واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: جواني جهان كهن
اكنون كه جهان كهن، جواني از سر گرفته و عروس چمن، خود را به بدايع و لطايف طبيعت آراسته است و :
ز كوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مددخواهي، چراغ دل برافروزي1
اكنون كه ستاره عيد در افق سال جديد ميدرخشد و طبيعت به افتخار نوروز جشن ميگيرد و بوي دلآويز گل، جهاني را سرمست خود ساخته است و:
درخت، غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان، جوان شد و ياران به عيش بنشستند2
اكنون كه جمال و جلال طبيعت، بر تخت شكوهمند زيبايي تكيه زده و كوه و صحرا با جامهاي زمردين و خلعتي نوين آراسته است و:
بهار، چهره جان را همي بيارايد
جمال چهره بستان همي بيفزايد3
اكنون كه نسيم بهاري، سرخوش و عنبريز، پيام خوش نواي بلبلان نغمهسرا را در بوستان به گوش بنفشه و ياسمن ميرساند و:
صحرا، رخ خود را به ابر نوروزي شست
وين دهر شكسته دل، ز نو گشت درست4
اكنون كه نيلوفر و ياسمن با الوان رنگرنگ به ياري صلاي چكاوك خوش آهنگ، دل از اهل دل همي برد و:
مرغ، دلانگيز گشت، باد، سمن بيزگشت
بلبل، شب خيز گشت، كبك، گلو برگشاد
اكنون كه شاخههاي سيب و انار، به جاي شكوفه يك رنگ بر زمين، اندام خويش با گلها و شكوفههاي الوان و رنگين آرايه دادهاند و:
آن همه ناز و تكبر كه خزان ميفرمود
عاقبت در قدم باد بهار، آخر شد6
اكنون كه گلخند لاله و سوسن، بلبل و فاخته را دل باخته ساخته و قمري وقناري را به ناله و نوا درآورده است و:
به پاليز، بلبل بنالد همي،
گل از نالهي او ببالد همي7
اكنون كه قطرات ژاله بر چهره لاله، چون گوهر اشك بر رخسار گل عذاران همي درخشد و گرد غم از پيشاني اسپرغم همي شود و:
از نسيم باد دارد غنچه، پر عنبر دهن
وز سرشك ابر دارد لاله پر لؤلؤ نگار8
اكنون كه پرستوها و سارها پس از تحمل هفتهها و ماهها دوري، آهنگ بازگشت به سوي چمن كرده، مژده بهار ميآورند و:
از كوه بر شدند خروشان، سحابها
غلطان شدند از برِ البرز، آبها 9
اكنون كه نهالان و نونهالان وطن، به يمن مقدم نوروز كه درون مايهاش شادي و نوآوري است، جامه نو بر تن كرده و شور جواني و نشاط كامراني، سرخوش و سرمستشان ساخته و از مدرسه به گلگشت و صحرا فراخوانده است و:
از سبزه و بنفشه و گلهاي رنگرنگ
گويي بهشت آمده از آسمان، فرود10
اكنون كه موكب نوروز، از يك سو كوكب عظمت نياكان بزرگ را تابانتر و دلافروزتر ساخته و از ديگر سو نمود و نشاني از تجلي ذوق ايراني را به نمايش گذاشته است و هم گام و همراه با طبيعت، پيروزي بهار اهورايي را بر زمستان اهريمني جشن ميگيردو:
نوبت سال كهن با غم ديرينه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق رسيد11
اكنون كه به هنگام سحرگاهان، اشعه طلايي خورشيد، از افق كوهساران بر زمين و زمان ميلغزد و شبنم سحري چون اشك عاشق بر روي نسترن و شقايق فرو ميچكد و:
شد ز نسيم صبح دم، دفتر گل ورق ورق
كرد ز ژاله در چمن، سنبلتر عرق عرق12
اكنون كه شب هنگام، نور سيماب گون ماه بر روي دشت و كهسار، رخت نقرهفام ميگسترد و از لابلاي شاخههاي نوسبز درختان بر روي سبزه و چمن، سايه روشن پديد ميآورد و:
فصل نوروز و بهار و موسم ديدار يار است
ديدن ياري كه خوشتر رويش از روي بهار است13
اكنون كه ابر ميگريد، رعد مينالد، رود ميغرد، باغ ميخندد، باد ميتازد، سرو مينازد و:
قمري به فغان بر سرِ سرو و سمن خويش
در ناله، چكاوك به غم ياسمن خويش14
اكنون كه گلفروشان دورهگرد بيدكه، از سر نو گرداگرد خيابانها از گلهاي رنگارنگ آذين بسته و برخي با دسته گلهاي خوش رنگ و بوي در چهارراهها و گذرها برخودرونشينان گل عرضه ميدارند و:
سنبل شده در تاب و تب از موي بنفشه
مدهوش بود ياسمن از بوي بنفشه15
اكنون كه سرسبزي صحرا و توفندگي دريا، قهقهه رعد و خنده برق، نزهت باغ و نكهت راغ، آشوب باد و صفاي بامداد، نغمه چشمهسارو نعره آبشار، سرود رود و گلبانگ جوي، نواي بلبل وطراوت گل، شكوه شكوفه و بنفشي بنفشه، سرسبزي بوستان و شادابي گلستان، تلألؤ طلايي آفتاب و اشعه سيماب گون ماهتاب، زيبايي انهار و رعنايي اشجار، دل از عالم و عامي ميربايد و:
نسيم خلد ميوزد مگر ز جويبارها؟
كه بوي مشك ميدهد، هواي مرغزارها16
اكنون كه دختران و پسران، از روي آتش چهارشنبهسوري ميپرند و ميگويند: سرخي تو از من، زردي من از تو! و:
روز عيش و طرب بستان است
روز بازار گل و ريحان است17
اكنون كه دوشيزگان پاكدل و پاك روي، خود را براي گره زدن سبزه، آماده ميسازند و:
دست صبا به زلف سمن، شانه ميزند
ابر بهار، نعره مستانه ميزند18
اكنون كه سراسر شهرهاي هفتسين (ساري و سبزوار و سراب و سردشت و سرخس و سمنان و سنندج) همچون ديگر شهرها و روستاهاي ايران زمين، باگلهاي هفت سين (سوري، سپرغم، سوسن، سنبل، سيسنبر، سمن و ستارهاي) و درختان هفت سين (سرو، سيب، سپيدار، سلم، سدر، سرخس و سروناز) به گرامي داشت نوروز، آرايش يافتهاند.
همه ملت ايران با شور و شادي، گرداگرد سفره هفت سين (سبزي و سبزه و سنجد و سيب و سمنو و سماق و سكه) حلقه زدهاند و موكب عيد و بهار را جشن ميگيرند؛ من نيز شادباشهاي گرم و صميمانه خويش را همراه سين آرزويم (سور و سرور و سلامت و سروري و سرفرازي و سامان و سعادت) به شما عزيزم و يك يك ملت عزيز ايران، در هر نقطهاي از جهان نثار ميكنم و هم صدا با استاد توس ميگويم:
همه روزتان همچو نوروز باد
شبان سيه بر شما روز باد
نوروز 1390
پينويس:
1ـ حافظ شيراز 2ـ سعدي 3ـ رشيدالدين وطواط 4ـ خيام 5ـ منوچهري دامغاني 6ـ حافظ 7ـ فردوسي 8ـ ارزقي هروي 9ـ محمودخان صبا ملكالشعرا 10ـ ملكالشعراي بهار 11ـ سيدمحمدحسين شهريار 12ـ نسيم شمال (سيد اشرفالدين حسيني قزويني) 13ـ نظام وفا 14ـ ابوالقاسم لاهوتي 15ـ همايون كرماني 16ـ قاآني شيرازي 17ـ انوري ابيوردي 18ـ حسن احمدي گيوي
شنبه|ا|27|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]