واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اسدزاده، محمدرضا - پاسخ "خسرو معتضد" برای یادداشت "رسول جعفریان" امروز منتشر شد. گرچه با 30 تکه و طعنه صریحی که در متن دکتر"معتضد" موجود است، ذهن جست وجوگر سخت می پذیرد که بر این نوشته، عنوان "پاسخ" بگذارد. بیشتر به "متلک نامه" ای می ماند که این روزها، ماموران و مدیران دستگاه های دولتی برای دیگری بسیار می نگارند، نه پاسخ فرهیخته مورخی نخبه به محققی نخبه. مورخ پیشکسوت دراین نامه، خود را با مرد علم و ادب، جناب دکتر "عنایت اله رضا" قیاس کرده اند؛ بی آنکه به یاد آورند، پروفسور رضا هیچگاه در طول عمرش متنی به دور از ادب و هنر ننوشت. روزی که یکی از بزرگان ارشاد در یکی از روزنامه ها بر وی توهینی روا داشته بود، از وی خواسته شد پاسخ بگوید. استاد رضا گفت: "نیازی نیست، از ادب ما به دور است. از نگاه ایدئولوژیک خود کمی تند نقد کرده، دروغ هم که نگفته اند" آنچه در این نگاشته به چشم می آید آن است که جناب دکتر معتضد پیش و بیش از آنکه خواسته باشند به درستی از گذشته و نوشته خود، سخنی بگویند، خواسته اند تا برای فرافکنی موضوع، شخص حقیقی و شخصیت حقوقی جناب دکتر جعفریان را زیر واژه های تند و تیز خود بکوبند و با تکه ها و طعنه های فراوان، به کوچک نمایی ایشان بپردازند. و این چه زشت و از خوبی خسروان به دور است. (بنده هیچ خصومتی با جناب معتضد ندارم و هیچ نسبتی نیز با جناب جعفریان. جز آنکه اهل مطالعه نوشته ها و گفته های محققانه هر دویشان بوده ام. این پاسخ را به دان دلیل نوشتم که می بینیم در این روزگار وانفسا هراهل علم وخردی خصوصا اگر ملبس به لباس روحانیت باشد، به کوچکترین بهانه ای زیر سوال می رود.) بعید است مورخی چون جناب معتضد، از آثار علمی و تلاش های فرهنگی روحانی ای که در تمام این سی سال گذشته در دانشگاه و خصوصا حوزه، عمرشبانه روزی خود را صرف تحقیق و مطالعه کرده، بی اطلاع باشد. اما آنچه نوشته اند که حتما ازسر عصبیت و تشویش بوده است، جز جفایی علمی و ظلمی ناحق بر شخصیت علمی جناب جعفریان نیست. اگرچه خود نوشته پیشین را متهم کرده اند که " آنچه درباره من نوشتید بسیار ناعادلانه بود." واژه های به کار برده جناب معتضد درباره جناب جعفریان از جمله" مورخی که به قول خودش با تاریخ گلاویز است" ، " شما که خود را مورخ میدانید" ، "به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بیریشه و اصل و نسب بوده، از زیر بوته به عمل آمده" واژه هایی است که تنها برای کوچک کردن شخص به کار برده شده اند. ایشان این کلمات را برای فردی به کار برده اند که تا کنون بیش از صدعنوان کتاب و مقاله تحقیقی وعلمی درباره احیا تاریخ معاصر نگاشته اند- البته نه از آن دست کتاب سازی ها و مقاله سازی های مرسوم روزگار ما- تنها جست و جویی کوتاه با نام "رسول جعفریان" در اینترنت کافی است تا هر خواننده هشیاری را از آثار و تلاش های علمی وی مطلع سازد. عجب آن است که استاد معتضد که خود از مسیرعلمی نخبگان و زندگی دشوار آنان آگاه است چگونه به راحتی این استاد دانشگاه اهل تحقیق و علم را، تنها با این تصور که ایشان در مسلک روحانیت هستند و به این بهانه که درسالیان اخیر، پس از سی سال معلمی و نویسندگی و تحقیق در کسوت ریاست یک کتابخانه درآمده اند با زشت ترین ادبیات، تحقیر می کنند و می گویند ایشان دغدغه نان ندارند! آیا اگر فرد نخبه ای - چه روحانی و چه دانشگاهی - در روزگار ما با ابزارهای ارتباطی جدید جهان معاصر آشناست ، سایت و وبلاگ می شناسد، با منابع دیروز و امروز در ارتباط است، باید متهم شود که وقت آزاد دارد یا بی دغدغه روزگاران است و بی غم نان ؟ آیا اگر یک روحانی بیدار روز گار ما کارکرد خود را درعرصه معرفتی تعریف کرده و نیایش و عبادت را همچون متحجرین واپسگرای حوزه، تنها در تسبیح چرخاندن و مستحب به جا آوردن و به تعبیرعلی (ع) همچون "خر دواری گرد خویش گشتن" نمی داند و بین دو نماز خود تاریخ معاصر را بخواند، عیب است؟ دکتر معتضد، در این نوشته دکترجعفریان را متهم کرده است که " به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بیریشه و اصل و نسب بود" و نوشته است:" نمیتوانید فضای سالهایی را که دور از معرکه یا در گهواره بودهاید، مجسم کنید." و ایشان را متهم کرده اند که جعفریان، تاریخ همان کتابخانه قدیمی مجلس را نیز به فراموشی سپرده و... با خواندن این واژه ها می بایست تنها این پرسش را از خود بپرسیم که آیا تنها مقالات اخیر منتشر شده دکتر جعفریان در خبر آنلاین را خوانده اید:" تجربه ارزشمند یک صد و اندی سال قانونگزاری در ایران" ، " لوث شدن استناد به تاریخ اسلام برای محکومیت این و آن" ، "رابطه مؤلفه های تمدنی" وبیش از50 عنوان کتاب تحقیقی و تالیفی ایشان درباره شناخت تاریخ. در این میان اما جناب معتضد، پاسخ نداده اند که چرا برنامه تلویزیونی شان دراین مدت بسیار مورد انتقاد نخبگان سی سال قبل از 1357 و سی سال بعد از آن قرار گرفته است؟ چرا حرف هایشان برای نسل جدید و قدیم به طنز بدل شده است و چرا تصاویرشان در حال تاریخ گویی، دست مایه کاریکاتورهای رسانه ها شده است؟ آیا اینها نمایانگر تندروی ایشان در نقل های تاریخی نبوده است؟ از نخبگان که بگذریم، همگان شاهد روایت مردمان کوچه و بازار درباره برنامه های اخیر تاریخی شان هستیم. قضاومت مردم چقدر معیار است؟ بی شک نکته جناب جعفریان در یادداشت " آیا تاریخ آلت فعل است" برهمین تندروی های بی رویه درجامعه اشاره داشته است. اگرحتی بپذیریم که متن رسول جعفریان که نه در نقدجناب معتضد که در نقد وضعیت تاریخ معاصر است، طعنه ای برای استاد معتضد دارد، آیا مورخ پیشکسوت تاریخ باید یک طعنه نقد آمیز را با 30 طعنه و تشر پاسخ گوید؟ و آیا جناب معتضد به عنوان مورخی که باید عادلانه و منطقی سخن بگوید، پاسخ همه تشرهای تند تاریخ را اینگونه می دهند؟ مباد که چنین باد. جهت اطلاع خوانندگان 30 طعنه صریح در نوشته جناب خسرو معتضد به رسول جعفریان را به پیوست استخراج کرده ام که تامل کردنی است: 1- شرح گلاویز شدن وجود نازنینشان با تاریخ و این که وجود محترمشان مورخ هستند 2- ایشان الحمدلله غم نان ندارند و من سخت بدان گرفتارم ، فرصتی برایم برای وبلاگنویسی و غیره نمیگذارد. 3- خوشا به حالتان آقای جعفریان، که چقدر وقت آزاد دارید. 4- بسیار تعجب کردم که ایشان در شب مقدس جمعه میان دو نماز مغرب و عشاء، 5- به جای عبادت و طاعت و شکرگزاری از الطاف خداوند در حقشان، 6- کشف مهم معظم له اینست. 7- آقای جعفریان جلوه و درخشش او را از سر برکت وجود مستشرقین اروپایی و بیشتر یهودی میداند 8- من تعجب کردم که شما اوقات شریفتان را آن هم بین نماز مغرب و عشاء صرف آن کردهاید که خطا و خیانت من را کشف کنید. 9- همتایان شما که الحمدلله غم روزگار ندارند، از این کشفیات درباره من بسیار کردهاند. 10- (جعفریان) مورخی که به قول خودش با تاریخ گلاویز است 11- آقای جعفریان دغدغه تاریخ دارد و وجود و حضور ناخودیهایی چون من در عرصه تاریخ و مطبوعات رادیو و تلویزیون این سرزمین، ناراحتشان میکند. 12- من دغدغه آن دارم که ایشان که وارث و مسندنشین دانشمندانی است که کتابخانه مجلس را بنیان نهادند، آن را بزرگ و نامآورش کردند، به مکانی برای تحقیق و تتبع و نگهداری اسناد و مدارک و ارزشمندترین کتب خطی مبدل کردند، چرا دغدغه شغل فرهنگی مهماش را ندارد و 13 - اوقات مقدس بین نماز مغرب و عشاء آن هم در شب جمعه را صرف یافتن مدرک برای بنده و امثالهم میکند؟ حیف از آن ساعات نیست؟ 14- نمیدانستم آنقدر اوقات فراغت دارید که سایت هم دارید و در آن پیام مینویسید. 15- در شگفت شدم شما که خود را مورخ میدانید و دغدغه تاریخ دارید، چرا در آن جلسه از تاریخ گذشتید و جز هزینههای بازسازی و تخته و چوب و شیشه و قاب عکس، مبحثی به بیان نیامد و بیشتر مهمانان تعجب کردند. 16- فرمودهاید مورخان دنبال یک لقمه نان هستند. احتمالا همه شامل این قاعده نیستند. 17- هستند کسانی که در عنفوان جوانی از غم نان نجات یافته و بر اریکههایی تکیه زدهاند که سی یا چهل سال پیش حتی در خواب هم تجسم رسیدن بدان مسندها برایشان میسر نبوده است. 18- ایشان از سر بزرگواری مرا دلداری دادهاند که ایرادی به من ندارند. 19- کسانی را مورخ میکند و کسانی چون مرا که زحمت فراوان میکشند 20- به هزار تلاش و زحمت مردم را بر سر سفره تاریخ کشورشان، فقط قصهگوی شیرین گفتاری که وجود نازنین مورخ را به زحمت میاندازد 21- فقط مانده بود مورخ معظم له شمشیر قلم کشیدند و رازها عیان کردند و زهد خود و کفر همچو منی را در تارنمایشان نمایاندند. 22- خشنودم که بین نماز مغرب و عشاء، چه خدمت بزرگی کردهاید و یک ناخودی را با چشمان عقابآسای تیزبین خود از خودیان کشف فرمودهاید. 23- به زغم شما و همگنان جنابعالی، ملت ایران بیریشه و اصل و نسب بوده، از زیر بوته به عمل آمده و تاریخ همانست که جنابعالی درک فرموده و در کتابهایتان مرقوم کردهاید. 24- در عجبم این برنامه کوتاه تلویزیونی اگر دشمنان و بدخواهان را رنجانده، چگونه شما را هم آن چنان غضبناک و آزرده کرده که شمشیر برداشته، خواستهاید کاخ و کوخ مرا ویران کنید نمیدانید 25- کما این که جنابعالی نیز مورخی نیستید که چون بر صندلی مهمی تکیه زدهاید، تمام نظرات و داوریهای شما نص تاریخ باشد. 26- نمیتوانید فضای سالهایی را که دور از معرکه و یا در گهواره بودهاید، مجسم کنید. 27- شما معتقدید که همه انسانهای پیش از سال 1357، گنهکار بودهاند 28- چگونه به خود حق و اجازه میدهید مرا به قصهگویی متهم کنید، چرا با توجه به نفوذ و موقعیتی که دارید به تلویزیون تشریف نمیبرید و با سخنان شیوای خود، «پلی به گذشته» را اجرا نمیفرمایید تا مردم را مستفیض فرمایید؟ 29- شما خود را در مقام داور تاریخ گذاشته، درباره تاریخ شامخ ایران بدین سهولت قضاوت میکنید و شهرت جهانی کوروش را که قرنها نقل قول مورخان بوده، ناشی از تکاپوی صهیونیسم و زد و بند شاه با آنان قلمداد میکنید. 30 -خود محوریتان در اعلام نظرهایتان مرا به یاد مشی استالینیسم میاندازد که جهان را مطابق آنچه خود ذهنیت داشتند و میشناختند معرفی میکردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]