تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831037949




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

باهنر: تندروهاي مدعي بصيرت،زمان را نمي​شناسند/همين مدعيان بصيرت، در برابر اختلاس اخير سكوت كرده​اند


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: باهنر: تندروهاي مدعي بصيرت،زمان را نمي​شناسند/همين مدعيان بصيرت، در برابر اختلاس اخير سكوت كرده​اند
احزاب و شخصيت‌ها - «قبول دارم كه لابي​هايم در جبهه متحد ضعيف بود. اما اين را هم بگويم كه «لابي» جايي اثر دارد كه افراد اصلي و تصميم​گير موضع قبلي نداشته باشند.»


نسرين وزيري: اين دو جمله، شاه بيت توضيحات محمدرضا باهنر درباره تمامي آنچه كه در جبهه متحد اصولگرايان براي تعيين ليست انتخاباتي گذشت، بود. نايب رئيس 59 ساله مجلس كه 24 سال سابقه نمايندگي و حدود 30 سال سابقه كار تشكيلاتي دارد؛ بر «حفظ قواعد بازي» و «انسجام كار تشكيلاتي» تاكيد بسيار دارد. او كه در عمل نشان داده به ضوابط كار تشكيلاتي ملتزم است و هنگامي كه فراكسيون اصولگرايان به نايب رئيسي وي در مجلس راي نداد در صحن علني نيز نامزد اين پست نشد، در مذاكرات انتخاباتي جبهه متحد نيز بر اساس همين التزام پيش رفته است. به گفته وي برخي بر عدم حضور مطهري در ليست ايستادگي كرده بودند و حتي براي برهم زدن كل بازي هم پاي كار بودند. اينجا بود كه باهنر«مصلحت» بقاي جبهه متحد را بر عدم التزام اين افراد بر كار تشكيلاتي رجحان داده و خودش مي​گويد كه «كوتاه آمديم».

نامزد منتخب اين جبهه هم ليست مجلس نهم را جامع​تر از ليست مجلس هشتم مي​خواند و در عين حال كه مي گويد «مدعي نيستيم بهترين ليست را داده​ايم»؛ مجموعه 30 نفره نامزدهاي جبهه متحد را به واگن​هاي قطاري تشبيه مي​كند كه برخي «ليست كش» هستند و ديگران هم نبايد با هم اصطكاك داشته باشند. وي از حضور 5-6 «ليست كش» در اين فهرست سخن مي​گويد و حدادعادل را نمونه آنها مي​نامد.

پاسخ​هاي باهنر به «ساكتين فتنه» خوانده شدنش به آنها كه او «بي​بصيرت» مي​خواندشان، از خواندني​ترين بخش​هاي اين گفت​وگوي مفصل است كه شما را به خواندنش دعوت مي​كنيم: (بخش دوم اين مصاحبه كه حاوي پاسخ هاي صريح او به سوالات غيررسمي خبرآنلاين از زندگي شخصي وي و علايقش است را در روزهاي آينده خواهيد خواند)

به عنوان نماينده جبهه پيروان خط امام و رهبري لطفا بفرماييد كه تصميمات در جبهه متحد اصولگرايان براي ارائه ليست نهايي اين جبهه چگونه اخذ شد كه نارضايتي​هايي را برانگيخت. به قول خودتان اگر اسامي آقاي صدر در اين ليست مي​بود، او جبهه مجزايي را تاسيس نمي​كرد. يا حتي اگر آقايان مطهري، عباسپور و كاتوزيان در فهرست گنجانده مي​شدند ديگر فهرست «صداي ملت» ارائه نمي​شد. چطور در ادوار گذشته چهره​هايي چون عباسپور و غفوري​فرد و كاتوزيان به عنوان نامزدهاي منتخب جبهه پيروان در ليست گنجانده مي​شدند اما اينبار چنين نشد؟

در هيات اجرايي جبهه متحد اصولگرايان قرار بر اين شد تا نامه​اي بنويسيم براي همه گروه​هاي اصولگرا و اضلاع اين جبهه تا اگر اصل اجماع ميان اصولگرايان را قبول دارند، نامزدهاي منتخب​شان را به ما معرفي كنند. به جز برخي اسامي تكراري، در مجموع 70اسم به دست ما رسيد. انصافا همه اين افراد، هم لياقت و هم صلاحيت نماينده شدن و هم نكات مثبت جدي براي نمايندگي از تهران را داشتند. اما تهران فقط 30 نماينده دارد و بايد 40 نفر از آنها را ريزش مي​داديم تا ليست تهران را ببنديم.

در ابتدا حدود 20 نفر از اين افراد به اتفاق آرا راي آوردند تا در ليست گنجانده شوند. اما انتخاب از بين بقيه افراد، خيلي سخت بود ولي ما چاره ديگري هم نداشتيم. الان هم اين ادعا را نداريم كه ما بهترين​ها را در ليست جبهه متحد آورده​ايم. اين را هم بگويم كه اگر انتخاب كننده​ها در تركيب 8+7 كسان ديگري بودند، قطعا انتخاب شونده​ها هم فرق مي​كردند. مثلا اگر اعضاي جبهه پايداري هم به اين تركيب اضافه مي​شدند، ليست نهايي متفاوت مي​شد و اگر هم قرار بود كه جامعه روحانيت مبارز به تنهايي ليستي ارائه دهد، قطعا ليست نهايي، چيز ديگري در مي​آمد.

در مورد آقاي مطهري هم بگويم كه او نفر سي​ويكم در ليست تهران بود و از اين بابت مي​توان گفت كه او نخستين فرد بعد از ليست 30 نفره ماست كه انصافا مي توانست يكي از اعضاي اين ليست باشد. در مورد هر سه نفر آقايان مطهري، كاتوزيان و عباسپور، بحث​هاي مختلفي مطرح شد و به نظر من همه​اشان مي توانستند در ليست جبهه متحد باشند. بنده در اصل اصولگرايي آنها هيچ شكي ندارم ولي خب برخي دوستان نقدهايي به آنها داشتند كما اينكه به خود من هم نقدهايي مي​كردند. اگرچه برخي گفته​اند كه اين آقايان صلاحيت عمومي حضور در ليست جبهه متحد اصولگرايان را نداشتند، اما من اين حرف را قبول ندارم و از هر سه آنها هم حمايت كردم ولي فرايند كار را هم پذيرفته بودم. حتي اگر نتيجه نهايي مطلوب نظر من هم نباشد، اما بايد آن را بپذيريم. اين يك اصل در كار تشكيلاتي است كه بايد به فرآيند پايبند بود.

اوائل تشكيل جبهه متحد اصولگرايان اين بحث مطرح بود كه فهرست نهايي اين جبهه بايد به تاييد و امضاي نهايي آيت​الله مهدوي​كني و آيت​الله يزدي برسند. بعد كه برخي اختلاف نظرها در اين جبهه بروز پيدا كرد، گفته شد كه اين دو نفر از از انتخاب افراد كناركشيدند و خبرهايي هم دال بر اينكه آيت​الله مهدوي​كني از اين ليست راضي نيستند، منتشر شد. اين اخبار چقدر صحت دارند؟

نه اصلا از اول كار چنين قراري كه گفتيد در ميان نبود. آقايان معزز يزدي و مهدوي​كني هم قراري بر دخالت در تعيين ليست نداشتند. البته آيت​الله مهدوي​كني گاهي پيغام مي​دادند كه اگر فلاني هم در ليست باشد، بد نيست؛ اما اختيار را به خود ما مي​دادند كه تصميم گيري كنيم. اين را هم بگويم كه برخي مي​كوشيدند كه ايشان را در محذوريت قرار دهند و اصرار مي​كردند كه به عنوان نامزد منتخب ايشان در ليست قرار بگيرند يا دست كم ايشان براي آنها اعمال نفوذ كنند. ولي ايشان اين كار را نمي​كردند.

آقاي مطهري در مصاحبه​اي كه با ما داشتند، گفتند كه در راي​گيري براي حضور در ليست جبهه متحد، در ميان اعضاي هيات اجرايي، راي لازم را كسب كرده​اند ولي چند نفر از جمله آقاي حدادعادل، مانع از حضور ايشان در ليست شده​اند و قاعده كار را به هم زده​ و خواستار بررسي حضور وي در جمع 7 نفره هيات داوري شده​اند. آنجا هم بي​آنكه راي​گيري​اي صورت بگيرد، او را از ليست حذف كرده​اند. چه پاسخي براي اين نوع عملكرد داريد؟ اين هم بخشي از فرآيند كار بود؟

قرارمان در شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان اين بود كه اول نام 44 نفر را انتخاب كنيم و بعد از ميان آنها 30 نفر را برگزنيم. تاكيد هم داشتيم كه حتما 6 نفر از روحانيان و 6 نفر از خانم​ها هم در ليست باشند كه نهايتا اين اعداد به ترتيب به 4 و 5 تغيير يافت. اما در مورد برخي از ديگر نامزدها –غير از روحانيون و زنان- با اعضاي هيات اجرايي جبهه متحد اختلاف نظر داشتيم. به همين دليل براي انتخاب 18 نفر از اعضاي ليست -منهاي زنان و روحانيان- راي گيري كرديم و قرار شد اگر اعضاي هيات اجرايي روي كسي اصرار دارند و آن فرد بيرون از ليست است، با 5 امضا از 13 نفر عضو 7+6، او را به هيات داوري معرفي كنند تا دوباره در مورد وي تصميم گيري مجدد شود. اين را هم بگويم كه به اين ترتيب لازمه اينكه نام كسي باز به هيات داوري برود، اين بود كه باز در مورد ديگراني كه در ليست بودند نيز بررسي مجدد شود. يعني اگر قرار باشد، كسي به ليست اضافه شود، قطعا بايد كسي از ليست خارج مي​شد تا آنها جايگزين شوند.

حق با آقاي مطهري است. او در راي​گيري شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان در مرحله اول 7 تا راي آورد و بايد در ليست مي​آمد. ولي آقاي حداد موضع مشخص و مخالفي با آقاي مطهري داشت و آنقدر بحث​ شد كه نهايتا آقاي مطهري از ليست خارج شد.

چرا همان كاري كه در مورد مشهد كرديد، در تهران انجام نداديد؟ جبهه متحد براي حوزه مشهد كه تنها 5 نماينده دارد، 7 نفر نامزد معرفي كرده است. خب همين كار را در تهران مي​كرديد و ليستي بيش از 30 نفر ارائه مي​داديد تا اين همه اختلاف نظر بروز نكند.

البته در مورد تهيه ليست مشهد همچنان اختلاف نظرهايي وجود دارد. ضمن اينكه ارائه ليستي بيش از تعداد نمايندگان يك حوزه كار غير معمولي است. در مشهد مسائل خاصي وجود دارد. در مشهد دو ستون و استوانه بزرگ تصميم گير و موثر يعني حضرت آيت​الله طبسي و آيت​الله علم​الهدي را داريم كه گاهي نظراتشان با هم يكي نيست البته الحق و الانصاف احترام همديگر را در حد اعلا با هم دارند. به دليل پيچيدگي​هاي تصميم گيري در مشهد بود كه چنين تصميم اتخاذ شد، هرچند كه هنوز هم برخي از اين ليست راضي نيستند و تاكيد دارند كه بايد 5 نفره شود. اينكه در تهران هم به جاي ليست 30 نفره، بخواهيم ليستي 35 نفره ارائه بدهيم، كار بسيار غير معمولي است.

آقاي باهنر از شما به عنوان يك «لابي​گر خوب و موفق» اين توقع بود كه بيش از اين بتوانيد در گنجاندن افراد همفكرتان در ليست جبهه متحد موثر باشيد و از اين بابت به شما خرده گرفته مي​شود.

بستگي دارد به اينكه شما چه تعريفي از «لابي» داشته باشيد. من شخصا «لابي» را به معني زرنگي و سهم​خواهي تعريف نمي​كنم. به همين دليل هم بيشترين نقد را جبهه پيروان خط امام و رهبري به من دارند كه من به عنوان نماينده​شان در جبهه متحد اصولگرايان خوب از حقشان دفاع نكردم. واقعيتش اين است كه اگر بخواهيم سهميه​اي هم حساب كنيم، سهميه جبهه پيروان با حضور 18 تشكل سابقه دار اصولگرا، خيلي بيش از اين​ها بود كه در ليست نهايي جبهه امده است. قبول دارم كه لابي​هايم در جبهه متحد ضعيف بود. اما اين را هم بگويم كه «لابي» جايي اثر دارد كه افراد اصلي و تصميم​گير موضع قبلي نداشته باشند. مثلا در مورد آقاي مطهري، سه چهار نفر از آقايان موضع از قبل تعيين شده و مخالفت جدي داشتند. چهار نفر از آقايان سفت و سخت پاي عدم حضور آقاي مطهري در ليست ايستاده بودند و حتي براي برهم زدن كل بازي هم پاي كار بودند و چون ما اين را به مصلحت نمي​دانستيم، كوتاه آمديم.

البته از زماني كه رئيس هيات اجرايي و سخنگوي جبهه متحد اصولگرايان انتخاب شد، پيش بيني خيلي​ها اين بود كه جبهه پيروان پيشاپيش و از همان اول بازي را واگذار كرده است و بايد هم چنين ليستي در مي​آمد.

نه اين درست نيست ومن قبول ندارم كه جبهه پيروان از ابتدا بازي را واگذار كرده بود. اصلا موضوع برد و باخت نيست و نسبي است. در انتخابات رياست جمهوري كسي كه نصف بعلاوه يك آرا را كسب مي​كند، مي​برد و بقيه نامزدها مي​بازند. اما در انتخابات مجلس اينگونه نيست و كسي كه مي​بازد مي​تواند از 0 تا 50 درصد در مجلس يارگيري كند. البته در مجموع قبول دارم كه جبهه پيروان نتوانست به حق سياسي طبيعي خودش برسد ولي اين در حدي نبود كه ما به خاطرش كل بازي را به هم بزنيم.

ليست جبهه متحد را واقعا ليست «متحد» اصولگرايان مي​دانيد؟ معترضان به اين ليست كه كم هم نيستند و از آقاي صدر تاغفوري​فرد و كاتوزيان و عباسپور و مطهري كه قبلا در اين ليست بودند اما الان ديگر نيستند، بر اين باورند كه ليست جبهه متحد، ديگر «متحد» نيست و تنها منتسب به يك گروه خاص است.

حرف آخرم را همين اول بزنم و آن اينكه من معتقدم ليست جبهه متحد در انتخابات مجلس نهم، جامع​تر از ليست جبهه متحد در انتخابات مجلس هشتم است، كثرت بيشتري دارد و جمعيت بيشتري را زير چتر خود گرفته است. البته اعضاي جبهه پايداري از اول اين احساس را داشتند كه خودشان بايد از ديگران دعوت كنند و افراد را زير چتر بياورند. به همين خاطر هم به خواهش​هاي ما جواب ندادند و در جمع جبهه متحد حضور نيافتند. آنها هم به ساختار 7+8 ايراد داشتند و مي​گفتند كه به جاي 2 نفر بايد 4 نماينده در اين جمع داشته باشند و نماينده اي از سوي آنها به هيات داوري اضافه شود. همچنين آنها به نماينده گروه​هاي ديگر در اين تركيب هم ايراد داشتند. در حاليكه هر گروه نماينده خودش را تعيين مي​كند و رقيب نمي​تواند و حق ندارد كه نماينده آنها را معرفي كند. مثلا جبهه پايداري مي​گفت كه باهنر نماينده جبهه پيروان نباشد و چرا لاريجاني و قاليباف، بايد نماينده داشته باشند؟

ما هم به آنها گفتيم كه اولا هر گروه خودش نماينده​اش را انتخاب مي​كند و ديگران حق اعتراض ندارند. دوما اين فرآيند شكل گرفته و بهتر است به بركت حضور روحانيت در اين تركيب، كوتاه بياييد و در اجماع حضور يابيد كه نيامدند. حتي چهره​هايي مثل آقاي رسايي، پا را فراتر گذاشتند و در نشريه 9 دي، تيتري به اين مضمون زد كه «آيت​الله مصباح بازي هاشمي را به هم زد و مات كرد». براي خود من عجيب بود كه منظور از «بازي هاشمي» چيست؟ مطلب را خواندم و ديدم كه تركيب 8+7 را به آقاي هاشمي نسبت داده​اند! كلا آقاي احمدي​نژاد و اعضاي جبهه پايداري همينجوري هستند و فكر مي​كنند كه همواره براي پيروز شدن، بايد هميشه بازي «هاشمي و احمدي​نژاد» راه بياندازند تا راي بياورند. در صورتيكه آقاي هاشمي يك شخصيتي هستند كه فعاليت​هايي داشته​اند و با وجود نقطه ضعف​هايي، كارهاي خوبي هم كرده​اند كه به آن كاري ندارم. ولي مساله اينجاست كه آقاي هاشمي اصلا در بازي سياسي كنوني نيست و 8+7 اصلا مال آقاي هاشمي نيست!

فكر مي​كنم خود آيت​الله مصباح يزدي هم كه انشالله خداوند به سلامت بدارتشان، بنده خدا روحش هم از اين موضوع خبر ندارد! اصلا چطور ممكن است آيت​الله مهدوي​كني كه جايگزين آقاي هاشمي در رياست مجلس خبرگان شد، بازي هاشمي را پياده كند؟

اينها نشان مي​دهد كه جبهه پايداري از اول بازي ديگري داشت. به ديگراني هم كه بعدا از جبهه متحد جدا شدند، اين توصيه را مي​كنم كه وزنشان را در نظر بگيرند. بالاخره 40 نفر را كه نمي​توانستيم در ليست 30 نفره تهران بگنجانيم. مطمئنا هر كدام از كساني كه از ليست جبهه متحد اصولگرايان جاماندند براي خودشان عده و عده​اي دارند، اما آيا آنقدر حامي دارند و وزين هستند كه به تنهايي راي بيار هم باشند؟

البته بنده شخصا متاسفم كه نام آقاي غفوري​فرد در ليستمان نيست. چون ايشان به عنوان دبيركل جامعه اسلامي ورزشكاران، در ميان اين قشر پايگاه زيادي دارند و حتما حضورشان در اين ليست منجر به راي ورزشكاران و قرمزها و آبي ها به ليست جبهه متحد مي​شد. آقاي مطهري را هم دوست داشتم كه در ليست باشد و معلوم بود كه اگر در ليست نباشد، ناراحت مي​شود و تشكيلات رقيبي براي جبهه متحد راه​اندازي مي كند. به آقاي صدر هم نقد سياسي و تشكيلاتي دارم اما عدم حضورش در ليست به دليل عدم صلاحيتش نيست. حتي در مورد رد صلاحيتشان، بنده از خدا مي​خواهم كه دروغ باشد. اگر هم اين موضوع حقيقت دارد اميدوارم كه مشكلشان سريعتر حل شود. اين را هم قبلا گفته​ام كه اگر آقاي صدر در ليست جبهه متحد مي​بود قطعا جبهه بصيرت و بيداري راه نمي​افتاد.

صحت دارد كه آقاي غفوري​فرد را در جبهه متحد با قرعه كشي از ليست خارج كرديد؟

بله صحت دارد. ايشان به قيد قرعه از ليست رفتند و چاره​اي هم نبود. ببينيد آنقدر فاصله ميان نفر 20 تا 40 افراد معرفي شده به جبهه متحد كم است و افراد آنقدر به هم نزديك بودند كه مشكل مي​شد سبك سنگين كرد. مثل گلستاني كه باغبان همه را مي​پسنديد ولي بايد تنها 5 شاخه گل را جدا كند. شوراي داوري ناگزير از قيد قرعه ميان نفر آخر شد، چون انتخاب سخت بود. ولي خدا وكيلي بحث اين نبود كه باهنر بهتر است يا مطهري.

انصافا آقاي غفوري​فرد با اين همه سوابق مجلس و غيره با چهره​​هايي مثل آقايان فرماني و بذرپاش قابل مقايسه است؟

در مورد آقاي فرماني بگويم كه ايشان تنها عضو معرفي شده از طرف جامعه كارگري بود كه به اصولگراها نزديك بود. خانه كارگر هميشه كانديدايش آقاي محجوب است كه انسان خوبي است من هم هميشه احترامش را نگه مي دارم ولي او در طيف ما نيست و اصولگرا محسوب نمي​شود.

البته رعايت شرط برخورداري از مدرك فوق ليسانس براي تعيين نماينده قشر كارگري هم كار سختي است. با اين قانون انتخاباتي كه براي مجلس داريم، قشر كارگر و كشاورز تجربي و بازاريان و اصناف نمي​توانند نماينده واقعي در مجلس داشته باشند. به نظرم بايد در قانون انتخابات تجديد نظر كرد. الان هم نمي​دانم كه آقاي فرماني چقدر چهره پارلمانتاريستي قوي شود، ولي برايمان مهم بود كه از جامعه كارگري يك نفر در ليست ما باشد.

با اين حساب در انتخاب نامزدها، فاكتور «راي آوري» جزء آخرين ملاك​هايتان بوده وگرنه قطعا چهره​اي مثل آقاي مطهري، بيشتر از بذرپاش راي مي​آورد. فكر نمي​كنيد با اين چينش ليست جبهه متحد، بويژه در مورد 10 نفر آخر، خود به خود زمين را به جبهه پايداري و نامزدهاي مستقل و اصلاح طلبان واگذار كرديد؟

من معتقدم كه ليست تهران از نظر راي آوري، يك قطار 30 واگني است. بخشي از اين واگن​ها «لوكوموتيو» و بخشي «خود كششي» است و بخشي هم فقط «واگن» است! مهم اين است كه اين واگن​ها با يكديگر اصطكاك نداشته باشد. برخي چون حاشيه دارند و اصلا نمي گذارند كه قطار جلو برود.

شما در تدوين ليست​هاي انتخاباتي مجالس چهارم و پنجم معتقد بوديد كه بايد چهره​هاي «ليست كش» در فهرست حضور داشته باشد. الان «ليست كش»هاي فهرست جبهه متحد چه كساني هستند؟

«ليست كش» زياد داريم. آقاي دكتر حدادعادل از مهمترين «ليست كش​»هاي ما هستند. منهاي بنده ناقابل، ما 5-6 نفر نامزد «ليست كش» خوب داريم.

چرا روال مجلس هشتم براي تعيين ليست طي نشد و نامزدها بر اساس سهميه بندي ميان اضلاع جبهه متحد، انتخاب نشدند؟

من هم اتفاقا طرفدار آن مدل بودم كه احزاب و تشكل​ها، هركدامشان نيروهاي خودشان را داشته باشند. اما برخي معتقد بودند كه نام «سهم بندي» خوب نيست. ولي چون فرآيند كلي در چينش ليست را پذيرفته بوديم، ديگر نمي​شد كاري كرد.

شانس راي آوري ليست جبهه متحد را چقدر مي​دانيد؟

بر اساس آنچه كه در رسانه​ها مي​شنويم و در نظرسنجي مراكز معتبر مي​بينيم؛ نام «جبهه متحد» و نه ليست آن، در صدر قرار دارد. منظورم اين است كه ليست منتخب جامعه روحانيت و جامعه مدرسين فاصله خوبي با ديگر ليست​ها دارد. تا كنون هم رقيب​مان جبهه پايداري بوده است. ولي پيش​بيني مي​كنم كه تا در 10 روز آينده، احتمالا ليست «صداي ملت» رقيب ما بشود و در نظرسنجي ها از جبهه پايداري پيشي بگيرد. البته همين الان هم فاصله جبهه متحد با جبهه پايداري زياد است.

آيا نام شما در ليست «صداي ملت» هم خواهد بود؟

راستش را بخواهيد از من خواستند كه در ليست «صداي ملت» باشم، اما قبول نكردم. دليلش را هم نمي​توانم به شما بگويم.

نظرتان درباره تركيب مجلس بعد، چيست؟

فكر مي كنم اصلاح​طلبان با چند درصد كمتر يا بيشتر، حضوري متناسب با همين ميزاني كه در مجلس هشتم داشتند، در مجلس نهم خواهند داشت. چون اصلاح​طلبان خيلي خوب، توانستند پراكنده كار كنند و نيروهاي بيشتري را به عرصه رقابت آورده​اند. اين را به دليل آشنايي​ام با ليست​هاي شهرستان مي​گويم. چهره​هاي فراكسيون گردانشان و به اصطلاح رهبران فراكسيون اقليت هم كه باز در عرصه حضور دارند. تركيب اصولگراهاي مجلس نهم هم شبيه مجلس هشتم خواهد بود. يعني باز هم شاهد برخي اصولگراهاي راديكال و اصولگرايان معتدل خواهيم بود.

ممكن است در آينده فضاي سياسي كشور، همين دوگرايش ميان اصولگرايان به دو جناح مجزا تبديل شوند؟

نه تجربه​ام نشان داده كه راديكاليسم در كشور پايدار نيست. راديكاليسم مثل يك موجي صاعقه​اي مي​زند و مي​رود. فرقي هم نمي​كند راديكال اصلاح​طلب يا اصولگرا باشد. ممكن است دو سه سالي مانوري بدهند و كاري بكنند اما ماندگار نيستند. براي همين در آينده كشور دو جناح اصولگرا راديكال و ميانه​رو نخواهيم داشت. فرهنگ مردم ما تندروي و راديكاليسم را نمي​پسندد. ترديد ندارم كه تندروهاي اصولگرا در مجلس نهم بيشتر از مجلس هشتم نخواهد بود.

تعداد نمايندگان حامي دولت، چطور؟

بايد تعريف كنيم كه منظورتان از حاميان دولت، چه كساني است. اگر منظورتان نمايندگاني تابع بي قيد و شرط دولت است كه بعيد است، بيش از 10 نفر از اين دست نمايندگان در مجلس نهم داشته باشيم. اما اگر منظور از نماينده حامي دولت، حامي كارهاي خوب دولت و نقاد بدي​ها آن است، من اولينشان هستم.

منظورم حامياني است كه خودشان را وكيل​الدوله مي نامند و دولت با يارگيري آنها مي كوشد كه عنان مجلس را در اختيار خود داشته باشد؟

ببينيد دولت در مجلس هشتم هم رسما يك سوم نمايندگان را يارگيري كرده بود. ليست رايحه خوش در سراسر كشور، يك سوم كرسي​هاي اين مجلس را از ان خود كرد و نمايندگاني را به مجلس فرستاد كه دولت را نمايندگي مي​كرد. اما تا آخر عمر اين مجلس چه اتفاقي افتاد؟ بيش از 50 درصد از اين افراد به منتقدان دولت تبديل شدند.

نظرتان درباره نفوذ جريان انحرافي در مجلس هشتم چيست؟ آيا خلق اين جريان نوعي «دشمن فرضي» تراشي براي اصولگراها نبود؟

نه من اين حرفتان را قبول ندارم. من يكبار مفصل اين موضوع را بررسي كردم واتفاقا حرفم به آقاي رئيس​جمهور برخورد و هنوز هم گاهي در حرف​هايشان از من به گلايه ياد مي​كنند. من به تبارشناسي جريان انحراف كاري ندارم اما معتقدم كه ايده​پردازي اين جريان در پنج جمله كليدي نهفته است كه به شدت به آن اعتقاد دارندو خروجي​اش هم اسلام ناب آمريكايي است.

اين پنج جمله اين است: اول اينكه «اگر بخواهيم اين نظام را حفظ كنيم، مكتب اسلام كشش لازم را ندارد و بايد برويم به سراغ مكتب ايران». دوم هم اينكه منظورشان از اسلام، «اسلام ايراني» است. در حاليكه ما مي​گوييم تاكيد بر اسلام ايراني بدتر از مكتب ايراني است. چون به اين ترتيب بايد منتظراسلام اردني، اسلام مصري و عربستاني و .. نيز باشيم. در شرايطي كه بيداري اسلامي كشورهاي منطقه را فرا گرفته و وحدت امت اسلامي براي ما مهم​ترين اولويت است، بايد محوري​ترين شعار، شعار اسلام​گرايي واحد باشد نه رويكردهاي تفرقه افكنانه.

جمله سوم آنها اين است كه «با وجود ولي​فقيه، مرجعيت و روحانيت خيلي مهم نيست و نبايد زياد به آن بها داد». به عبارت ديگر آنها معتقدند كه اگر بخواهيم ولايت فقيه را بزرگ كنيم، بايد بقيه كوچك شوند! در حاليكه ما كد مستند از امام و رهبري داريم كه احترام ولايت به مرجعيت لازم است ولو اينكه آن مرجع طرفدار انقلاب هم نباشند. به ياد دارم كه در مجلسي به جاي لفظ محترمانه «آيت​الله خويي» در محضر امام گفته شده بود «خويي». امام(ره) هم با عصبانيت به گوينده تذكر دادند و هم جمعي را كه احترام يك مرجع تقليد -ولو مرجعي خارج از مرزهاي ايران- را نگه نمي​دارد، ترك كرده بودند. امام آيت​الله خويي را «آيت​الله العظمي» خويي خطاب كرده بودند و گفته بودند در جايي كه با اين حرف​ها معصيت مي​شود، من نمي​مانم.

جمله كليدي ديگر آنها اين است كه «اگر بتوانيم به خود حضرت آقا {امام زمان} برسيم، چكار به نايبش داريم؟». اين حرف آنها هم خطرناك است، من هم معتقدم كه امام زمان ارجح از نايبش است و اگر من هم روزي بتوان خود آقا را ببينم با نايبش كاري ندارم. اما چه كسي مي​خواهد امام زمان را تشخيص بدهد؟

پنجمين كليد هم اين است كه از نظر جريان انحرافي، طريقت بر شريعت ارجحيت دارد. از دوره امام صادق(ع) كه شاخه عرفان شكل گرفت و رشد كرد، دو مقوله «طريقت» و «شريعت» از يكديگر تفكيك شد. جريان انحرافي طريقت را قبول دارد اما به شريعت كاري ندارند. البته ظواهر اسلامي دارند و برخورد با اينها مثل برخورد با خوارج است كه ظاهرا نماز هم مي​خواندند.

من معتقدم برخورد با انحرافيون سخت​تر از برخورد با فتنه​گران است. اين اسلام ناب آمريكايي كه جريان انحراف به دنبال آن است، 700-800 سال و تا قبل از انقلاب اسلامي در كشور ما وجود داشت. امام با همراهي مردم انقلاب كرد تا اين قرائت از اسلام برداشته شود، آنوقت يكسري بعد از 30 سال آمده​اند تا دوباره كشور را به همان قرائت برگردانند.

نفرموديد كه حضورشان در انتخابات بعد جدي و نگران كننده هست؟

خوشبختانه شوراي نگهبان حساس بود و خيلي از آنها را رد صلاحيت كرد. البته نگراني جدي از پيوند خوردن بين كانون​هاي قدرت و ثروت در ميان اعضاي منتسب به جريان انحرافي واقعا جدي بود كه شوراي نگهبان به ميزان زيادي جلوي آن را گرفت.

آنها كه به عنوان اعضاي منتسب به اين جريان شناخته مي​شوند، افراد نوظهوري نيسيتند و حتي در دوره دولت نهم هم از اطرافيان نزديك رئيس​جمهور بودندو چطور اينها را تشخيص نداديد و باز هم از نامزدي احمدي​ نژاد حمايت كردند؟

اتفاقا چندي پيش يك نفر از من سوال كرد كه احمدي​نژاد سال 84 با سال 89 چه فرقي داشت كه الان منتقدش هستي؟ من هم پاسخ دادم كه هنوزم از كارهاي خوب دولت كه كارهاي منحصر به فردي هم بود، حمايت مي​كنم. آقاي احمدي​نژاد فرقي نكرده است ولي شناخت من از او بيشتر شده و من او را در ميدان عظيم تصميم​گيري تجربه كرده​ام. هيچ رئيس​جمهوري از اول انقلاب تا كنون نگفته بود كه من فلان قانون را اجرا نمي​كنم. ممكن بود برخي در هر دولتي از زير بار اجراي قانوني شانه خالي كنند يا به قول معروف زيرسبيلي پيش بروند يا زيرآبي برود يا قانون را كج و معوج اجرا كنند، اما اين خيلي عجيب و اشتباه و بدعت خطرناكي است كه بگويند ما قانوني را اجرا نمي​كنيم! اوايل انقلاب بني​صدر كارهايي مي كرد كه بوي عدم اجراي قانون از آن مي​آمد. امام هم همان موقع فرمودند: برخي مي گويند قانون را قبول ندارم، اما قانون آنها را قبول ندارد. با همين يك جمله امام(ره)، حساب كار دست همه مي​آمد كه مراقب رفتارشان باشند.

البته آقاي احمدي​نژاد مجموعه​اي از خصلت​ها را دارند كه براي يك شخص عادي مي​تواند خوب باشد اما براي شخص دوم مملكت، عيب است. مثل خيلي كارها كه براي مردم عادي خوب است، اما براي ما مسئولين حرام است. از جمله اينكه آقاي احمدي​نژاد به دليل اتكاي بيش از حد به خودشان اصولا با خرد جمعي نمي​تواند كار كند. براي همين است كه حلقه مشورتي اوليه او در اين 6-7 سال، دسته كم سه بار عوض شده است. ايشان ترجيح مي دهند با كساني كار كنند كه فقط بر حرف​هاي او صحه مي​گذارند و همان​ها را هم براي خودش حفظ كرده است. كساني كه بخواهند نظر مشورتي منتقدانه يا مخالفي به ايشان بدهند، بايد بركنار شوند. تلقي آقاي رئيس​جمهور اين است كه كارها آنقدر زيادند كه ايشان اصلا وقت بحث كردن ندارد و چون كارها بايد زودتر انجام شود، پس وقتي دستور به انجام كاري مي دهند همه بايد آن را اجرا كنند و كسي هم مخالفت نكند كه وقت گرفته شود. حال اينكه تصميم شخصي ايشان چقدر صحيح است و چقدر راهگشا، بماند! اينكه هر تصميم خلق​الساعه​اي مي​تواند داراي بار ارزشي يك كار كارشناسي شده باشد هم معلوم نيست. بدتر از همه اينكه ممكن است در اين جريان سرمايه​هاي كشور به هدر برود و ديگر امكان جبرانش نباشد. اما متاسفانه آقاي احمدي نژاد به اين توصيه​هاي پدرانه و دوستانه ما هيچ توجهي ندارند.

فكر نمي​كنيد بخشي از اين عارضه به دليل استفاده سياسيون از فضاي پوپوليستي است؟

اگر هميشه بخواهيم در كارهاي سياسي​مان از ظرفيت​هاي پوپوليستي استفاده كنيم كه نمي​شود. من اين موضوع را هم از آفت​هاي فعاليت سياسي مي​دانم. رفتارهاي سياسي ما بايد با عقلانيت توام باشد نه برآمده از تفكرات پوپوليستي. براي همين است كه معتقدم نظام جمهوري اسلامي ايران نيازمند برخورداري از سه چهار حزب شناسنامه​دار قوي و پاسخگو است تا فضا را از همين تشنجات پوپليستي به سمت عقلانيت و كار بر اساس برنامه​ريزي پيش ببرد والا فضا همين گونه مي ماند و در هيچ يك از انتخابات​هاي رياست جمهوري آينده هم باز كسي نمي​تواند از سه ماه قبل از انتخابات مطمئن باشد چه كسي راي مي​آورد و حتي خود نظام هم اين را نداند.

منظورم خدا نكرده تخلف در انتخابات نيست. منظورم استفاده از ابزارهاي تعيين كننده در عرصه براي اصول مديريتي و برنامه​ريزي است. چطور علم اينقدر پيشرفت كرده كه از شش ماه قبل پيش بيني مي​كنند هوا باراني خواهد بود يا نه؟ پس چطور نمي توان اين پيش بيني​ها را به فضاي سياسي كشور تعميم دارد. بايد ابتدا اين فضا را مهيا نمود و رفتارهاي جمعي در آن را سروسامان بخشيد. بايد بتوان سه ماه ديگر فضاي كشور را تحليل و پيش بيني كرد و دست كم مشخص باشد كه رئيس​جمهور از ميان كدام يك از سه نفر نامزد مشخص، خواهد بود.

يكي از كاربران ما پرسيده بود كه به عنوان يك عضو كميسيون اجتماعي، با اين همه مشغله​اي كه در هيات رئيسه و حتي بيرون از مجلس داريد، اصلا وقت شركت در جلسات اين كميسيون را داريد؟

قبول دارم كه حضورم در جلسات اين كميسيون كمرنگ است. اما اعضاي كميسيون بويژه رئيس آن به من محبت دارند و هر وقت احساس مي​كنند جلسه مهم است، به من هم خبر مي​دهند كه بروم. هر سال هم از روي لطف به بنده راي مي​دهند تا به عنوان نماينده كميسيون اجتماعي، عضو كميسيون تلفيق شوم. هرچند مي دانند كه در آنجا كمتر پيش مي​آيد كه از نظرات كميسيون اجتماعي دفاع كنم ولي حضور مرا در آنجا موثر مي​پندارند. من در آنجا برخي امور حساس را سروسامان مي​دهم.

اينكه عضو كميسيون اجتماعي مي​شوم هم به دليل آن است كه در هر دوره​اي از مجلس نماينده​ها معمولا كششي به سوي كميسيون اجتماعي ندارند و بيشتر طالب عضويت در كميسيون امنيت ملي و يا برنامه و بودجه هستند. براي همين من به كميسيون اجتماعي مي​روم تا نصاب اعضايش حفظ شود. البته كميسيون اجتماعي وظايف مهم و تعيين كننده​اي را هم بايد بررسي كند. وظايف سنگيني همچون بحث تركيب تشكيلات دولت و ادغام وزارت خانه​ها از امور مهم اين حوزه بود كه در مجلس هشتم به خوبي انجام شد.

يكي از كاربران ما موضعتان در مورد آقايان موسوي، كروبي وهاشمي را جويا شده است. شما از يك طرف از «ساكتين فتنه» شناخته مي​شويد و از طرف ديگر مواضع تندي در قبال نامزدهاي مغلوب انتخابات گذشته داريد. يكبار هم گفته وبديد كه ناقل پيام​هاي شوراي نگهبان به انها بوده​ايد. به نظر مي​رسد كه از هر دو طرف در معرض انتقاديد. كمي در اين باره توضيح بدهيد كه مغضوب دو طرف هم نباشد.

من كه هميشه مظلوم بوده​ام! واقعيتش اين است كه امثال من با برخي تندروها اختلاف نظر داريم. ما به مواضع آنها نقد داريم و اظهارات آنها را وارد نمي​دانيم. بحثمان هم از منظر «زمان شناسي» است. تا يك هفته بعد از اعلام نتايج انتخابات 22 خرداد 88، ملاقات​هاي متعددي از سوي افراد مختلف در نظام با آقايان موسوي و كروبي انجام شد. اگر زماني امكان پذير باشد كه نوار اين ديدارها منتشر شود، همه خواهند ديد كه محور همه اين مذاكرات اين بود كه شما دونفر خيلي هم ادم​هاي خوبي هستيد، منتخب امام بوده​ايد، رئيس مجلس و نخست وزير مملكت بوده​ايد، پس بياييد و از اين سرمايه ميليوني آراي خود به درستي استفاده كنيد و در چارچوب قانون اساسي و كار سياسي، آن را به كار ببنديد. من هم همين توصيه را به آنها بويژه به مهندس موسوي داشتم.

حالا يك نفر يا يك جرياني بيايد اين توصيه مرا پس از ماه​ها كه موسوي مرتكب تندترين كارهاي ضد انقلابي شد و دچار حضيض ذلت گرديد، الم كند و بگويد باهنر هنوز هم همين نظر را دارد، يك بداخلاقي سياسي است. قطب​زاده يك زماني رئيس صداوسيما بود و من بخاطر حمايت از او چقدر از منافقين فحش خوردم! آيا مي​شود يك نفر حالا بيايد و بگويد كه چرا من از او حمايت كردم؟ آن موقع من از قطب​زاده به عنوان يك فرد منصوب امام(ره) در صداوسيما حميات كردم نه يك خائن وطن فروش.

من معتقدم كه يكي از عوامل بصيرت، «زمان شناسي» است. برخي از يك هفته بعد از انتخابات 88 مي​گفتند اين دو نفر را به ما بدهيد تا در ميدان قيام اعدامشان كنيم و مشكل حل شود. اما در آن زمان ما معتقد بوديم كه بايد آنها را نصيحت كنيم. حتي با رويي گشاده​تر از ما حضرت آقا تا سه ماه بعد از انتخابات، آنها را نصيحت مي​كردند كه به دامان نظام و انقلاب برگردند.

به نظر من برخي تندروي​ها، از روي ساده انگاري آنها بود. اگر هم آنها مستحق اعدام باشند هم بايد در يك دادگاه عادله محكوم شوند كه زمانش الان نيست. شاهد حرف من هم «9 دي» است. ما نمي​توانستيم راهپيمايي «9 دي» را «25 خرداد» راه بياندازيم. «9 دي» بعد از حوادث «13 آبان» و «16 آذر» و هنجار شكني​هاي عاشورا شكل گرفت. معلوم است كه در 25 خرداد، تعداد طرفدارهاي معترض موسوي بيشتر بودند ولي به تدريج مرزبندي​ها بيشتر شد تا به 9 دي رسيد. اما متاسفانه برخي فكر مي​كنند با اين تند وتيزي​ها و راديكال​بازي​ها و ساكتين فتنه خواندن​ها، فضا را مي​توانند به نفع خود تغيير بدهند. بارها گفته​ام كه يكي از جانبازان جنگ صفين، همان «شمر»ي بود كه امام حسين(ع) را به شهادت رساند. يكي مي​گفت از همان جنگ صفين، بايد به شمر فحش داد! اما امام علي(ع) با اينكه به عنوان يك معصوم از آينده مطلع بود و مي​دانست كه او با فرزندش چه خواهد كرد، شمر را طرد نكرد.

از اين رو، تندروي​هاي برخي آقايان اوج عدم بصيرت آنها است كه مي​گويند حق و باطل را مي​شناسند ولي «زمان» را نمي​شناسند. البته سكوت برخي از اين دوستان در برابر انحراف و معدودي از آنها در برابر اختلاس نيز تاييدي است بر ضعف بصيرت ايشان. برخي نيز القابي مانند كاسبين فتنه و يا حتي كركس فتنه هم به برخي از اين برادران تندروي ما مي دهند كه البته بنده با اينگونه تعابير تند موافق نيستم.

به نظرتان مهمترين چالش​هاي پيش روي مجلس نهم چيست؟

منهاي بحث​هاي سياسي، مبرم​ترين مسئله روز ما، بيكاري است. علي​رغم تلاش زياد دولت، براي ايجاد اشتغال پايدار، برنامه درست و حسابي در اين دولت نداشته​ايم و اين آمارهايي كه مبني بر ايجاد دو و نيم ميليون شغل ارائه مي​دهند، شوخي است! در طول برنامه پنجم ما محاسبه كرديم اگر همه سرمايه​هاي كشور بسيج شود، بيش از يك ميليون و صد هزار شغل در هر سال، نمي​توان ايجاد كرد.

البته هربار كه به اين آمارهاي دولت اعتراض مي​كنيم آقاي رئيس​جمهوي مي​گويد شما چرا با اشتغالزايي دولت مخالفيد! در حاليكه ما مخالف نيستيم. حرفمان اين است كه به قول معروف، با 100 تومان پول نمي​توان 500 تومان خريد كند. اگر هم كسي چنين كاري بكند يا ميخواهد دزدي كند و يا عقلش كم است كه چنين ادعايي كرده!

يك لطيفه​اي هم در اين باره هست، شنيده​ايد؟ مي​گويند يك نفر گفته بود خوش​به​حال گذشته كه با صد تومان كلي از فروشگاه​ها مي​شد خريد كرد اما حالا با اين همه دوربين مخفي در فروشگاه​ها نمي​توان با 100 تومان خريد زيادي كرد! حالا هم مگر دوربين مخفي نباشد كه دولت بتواند اينقدر اشتغال ايجاد كند! براي همين است كه مي​گويم ايجاد دو ميليون ونيم شغل در سال، بيشتر به يك طنز شبيه است.

همانطور كه گفتم، براي دوره آينده مجلس، مبرم​ترين مساله داخلي كشور ايجاد اشتغال و افزايش سطح عمومي كارهاست.

در مسائل سياسي و ديپلماتيك چطور؟

به نظرم پس از شكل​گيري مجلس نهم هم هنوز نبايد از فتنه و انحراف غافل شويم . مساله اصلي سياست ما فتنه است، البته بايد مراقب انحراف هم بود. بويژه در شرايطي كه مشخص نيست، فشارهاي خارجي هم كم شود يا نه. قطعا ما براي پيشبرد برنامه هسته​اي​مان متحمل فشارهاي خارجي زيادي خواهيم بود كه بايد ضمن ايجاد آرامش در فضاي داخلي كشور، اين مشكلات بيروني را هم مديريت كرد و با آن مقابله نمود.

به عنوان آخرين سوال، پيش​بيني​تان از ميزان مشاركت مردم در انتخابات مجلس چقدر است؟

به قول هواشناسان ركورد «كمينه» ميزان مشاركت در تهران 30 درصد است كه مطمئنم حتما از اين كف عبور مي​كنيم و انشالله هرچه به پيش برويم ميزان مشاركت به 40 درصد و بالاتر هم برسد. به اين ترتيب بيش از حدود دو ميليون نفر از مردم تهران در انتخابات شركت خواهند كرد. در كل كشور هم فكر ميكنم ميزان مشاركت حدود 60 درصد باشد.

/2929

دوشنبه|ا|1|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن