسدي است كه در آن ميخوانيد:
بگو نان از چه مي خوري تا بگويم دينت چيست، اين يك ضرب المثل است با اين سويه نگاه كه ميان دين با لقمه اي كه مي خوريم و ديانت با سفره اي كه مي اندازيم رابطه اي عميق وجود دارد، آن قدر كه بدون توجه به مناسكي كه دين مداران بدان همت مي كنند، مي توان با عنايت به شيوه كسب روزي آنان حكم به چيستي دين و چگونگي دين داري افراد كرد حالا با اين سويه نگاه به بازار توليد توجه كنيم. فكر مي كنيد به چه نتيجه اي خواهيم رسيد؟ من قصد داوري ندارم، اما وقتي يك كالايي را مي خريم و مصرف مي كنيم و با زواياي آن آشنا مي شويم، خود به خود نسبت به مارك و برند آن داوري خواهيم كرد و اين قضاوت در مواجهه هاي ديگر با آن كالا هم اثرگذار خواهد بود. اگر يك كالايي با مارك خاص، صاحب كيفيت باشد به سوي آن جذب خواهيم شد و اگر بد باشد از آن روي بر خواهيم تافت و از خريد آن دست خواهيم شست.
اين البته يك روي سكه است. روي دوم سكه داوري است كه نسبت به سازندگان كالا خواهيم كرد، كه اگر كالا خوب باشد آنان را افرادي صاحب علم، خردمند، مومن و توانا خواهيم خواند كه با توليد كالاي خوب، دين خويش را نيز تبليغ كرده اند اما اگر كالايي بد باشد، باز به بدخويي و بدكاري و بدديني صاحبان آن توجه خواهيم داشت چه باور داريم افراد مومن هرگز كالاي بد توليد نمي كنند و كساني كه به آبروي خود و آبروي كارخانه خود و در فرازي بالاتر به آبروي كشور خود توجه دارند، همه تلاش خود را خواهند كرد تا كالايي كه توليد مي كنند، از كيفيت بالا برخوردار باشد و هم آنان را آبرو افزايد و هم بسان نشان كشورشان باشد تا هر كجا كه دروازه صادرات امتداد مي يابد همواره پرچم كشورشان را در اهتزاز داشته باشد.
آري انسان مومن، درعرصه توليد، ايمان خويش را تبليغ مي كند، هويت خود را نشان مي دهد و اعتماد جهاني را نيز كسب مي كند، پس خوب است بلكه واجب است و بلكه اوجب واجب است در سالي كه عنوان «توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني» بر پيشاني دارد همه توليدكنندگان علاوه بر رسالت اقتصادي، بار سنگين تكليف فرهنگي و ملي را هم بيش از گذشته بر شانه حس كنند و براي به سلامت رساندن اين بار به مقصد نيز برنامه ريزي كنند. اين كه رهبر انقلاب، نگاه ها را به اين سو توجه داده اند، يك اتفاق ساده نيست يك رويكرد مبارك است، يك هوشيار باش و هشدار است تا بيدارمان كند تا بدانيم «توليد ملي» بايد «افتخار ملي» هم باشد.
به گونه اي كه كالاي ايراني هر جا مي رود، نام پرآوازه كند و افتخار بازآورد. «صدور انقلاب» كه تنها درعرصه سياسي و فرهنگي نيست، در عرصه اقتصاد نيز صدور انقلاب بايد وجهه همت جهادگران عرصه توليد باشد. كالاي خوب و باكيفيت وقتي به دست مصرف كننده خارجي برسد بسيار بيشتر از چند مقاله و سخنراني نتيجه مي دهد چه سخن حرف است كه ناآزموده مي نمايد اما كالا سخني است به رفتار درآمده و آزمون شده، پس توجه صدچندان بايد كرد در عرصه توليد كه براي محقق شدن «حمايت از كار و سرمايه ايراني» بايد «توليد ملي» به افتخار ملي تبديل شود و اين نيز نيازمند اين است كه توليدكنندگان ما، خود به اين باور برسند و آن را به عمل درآورند.
پيامبر بزرگوار تنها به سخن ابلاغ و تبليغ دين نمي كرد بلكه وقتي سنگ هاي قبر را محكم چيد، همگان را به اين باور ديني توجه داد كه هر كاري كه انجام مي دهيد بايد بهترين باشد، حتي اگر قبري مي سازيم كه مرده اي در آن است بايد كار را درست انجام دهيم هر چند سستي بناي قبر هم نه به مرده و نه به ديگران ضربه نمي زند اما به باور توليد و كار خوب و به اعتماد مردم لطمه مي زند و عجيب هم لطمه مي زند. لذا هر جا كه هستيم، هر كالايي و حتي هر خدماتي كه توليد و ارائه مي كنيم، بايد همواره بهترين باشد و در مسير بهترشدن، اين هم آموزه اي ديني است و هم رسالتي انساني و ايراني.
پس براي توليد خوب تلاش كنيم تا جايي كه مصرف كننده وقتي وارد بازار شد خريد كالاي ايراني، اولويت نخست او باشد، هم در بازار داخل ايران و هم در بازار جهاني، ايران را به محصول خوب و ايراني را به كار خوب بايد بشناسند واين نيازمند اين است كه اول خود ما باور كنيم بايد خوب توليد كنيم، پس باور كنيم و براي فراگيرشدن اين باور هم بكوشيم كه توليد ملي با كيفيت هم وظيفه ديني است هم تكليف ملي و هم رسالت انساني.
جمهوري اسلامي
«پشت پرده فشارها بر دولت نوري مالكي» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
صحنه سياسي عراق اين روزها شاهد تشديد تنشهاي داخلي است و در اين ميان، فشارها عليه نوري مالكي، نخستوزير اين كشور روز به روز افزايش مييابد.
گروهها و جريانهاي سياسي زياده خواه به همراهي برخي دولتهاي خارجي، از مدتها قبل با وارد كردن اتهامات بياساس به شخص نوري مالكي، خواستار كناره گيري وي هستند، ولي عليرغم اين امور ظاهري، ريشه اين تنش افروزي و پشت سر فشارها عليه دولت نوري مالكي آمريكاييها ميباشند كه مجبور شدند زمستان گذشته نيروهاي نظامي خود را از عراق خارج سازند.
مسئله اصلي اين است كه آمريكا با لشكركشي به عراق و تحمل بيش از 4000 نفر تلفات و صرف صدها ميليارد دلار هزينه جنگ، به هيچ يك از اهداف مورد نظرش در عراق نرسيد چنانكه فرمانده ارشد نظامي آمريكا سال گذشته و در آستانه عقب نشيني از عراق با خشم اظهار داشت: ما نيامده بوديم كه با اين همه هزينه، حكومت فعلي در عراق مستقر شود.
آمريكا قصد داشت با حذف رژيم صدام كه تاريخ مصرف آن به پايان رسيده بود، حكومتي دست نشانده و تابع سياستهاي خود در عراق ايجاد نمايد ولي موفق به اين كار نشد. بايد اذعان داشت مقاومت ضداشغالگري مردم عراق به همراه نقش محوري مرجعيت دو عامل مهم در خنثي شدن توطئه استعماري آمريكا بودهاند. اشغالگران، از ابتداي قدرت گرفتن شيعيان در عراق، اقدامات ايذايي خود را آغاز كرده و تلاش نمودند اين مسير را تغيير دهند و ابتكار عمل را از دولت شيعي كه مورد تأييد اكثريت عراقيها بود خارج سازند.
اشغالگران از هيچ فشار و توطئهاي عليه دولت عراق فروگذار نكردند. حمايتهاي آشكار و پنهان از جناحهاي زياده طلب و بعثيها به كمك به شكل گيري و رشد گروههاي تروريستي و در اين اواخر، كمك به تشكيل جريان موسوم به "العراقيه" به رهبري اياد علاوي، كه سابقه كينهورزي و رفتار خصمانه عليه دولت شيعه عراق داشته است، از جمله اقدامات گسترده آمريكاييها براي ساقط كردن دولت مركزي عراق بوده است.
گروه العراقيه، كه مولود مشترك آمريكا و عربستان ميباشد از زمان ظهور در صحنه سياسي عراق، منشاء تشديد اختلافات داخلي بوده است. قصد آمريكا و عربستان اين بود كه العراقيه را به مسند حكومت برسانند ولي اين جريان به دليل عدم موفقيت در كسب كرسيهاي لازم در انتخابات مجلس، از تشكيل دولت ناكام ماند و دو جناح قدرتمند شيعي، يعني جناح تحت رهبري سيد عمار حكيم و گروه نوري مالكي با تشكيل ائتلاف، مانع از خارج شدن دولت از حاكميت شيعيان گرديدند. البته اين اتفاق باعث نشد كه توطئهها عليه دولت متوقف شود بلكه تشديد نيز گرديد.
اين توطئهها با تحريك آمريكا و عربستان در دو وجه سياسي و نظامي ادامه يافت كه بازوي سياسي آن دردست اياد علاوي بود و بخش نظامي را نيز گروه طارق الهاشمي دردست داشت. عمده هدف اين كه دولت نوريمالكي را فرقه گرا، بيكفايت و بيصلاحيت معرفي كرده و از اين طريق، زمينه بركناري وي را فراهم سازند.
دولت نوري مالكي چندي پيش طارق الهاشمي را رسماً به عنوان عامل و گرداننده ناآراميها و بمب گذاريهاي عراق معرفي كرد و خواستار پيگرد وي شد. اقدام جناح كرد عراق در پناه دادن به وي، ماهيت توطئههاي اخير عليه دولت مالكي را روشنتر ساخت. طارق الهاشمي سپس به تركيه رفت و مورد حمايت دولت تركيه و شخص اردوغان قرار گرفت.
در اين جا بايد به اقدامات و سياستهاي سؤال برانگيز ماههاي اخير دولت اردوغان در قبال تحولات منطقه از جمله مسائل عراق اشاره كرد كه شگفتي ناظران را در پي داشته است.
پذيرش طارق الهاشمي از سوي شخص اردوغان و سخنان وي خطاب به مالكي مبني بر اينكه: درصورت بروز جنگ قومي در عراق ما نميتوانيم سكوت كنيم، هيچ مفهومي جز خصومت عليه دولت شيعه عراق و اتحاد با استعمارگران آمريكايي و ارتجاع عرب ندارد.
مجموعه اين تحولات بيانگر اين نكته است كه دولت نوري مالكي تحت فشارهاي چند جانبهاي قرار گرفته است. اخيراً كنفرانسي در اربيل و با مشاركت رهبران جناحهاي سياسي عراق از جمله مقتدي صدر، جلال طالباني، مسعود بارزاني، اسامه النجيفي و نماينده نوري مالكي با هدف حل بحران سياسي داخلي عراق برگزار شد. گفته ميشود در اين نشست، برخي جناحها بر بركناري مالكي تاكيد كردند به اين صورت كه طي يك جدول زماني، ابراهيم جعفري، نخستوزير سابق و شيعه عراق جايگزين مالكي شود. با اينحال جناح مقتدي صدر به اين شرط با اين طرح موافقت كرده است كه مالكي بركنار نشود بلكه با توافق، منصبش را به ابراهيم جعفري واگذار نمايد.
رسالت
«مذاكرات هسته اي بغداد؛ بايدها و نبايدها» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر امير محبيان است كه در آن ميخوانيد:
مذاكرات هسته اي ايران و گروه 1+5 در استانبول برگزار شد و طرفين از جو ايجاد شده در اين دور از گفتگوها ابراز رضايت داشتند؛ دور بعدي مذاكرات در بغداد در بيست و سوم ماه مي برابر سوم خرداد انجام مي شود.
درفاصله مذاكرات استانبول تا بغداد نظراتي ابراز مي شود كه طيفي از خوشبينانه ترين ديدگاهها تا بدبينانه ترين نظرات را در بر مي گيرد.براي برگزاري مذاكراتي خردمندانه ،عزتمندانه وسودمند براي منافع ملي لازم است نكاتي چند در نظر گرفته شود:
فضاي مذاكرات:
1- هدف از مذاكرات نه سازش و نه مذاكره براي مذاكره است.مذاكره بايد براي رسيدن به هدفي صورت گيرد كه منافع طرفين را تامين كند.ايران طبعا دغدغه منافع خويش را دارد هرچند خروج از بن بست نيز؛البته با حفظ اصول هدف است.
2- استراژي تعاملي و گام به گام بودن مذاكرات رويكردي درست و مفيد است.در برابر هر گام ايران ،غرب بايد گامي واقعي و نه وهمي را بردارد.برداشتن هر گام آينده بايد پس از تحقق رسمي و عيني گام پيشين باشد.
3- ادبيات حاكم بر مذاكرات اهميت بسياري دارد.هرگونه ادبيات تحكمي، واكنشي تند از سوي ايران را بدنبال خواهد داشت.اگر قرار است روال برد- برد بر مذاكرات حاكم باشد؛ضروري است اين احساس درطرفين بوجود آيد.تاكيد برسياست چماق و هويج و اتخاذ ادبيات متناسب با آن در شان مردم ايران نبوده و در مسير مذاكرات اختلال ايجاد مي كند.ملت ايران و رهبران آن همواره بر رويكرد منطقي تاكيد داشته و نه فريب هويج را مي خورند و نه ترسي از چماق هاي وهمي دارند لذا فقط و فقط استدلال هاي منطقي و تامين منافع ملي ايران راهگشا خواهد بود.
4- در مذاكرات، همواره طرفين در پي رسيدن به نقطه اشتراكي هستند كه حد فاصل ميان بالاترين و پايين ترين سطح تقاضاست و مسير مذاكرات تعيين مي كند نقطه مطلوب درزمين كداميك از طرفين قرار دارد.هيچكدام نمي توانند خواهان تامين حداكثر خواست خود باشند زيرا اين به معناي توقف مذاكرات خواهد بود.بايد به نقطه اي مطلوب براي طرفين دست يافت.
5- فضاي ذهني مذاكرات تاثيري قاطع در نيل به نتيجه دارد.تا پيش از مذاكرات استانبول فضاي بي اعتمادي بر مذاكرات حاكم بود.ظاهرا فضاي مذاكرات استانبول حاكي از خوشبيني طرفين است.اين فضاي ذهني خود ارزشمند است ولي بايد واقعيات در گام هاي آتي هم آن را تاييد كند.
6- مديريت مذاكرات هسته اي ايران تاكنون از فراز و نشيب برخوردار بوده است ولي لحن قاطع مذاكرات اخير حاكي از هنر رهبري در تامين منافع ملي از طريق ايستادگي و رسيدن به نقطه مطلوب است.ظاهرا به نقطه فيصله بخش نزديك مي شويم.ازآنجا كه مذاكرات از پشتيباني قاطع رهبري برخوردار است ؛اين امر جديت ايران براي حل مسئله را نشان مي دهد.فضاي سياسي كشور نبايد وحدت نظر و عزم ملي در پشتيباني ازسياست هاي نظام در اين ارتباط را مخدوش نمايد.لذا موضع گيريهاي نسنجيده و ناهماهنگ از سوي حتي مسئولان ارشد مي تواند شديدا عليه منافع ملي عمل نمايد.
فضاي پيش از مذاكرات:
1- نتيجه مذاكرات هسته اي در بغداد ، طعمه سياسي نيست كه چهرههاي سياسي در پي مصادره آن به سود خود باشند.اين مسير تاكنون در چارچوب مديريت كلان رهبري پيش رفته و هزينه هاي آن را ملت ايران براي سرافرازي خود پرداخته است.
2- مديريت توقعات و انتظارات در شرايط فعلي هم درسطح ملي و هم در سطح جهاني و هم بطور اخص در محيط مذاكرات اهميت بسياري دارد.
شوراي امنيت ملي در راستاي مديريت برداشت عمومي(Perception Management) و نيز مديريت توقعات(Expectation Management) بايد هوشمندانه و علمي عمل كند.در اين زمينه تاكنون اقدامي اصولي و حرفه اي مشاهده نشده است؛ از اين به بعد كوتاهي در اين امر پذيرفتني نيست و به نتايج مذاكرات(قبل ،حين و پس از مذاكرات) صدمه مي زند.
3- حال كه مذاكرات به گام هاي نهايي نزديك مي شود؛عوامل اخلالگر در مسير مذاكرات در داخل و خارج كشور فعال مي شوند.
در خارج همواره لابي ها و عوامل رژيم صهيونيستي و نيز بعضي از كشورهاي عربي در هنگام حل مسئله ايران با غرب وارد صحنه شده و اخلالگري مي نمايند.در داخل كشورنيز تا زماني كه سفارت انگليس در ايران فعال بود؛ خطوط مشكوك در اين ارتباط فعال مي شدند.خوشبختانه اين سفارت در اين زمان ظاهرا فعال نيست ولي بايد نسبت به خطوطي كه از موضع انقلابي افراطي در صدد اخلالگري در طي مسير طراحي شده توسط رهبري برمي آيند ؛حساس بود.
عقل حكم مي كند كه از مسيري كه رهبري نظام ترسيم مي كنند بهدور نيفتيم.هر كس عقب تر يا جلوتر از گام هاي مشخص شده قرار گيرد؛ خلاف مصلحت ملي عمل كرده و نهادهاي ذيربط بايد آن فرد يا خط را مشكوك تلقي كنند.
حمايت
«سوريه در روز سرنوشت» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
مردم سوريه امروز براي انتخاب نمايندگان پارلمان پاي صندوقهاي راي ميروند. اين انتخابات در حالي برگزار ميشود كه شرايطي ويژه بر سوريه حاكم است. در طول ماههاي گشته ائتلافي از كشورهاي عربي ،غربي ،صهيونيستها و تركيه با هدف بي ثباتي و حتي تجزيه سوريه تحركات گستردهاي را عليه اين كشور صورت دادهاند.
به رغم تمام اين تحركات وحدت ملي ميان مردم ، ارتش و دولت موجب شده تا فتنههاي آنها به نتيجه مطلوب دست نيابد. با توجه به اينكه اين شرايط برگزاري انتخابات پارلمان سوريه از چند منظر قابل توجه است.اولا برگزاري انتخابات آن هم بر اساس قانون اساسي جديد و اصل تعهد احزاب نشانهاي بر رويكرد دولت اسد به اجراي مطالبات مردمي است كه گامي مهم در برقراري ثبات در اين كشور خواهد بود. اسد پيش از اين با برگزاري رفراندم اصلاح قانون اساسي گامي در اين جهت برداشته بود.
ثانيا نحوه مشاركت مردم در انتخابات نشان مي دهد كه آنها به كدام جهت گرايش دارند آيا در كنار بشار اسد ميباشند و يا ادعاي غرب مبني بر جدايي مردم از دولت صحت دارد. با توجه به حضور گسترده مردم در همه پرسي قانون اساسي بسياري تاكيد دارند كه نتيجه اين انتخابات نيز مشاركت گسترده مردمي است كه مهر تاييدي بر همگرايي ملي در حفظ وحدت ملي در برابر توطئهها است.
ثالثا نحوه مشاركت احزاب در انتخابات نيز به نحوي جدا كننده صفوف منتقدان نظام با دشمنان سوريه است. جريانهاي سياسي حضور يا عدم حضور خود نشان ميدهند كه آيا صرفا به دنبال اصلاح كشور هستند و يا اينكه دگرگوني در ساختار سياسي و نابود سازي امنيت كشورشان را پيگيري ميكنند.
با توجه به تاكيد مردم بر صحت اين انتخابات عدم مشاركت گروههاي سياسي صرفا يك اصل را آشكار ميسازد و آن وابستگي آنها به خارج است كه مسلما مورد تاييد مردم سوريه نخواهد بود. رابعا نكته مهم نحوه عملكرد و موضع گيري كشورهاي عربي، غربي و تركيه است كه با ادعاي حمايت از مردم در امور سوريه دخالت ميكنند.
با توجه به نگرش مثبت مردم به انتخابات مذكور مخالفتها و كارشكنيهاي آنها برگزاري اين انتخابات است چنانكه اسناد نشان ميدهد كه ائتلاف مذكور براي بر هم زدن انتخابات به بحران سازي امنيتي روي آوردهاند. در روزهاي اخير در حالي انفجارهاي خونين در سوريه روي داده كه بسياري از آن را اقدامي از سوي ائتلاف ضد سوري براي ناامني سازي و بر هم زدن فضاي انتخابات در اين كشور ميباشد. به هر تقدير موضع اين ائتلاف در برابر نظر مردم براي انتخابات مذكور بر ملا كننده چهره واقعي آنها است كه مي تواند تزلزل بيشتر آنها را به همراه داشته باشد.
به هر تقدير حضور مردم سوريه در اين انتخابات گامي از سوي مردم سوريه براي برقراري ثبات و امنيت در اين كشور است كه مي تواند شكستي ديگر را به دشمنان وحدت سوريه تحميل نمايد هر چند كه ائتلاف ضد سوري همچنان براي بحران سازي در اين كشور تلاش مي كند كه دخالت و كارشكني در روند انتخابات بخشي از آن است.
فرهيختگان
«مطالبات چالش انتخابات فرانسه» عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم مازيار آقازاده است كه در آن ميخوانيد:
انتخاب از ميان دو نامزد انتخاباتي كه هيچكدام در دو سوي مقابل افراط نيستند؛ بسيار دشوار است و فرانسه روز گذشته در دومين مرحله از انتخابات رياستجمهوري خود همين مشكل را داشت.
بايد بر اين نكته اذعان داشت كه بسياري از مشكلات امروز فرانسه و انتقاداتي كه سوسياليستهاي رقيب نيكولا ساركوزي از وضعيت امروز جامعه فرانسه داشته و دارند تماما نتيجه سياستهاي ساركوزي نيست و اگر نيك بنگريم بسياري از مشكلات اقتصادي موجود در فرانسه جزئي از يك كلاف درهم پيچيده مربوط به بحران اقتصادي موجود در اتحاديه اروپاست كه از سال ۲۰۰۹ بدين سو كمابيش همه دولتهاي اروپايي را تحت تاثير قرار داده است كه اتفاقا سوسياليستها به لحاظ مرامي موافقت بيشتري با هماهنگي با نهادهاي سياسي و مالي اتحاديه اروپا دارند.
در سوي ديگر ماجرا اما فرانسوا اولاند نامزد انتخاباتي سوسياليستها چه برنده انتخابات باشد (كه احتمال آن زياد است) و چه نباشد؛ اين مسئله چيزي از اين حقيقت كه چپهاي فرانسه پس از دوران طلايي ميتران قادر به عرضه يك رهبر كاريزما و مقتدر نبودهاند، كم نميكند و به احتمال فراوان پيروزي اولاند بر ساركوزي نشانه وجود ويژگيهاي فردي و شخصيتي خاص در نامزد سوسياليستها نيست، بلكه اقبال به اولاند بيشتر ناشي از نارضايتي گسترده موجود در جامعه فرانسه نسبت به شخص ساركوزي و وضعيت موجود اقتصادي و مشكلات ناشي از آن است.
در چنين شرايطي راست و چپ هيچيك بهطور واقعي برنده و بازنده اين انتخابات نيستند و اقبال به يك نامزد آن هم در شرايطي كه رقابتي شانهبهشانه در جريان بوده است، چندان نبايد حزب يا نامزد پيروز را مغرور كند.
فرانسويان اين روزها فارغ از اين حزب يا آن جناح، بيشتر به فكر وضعيت معيشتي و مشكلات اقتصادي خود هستند و در چنين شرايطي كنشهاي سياسي و اجتماعي آنها تابعي از تصميماتي است كه در لحظات آخر و براساس سبك – سنگين كردن منافع فردي و جمعي صورت ميگيرد. سوسياليستها ثابت كردهاند همواره ماهيگيران خوبي از آب گلآلود بحران اقتصادي بودهاند و عموما جوامع درگير بحران اقتصادي موافقت بيشتري با ايدههاي پيشنهادي سوسياليستها داشته اند.
اما مشكل امروز فرانسه و تا حدود زيادي اروپا در اين است كه نارضايتي مردمي بيشتر از نحوه اجراي سياستهاي رياضت اقتصادي است كه البته هنوز فرانسه به آن مرحله بحراني نرسيده است. در چنين شرايطي هر دولتي كه مسئول تشكيل كابينه شود بايد به مطالبات مردمي پاسخ دهد و همواره در مواجهه با بحرانهاي اقتصادي، يك راهحل عقلانيتر از ميان دهها راهحل عقلاني وجود دارد كه چه راست يا چه چپ بايد به آن تن دهند.
بنابراين پيروزي در انتخابات فرانسه نه تنها نبايد براي نامزد يا حزب پيروز چندان دلچسب و شيرين باشد بلكه در دست گرفتن سكان هدايت كشور آن هم در شرايطي كه روزهاي سختي در انتظار آن است، جز پذيرفتن مسئوليت سنگين و هزينهزا چيز ديگري نيست.
تهران امروز
«اصولگرايان نوظهور منتقد يا مصلحت بين؟» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم عماد افروغ است كه در آن ميخوانيد:
انتخابات مجلس شوراي اسلامي پايان يافته و تركيب نسبي مجلس نهم مشخص شده است در اين ميان اما در مورد تركيب قوه مقننه از حالا نميشود موضع گيري كرد. چرا كه نمايندهها در ذيل جريانهاي كلي وارد مجلس شدهاند و بايد با گذشت زمان ديد كه چه مواضعي اتخاذ ميكنند.
اما آنچه كه روشن است مجلس نهم در كليات تفاوت چنداني با مجلس هشتم نخواهد داشت و به نظر ميرسد به همين ميزان از نيروهاي انتقادي برخوردار باشد و تفاوت زيادي مشهود نيست. بايد صبر كرد و ديد كه نيروهاي اصولگراي نو ظهور منتقد هستند يا مصلحت انديش. چرا كه مجلس هشتم هم در اختيار اصولگرايان بود اما تفاوت ديدگاه در ميان آنها وجود داشت.
از اين رو پيشبيني زود هنگام اشتباه به نظر ميرسد چرا كه گاهي شاهد هستيم جريانات مختلف به دليل اتخاذ موضع ديگران در مجلس شكل ميگيرند. به عنوان مثال جريان اصولگرايي مستقل در مجلس هفتم به دليل مواضع فراكسيون اصولگرايان به وجود آمد و اگر فراكسيون اصولگرايان منتقدانهتر عمل ميكردند اين جريان مستقل شكل نميگرفت.
در حقيقت به وجود آمدن فراكسيونهاي كوچك در مجلس نهم بستگي به گستردگي جريان اصلي دارد. اگر جريان اصلي نتواند همه نظرها را پوشش دهد عدهاي به اين فكر ميافتند كه چارهاي انديشيده و جريان ديگري را شكل دهند. در كنار همه اينها تركيب مجلس نهم به شرايط، تغيير و تحولات و نوع رفتار دولت بعدي نيز بستگي دارد.
دولت قانونگرا يك بازتاب را در مجلس خواهد داشت و دولت قانونگريز و شخصينگر هم بازتاب ديگري در ميان بهارستان نشينان خواهد داشت. در هر صورت اميدواريم كه مجلس نهم عملكرد بهتري نسبت به مجلس هشتم داشته باشد و خطي را دنبال كند كه فاصله زيادي با در راس بودن امور نداشته باشد.
چرا كه اين مجلس بايد مولفههاي مجلس در راس امور را داشته باشد، پيشنهاد ميشود كه عدهاي از نمايندگان در همين ابتداي كار مجلس بينديشند كه مجلس با وضع موجود چقدر در راس امور است و چقدر با ضرورت در راس امور بودن فاصله دارد. در آن صورت است كه مشكلات بسياري حل شده و معلوم ميشود مردم سالاري، جايگاه وكلاي ملت و قانون و حقيقت رفيع است و ضابطه و قانون در اين كشور حرف اول را ميزند.
ملت ما
«سودوكو با كتاب !» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محسن حدادي است كه در آن ميخوانيد:
در كشور ما بالغ بر 9هزار ناشر مجوز رسمي فعاليت دارند و سالانه هم بالغ بر 65هزار عنوان كتاب منتشر ميشود؛ اين آمار در نگاه اول نهتنها اميدواركننده بلكه مايه فخر مسئولان فرهنگي در هر دورهاي بوده و هست و گويا قرار است همچنان باشد! بر اين اساس، اصولا تذكر و انتقاد درباره سرانه مطالعه و گراني كتاب بيهوده است اما بازديدهاي رهبر انقلاب به عنوان يكي از مطلع ترين افراد حوزه نشر از نمايشگاه كتاب هرگز به اين فرصت طلبي آماري اجازه عرض اندام نداده چه آنكه ايشان در سه سال گذشته بر تاسيس فروشگاههاي زنجيره اي كتاب تاكيد ويژه داشتند
اما شما اگر جز شهر كتابهاي تهران و برخي شهرستانها فروشگاه زنجيره اي در كشور مشاهده كرديد، ما هم! بحث تفاخر مسئولان نمايشگاه كه در 25سالگي همچنان بر تعداد بازديدكنندگان -كه معلوم نيست چگونه آمارگيري ميشود – پافشاري ميكنند يعني نگاه مديريتي به حوزه فرهنگ و بهويژه كتاب، تنها و تنها يك شاخص دارد و آن «آمار كمي» است! حال آنكه رهبر انقلاب دقيقا همين نكته را به عنوان يك تذكر جدي به مسئولان برگزاري گوشزد كردند كه «ارزيابي محتوايي هر ساله نمايشگاه به وسيله افرادي صاحب صلاحيت، نشان خواهد داد آيا هر دوره نمايشگاه كتاب از نظر محتوا، نسبت به دوره قبل، تغيير و رشد داشته يا خير...» از سوي ديگر، نگاه رهبري درباره كتابخواني به هيچوجه آماري نيست چنانكه هدفگذاري مطالعاتي و شناخت مخاطب هدف، همواره جزو تاكيدات ايشان از سالهاي ابتدايي آغاز به كار نمايشگاه كتاب تا امروز بوده و هست. در ديدار سال 89 نويسندگان و مسئولان انتشارات سوره مهر وقتي عنوان شد كه «دا» به چاپ 110 رسيده است، رهبري تذكر جالبي دادند: «البته خوب است كه 110 بار اين كتاب چاپ شده ولي سرجمع ميشود حدود 300هزار نسخه، اين علامت خيلي خوبي نيست. خوب بود كه تيراژ چاپ برود بالا؛ چند ميليون؛ با همين تعداد چاپ.» همچنين دغدغهشان درباره «ترجمه» منحصر به ديروز نيست، ايشان سالهاست به انحاي مختلف بر تشكيل هيئتهاي تخصصي براي ترجمه آثار كشورهاي ديگر به فارسي و بالعكس تاكيد داشتهاند، اين بدينمعناست كه خطر افزايش وحشتناك آمار ترجمه در كشور را حس كردهاند. بد نيست بدانيد هر ساله نزديك به 30 درصد آمار نشر كشور مربوط به حوزه ترجمه است و اگر حوزه كتب ديني و آموزشي و كودك و نوجوان را نيز به آن اضافه كنيم كمتر از 20 درصد سهم آمار نشر كشور به امر «تاليف» اختصاص مييابد.
تاكيد مجدد ايشان بر راه افتادن قطار ترجمه آثار خوب داخلي به زبانهاي زنده دنيا، يك پيام بيواسطه به مديران فرهنگي است كه شعار «صدور انقلاب و جنگ نرم» از زبانشان جدا نميشود؛ گو اينكه فضاي كار عملي مهياست اما ارادهاي براي انجام وجود ندارد! تاكيد بر تفاوت كارهاي ضربتي و سفارشي با فعاليتهاي ماندگار و مرجع نيز بارديگر ديروز تكرار شد؛ تقويت بازار داخلي عرضه كاغذ و تداوم اين عرضه به عنوان يكي از عوامل كاهش موانع نشر و توليد ارزان كتاب از تذكرات ايشان به اهالي نشر بود. اصولا كار فرهنگي با حكم و بخشنامه انجام نميشود، اين همان چيزي است كه مديران فرهنگي كشور بايد فهم كنند كه با دستور و حكم و بگير و ببند كه كاغذ ارزان نميشود، اصلا مگر ميشود كاغذ گران خريد، كتاب ارزان توليد كرد؟ ناشران دولتي كه از همه نوع حمايت برخوردارند، قيمت كتابهايشان خصوصيتر از ناشر خصوصي است و... البته كه ماجراي كتاب در كشور ما با وجود توجه ويژه عاليترين مسئول نظام، رمان بلندي است كه برگهاي زيادي از آن بارها خوانده شده اما تبديل به «حركت» نشده است؛ نكتهاي كه ديروز هم رهبري بر آن تاكيد داشتند؛ گسترش و «تعميق» مطالعه است نه تكرار مكررات بدون برداشتن گامي عملي!
راستي بد نيست بدانيد تنها 2600ناشر در نمايشگاه كتاب حاضر شده اند و به نوعي در «حيات خاموش» به سر ميبرند اما بازي سودوكوي مسئولان با آمار وجودي آنها ادامه دارد؛ مثل بازي با آمار مطالعه قرآن و مفاتيح و...
شرق
«اولاند و ايران» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعيد خالوزاده است كه در آن ميخوانيد:
انتخابات رياستجمهوري فرانسه هميشه از اهميت زيادي در فرانسه و در سطح اروپا برخوردار بوده است و اين نه فقط به دليل اهميت فرانسه در سطح قاره و در سطح جهاني بلكه به دليل ساختار سياسي اين كشور است كه به رييسجمهور قدرت و اختياراتي بيشتر از قدرت ديگر روساي دولتها در كشورهاي اروپايي ميدهد.
در جريان مبارزات انتخاباتي فرانسه، موضوعات داخلي كشور از جمله رشد بيكاري، افزايش هزينههاي زندگي، كاهش قدرت خريد مردم و كاهش مسايل رفاهي و معيشتي، از بين رفتن بسياري از فرصتهاي شغلي، به ويژه ظرف ماههاي اخير، از اهميت بسيار زيادي برخوردار شد و در جريان انتخابات به موضوعي براي انتقاد از رييسجمهور تبديل شد.
مردم در واقع مايل بودند از وضعيت زندگي با ثباتتر و بهتري برخوردار شوند. اين امر انگيزهاي شد تا تودههاي مردم و كساني كه براي شركت در انتخابات مردد بودند، روز آخر تصميم به شركت در پاي صندوقهاي راي بگيرند و اغلب ميخواستند برضد وضعيت موجود راي دهند.
فرانسه با حدود 93 ميليارد يورو كسري بودجه مواجه است و دولت اين كشور دو طرح رياضتي را از اول سال براي جبران بخشي از كسريهاي بودجهاي به مورد اجرا گذاشته است. سررسيد بدهيهاي خارجي فرانسه در سالجاري 2012 بالغ بر 282 ميليارد يورو ميباشد و اين امر فشارهاي اقتصادي پولي زيادي را به اين كشور تحميل ميكند و در زندگي روزمره مردم تاثير ميگذارد. نرخ تورم طي دوره يك ساله منتهي به ماه مارس امسال، 3/2 درصد برآورد شده است.
تداوم بحران مالي در حوزه يورو و در فرانسه، به ويژه ظرف ماههاي اخير توان خريد فرانسويها نيز به طور نسبي دستخوش افت شده است. با وجود اينكه اين ترس در فرانسه وجود داشت كه مشاركت مردم اين كشور در انتخابات پايين باشد و نظرسنجيها نيز همچنين چيزي را پيشبيني ميكردند، با اين حال درصد مشاركت 80 درصدي به طرز غيرمنتظرهاي بالا بود.
بسياري از مرددين و آراء خاموش به پاي صندوقهاي راي آمدند تا آقاي ساركوزي و دولت حاكم دوباره راي نياورد و به كناري برود. تقريبا تمامي 9 نامزد رقيب ساركوزي در اين دوره از انتخابات رياستجمهوري عملكرد پنج ساله نيكلا ساركوزي را به ويژه در زمينه مسايل داخلي و اقتصادي كشور ضعيف ميدانند.
پيروزي فرانسوا اولاند با 9/51 درصد آراء در دور دوم انتخابات رياستجمهوري به معناي ايجاد ترمزي شديد در برابر اين توافقات صورت گرفته در چارچوب پيمان ثبات مالي اروپا خواهد بود و عدم تبعيت اولاند بعنوان رييسجمهور سوسياليست از آلمان، موجب تضعيف جايگاه آلمان نيز در اروپا خواهد شد. انتخاب اولاند ممكن است روابط گسترده پاريس- برلين را دچار كندي كند و محور فرانسه - آلمان را در تعاملات اروپايي را زير سوال ببرد و دولت مركل را به واكنش در برابر دولت آينده اولاند وادارد.
از طرفي بنظر ميرسد شكست ساركوزي و پيروزي اولاند موجب خرسندي انگليس باشد زيرا كه انگليس بعنوان كشوري كه به يورو پول واحد اروپايي نپيوسته از به هم خوردن توافقات اروپايي خشنود خواهد شد و اين امر موقعيت رقباي اصلي آن يعني آلمان و فرانسه را در كل در تعاملات اروپايي تضعيف خواهد كرد. بسياري از رسانهها، انتخابات رياستجمهوري فرانسه را انتخاباتي سرنوشت ساز براي كل اروپا ارزيابي كردهاند.
زيرا با توجه به تحولات اخير اروپا و مشكلات اقتصادي پولي اروپا طي دو سال گذشته و بحران يورو، پيروزي فرانسوا اولاند در دور دوم انتخابات به معني تغييري بزرگ در جهتگيريهاي مالي در فرانسه، آلمان و در مقياسي بزرگتر در تمام حوزه يورو خواهد بود. پيروزي اولاند و تغيير رويه فرانسه ميتواند علامتي براي تغيير رويه در تمام اروپا باشد و در آينده نزديك ما شاهد تغيير و تحولاتي در دولتهاي اروپايي خواهيم بود. در ارتباط با ايران اين ايده مطرح شده كه اولاند كانديداي سوسياليست فرانسويها در شرايطي كه برگ برنده را به خود اختصاص دهد در مواجهه با پرونده هستهاي ايران واكنش كمتري به نسبت ساركوزي از خود نشان خواهد داد.
اولاند بيشتر بر مسايل داخلي متمركز خواهد شد و سعي وافر دولت وي رسيدگي به معضلات اقتصادي اجتماعي داخل كشور، رفاه عمومي، اشتغال،... . خواهد بود و اصليترين اولويت او در حوزه سياست خارجي هم نجات منطقه يورو خواهد بود. بنظر ميرسد نزديكي روابط با آمريكا كه در دوره ساركوزي خيلي اهميت يافت كمرنگ شده و تعاملات فراآتلانتيكي با سرعت و علاقهمندي كمتري پيش خواهد رفت. مسالههايي مانند سوريه و ايران به وزارت امور خارجه محول خواهد شد.
ابتكار
«پديدهاي به نام بازيافت ضايعات انساني» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وكيلي است كه در آن ميخوانيد:
بشر براي بهبود شرايط زيستي و كمك به محيط زيست پيرامونش، محكوم به تدبيرانديشي براي بازيافت ضايعات گونههاي مختلف زندگي- از نان گرفته تا پلاستيك و طلاجات و حتي فضولات – است. مطابق آموزهها و آموزشهاي صورت گرفته، اگر تكه ناني در گوشهاي افتاده باشد ناراحت ميشويم و با خود اينگونه حساب ميكنيم كه اگر هر نفر در روز، 100 گرم نان را اين طور ضايع كند، آن وقت در يك كشور 75 ميليوني، 7500000 كيلو يا 7500تن نان ضايع ميشود و اگر هر كيلو نان به قيمت 2000تومان باشد، در روز 15000000000 ريال به صورت ضايعات دور ريخته ميشود. درنتيجه هر انسان عاقبتانديش به فكر فرو ميرود كه چرا اين همه سرمايه بايد اينچنين نابود شود! همين مثال در خصوص بقيه موارد نيز صادق است.
در فرهنگ عمومي جامعه، روي بهرهوري و بهبود شرايط زيست، حساسيت بالايي ايجاد شدهاست. در اين رابطه فيلمها و سريالهاي مختلفي ساخته ميشود تا اهميت توجه به محيط زيست به يك هنجار ارزشي تبديل شود و در رفتار جمعي نمود يابد و تكنولوژي گرانقيمتي به همين منظور به كار گرفته شدهاست.
در اين بخشها اگرچه اقدامات خوبي صورت گرفته و حساسيت عمومي ايجاد شدهاست چنانكه بخشي از مردم نسبت به ريختن زباله در محيطهاي عمومي واكنش نشان ميدهند ولي هنوز هم شاهد رفتارهاي زننده و تخريبگر توسط برخيها هستيم.
بايد گفت همانقدر كه در ارتباط با دفع زبالهها و مهمتر از آن، بازيافت ضايعات، انديشه شده، نسبت به ضايعات انساني اين حساسيتها وجود ندارد. اكنون براي بازيافت ضايعات آهن، كاغذ، لاستيك و فضولات و... هزينههاي سرسامآور صورت ميگيرد، حتي اگر از نظر اقتصادي هم مقرون به صرفه نباشد با لحاظ كردن اهميت محيط زيست آن را توجيه ميكنند و البته درست هم هست. نگاهي به ضايعات انساني در محيط اجتماعي نشان ميدهد ارزشي را كه براي بازيافت فضولات انساني قائليم براي خود انسانها- اين گوهرهاي عالم خلقت كه خليفه خدا بر روي زمين هستند- قائل نيستيم. چند روز پيش در يكي از اتوبانها شاهد تصادف يك رهگذر بودم كه به كنار گاردريل پرتاب شده بود و در خون خود غلط ميخورد اما همزمان دهها ماشين مدل پايين و بالا از كنارش ميگذشتند و خم به ابرو نميآوردند.
حتي برخي براي اينكه خداي ناكرده ناراحت نشوند و دچار تپش قلب نگردند! سر خود را برميگرداندند و راهشان را ادامه ميدادند. شايد شما هم در مسير خانه خود از اين دست مثالها ديده باشيد. هر روز شاهد جوانهايي هستيم كه به دليل گرفتار شدن به اعتياد در گوشه پاركي در زير يك پل و يا در كنج مخروبهاي زانو به بغل گرفته و منتظر لحظه مرگ خود هستند. اگر كمي نيك بنگريم در چهره عابريني كه از كنارمان ميگذرند درد، يأس و نااميدي موج ميزند و غم گرفتاريهاي مختلف چهره بسياري از همشهريان را دگرگون ساختهاست.
براي ديدن جواناني كه از فرط بيكاري خود را در كوچههاي بنبست زندگي ميبينند، نياز نيست راه طولاني برويم. اگر سخت است باور كنيم در ميان هموطنانمان كساني هستند كه براي تامين هزينه بيمارستان، تامين هزينه دارو و درمان عزيزان خود مجبور به فروش كليهشان هستند، كافي است چشمان خود را بشوييم و دوباره خوب به اطرافمان بنگريم.
اگر جان آدمي به اندازه تكه پلاستيكي كه از دستش پرت ميشود ارزش داشته باشد آنگاه ميتوان براي بازيافت ضايعات انساني هم حساسيت پيدا كرد. اگر آن ميزان كه روي فرهنگ درست مصرف كردن براي جلوگيري و پرهيز از ايجاد ضايعات در بخشهاي مختلف، وقت، انرژي و هزينه صرف ميشود روي سياستهاي كشورداري و مديريتي حساسيت ايجاد ميشد كه به ضايعات انساني منتهي نشود، اكنون وضع اين نبود.
دنياي اقتصاد
«غفلت از ابزارهاي پولي در مهار تورم» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران سپهري است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها مشكل تورم در محافل گوناگون موضوع صحبت مردم و مسوولان بوده و مهار آن به يك خواست عمومي تبديل شده است.
در بررسي تورم و روشهاي مقابله با آن يكي از نكات مغفول مانده موضوع سود بانكي است. به عبارت ديگر با توجه به پديده پول داغ (Hot Money) كه باعث افزايش سطح مصرف غير ضرور مردم ميشود و با توجه به نگاه سرمايهاي به كالاهايي نظير طلا، مسكن و ارز، لازم است نرخ سود بانكي آزاد شود (يا حداقل كمتر از نرخ تورم نباشد).
در صورتي كه هماكنون نرخ سود سپردههاي يك ساله بانكي تفاوت زيادي با نرخ تورم موجود دارد و اگر انتظارات تورمي را ملاك قرار دهيم، اين تفاوت حتي از مقدار كنوني هم بيشتر خواهد بود. بنابراين هماكنون اين نگراني وجود دارد كه همان اتفاقي كه در خصوص ارز و طلا در سال گذشته افتاد مجددا رخ دهد و نشانههاي آن در برخي بازارها بهويژه مسكن قابل مشاهده است.
از طرف ديگر مسوولاني كه با افزايش نرخ سودهاي بانكي مخالفند بر دو دسته تقسيم ميشوند:
دسته اول به دليل حرام بودن بهره بر نظر خود تاكيد ميورزند؛ در صورتي كه از اين مساله غافلند كه اين مساله معلول اتفاق ديگري است كه قبل از آن افتاده يعني زماني كه افزايش هزينهها باعث افزايش عرضه پول و افزايش سطح عمومي قيمتها است. زيرا تورم و ربا يكي هستند و هر دو موجب انتقال ظالمانه ثروت ميشوند و دومي نتيجه حتمي اولي است و هر كسي كه از لزوم تورم براي اقتصاد سخن ميگويد در واقع به وجوب ربا امر نموده است.
در هر صورت، مهار تورم هر راهحلي داشته باشد، راهحل پليسي جزو آنها نيست يا حداقل در موارد بسيار معدود و محدود قابل استفاده است و نبايد با توسل به اينگونه راهها يا سرزنش فلان وزير، اذهان را از دلايل و روشهاي مقابله با تورم منحرف كرد.
دسته دوم از كساني كه با افزايش سود بانكي مخالف هستند به دليل حمايت از توليد بوده است كه البته نظرشان درست است؛ اما در روش كاهش سود بانكي به خطا ميروند. پايين نگاه داشتن دستوري و صوري نرخ سود بانكي هيچ كمكي به توليد نميكند و اثرات منفي بسياري دارد كه التهاب در بازارهاي مختلف يكي از آنها است؛ بنابراين التزام به ماده 92 قانون برنامه پنجم در تخفيف اثرات تورم و جلوگيري از صعود آن بسيار موثر و لازم است.
جهان صنعت
«زور مجلس به دولت نميرسد» عنوان يادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم مژگان فرجي است كه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]
-
گوناگون
پربازدیدترینها