واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: هوش مصنوعي
هوش مصنوعي براي نخستين بار توسط «جان مكارتي» (John Mccorthy) كه از آن به عنوان پدر «علم و دانش توليد ماشينهاي هوشمند» ياد ميشود استفاده شد. آقاي جان مكارتي مخترع يكي از زبانهاي برنامه نويسي هوش مصنوعي به نام (lisp) نيز است. با اين عنوان ميتوان به هويت هوشمند يك ابزار مصنوعي اشاره كرد. پروفسور جان مك كارتي در سال 1927 در شهر بوستون متولد شد. وي درجه كارشناسي ارشد خود را در رشته رياضي در سال 1948 از انستيتو كاليفرنيا و مدرك دكتراي خود را از دانشگاه «پرينستون» در سال 1951 دريافت كرد. او با ادامه تحصيل در رشته علوم رايانه موفق به دريافت درجه استادي در اين رشته، از دانشگاه استنفورد شد و از سال 1965 تا 1980 سرپرستي آزمايشگاه هوش مصنوعي دانشگاه استنفورد را برعهده داشت.
پيش از بوجود آمدن علوم الكترونيك، هوش مصنوعي توسط فلاسفه و رياضي داناني نظير «بُل» كه اقدام به ارائه قوانين و نظريههايي در باب منطق كردند، مطرح شده بود. با اختراع رايانههاي الكترونيكي در سال 1943، هوش مصنوعي دانشمندان را به چالشي بزرگ فراخواند. در ابتداي امر، چنين به نظر ميرسيد كه اين فناوري در نهايت قادر به شبيه سازي رفتارهاي هوشمندانه خواهد بود. با وجود مخالفت گروهي از متفكرين با هوش مصنوعي كه با ديده ترديد به كارآمدي آن مينگريستند فقط پس از چهار دهه، شاهد تولد ماشينهاي شطرنج باز و ديگر سامانههاي هوشمند در صنايع گوناگون هستيم.
نقطه آغاز علم هوش مصنوعي را ميتوان به بعد از جنگ جهاني دوم نسبت داد؛ در آن زمان «واينر» با توجه به مسائل سايبرنتيك زمينه را براي پيشرفت هوش مصنوعي به وجود آورد و در سال 1950 تورينگ آزمايشي را براي اثبات هوشمند بودن يك ماشين پيشنهاد داد سپس در سال 1956 گروهي از علاقه مندان به هوش مصنوعي در كالج «دارتموت» گرد هم آمدند و پژوهشهاي وسيعي را براي هوش مصنوعي آغاز كردند.
مك كارتي كه از جمله بنيان گذاران هوش مصنوعي به حساب ميآيد، در زمان مطالعات خود درباره اين علم زباني را براي توصيف و توسعه هوش مصنوعي با عنوان list processing يا همان LISP ابداع كرد. اين زبان تا سال 1958 از سوي همكاران كارتي در دانشگاه MIT توسعه داده شده و در اين سال به عنوان يك زبان كامل وارد دنياي برنامه نويسان شد. مك كارتي و همكارانش بر اين باور بودند كه ميتوان كاري كرد كه ماشين نيز داراي هوش باشد و اين هوش همانند هوش انساني باشد و LISP زباني است كه ميتواند اين هوش را به وجود بياورد. زبانهاي lisp و prolog زبانهايي هستند كه براي طراحي و برنامه نويسي هوش مصنوعي روي ماشينها، بيش از ديگر زبانها كاربرد دارند. Lisp زباني است كه بيش از ديگر زبانها در آمريكا رواج دارد و prolog بيشتر به وسيله اروپاييها و ژاپنيها مورد استفاده قرار ميگيرد. Lisp داراي انعطاف بيشتري نسبت به زبان prolog است و در مقابل طراحي prolog سطحي بالاتر نسبت به Lisp دارد.
حال آن كه اصطلاح AI به عنوان يك اصطلاح عمومي پذيرفته شده كه شامل محاسبات هوشمندانه و تركيبي (مركب از مواد مصنوعي) است. از اصطلاح AI يا Artificial Intelligence ميتوان تا حدودي براي معرفي رده بندي سيستمها استفاده كرد. AIها در رشتههاي مشتركي چون علم رايانه، روانشناسي و فلسفه مورد مطالعه قرار ميگيرند كه مطابق آن باعث ايجاد يك رفتار هوشمندانه، يادگيري و سازش ميشود و معمولاً نوع پيشرفتة آن در ماشينها و رايانهها استفاده ميشود.
دهه 1960 را ميتوان دهه توسعه و پيشرفت تحقيقات در زمينه هوش مصنوعي ناميد. در اين سالها بود كه با تلاشهاي دانشمندان هوش مصنوعي، برنامههاي بازي شطرنج و رباتهاي هوشمند پا به عرصه گذاشتند و پس از آن هر سال پلههاي پيشرفت و ترقي خود را پيمودند.
اما با اين حال هوش مصنوعي علمي بسيار جوان و روبه رشد است. شروع هوش مصنوعي معناي واقعي به سال 1950 باز ميگردد يعني زماني كه «آلن تورينگ» مقاله خود را درباره ساخت ماشين هوشمند به رشته تحرير درآورد. در اين مقاله تورينگ روشي را براي تشخيص هوشمندي ماشينها پيشنهاد داد. روش پيشنهادي تورينگ بيشتر شبيه به يك بازي بود بدين نحو كه يك انسان و يك ماشين روبروي هم و پشت پردهاي قرار ميگرفتند. ماشين بايد با طرح پرسشهايي از انسان او را وادار به پذيرش هوشمند بودن خود ميكرد. روش پيشنهادي تورينگ به اين شرح است، فرض كنيد كه انساني در يك سمت ديواري قرار دارد و توانايي برقرار كردن ارتباط به صورت تله تايپ با آن سوي ديگر ديوار را دارا باشد. مكالمهاي ميان دو نفر انجام ميشود اگر پس از پايان مكالمه به آن شخص گفته شود كه در طرف مقابلش نه يك انسان، بلكه يك ماشين قرار داشته كه پاسخ او را ميداده است و اين امر بدون پي بردن شخص نسبت به هويت واقعي طرف مقابل انجام شود ميتوان آن ماشين را ماشيني هوشمند قلمداد كرد.
بيشتر كارهاي پژوهشي اوليه در هوش مصنوعي روي انجام ماشيني بازيها و همچنين اثبات قضيههاي رياضي با كمك رايانهها بود. در آغاز چنين به نظر ميآمد كه رايانهها قادر خواهند بود چنين اموري را فقط با بهره گرفتن از تعداد بسيار زيادي كشف و جستجو براي مسيرهاي حل مسئله و انتخاب بهترين آنها به انجام رسانند.
اما آزموني به نام «آزمون تورينگ» براي تست هوش ماشيني در نظر گرفته شده است كه توسط آن ميتوان هوشمند بودن ماشينها يا رايانهها را سنجيد. آزمون تورينگ آزموني است كه توسط آلن تورينگ در سال 1950 در نوشتهاي به نام «محاسبات ماشيني و هوشمندي» مطرح شد. در اين آزمون شرايطي فراهم ميشود كه شخصي با ماشين تعامل برقرار كند و پرسشهاي كافي براي بررسي هوشمندي او بپرسد. چنانچه در پايان آزمايش نتواند تعيين كند كه با انسان در تعامل بوده است يا با ماشين، تست تورينگ با موفقيت انجام شده است. تاكنون هيچ ماشيني از اين آزمون با موفقيت بيرون نيامده است. كوشش اين آزمون براي تشخيص درستي هوشمندي يك سيستم است كه سعي در شبيه سازي انسان دارد.
ماشينهايي كه به عنوان ماشينهاي هوشمند شناخته ميشوند توانايي فكر كردن بدون نياز به انسان را دارند و اين به دليل وجود خصلت هوش مصنوعي Artificial Intelligence در اين گونه از ماشينها است. ماشينها فقط در صورتي يك ماشين باهوش شناخته ميشوند كه داراي قابليتهاي خاصي باشند كه يكي از اين ويژگيها شناخت از وجود خود است كه تاكنون ماشيني كه اين توانايي را به طور كامل داشته باشد به وجود نيامده است، ويژگي بعدي ماشينهاي هوشمند توانايي شناخت محيط پيرامون خود است كه اين امكان در برخي از ماشينهاي هوشمند امروزي كه با نام «رباتهاي امدادگر» شناخته ميشوند وجود دارد، ويژگي بعدي در ماشينهايي كه داراي هوش مصنوعي هستند توانايي نشان دادن عكسالعمل در مقابل كنشهاي حاصل از محيط است كه اين امكان نيز در رباتهاي هوشمند امروزي و در دسته خاصي از آنها با عنوان «رباتهاي كاوشگر» فراهم آمده است.
پژوهشگران هوش مصنوعي علاقه مند به توليد ماشيني هستند كه دستورات مورد نياز را به صورت هوشمندانه انجام دهد. به عنوان مثال قابليت كنترل، برنامه ريزي و زمان بندي، توانايي تشخيص جواب به پرسش مصرف كننده، دست نويسها، زبان شناسي، سخنراني و شناسايي چهره را داشته باشد. مطالعه روي يك AI به يك رشتة مهندسي تبديل خواهد شد. تا حدودي دستگاههاي توليد شده ميتوانند شگفت انگيز باشند اما كارشناسان هوش مصنوعي ادعا ميكنند كه ماشينهاي هوشمند ساخته شده داراي درك واقعي و حقيقي نيستند.
در مقايسه هوش مصنوعي با هوش انساني ميتوان گفت كه انسان قادر به مشاهده و تجزيه و تحليل مسايل در جهت قضاوت و اخذ تصميم است در حالي كه هوش مصنوعي مبتني بر قوانين و رويههايي از قبل تعبيه شده روي كامپيوتر است. در نتيجه علي رغم وجود رايانههاي بسيار كارا و قوي در عصر ما هنوز قادر به پياده كردن هوشي نزديك به هوش انسان در ايجاد هوشهاي مصنوعي نيستيم.
هوش مصنوعي يا هوش ماشيني را بايد عرصة پهناور ملاقات بسياري از دانشها، علوم و فنون قديم و جديد دانست. ريشهها و ايدههاي اصلي آن را بايد در فلسفه، زبان شناسي، رياضيات، روان شناسي، نورولوژي و فيزيولوژي نشان گرفت و شاخهها و كاربردهاي گوناگون و فراوان آن را در علوم رايانه، علوم مهندسي، علوم زيست شناسي و پزشكي، علوم ارتباطات و زمينههاي بسيار ديگر يافت.
هوش مصنوعي به هوشي كه يك ماشين از خود نشان ميدهد يا به دانشي در رايانه كه سعي در ايجاد آن دارد گفته ميشود. بيشتر نوشتهها و مقالههاي مربوط به هوش مصنوعي آن را «دانش شناخت و طراحي عاملهاي هوشمند» تعريف كردهاند. يك عامل هوشمند سيستمي است كه با شناخت محيط اطراف خود، شانس موفقيت خود را بالا ميبرد. پژوهشها و جستجوهاي انجام شده براي رسيدن به ساخت چنين ماشينهايي مرتبط با بسياري از رشتههاي علمي ديگر است مانند علوم رايانه، روان شناسي، فلسفه، عصب شناسي، علوم ادراكي، تئوري كنترل، احتمالات، بهينه سازي و منطق.
*رسول غفاري
جمعه|ا|5|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]