تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819978303




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرگردانی روح تماشاگر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سرگردانی روح تماشاگر   امید پای تلویزیون، ناامید شده است. هیچ خبری نیست! نه فیلم جدیدی اكران شده و نه آثار روی پرده چنگی به دل می‌زنند.همه امیدها به تلویزیون است؛ به سریال‌ها و برنامه‌هایی كه قرار است در سراسر ایران میلیون‌ها نفر را سرگرم كرده و یك ساعتی آنها را با هیجان و دلهره همراه كنند. اما آیا سریال‌های در حال پخش این‌چنین هستند؟ اصلا قصه‌های جذابی دارند و به چیزی كه تصور می‌كردیم شباهت دارند؟ این مطلب نگاهی است به مجموعه‌های در حال پخش و اینكه چقدر توانسته‌اند برای تماشاگران جذاب باشند.
حمید فرخ نژاد
حلقه سبز و پشیمانیاز زمانی كه ابراهیم حاتمی‌كیا ساخت مجموعه «حلقه سبز» را آغاز كرد، همه خبرها درباره این بود كه اثر جدید او مردم را برای اهدای عضو و بخشیدن اعضای متوفیان خود تحریك و تشویق می‌كند. قرار بود روح سرگردان «حسن‌گلاب» بعد از شك به یقین برسد و تماشاگر را هم به این باور برساند اما حالا كه چند هفته‌ای از پخش مجموعه گذشته و تبلیغ‌های فراوانی برای آن صورت گرفته است، نتیجه چندان دلچسب نیست. آمارها نشان می‌دهد تا قبل از پخش حلقه سبز، هر 2 ماه یك بار، یك نفر از اهدای عضوش پشیمان می‌شده اما حالا این تعداد به 11نفر در یك ماه رسیده (آمار سایت  www.iran-ehda.com این نكته را نشان می‌دهد). مسئولان هم اعلام كرده‌اند متقاضیان دلیل پس گرفتن تقاضایشان را سرگردانی روحشان بعد از مرگ می‌دانند. با همه نامه‌ها و اطلاع‌رسانی‌های صدا و سیما و سازندگان حلقه سبز، می‌شود به این نتیجه رسید كه سریال تاثیر معكوس داشته. واكنش‌ها و اعتراض‌های مختلف شرعی و عرفی و علمی را هم كه اضافه كنید، می‌بینید كه دیگر چیزی از آن تصور اولیه باقی نمی‌ماند. همه دوستداران «آژانس شیشه‌ای» و «ارتفاع پست» و «از كرخه تا راین» منتظر اثر پرسوز و گذار و جذابی بودند كه حرف دل مردم را بزند اما «حلقه سبز» سادگی دیگر آثار حاتمی‌كیا را هم ندارد. فضای قصه چندان ملموس نیست و با سایه روشن‌های زیاد و قصه ماورایی‌اش همه را گیج كرده است. ابراهیم حاتمی‌كیا یك بار دیگر هم شكست تلویزیونی را چشیده بود و سریال «خاك سرخ» هم با همه ستارگان‌اش با اقبال روبه‌رو نشد و حالا نوبت قصه‌ای دیگر است؛ قصه روح و اهدای عضو و بار دیگر ناكامی در جعبه جادویی! شاید این كارگردان باید به تماشای فیلم همكارش بنشیند؛ «بودن یا نبود» ساخته كیانوش عیاری قصه‌اش درباره اهدای قلب به بیماران بود و اتفاقا سال78 واكنش‌های فراوانی در پی داشت؛ البته چه از لحاظ هنری و چه از نظر تاثیر اجتماعی موفق از آب درآمد. گاهی نگاه كردن از روی دست دیگران ایراد كه ندارد هیچ، بسیار هم كارساز است!
بی‌صدا فریاد كن
بی‌صدا فریاد كن و قرص‌های اكسبعد از مجموعه «خواب و بیدار» همه منتظر بودند تا مهدی فخیم‌زاده قصه‌های پلیسی دیگری را روایت كند. «خواب و بیدار» در میان همه كارهای پلیسی و اكشن، نمره قابل قبولی گرفته بود و همین‌ها هم انتظار از فخیم‌زاده‌ای كه در سینما چندان محبوب نبود را بالا برده بود. سریال «حس سوم» ماجرای پلیسی داشت كه البته با ته‌مایه طنز روایت می‌شد و حالا در گام دیگری همین روش ادامه پیدا كرده است. در« بی‌صدا فریاد» كن مثل حس سوم و خواب و بیدار، 3 قصه به طور همزمان روایت می‌شود و خانواده‌های مخاطب را درگیر می‌كند. از همین حالا هم پایان مجموعه روشن و مشخص است. اما ویژگی مهم بی‌صدا فریاد كن را باید در نكته‌های دیگر جست؛ در اینكه سریال برای خودش مخاطب خانواده‌ها را در نظر گرفته و سازنده‌ها فهمیده‌اند كه در چه فصل‌ها و دقایقی افراد یك خانوار خسته می‌شوند و باید با طنز و شوخی و حتی حادثه آنها را برای ادامه ماجرا تشویق كرد؛ نكته‌ای كه در مجموعه‌های دیگر به چشم نمی‌خورد. همین هم عاملی شده كه تماشاگر برای دیدن گره‌های ساده و حتی شوخی‌های عجیب بی‌صدا فریاد كن را دنبال كند و حتی از هیجان كاذبش لذت ببرد. به نظر شما این نكته كوچكی است؟
رویا نونهالی و مهراوه شریفی نیا
ساعت شنی و ممنوعیت‌هاآیا ممنوعیت‌ها و آن جمله ابتدایی سریال درباره محدودیت نمایش برای زیر 16ساله‌ها باعث جذابیت و استقبال از سریال ساعت شنی شده یا اینكه پای مسائل دیگری در كار است؟ كافی است یك بار قید همه این ماجراهای حاشیه‌ای را بزنید و به تماشای سریال «ساعت شنی» بنشینید. آدم‌های جدید، بازی‌های خوب، قصه پركشش و دلهره‌آور و البته صحنه‌پردازی خوب، باعث می‌شود كه برای دنبال كردن قصه، شب‌های زوج پای تلویزیون بنشینید! بچه‌دار شدن یكی از مسائل مهم جامعه ماست كه فیلم‌ها و سریال‌های فراوانی درباره آن ساخته شده. وقتی ماجرای رحم اجاره‌ای و تناقض‌ها درباره آن هم مطرح می‌شود، قضیه جذاب‌تر می‌شود. همان حس مادرانه و حسرت بی‌فرزندی در كنار تفاوت‌های فرهنگی و اضطراب‌های حاصل از اتفاق‌های ناگوار، ساعت شنی را محبوب كرده؛ حتی اگر مثل بسیاری از سریال‌های دیگر ایرانی همه حوادث كشدار باشد و زود به اصل مطلب نرسد.
مهدی هاشمی
روزگار قریب و امیدواریاین سریال هم همانند «شهریار» یك اتوبیوگرافی تصویری است اما زمین تا آسمان با آن فرق دارد. دلیل آن هم به یك موضوع برمی‌گردد؛ كیانوش عیاری - سازنده این سریال - تماشاگر تلویزیون را دست‌كم نمی‌گیرد. قصه‌اش اوج و فرود كمی دارد. اما آنها را این‌قدر خوب روایت می‌كند و تنش‌ها و روابط را باورپذیر می‌سازد كه مخاطب، قهرمان قصه‌اش را باور می‌كند و دوست دارد كه او را بیشتر بشناسد. صحنه‌پردازی‌های پر از جزئیات و دقت در كارگردانی هم یكی از ویژگی‌های همیشگی آثار عیاری است. او در سریال «هزاران چشم» هم زندگی روزمره و مشكلات‌اش را نشان می‌داد. و حالا با «روزگار قریب» و همان بازیگر هزاران چشم (مهدی هاشمی) همه را غافلگیر كرده است. اگرچه ماجراهای حاشیه‌ای هم به جذابیت آن افزوده. تصویر كردن مهندس مهدی بازرگان با بازی رضا بابك و نشان دادن دوستی او با دكتر قریب حتی جناح‌های سیاسی را هم وادار به واكنش كرده و باعث شده كه همه برای دیدن قصه‌ای واقعی با آدم‌های باورپذیر انتظار بكشند. «روزگار قریب» هم مثل «حلقه سبز» و «شهریار»، قرار است داستان مهر و محبت و استقامت را نشان دهد. اما هیچ‌كدام از اینها را مستقیم و شعاری نمی‌گوید و تماشاگرش را دلزده نمی‌كند؛ مجموعه‌ای كه یك ساعت در هفته بینندگان را با یكی از مشاهیرآشنا می‌كند و ادعای بزرگ بودن و عجیب بودن هم ندارد و این نكته‌ای است كه بسیاری آن را فراموش كرده‌اند.
اردشیر رستمی
شهریار و مثبت‌گراییمجموعه «شهریار»، قصه زندگی واقعی شاعری است كه در دوره ما زندگی كرده. شاید همین هم باعث شده دست نویسنده و كارگردان برای خلق موقعیت‌های نمایشی بیشتر بسته شود.كمال تبریزی كارگردان فیلم‌هایی نظیر «لیلی با من است»، «فرش باد»، «مارمولك» و... داستان محمدحسین شهریار را بدون اوج و فرود نشان می‌دهد. منظور تنها حادثه و اتفاق نیست، همه چیز در مجموعه دم‌دستی است؛ چه صحنه‌پردازی‌ها و چه بازی‌ها. كافی است صحنه‌ای كه اعدام ستارخان در تبریز اعلام می‌شود را به یاد بیاورید. همه مردم در میدان جمع شده‌اند و یك نفر می‌دود و خبر را می‌دهد و بعد پدر شهریار در فكر فرو می‌رود!؟همه اطلاعات تلگرافی و بدون زمینه‌سازی و با دیالوگ به تماشاگر گفته می‌شود. اما قصه سریال وقتی كسل‌كننده می‌شود كه ما قرار است به خوشمزگی‌ها و حرف‌های محمدحسین 6ساله بخندیم! و بقیه هم مدام قربان صدقه‌اش بروند. 2 قسمت از مجموعه صرفاً همین شوخی‌های كلامی نه‌چندان خنده‌دار شد، بی‌آنكه كمكی به شناخت قهرمان ماجرا بكند و حتی تماشاگر با او همذات‌پنداری كند. فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای، همیشه الگوسازند. مثل مدل‌هایی برای نسل‌های بعد عمل می‌كنند و به نوعی هم گوشه‌های ناپیدای تاریخ را روایت می‌كنند. اما آیا «شهریار» كمال تبریزی شور و شوقی برای تماشا به وجود می‌آورد؛ به‌خصوص شعرخوانی پایانی كه لب زدن اردشیر رستمی (بازیگر نقش جوانی شهریار) با صدای او همخوان نیست و نشان از بی‌دقتی و عجله دارد. چرا باید قصه زندگی شاعر محبوب و مشهور زمانه ما این‌چنین تصویر شود؟ البته باید منتظر بمانیم تا جوانی شهریار و شوریدگی‌اش را ببینیم. شوریدگی شاعر شنیدن داشت. آیا دیدن هم خواهد داشت؟منبع : همشهری  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن