محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826596512
قیاس این زمان با زمان حضرت علی (علیهالسلام)
واضح آرشیو وب فارسی:تکناز:
اگر به دوره چند ساله ولایت و امامت امیرالمومنین علیه السلام امامت به مفهوم حاکمیت، نظری بیاندازید، خیلی کمک می کند به این که بدانید در چه موقعیتی از تاریخ انقلاب و این جهاد بزرگ و مقدس قرار گرفتید. دورانی که حکومت به امیرالمومنین علیه السلام رسیده، تقریباً شبیه به دوران معاصر شماست. به لحاظ زمانی، سال سی و پنج هجری یعنی بیست و پنج سال از رحلت پیامبر گذشته بود. اینها که می گویم خوب دقت کنید برای عبرت گرفتن از تاریخ لازم است.
تاریخ را دو جور می شود خواند؛ یک جور مثل قصه که بدانیم قبلاً چه اتفاقی افتاده، به قصد آفرین یا نفرین گفتن به کسانی، این خوب است؛ اما اگر بخواهیم اقتدا بکنیم و مفهوم امام و مأموم و امام و امت تحقق پیدا بکند، اصلاً کافی نیست. یک روش دومی برای خوانش تاریخ و بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر و اهل بیت علیه السلام است که ما را به آن شیوه بازخوانی تاریخ توصیه کردند که فقط قصه خوانی نیست؛ خواندن به قصد عبرت گرفتن است: فاعتبروا یا اولی الابصار.
تقریباً هر جا قرآن کریم به سرگذشت انبیا و اولیا یا اقوام صالح و فاسد اشاره می کند، به یک زبانی دعوت به اعتبار می کند. یک فاعتبروا بعدش می گوید که ما نخواستیم یک قصه ای فقط گفته باشیم که چه شد. عبرت گیری یعنی جور تاریخ را بشناس و موارد مشابه را در دوران خودت پیدا کن و از سوراخی که کسانی در آن دوره گزیده شدند، شما دیگر گزیده نشوید. عبرت گرفتن از تاریخ یعنی مواجهه صحیح تجربه اندوزانه با تاریخ. بفهمیم چه کسانی چه کردند و چرا، چه نکردند و چرا و اینک ما چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم. بعضی ها ممکن است بگویند این یک نوع شبیه سازیست؛ شبیه سازی غیر از عبرت است. آن تحریف تاریخ است. شبیه سازی یعنی شما فقط یک شباهت های صوری بین این دوره و آن دوره پیدا کنید، اما عبرت گرفتن یک جور شبیه یابی است، نه شبیه سازی؛ یعنی شما در تاریخ، تاریخ نمی خوانید به قصد آفرین و نفرین گفتن، بلکه می خوانید تا تکلیف خودتان معلوم بشود که امروز من باید چه کنم.
آن وقت باید خط و ربط ها را بشناسید، آن وقت می توانید در فتنه و در شبهه، درست موضع بگیرید و بازی نخورید. ممکن است کسی صادق باشد و بازی بخورد و ممکن است کسی پرشور و عاشق باشد و بازی بخورد؛ چنانکه خوارج بخشی شان این جور بودند. خوارج آدم های منافق، کافر و فاسد نبودند. آدم های بسیار پاکباز و مومن بودند. در همان اهدافی هم که داشتند خالص بودند. اهل نماز شب و اهل تهجّد و اینها بودند. اصلاً شهادت طلب بودند. سه نفر در مسجدالحرام پیمان بستند و گفتند تمام مشکلات جهان اسلام زیر سه نفر است؛ علی و معاویه و عمرو عاص. ما باید این سه نفر را در یک شب ترور کنیم. خودمان هم کشته شدیم، شهید راه خدا هستیم. این سه نفر را ترور می کنیم، جهان اسلام از این جنگ های داخلی و اختلافات رها می شود. در مسجدالحرام پیمان بستند و این که شب قدر را انتخاب کردند، گفتند ما که می خواهیم یک عبادت بزرگ بکنیم، چه بهتر که در شب های قدر این کار را بکنیم. ببینید حماقت را. از این سه ترور فقط یک ترور موفق بود؛ آن هم ترور علی بن ابی طالب علیه السلام ترور معاویه و عمرو عاص، یکی انجام نشد؛ یکی دیگر را به جای خودش فرستاد، یکی هم ناکام بود. حضرت علی علیه السلام فرمود: اگر نبود که خداوند پیمان گرفته است از عالمان و آگاهان که آرام نگیرند بر گرسنگی ستمدیدگان و شکم بارگی ستمگران، به خدا سوگند حکومت را قبول نمی کردم و مهار شتر خلافت را روی کوهانش می انداختم تا هر جایی که می خواهد برود. شما می دانید که دنیا در نزد من از عطسه بز بی ارزش تر است. این را می دانستید که من برای دنیا وارد سیاست نشدم، بلکه برای عدالت آمدم.
آگاهی از تاریخ، معرفت اسلامی و آشنایی با قرآن، سنت و عقل لازم است. مسائلی در زمان علی بن ابی طالب علیه السلام- قبل و بعد ایشان- و بعد از رحلت پیغمبر راه افتاد که بهترین تعبیر آن فتنه و شبهه است. یعنی این دو کلید واژه «فتنه» و «شبهه» را در ذهنتان داشته باشید. ما نمی خواهیم شبیه سازی بکنیم، می خواهیم شبیه یابی کنیم؛ چون از جهاتی دوران ما، شبیه دوران حکومت امیرالمومنین علیه السلام است.
دهه دوم گذشته، اواسط دهه سوم حکومت علی علیه السلام تشکیل شد. درگیری هایی که در زمان حکومت امیرالمومنین علیه السلام پیش می آمد، هیچ کدام دعوای بین اسلام و کفر نیست. تقریباً آن لشگرکشی ها و نبرد و جهاد اسلام و کفر، در زمان سه خلیفه قبل بود که گستره فیزیکی جهان اسلام گسترش پیدا می کرد و ایران و بخش مهم رم فتح شد. در زمان علی بن ابی طالب علیه السلام شما این فتوحات خارجی یعنی جنگ اسلام و کفر را تقریباً نمی بینید. سه درگیری بین مسلمین است. در درگیری جمل و صفین و نهروان هر دو طرف مسلمان هستند، نه فقط مسلمانند؛ بلکه در دو طرف جنگ، خویشان و بستگان پیامبرند و کسانی هستند که سابقه داران جهاد و مبارزه و انقلاب برای اسلام بودند. کسانی که برای اسلام شمشیر زده بودند و بارها تا مرز شهادت رفته بودند.
در این دوره پنج ساله، هر سه جنگ، به اصطلاح جنگ های جناحی بین جناح های داخلی خود اسلام بود که واقعاً یک وقت هایی خیلی ها تردید می کردند. هم خودشان به شک می افتادند و هم بعضی ها را به شک می انداختند که اصلا دعوای حق و باطل نیست. حق کو؟ باطل کو؟ چه طور تشخیص بدهیم؟ خیلی سخت می شد، لذا از آن به فتنه تعبیر می شد. فتنه یعنی چیزی که نه فقط عوام، بلکه گاهی خواص هم به اشتباه می افتند. تودهای مردم گاهی ممکن است درست تشخیص ندهند و کسانی که آدم های سابقه دار و آگاه هستند، آنها هم ممکن است به اشتباه بیفتند. قرآن که می فرماید: فاعتبروا یا اولی الابصار یعنی تاریخ و سرگذشت اولیا را درست بخوانید و درست عبرت بگیرید تا بتوانید حق را از باطل تشخیص بدهید.
امیرالمومنین در نهج البلاغه چند بار خطاب به مسلمین فرمود که حق را با آدم ها نسنجید، ملاکتان آدم ها نباشد، آدم ها عوض می شوند. آدم ها گاهی سابقه خوب دارند، بعد کارهای غلط می کنند. بهترین ثوابها را ممکن است داشته باشد و بعد ضربه بزند، حتی خیانت بکند.
همه ما در معرض فساد هستیم. هیچ کس فاسد به دنیا نیامده است. همه ما کم کم فاسد می شویم، کم کم خائن می شویم و جبهه عوض می کنیم. آن که علی را ترور کرد، کافر نبود. جزو سربازان علی علیه السلام بود، مجاهد رزمنده بود، سابقه جبهه داشت. ابن ملجم جزو سربازان فداکار و شهادت طلب علی بن ابی طالب علیه السلام بود. همه اینها سابقه جهاد و انقلاب و مبارزه داشتند. ببینید گاهی در خط ماندن چقدر سخت است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: مردم! شما هدف شدید بلا و امتحان هستید. از مستی وفور نعمت بیدار شوید و از سختی عقوبت بترسید. آنگاه که غبار شبهه برخیزد، بر جای خویش بمان. چیزی نگو و کاری نکن. اگر جایی نمی توانی حق و باطل را تشخیص بدهی، براساس تعصب و احساسات شروع به موضع گیری نکن. فتنه آغازش چون ابتدای جوانی دلربا و فریبنده و جذاب است، اما وقتی پایان یابد، آثارش چون نشانه های ضربت سنگ، شوم و زشت است.
شمر که سر امام حسین علیه را برید، مجاهد و رزمنده بود. بیست سال قبل، در جنگ صفین جزو افسران علی علیه السلام بود که با معاویه می جنگید. دو سه دهه بعد می آید در کربلا سر سیدالشهدا را می برد و می شود جزو افسران یزید. آدم ها در صدر اسلام خیلی عوض شدند.
همه ما در خطریم. هیچ کس به سابقه خودش نباید تکیه و اعتماد کند. ما مرجع تقلید داشتیم که می خواست علیه امام کودتا کند، مقلّد و رساله هم داشت. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد، سراغ همه تان می آید، از هیچ کس نمی گذرد. سراغ آدمی که ممکن است پنجاه سال نماز شب خوانده و روزه مستحبی گرفته و فقیه باشد، سراغ او می رود؛ دیگر ما که جای خود داریم. سراغ قوی ترین رزمندگان، مجاهدان و شهادت طلبان تاریخ رفته و سرگینه، رقابت، جاه طلبی، ریاست طلبی، ثروت طلبی و شهوت طلبی فاسدشان کرده است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به شبهه، شبهه گفتند، برای اینکه حق و باطل را مخلوط می کند. افراد به اشتباه می افتند، نمی توانند بفهمند این حق است یا باطل. الان فتنه هم همین طور بروز عملی شبهه است. خداوند فرمود: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون، آیا مرد فکر کردند که همین طور بگویند ما ایمان آوردیم رها می شوند و لا یفتنون؟ هیچ آزمونی در کار نیست؟ باید امتحان پس بدهی و معلوم بشود به چی دل بستی؟ منافع خودت، جاه طلبی، ثروت، قدرت و شهوت و مریدبازی را برای خدا زیر پا می گذاری یا نمی گذاری، باید معلوم بشود خدا پرستی یا نه، تا از این عالم بروی. خداوند می فرماید: و لقد فتنا الذین من قبلهم؛ قبل از آنها همه را ما در فتنه انداختیم، همه را آزمودیم و بر سر راه انتخاب قرارش دادیم و مجبورش کردیم بین دینش و دنیایش انتخاب کند. فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین باید معلوم بشود چه کسانی راست می گویند و به خدا و معاد و به نبوت معتقدند. امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند که وقتی این آیه بر قلب مقدّس پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم نازل شد، من خدمت ایشان بودم و آیه را که ایشان خواندند، ما فهمیدیم مراد عمده فتنه هایی هست که بعد از ایشان پیش خواهد آمد که حق و باطل مخلوط بشود؛ چون زمان پیغمبر، جنگ اسلام صریح و کفر صریح بود. زمان پیامبر جنگ تنزیل بود و بعد از پیامبر بین اسلام درست و اسلام قلابی جنگ تأویل بود. هر دو طرف می گفتند ما پیامبر را قبول داریم، اصحاب پیامبریم، مجاهد راه قرآنیم. دعوا خیلی پیچیده و تشخیص حق از باطل سخت شد. امیرالمومنین علیه السلام می گوید: از پیامبر پرسیدم این چه فتنه ایست؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: یا علی! پس از من این مردم به فتنه خواهند افتاد و دچار امواج آزمون خواهند شد.
حضرت امیر علیه السلام می گوید: جنگ احد بود. من پرسیدم که من خیلی دلم می خواهد که شهید بشوم. شما یک وقتی هم به من وعده شهادت دادید. جنگ احد با این همه شهید تمام شد، باز هم من جزو یکی از این شهدا نبودم. شما به من فرموده بودید که شهید می شوی. در خطبه دوم نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام می گویند: پیامبر که آمد، فتنه چون شتری مست مردم را پی در پی پایمال می کرد و ناخن در ایمان آنها می زد. بعد حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: فتنه که می آید، چند چیز با آن می آید: یک تردید؛ همه به شک می افتند که کی حق است و کی باطل است. دوم اختلاف؛ سوم بی ثباتی و تزلزل در ایمان؛ چهارم گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن آنها. فرمودند اینها از علائم فتنه است.
پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمودند: خبر شهادت را که به شما بدهند، چه جوری با آن برخورد می کنید؟ حضرت امیر علیه السلام فرمود: من عاشق شهادت هستم. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود: پس بشارت می دهم که تو شهید خواهی شد، اما نه اینجا و در این جنگ ها، در عصری که این مردم دچار فتنه خواهند شد، با ایمان خود بر خداوند منّت می گذارند. به جای اینکه بگویند خدا بر ما منّت گذاشت که ما مومن و جزو مجاهدین و فداکاران شدیم، اینها بر خدا منّت می گذارند و براساس شبهات شبهه عمل می کنند؛ یعنی هنوز حق را از باطل تشخیص نمی دهند. حضرت علی علیه السلام می گوید: از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم پرسیدم: یعنی از دین برگشتگی؟ یعنی همه کافر می شوند؟ پیامبر فرمود: نه بلکه فریفتگی. بازی می خورند و اکثراً خودشان دلشان می خواهد که بازی بخورند.
در این سی سال انقلاب، در موارد متعددی فتنه هایی پیش آمد که خود مردم و نیروهای انقلاب گاهی با همدیگر درگیر شدند و نفهمیدند حق و باطل چه هست. در تشخیص اشتباه کردیم. حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حکمت سوم نهج البلاغه فرمودند که نگویید خدایا پناه بر تو از فتنه؛ چون همه شما بی استثنا دچار فتنه خواهید شد. باید امتحان پس بدهید که صادقید یا کاذب، دست کم فتنه و آزمون زن یعنی خانواده و مال و فرزند.
در خطبه دوم نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام می گویند: پیامبر که آمد، فتنه چون شتری مست مردم را پی در پی پایمال می کرد و ناخن در ایمان آنها می زد. بعد حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: فتنه که می آید، چند چیز با آن می آید: یک تردید؛ همه به شک می افتند که کی حق است و کی باطل است. دوم اختلاف؛ سوم بی ثباتی و تزلزل در ایمان؛ چهارم گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن آنها. فرمودند اینها از علائم فتنه است.
در خطبه پنجاه، حضرت امیر توضیح می دهند که فتنه چه جور شروع می شود. می گویند: شروع فتنه از دو جاست که هر دو نقش دارد. یک بُعد نفسانی دارد که همان خودخواهی است. یک کسانی پیدا می شوند که خودمحور، دیکتاتو و منفعت طلب هستند. برای آنها فقط قدرت و منافع خودشان مهم است. دوم فرمودند که بدعت نظری در مفاهیم؛ یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف کردن اصول است. سپس گروهی از گروهی کمک می خواهد؛ یعنی یک عده انحرافات فکری را تئوریزه می کنند و یک عده هم برای نفسانیت آنها هیزم می ریزند.
بعد حضرت فرمودند اگر باطل با حق مخلوط نشود، حق طلبان به راحتی تشخیص می دهند و کار باطل پیش نمی رود. منتهی در فتنه، فتنه گران اندکی از حق و اندکی از باطل را می گیرند و مخلوط می کنند. وقتی حرف هایش را نگاه می کنی، سخنرانی اش را گوش می دهی و مقاله اش را که می خوانی، می بینی یک چیزهای درستی در آن هست و یک چیزهایی باطل است. اینها با هم مخلوط می شود. باطل صریح نیست. بعد حضرت می فرماید اینجاست که بازار شیطان گرم می شود و یاران خود را پیدا می کند. شیطان در جامعه یارگیری می کند. حضرت امیر می گویند اگر کسی اهل حق باشد و تقوای حق داشته باشد، خداوند رهایش نمی کند و می تواند راه حق را پیدا کند. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به امام علی علیه السلام فرمود: پس بشارت می دهم که تو شهید خواهی شد، اما نه اینجا و در این جنگ ها، در عصری که این مردم دچار فتنه خواهند شد، با ایمان خود بر خداوند منّت می گذارند. به جای اینکه بگویند خدا بر ما منّت گذاشت که ما مومن و جزو مجاهدین و فداکاران شدیم، اینها بر خدا منّت می گذارند و براساس شبهات شبهه عمل می کنند؛ یعنی هنوز حق را از باطل تشخیص نمی دهند.
یک جای دیگر - خطبه 151- می فرماید: مردم! شما هدف شدید بلا و امتحان هستید. از مستی وفور نعمت بیدار شوید و از سختی عقوبت بترسید. آنگاه که غبار شبهه برخیزد، بر جای خویش بمان. چیزی نگو و کاری نکن. اگر جایی نمی توانی حق و باطل را تشخیص بدهی، براساس تعصب و احساسات شروع به موضع گیری نکن. فتنه آغازش چون ابتدای جوانی دلربا و فریبنده و جذاب است، اما وقتی پایان یابد، آثارش چون نشانه های ضربت سنگ، شوم و زشت است. خیل تعبیر قشنگی است. فرمودند: وقتی که فتنه می آید، اولش نمی فهمی که فتنه است. می بینی همه چیز مرتب و قشنگ است، اما وقتی که می رود و کارش را می کند، می بینی که چقدر زشت است. فرمودند: اینجا جای صبر و دقت است. آغاز فتنه از آنهاست که بر سر قدرت و ثروت و ریاست مسابقه می گذارند و چون سگان این مردار را از دندان یکدیگر می ربایند و یکدیگر را می جوند. قدرت طلب ها و پس از مدتی پیروان، از رهبران اعلام بی زاری می کنند و رهبرانشان از پیروانشان گلایه می کنند. هر یک تقصیر را بر عهده دیگری می گذارد و چون دشمنان از یکدیگر جدا می شوند و هیچ یک مسئولیت آنچه کرده اند و مسئولیت فتنه را بر عهده نمی گیرند و یکدیگر را با لعنت دیدار می کنند.
در خطبه 93 فرمودند: وقتی که فتنه می آید، از روبرو شناخته نمی شود وقتی که تمام می شود، از پشت سر شناخته می شود. اول که می آید نمی فهمی که این فتنه است. فکر می کنی که این روشن است. وقتی که تمام می شود، جان ها، مال ها و آبروهایی پایمال می شود.
جای دیگر حضرت فرمود: ای مردم! امام حاکم خود را در این فتنه ها تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش کنید. خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش آن رفته اید، بی اندیشه در نیاورید. همانا من برای شما چراغم در تاریکی؛ هر کس در تاریکی است و حق را از باطل نمی شناسد، به این چراغ بنگرد و راه را بیابد. فرمود: در فتنه دل های سابقاً مومن دو دل و سست می شوند. مردان سالم و خوش سابقه که ما آنها را به خوبی می شناختیم، در فتنه گمراه می شوند، بازی می خورند و بازی می دهن. رأی درست و نادرست در هم می آمیزد. پدر و فرزند علیه هم کینه می ورزند.
یکی از مواردی که خود حضرت آن را صریحاً فتنه نامیدند، شورش جمل بود که به جنگ جمل منتهی شد؛ اولین جنگی که بر امیرالمومنین علیه السلام تحمیل شد و خود حضرت امیر در نهج البلاغه شورش طلحه و زبیر را فتنه نامیدند و از مردم خواستند که آن را سرکوب کنند. وقتی آنها آمدند بصره را گرفتند، حضرت نامه ای به مردم کوفه نوشتند که دیگ آشوب به جوش آمده و فتنه آغاز شده است، همه به سوی رهبر خود بشتابید و در جهاد علیه فتنه شتاب کنید که تأخیر خطرناک است، شاید که وقت دیر شود. امیرالمومنین در نهج البلاغه چند بار خطاب به مسلمین فرمود که حق را با آدم ها نسنجید، ملاکتان آدم ها نباشد، آدم ها عوض می شوند. آدم ها گاهی سابقه خوب دارند، بعد کارهای غلط می کنند. بهترین ثوابها را ممکن است داشته باشد و بعد ضربه بزند، حتی خیانت بکند.
این قضیه جنگ جمل چه بود؟ اولاً آن طرف جبهه چه کسانی بودند؟ جزو خوش نام ترین و خوش سابقه ترین افراد و اصحاب پیامبر. کسانی که حضرت امیر می گوید ما از کودکی و خردسالی با هم بزرگ شدیم، در جبهه ها همه در کنار هم بودیم. شخص دیگر کیست؟ جناب عایشه ام المومنین. عایشه جزو نزدیکترین کسان به پیامبر بود. خلیفه سوم کشته می شود. پس از آن شورش می شود و سه روز جنازه خلیفه روی زمین می ماند و هیچ کس حاضر نمی شود آن را بردارد. سرانجام با وساطت امیرالمومنین امام علی علیه السلام نیمه شبی جنازه خلیفه را بردند و مردم مدینه نگذاشتند که در قبرستان مسلمین دفن بشود. قتل خلیفه هم یک فتنه بود. حق و باطل مخلوط شد. حضرت امیر، هم منتقد روش حکومتی عثمان خلیفه سوم بودند و هم مخالف قتل خلیفه بودند. حضرت امیر در نهج البلاغه می گویند تا توانستم مانع ایجاد کردم که خلیفه کشته نشود، بلکه اصلاح بشود، امّا نشد.
خلیفه کشته می شود و اصحاب، مهاجرین و انصار به سمت امیرالمومنین علیه السلام هجوم می آورند که شما رهبری را به عهده بگیرید. حضرت می فرماید: من را رها کنید و سراغ کس دیگری بروید. کسانی هستند که دلشان می خواهد و آمادگی دارند که حکومت را از شما تحویل بگیرند. از من بگذرید. من اگر در حاشیه باشم و نظارت بکنم و مشورت بدهم؛ بهتر از این است که مسئولیت را به عهده بگیرم. چرا؟ فرمودند: «فانا مستقبلون امراله وجوه والوان»؛ خیلی کار پیچیده ای است، ما به استقبال کاری می رویم که انواع و اقسام چهره ها و رنگ ها در آن هست. بازی رنگ ها و چهره هاست. فرمودند: اگر کار حکومت را به من بسپارید، کار سختی خواهد بود «لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول»؛ نه قلب هایتان برای این کار محکم خواهد بود و نه عقل های همه تان ثبات خواهد داشت. حق را از باطل درست تشخیص بدهید. «و ان الافاق قد اغامت»؛ من از همین الان می بینم آفاق تیره خواهد شد، نیمه تاریک و نیمه روشن خواهد بود. تشخیص آن درست نخواهد بود. «و المحجة قد تنکرت واعلموا انی ... ما اعلم»؛ این را بدانید اگر من رهبری و حکومت را قبول کنم، آن جوری که خودم می دانم و تشخیص می دهم عمل خواهم کرد دیگر سر هر چیزی نمی آیم از شما اجازه بگیرم، به تشخیص خودم عمل می کنم. «و لم اضع الی قول القائل و عتب العاتب»؛ دیگر گوشم بدهکار وراجی و سرزنش این و آن جوسازی ها نخواهد بود. این را بدانید با چشم باز با من بیعت کنید و به من رای بدهید.
خود حضرت امیر می فرمایند: من که نمی خواستم قبول کنم، ولی چنان جمعیت هجوم آورد که حسن و حسین زیر دست و پای مردم داشتند له می شدند و لباس من از دو طرف پاره شد و پیرمردهایی که با عصا راه می رفتند، آن قدر با شوق آمدند که یادشان رفت عصا دارند. دختران جوان از فرط اشتیاق حجابشان را کنار گذاشته بودند و به طرف من می دویدند. من وقتی دیدم مردم در صحنه آمدند و یک همچون مقبولیت و حس بیعت عمومی است و می گویند ما پای تو ایستادیم، خب من بهانه ای ندارم که قبول نکنم. حجت بر من تمام شد. اما من آمدم با اینکه می دانستم بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد و همین هایی که دارند با من بیعت می کنند، بعضی هایشان با من چگونه رفتار خواهند کرد. شمر که سر امام حسین علیه را برید، مجاهد و رزمنده بود. بیست سال قبل، در جنگ صفین جزو افسران علی علیه السلام بود که با معاویه می جنگید. دو سه دهه بعد می آید در کربلا سر سیدالشهدا را می برد و می شود جزو افسران یزید. آدم ها در صدر اسلام خیلی عوض شدند.
بعد از بیعت گروهی پیمان شکستند؛ ناکثین، گروه دیگری از دین بیرون رفتند؛ مارقین و دسته سوم ستم کردند؛ قاسطین. همین هایی که اکثرشان با من بیعت کرده بودند سه جنگ را بر من تحمیل کردند. گویا نشنیده بودند که خداوند در قرآن فرمود آخرت مال کسانی است که در دنیا دنبال فساد و برتری طلبی نباشند: تلک الدّار الاخره نجعل ها للّذین؛ این خانه، دار آخرت است. آن را مخصوص قرار دادیم برای کسانی که «لا یریدون» در دنیا اراده فساد نداشته باشند.
آنهایی که در دنیا برتری طلبی کنند یا دنبال فساد باشند، از آخرت سهمی نخواهند داشت. حضرت امیر می فرماید: چطور شما در قرآن این آیه را دیدید و می بینید و باز با من درگیر شدید؟ این آیه در ذهن همه شما هست اما دنیا چشمتان را پر کرده است. به وقتش از این جور آیه ها یادتان می رود، چون منافعتان در خطر می افتد. آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر آن توده مردم خواص و عوام برای بیعت با من هجوم نمی آوردند و حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خداوند پیمان گرفته است از عالمان و آگاهان که آرام نگیرند بر گرسنگی ستمدیدگان و شکم بارگی ستمگران، به خدا سوگند حکومت را قبول نمی کردم و مهار شتر خلافت را روی کوهانش می انداختم تا هر جایی که می خواهد برود. شما می دانید که دنیا در نزد من از عطسه بز بی ارزش تر است. این را می دانستید که من برای دنیا وارد سیاست نشدم، بلکه برای عدالت آمدم.
ابن عباس روایت می کند در دومین روزی که مردم مدینه با علی علیه السلام بیعت کردند، ایشان یک خطبه سخنرانی کرد که از همین سخنرانی، جنگ ها بیرون آمد. بخشی از سخنرانی امیرالمومنین این بود که گفت: مردم! روز اول حکومت به شما بگویم که هر زمین و قطیعه و امکاناتی که از بیت المال در دوره قبل گرفتید و از اموال خدا و بیت المال به هر کس دادند، همه آنها بدون استثنا به بیت المال باز خواهد گشت. هر کسی هر چه از بیت المال بیش از سهمش برداشته، به بیت المال بر می گردانم، این قدم اول حکومت من است. تاریخ را دو جور می شود خواند؛ یک جور مثل قصه که بدانیم قبلاً چه اتفاقی افتاده، به قصد آفرین یا نفرین گفتن به کسانی، این خوب است؛ اما اگر بخواهیم اقتدا بکنیم و مفهوم امام و مأموم و امام و امت تحقق پیدا بکند، اصلاً کافی نیست. یک روش دومی برای خوانش تاریخ و بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر و اهل بیت علیه السلام است که ما را به آن شیوه بازخوانی تاریخ توصیه کردند که فقط قصه خوانی نیست؛ خواندن به قصد عبرت گرفتن است: فاعتبروا یا اولی الابصار.
حضرت امیر فرمود: حقی که زمان بر آن گذشته، باطل نمی شود. آن حق هم باید استیفا بشود. بعد فرمود بگذارید راحت تان کنم، اگر این اموالی که از بیت المال برداشتید و با آن ازدواج کردید و مهریه خانم هایتان کردید و بچه دار شدید، همان را هم از شما پس می گیرم. اگر در زمین ها و باغ ها و در نقاط مختلف سرمایه گذاری کردید، همه را از شما پس می گیرم. اینها مال شما نبوده، مال خداست و متعلق به فقرا و محرومین است. «فانّ فی العدل سعة» ؛ در اجرای عدالت گشایش و سعه و راحتی برای همه است. اتفاقاً اگر عدالت اجرا بشود، همه راحت زندگی می کنند. «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»؛ اگر کسانی از فشار، عدالت را سخت گیری می دانند، بدانند که بی عدالتی فشار و سختی اش بیشتر است. «ذمّتی با اقول رهینة و انا به زعیم»؛ این حرف هایی که می زنم شعار نیست و جانم را برای این حرف ها می دهم.
فرمودند: آنهایی که تقوا داشته باشند، در شبهات وارد نمی شوند. «انّ بلیتکم قد عادت» ؛ امتحان بزرگ شما دوباره شروع شد، مثل روزی که پیامبر آمد «کیئتها یوم بعث الله نبیه»؛ درست به شکل همان روزی که خداوند پیامبر را برانگیخت. «والذی بعثه بالحق»؛ به خدایی که محمد را برانگیخت سوگند که «لتبلبلن بلبله و لتغربلنّ غربلة»؛ کاری می کنم که دوباره در هم بریزید و غربال شوید. دوباره باید معلوم بشود چه کسی سر پیمانش با خدا هست و چه کسی نیست، کی مومن است و کی کافر.
سخنرانی دکتر حسن رحیم پور ازغدی تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تکناز]
[مشاهده در: www.taknaz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]
-
گوناگون
پربازدیدترینها