واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جهان فردا
تحولاتى را كه این روزها در كره زمین روى مى دهد از نظرگاه هاى مختلفى تحلیل كرده اند، اما هیچ یك از این تحلیل ها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغات منتشر در «امپراتورى ارتباطات» خارج شود.تعبیراتى چون «امپراتورى ارتباطات» و یا «دهكده جهانى» اگر چه ممكن است مبالغه آمیز به نظر آیند، اما اشاره به حقیقتى دارند كه غفلت از آن مى تواند از مبالغه اى كه در این تعابیر وجود دارد بسیار خطرناك تر باشد. در اینكه فضایى به هم پیوسته از ارتباطات با یك هویت واحد وجود دارد كه انسان هاى سراسر كره زمین را اسیر «نظام ارزشى» واحدى ساخته است تردیدى وجود ندارد.نمونه اش همین تعابیرى است كه عموم ما پذیرفته ایم؛ «جهان سوم»، «كشورهاى پیشرفته» و در مقابل آن كشورهاى «عقب مانده» و یا «عقب نگه داشته شده»، «توسعه یافتگى» و یا «توسعه نیافتگى» و... تعابیرى از این قبیل، اما من به همین دو سه نمونه اكتفا كرده ام تا از اصل مبحث باز نمانیم، در عین آنكه این شواهد مثال خواهند توانست مرا در ادامه سخن یارى دهند. ما با پذیرش خود به عنوان كشور «عقب افتاده» و پذیرش غرب به عنوان «پیشرفته» چه چیزى را پذیرفته ایم، نتیجه طبیعى پذیرش این امر آن است كه هم خود را یكسره در این جهت قرار دهیم كه این «عقب ماندگى» را جبران كنیم. اینكه ما موفق شویم و یا نشویم تغییرى در اصل مطلب نخواهد داد و اصل مطلب این است كه مگر «پیش» و «پس» كجاست كه آنها «پیش» رفته باشند و ما «پس» مانده اگر پیش آنجاست كه غربى ها رسیده اند، صد سال سیاه مى خواهم كه به آنجا نرسیم و اگر «پس» اینجاست كه ما اكنون قرار داریم، چه بهتر كه در همین جا بمانیم. پذیرش همین یك معنا در سراسر كره زمین كافى است براى آنكه هیچ انقلابى ایجاد نشود، چرا كه اگر «غایت انقلاب» در نهایت همان است كه غربى ها به آن دست یافته اند، دیگر چه انقلابى؟! پس مى بینید كه آن تعبیر «دهكده جهانى» چندان هم بى معنا نیست.مگر ما این «ارزش» ها را نپذیرفته ایم و در رادیو و تلویزیون و محاورات روزمره و خطابه هاى ژورنالیستى به آنها تفوه نمى كنیم وقتى ما كه هسته جوشان انقلاب معنوى در جهان امروز هستیم نتوانسته ایم دریابیم كه با قبول این معانى چه غایتى را پذیرفته ایم، واى بر احوال دیگران از مردمان الجزایر و عراق و لیبى و سوریه و اردن... پاكستان و افغانستان! ما با قبول این تعبیر، پذیرفته ایم كه پیشرفت همان است كه براى آنان رخ داده. فلذا نباید به خشم بیاییم از آنكه ما را «مرتجع و واپس گرا» بخوانند. آنها هم با همین نگاه به جهان مى نگرند كه خود را پیشرفته مى دانند و ما را پس مانده و از اینجا نتیجه مى گیرند كه هر تحولى اگر در جهت دستیابى به «توسعه یافتگى» باشد «رشد» است و اگر نه، واپس گرایى و ارتجاع و مگر غایت انقلاب اسلامى چه بود؟ توسعه یافتگى، رشد اقتصادى، حصول دموكراسى، این تعبیر را فقط براى نمونه به میان آوردم و اگرنه، تعبیراتى از این قبیل به صورت غیر قابل انتظارى زبان ما را بیمار كرده است، بیمارى زبان را دست كم نگیریم؛ بیمارى زبان یعنى بیمارى ادب و فرهنگ، یعنى بیمارى تفكر و تعقل، یعنى سرگشتگى و گم گشتگى و انحراف تاریخى در مسیر و مصیر. ما باید در اطراف تمامى تعابیرى كه در زبانمان وارد شده است تأمل كنیم و نباید كه این تعبیر «دهكده جهانى» را نیز بپذیریم.
پس همه همّ آنها مصروف حفظ وضع موجود است و استمرار آن، نداى «صلح، صلح» براى همین است كه ما بشنویم، نه اسرائیل. آزادى هم «چماقى» است كه براى سر ما ساخته اند، اگر نه هرگاه كه منافعشان در خطر افتد، حكم سانسور اخبار در سراسر امپراتورى ارتباطات به اجرا در مى آید و اگر تظاهراتى علیه جنگ خلیج فارس بر پا شود، پلیس ها به خیابان ها مى ریزند و صدها نفر را دستگیر مى كنند، همراه با ضرب و جرح و شكنجه گاه هاى اسرائیل روى زندان هاى المعتصم و المتوكل... را سفید كرده اند، اما نطق از كسى در نمى آید و در عوض، گالیندوپل {گزارشگر حقوق بشر} راه به راه به ایران مى آید. اما با این همه، در امپراتورى ارتباطات اگر فقط اخبار وارونه مى شدند در برابر وارونگى ارزش ها چیزى نبود، اما مهم آن است كه ما را هم رفته رفته به قبول «قواعد جهانى بازى در این دهكده ارتباطات» وا مى دارند.تحولاتى كه این روزها در كره زمین روى مى دهد نوید عصر دیگرى را مى دهد كه در آن مستکبران از اریكه قدرت به زیر خواهند افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنى دیگر، نه از شرق و نه از غرب، كه از خاورمیانه بر خواهد خاست. كره زمین خسته است، بشر بعد از قرن ها زمین گرایى و خود پرستى احساس مى كند كه نیازمند عالم معنا است، او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت، اما نه «بى رنج» بلكه « با رنجى بسیار» این دوران رنج اكنون سر رسیده است. جهان فردا دیگر از آن غرب نیست و همه تحولات حكایتگر همین حقیقت هستند و غرب نیز با این لشكركشى می خواهد بر این تصور یكسره خط بطلان بكشد. در این جنگ چه غرب پیروز شود و چه نشود تقدیر تاریخى بشر در این عصر جدید همان است كه گفته شد. آمریكا و اروپا بعد از دو قرن روشنفكرى و یك قرن توسعه صنعتى به همان عاقبتى دچار آمده اند كه همه تمدن ها در طول تاریخ. اگر این هیاهوى قدرت از بین برود، خلأ وجود آن را چگونه باید پر كرد به نظر مى رسد كه پیش از اضمحلال و فروپاشى كامل، با رویكرد دیگر باره انسان به عالم معنا خلأ درونى بشر كه ناشى از بى ایمانى است پر خواهد شد و «اثبات» جاى «انكار» خواهد نشست. «ایمان» منجى جهان فرداست چنان كه منجى ایران شد و انقلاب اسلامى را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوى و دینى در سراسر جهان مبدل كرد. منبع:آوینی، سید مرتضی، با اندکی تصرف، سایت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها www.nahad.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]