واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: كمال خرد «16»
قال رسولالله صليالله عليه و آله و سلم: «من تواضع لله رفعه الله».1
يكي قطره باران ز ابري چكيد
خجل شد چو پهناي دريا بديد
كه جايي كه درياست، من كيستم؟
گر او هست، حقا كه من نيستم!
چو خود را به چشم حقارت بديد
صدف در كنارش به جان پروريد
سپهرش به جايي رسانيد كار
كه شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندي از آن يافت، كو پست شد
در نيستي كوفت تا هست شد2
اوائل انقلاب حضرت امام ـ قدس سرّهالشريف ـ تفسير سورة حمد را شروع كردند كه مستقيماً از صدا و سيما پخش ميشد. متأسفانه دولت مستعجل بود و خيلي زود حرمان نصيب مشتاقان شد. به خاطر دارم در يكي از جلسات كه راجع به «فناء فيالله» اشارتي داشتند، فرمودند: «بعضي عرفا ماسوي الله را به سايه تشبيه كردهاند كه چندان جالب نيست؛ چون به هرحال سايه وجود دارد. و شايد تشبيه به موج دريا بهتر باشد كه چيزي جز آب نيست.» (نقل به مضمون)
چقدر مايه تأسف است كه تقريباً يا تحقيقاً در تهران جلسات آدمسازي نيست (يا او نشان ندارد يا من خبر ندارم!) گو اينكه افرادي مثل من فسيل شدهايم! ولي نور و حرارت خورشيد همانگونه كه گل و گياه را ميپروراند، كثافت و آلودگي را نيز به گلستان مبدل ميكند.
اين فقير بيادب نا دَرخور است
ليك لطف عام تو زان برتر است
مي نجويد لطف عام تو سند
آفتابي بر حدثها ميزند
***
جزو خاكي گشت و رست از وي نبات
هكذا يمحوا الإله السيئات3
ورود در اين بحث اولاً مجال وسيع ميطلبد، ثانياً از عهده حقير خارج است. گفتار هفته قبل راجع به تواضع بود و به همين جهت گفتار اين هفته نيز با حديث شريف نبوي افتتاح يافت تا چگونه اختتام پذيرد.
راجع به معني حديث در بدو امر چنين به نظر ميرسد: هر كس قربهًْ اليالله نسبت به بندگان خدا تواضع و فروتني كند، خداي سبحان عمل او را در همين دنيا پاداش ميدهد و در بين اقران و امثالش عزيز ميگرداند. (كه اصطلاحاً اثر وضعي گفته ميشود و شايد هفته آينده در اين زمينه توضيح داده شود) البته اين معني خوب است و از حديث استفاده ميشود، لكن معني ديگري به نظر ميرسد. توقع از ارباب بصيرت ارشاد است كه ماية امتنان خواهد بود (عون الضعيف صدقه). آيا ميشود از حديث همان گفتار حضرت امام را استنباط كرد؟ قطره باران در مقابل درياي بيكران يعني حقيقهًْالوجود خود را نبيند، اصلاً خودي وجود نداشته باشد تا لؤلؤ نامور و درّ شاهوار گردد! به آيات سوره انشراح توجه فرمائيد. ابيات ذيل هم شور و حالي ميبخشد.
آن يكي آمد در ياري بزد
گفت يارش: كيستي اي معتمد؟
گفت: من، گفتش برو، هنگام نيست
بر چنين خواني، مقام خام نيست
خام را جز آتش هجر و فراق
كه پزد؟ كه وارهاند از نفاق؟
رفت آن مسكين و سالي در سفر
در فراق دوست سوزيد از شرر
پخته شد آن سوخته، پس بازگشت
باز گِرد خانة انباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب
تا بنجهد بيادب لفظي ز لب
بانگ زد يارش كه: بر در كيست آن؟
گفت: بر در هم تويي اي دلستان!
گفت: اكنون چون مني، اي من در آ
نيست گنجايي دو من را در سرا4
ثقهًْالاسلام كليني قدس سره الشريف در اصول كافي (جلد دوم، ص352) دو حديث از حضرت رسول اكرمصليالله عليه و آله و سلم نقل كرده كه قسمت اخير آن را ذيلاً مطالعه ميفرماييد:
« انّ العبد ليتقرّب اليَّ بالنافلهًْ5 حتي اُحّبه، فاذا اجِبْتهُ كنتُ سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصر به، و لسانه الذي ينطق به، ويده الذي يبطش بها. ان دعاني، اجبته و ان سألني، اعطيته» بنده با انجام نوافل در درگاه من، آنچنان تقرب پيدا ميكند كه به او محبت ميورزم. پس گوش شنوا، چشم بينا، زبان گويا و دست فعال و تواناي او ميشوم. دعايش را مستجاب و خواستهاش را عطا ميكنم.
علامه مجلسي در كتاب مرآهًْالعقول (جلد دهم، از ص381 تا 396) در معني اين حديث، مطالب نفيسي را از اعاظم عالمان و عارفان همانند خواجه نصيرالدين طوسي و جناب شيخ بهائي نقل فرموده و در پايان نظر صائب خود را بيان داشته كه شايد در مقالة آينده ذكر شود.
پينوشتها:
1. بحارالانوار، چاپ جديد، جلد 75 ، ص120. به نقل از كتاب امالي شيخ طوسي.
2. بوستان سعدي، باب تواضع.
3. مثنوي، چاپ نشر محمد، دفتر ششم، ص1080. مصراع اخير از آيه 70 سورة فرقان اقتباس شده است.
4. همان، دفتر اول، ص142.
5. اگرچه «نافله» در مقابل «فريضه»، به نمازهاي مستحبي شبانهروز كه جمعاً 34 ركعت است اطلاق ميشود، لـكن تمام كارهاي مستحبي را در بر ميگيرد و احتمالاً در روايت به همين معني است.
دوشنبه|ا|8|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]