واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مادر قصد فروش فرزندش را داشت فروش نوزاد در بيمارستان جام جم آنلاين: زني كه پس از زايمان قصد فروش نوزاد خود را در تهران داشت، باهوشياري ماموران انتظامي مستقر در بيمارستان در اجراي نقشه خود ناكام ماند. به گزارش «جامجم»، ماموران انتظامي مستقر در بيمارستان امام خميني(ره) با مشكوك شدن به رفت و آمدهاي چند نفر براي ملاقات با زن جواني كه جهت وضع حمل در بيمارستان بستري شده بود، زن بيمار را به صورت نامحسوس زيرنظر گرفتند و متوجه شدند با آن كه زن بيمار هنگام بستري شدن در درمانگاه وليعصر(عج) مستقر در بيمارستان امام خميني(ره) گفته بود هيچآشنا و فاميلي ندارد؛ اما چند نفر از نوزاد به دنيا آمده عكس و فيلم تهيه ميكنند. به اين ترتيب، ظن ماموران به يقين تبديل شد و آنها 2 روز پس از وضع حمل زن جوان، يكي از ملاقاتكنندگان را كه سعي داشت نوزاد او را از بيمارستان خارج كند، دستگير كردند و مشخص شد مادر اين نوزاد فرزندش را به مبلغ يك ميليون تومان فروخته است. آغاز تحقيقات با تشكيل پروندهاي در اين ارتباط در يگان انتظامي مستقر در بيمارستان امام خميني(ره) تحقيق از زن جوان كه قصد فروش فرزندش را داشت، آغاز شد. با اولين پرسش افسري كه تحقيق از زن جوان را آغاز كرده است، بغض فرو خورده او ميتركد و با نيمنگاهي به چهره معصوم كودكي كه به فاصله كمي از او روي تخت به خواب عميقي فرورفته است، اشكهايش را با روسري پاك ميكند و ميگويد: چند سال پيش به اصرار والدينم به عقد و ازدواج جواني كه از همسايگانمان بود، درآمدم؛ جواني كه هنگام خواستگاري به والدينم قول داده بود مرا خوشبخت كند، اما در همان شروع زندگي متوجه شدم همسرم مردي نيست كه بتوانم به او تكيه كنم. او بسيار شكاك و بددل بود و بدون اجازه او جرات نداشتم از خانه خارج شوم يا حتي بستگانم را به خانه دعوت كنم. او هر روز مرا كتك ميزد و رفتارهايش موجب شد تا كابوس وحشتناكي از زندگي داشته باشم. رفتارهاي او برايم قابل تحمل نبود تا اين كه يك روز عطاي زندگي با او را به لقايش بخشيدم و از خانهاي كه با هزاران اميد قدم در آن گذاشته بودم، فرار كردم. زن جوان آهي ميكشد و با انگشتان لاغر خود با موهاي سياه رنگ فرزندش بازي ميكند، كمي مكث ميكند و ادامه ميدهد: فرار از خانه، اولين اشتباه بزرگ زندگيام بود، چون پس از بازگشت به خانه ، شوهرم مرا طلاق داد و والدينم نيز طردم كردند. پس از آن همه آوارگي و سرگرداني، ابتداي سال گذشته هنگام رفتن به محل كارم در يك شركت خدماتي، با مردي آشنا شدم كه ميگفت در آستانه جدايي از همسر خود است و به دنبال اين آشنايي، به عقد و ازدواج موقت او درآمدم. وي ادامه داد: 4 ماه پس از بارداري، مردي كه با او ازدواج كرده بودم، به طرز مرموزي ناپديد شد و تلاشهايم براي يافتن او بينتيجه ماند و سرانجام وقتي زمان زايمان فرارسيد، با نااميدي به بيمارستان آمدم و از طريق فردي كه در جريان زندگيام قرار داشت، قصد فروش نوزاد خود را داشتم، زيرا قادر به نگهداري او نيستم و.... در پي اين اظهارات، موضوع به مرجع قضايي گزارش و با حضور ماموران كلانتري 148 در محل و تحقيقات مقدماتي، نوزاد به دنيا آمده با دستور قضايي تحويل بهزيستي شد. تحقيق در اين زمينه ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]