تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817228998
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان:طوفان وزيدن گرفت
«طوفان وزيدن گرفت»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛ديروز يك روز طوفاني در تاريخ پرونده هسته اي ايران بود. ايران چند ضربه كاري پي در پي به دشمنان غربي خود وارد كرد، ضرباتي كه بي گمان هيچ تحليلگر يا سازمان اطلاعاتي آن را پيش بيني نكرده بود.
در گام اول ايران اعلام كرد كه مجتمع هاي سوخت 20 درصد براي راكتور تهران را به طور كاملا بومي توليد كرده و اولين مجتمع از اين نوع را در قلب راكتور تهران جاي گذاري كرد.
خبر دوم اين بود كه ايران نسل جديدتري از ماشين هاي سانتريفيوژ را توليد كرده كه در قياس با نسل هاي قبلي در واقع نسل چهارم محسوب مي شود و قدرت تفكيك آن 3 برابر نسل اولي است كه اكنون به عنوان ماشين استاندارد در تاسيسات غني سازي ايران استفاده مي شود.
سومين خبر اين بود كه ايران تعداد ماشين هاي سانتريفيوژ در تاسيسات غني سازي خود را به نحو قابل توجهي افزايش داده است.
چهارمين خبر كه به نحو كاملا غير منتظره اي منتشر شد و براي مدتي تمام منابع غربي را در شوك فرو برد اين بود كه ايران تقريبا به طور ناگهاني اعلام كرد 6 كشور اروپايي وارد كننده نفت از ايران در آستانه قطع دريافت نفت قرار دارند مگر اينكه در رويه خود اصلاحاتي اساسي به عمل بياورند.
و آخر از همه، سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران به كاترين اشتون رئيس تيم مذاكره 1+5 با ايران نامه اي نوشت و اعلام كرد كه ايران آماده است مذاكرات با 1+5 را در اولين فرصت ممكن از سر بگيرد.
يك بار ديگر اين صحنه را مرور كنيد. چه اتفاقي در حال رخ دادن است. آيا آمريكايي ها و اروپايي ها هرگز تصور مي كردند كه ايران چنين پاسخ هايي براي آنها تدارك ديده باشد و ايران همه اين پاسخ ها را در يك روز اعلام كند؟ ابتدا اجازه بدهيد ببينيم چه اتفاقي افتاده است.
اعلام توليد بومي سوخت راكتور تهران يك دستاورد فني بسيار گرانقيمت است. روزي كه مذاكرات وين در اكتبر 2009 ميان ايران و گروه وين (فرانسه، آمريكا و روسيه) متوقف شد، گلن ديويس سفير آمريكا در آژانس بين المللي انرژي اتمي و نماينده اين كشور در مذاكرات وين به صراحت اعلام كرد حال كه ايران مكانيسم مبادله را براي تامين سوخت راكتور تهران نمي پذيرد، بايد مطمئن باشد كه خود به تنهايي قادر به توليد سوخت اين راكتور نخواهد بود. در واقع كاملا روشن بود كه غربي ها اميد فراوان دارند كه بتوانند با گروگان گرفتن سرنوشت 850 هزار بيمار سرطاني در ايران پس از پايان يافتن سوخت راكتور و توقف توليد راديو داروها، ايران را وادار به كوتاه آمدن در مقابل درخواست خود براي مبادله مواد هسته اي و نهايتا تعليق غني سازي اورانيوم كنند. حتي در مذاكرات استانبول هم كه آخرين مذاكرات انجام شده ميان ايران و كشورهاي غربي است، اعضاي گروه وين مجددا با تاكيد متكبرانه بر اينكه ايران نمي تواند سوخت راكتور تهران را در داخل توليد كند از ايران خواستند حجم مواد ارسالي به خارج را از 1200 به حدود 1800 كيلوگرم افزايش بدهد. پاسخ ايران در مقابل تمام اين سخنان اين بود كه تن به هيچ درخواست زياده خواهانه اي نخواهد داد و اگر غربي ها مي خواهند يك بار ديگر اراده و تسليم ناپذيري ايران را امتحان كنند، انتخاب با خودشان است.
نكته جالب تر اين است كه قيمت تمام شده راديوداروهايي كه ايران در راكتور تهران توليد مي كند گاه تا 10 برابر كمتر از نمونه هاي مشابه خارجي است و بنابراين ايران به زودي خواهد توانست به يك صادر كننده عمده راديو دارو حداقل در ميان كشورهاي منطقه تبديل شود.
توليد نسل جديد ماشين هاي سانتريفيوژ هم يك خبر راهبردي است. ايران نسل جديد ماشين ها را در حالي توليد كرده است كه از حيث تامين قطعات لازم براي توليد سانتريفيوژها در تحريم كامل قرار دارد و اين تحريم ها آنچنان سخت گيرانه است كه تمامي استانداردهاي مندرج در اساسنامه آژانس را درباره ضرورت تسهيل همكاري هاي صلح آميز ميان كشورها نفي مي كند. با اين حال، ايران موفق شده يك سانتريفيوژ با طراحي كاملا بومي، و قطعات و ساختاري كاملا متفاوت از آنچه در نمونه هاي خارجي وجود دارد را به طور انبوه توليد كند. معناي اين دستاورد فني در ساده ترين بيان ممكن آن است كه اولا بازدهي و بهره وري تاسيسات غني سازي ايران به هر ميزان كه ماشين هاي قبلي با ماشين هاي جديد جايگزين شود افزايش خواهد يافت، ثانيا تاسيسات هسته اي ايران مي توان حداقل تا يك سوم ابعاد فعلي كوچك شود، ثالثا با افزايش كارايي ماشين ها حجم توليد مواد غني شده افزايش خواهد يافت و ضايعات و دورريز فرآيند كاهش خواهد يافت بنابراين ايران مي توان در زمان كمتر محصولي با كيفيت و حجم بيشتر توليد كند. روشن است كه تحقق همزمان همه اين تحولات در تاسيسات غني سازي ايران به معناي يك انقلاب همه جانبه است. تاسيساتي كه غربي ها مي گفتند روز به روز در حال كاهش كارايي است و با سر هم كردن رمان هاي علمي تخيلي درباره موضوعاتي مانند استاكس نت از كند شدن كار در آن خبر مي دادند اكنون در آستانه يك جهش عظيم است و به زودي در وضعيتي قرار خواهد گرفت، هم از نقطه غير قابل بازگشت عبور مي كند و هم وارد منطقه مصونيت خواهد شد.
اما درباره قطع صادرات نفت به اروپا موضوع بسيار مهم تر است. روز اولي كه صهيونيست ها ايده قطع خريد نفت از ايران را در دامن اروپا و آمريكا گذاشتند تحليلشان اين بود كه اين امر به سرعت ايران را در موقعيتي قرار خواهد داد كه مجبور شود ميان بقاي نظام و تداوم سياست هاي هسته اي اش، يكي را انتخاب كند. تصور آمريكايي ها و اروپايي ها در عين حال اين هم بود كه با قرار دادن يك دوره مهلت 6 ماهه مي توانند اولا؛ فشارها و اعتراض هاي داخلي را در ايران احيا كنند و ثانيا؛ با اعمال تدريجي تحريم اول جلوي وارد شدن شوك به بازار جهاني نفت را بگيرند و ثالثا؛ جايگزين هايي براي تامين نفت خود بيابند. در واقع غرب تصور مي كرد اينجا انتهاي كار است و ايران هم قادر به يافتن هيچ راه حل يا نشان دادن واكنش متناسبي نخواهد شد. بدون شك چيزي كه آمريكايي ها و اروپايي ها حتي به آن فكر هم نمي كردند اين بود كه ايران تصميم بگيرد خود درباره قطع صادرات نفت پيش دستي كرده و اروپا را در حالي كه پيكر ضعيفش زير بار بحران اقتصادي در حال له شدن است، سرماي شديد آن را فرا گرفته و هيچ جايگزيني هم براي خريد نفت با شرايط مناسب پيدا نكرده در مخمصه اي تاريخي و بي سابقه قرار بدهد. بدون شك اين تصميم ايران در اين مقطع، يك تصميم تاريخي است. در حالي كه غرب سعي مي كرد جدول زماني خود را به ايران تحميل كرده و چارچوب هاي فضا را شكل بدهد، اكنون روشن است كه ايران به اصلي ترين تعيين كننده مشخصات صحنه بازي مبدل شده است.
و گام آخر يعني ارسال نامه به كاترين اشتون در مناسب ترين زمان ممكن برداشته شده است. ايران اين نامه را پس از يك دور قدرت نمايي كامل به غرب ارسال كرده است. در حالي كه آمريكا و اروپا محاسبات ايران را هدف گرفته بودند، ايران هم محاسبات آنها را هدف گرفته است. پيشنهاد آغاز مذاكرات در حالي كه ايران سوخت رآكتور تهران را توليد كرده دقيقا به اين معناست كه مذاكرات ديگر نمي تواند از همان جايي از سر گرفته شود كه در استانبول پايان يافته بود. آغاز مذاكرات در شرايطي كه نسل جديد ماشين هاي سانتريفيوژ و تاسيسات فردو در حال بهره برداري است به معناي كاهش اساسي توان غرب براي استفاده از ادبيات تهديد در مقابل ايران است ضمن اينكه به همه كشورهاي مخالف تشديد فشارها و تحريم ها اين پيام را خواهد داد كه بايد در مخالفت خود جدي تر باشند چرا كه تحريم و فشار نه فقط ايران را متوقف نمي كند بلكه مي تواند با افزايش سرعت و عمق برنامه هسته اي ايران آنها را با غافلگيري هاي بزرگتري هم در آينده مواجه سازد. و مهم تر از همه، رفتن پاي ميز مذاكره هنگامي كه ايران در قطع صادرات نفت به اروپا پيش دستي كرده است مهم ترين اهرم مذاكراتي اشتون را از وي خواهد گرفت. ترديدي نيست كه كاترين اشتون و اعضاي گروه 1+5 قصد داشتند در مذاكرات آينده ايران را تهديد كنند كه يا با درخواست هاي آنها موافقت مي كند يا اينكه تحريم نفتي ايران از سوي اتحاديه اروپا حتما در ماه ژوئن 2012 اعمال خواهد شد. حالا خانم اشتون چه چيزي براي تهديد ايران در اختيار خواهد داشت؟
بن بست راهبردي و در نتيجه فاجعه مذاكراتي كه مجموعه تحولات روز 26 بهمن به غرب تحميل كرد جاي بحث هايي بسيار عميق تر از اين دارد اما يك نكته در هر حال جان كلام است: تلاش خصمانه براي تغيير محاسبات ايران جز اينكه به تعديل ذليلانه خط قرمزهاي غرب ختم شود، هيچ نتيجه ديگري نخواهد داشت.
خراسان:بيداري اسلامي و آينده محور مقاومت
«بيداري اسلامي و آينده محور مقاومت»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن ميخوانيد؛با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و گسترش نفوذ منطقه اي اين كشور ، خاورميانه از سه دهه پيش تاكنون شاهد حضور دو جريان و ائتلاف بزرگ منطقه اي بوده است؛ كه همواره در تقابل با يكديگر تعريف شده اند. موفقيت يكي در منطقه به معني كاهش نفوذ ديگري بوده و برعكس. اين دو محور عبارتند از محور سازش به رهبري رياض و قاهره كه حمايت از منافع غرب و حفظ وضعيت كنوني در حمايت از ديكتاتورهاي موجود را سرلوحه عمل خويش قرار داده است؛ و محور مقاومت با حضور تهران، دمشق، حزب الله و حماس كه دفاع از آرمان فلسطين و مقابله با نظام سلطه را در دستور كار خود داشته اند.
به دنبال خيزش بزرگ ملت هاي عرب در سال گذشته، توازن قوا ميان ائتلاف هاي منطقه اي دستخوش تغيير شد. ائتلاف سازش با سقوط بن علي و مبارك از يك سو و فرار عبدالله صالح و قيام مردم بحرين از سوي ديگر دچار بحران جدي شد. به گونه اي كه شاهزادگان سعودي به صراحت به انتقاد از سياست هاي آمريكا به ويژه عدم حمايت اين كشور از حسني مبارك در جريان قيام مردم مصر پرداخته و هشدار دادند كه ادامه اين رويه باعث جدايي ميان غرب و حاميان منطقه اي آن خواهد شد.
تلاش براي ايجاد باشگاهي از ديكتاتورهاي سالخورده در قالب توسعه شوراي همكاري خليج فارس و ايجاد ائتلاف هاي جديد نشانه هايي جدي از آشفتگي محور سازش يا اعتدال عربي در منطقه خاورميانه مي باشد. در همين حال ناآرامي هاي چند ماهه سوريه كه كم كم به نوعي نزاع خونين مسلحانه و جنگ شهري تبديل شده است، باعث شده اين گونه به نظر برسد كه بيداري اسلامي در منطقه آينده محور مقاومت را نيز با مشكل مواجه ساخته است.
اما واقعيت اين است كه آن چه به عنوان زنجيره اتصال جريان ها و كشورهاي وابسته به محور مقاومت همواره مورد تاكيد اين ائتلاف بوده است حمايت از آرمان فلسطين در منطقه ، تغيير ساختارهاي پوسيده ديكتاتوري به حكومت هاي مردم سالار و حفظ عزت و كرامت مردم مسلمان و مستضعف منطقه بوده است.تقويت جايگاه اخوان المسلمين به عنوان قديمي ترين جريان اسلام خواه و حامي فلسطين در اردن ، مراكش، كويت و به ويژه در مصر ، در كنار موفقيت جنبش اسلامي النهضه در تونس و جريان هاي اسلام گرا در ليبي همگي از برتري اهداف و آرمان هاي محور مقاومت در منطقه حكايت مي كند. در سوريه نيز حتي اگر مخالفان مسلح بشار اسد كه با تحريك و تسليح كشورهاي خارجي عمل مي كنند بتوانند موفق شوند، آن چه تغيير نخواهد كرد سياست ضد صهيوني مردم سوريه است.
به بيان ديگر آن چه عملا به دنبال بيداري اسلامي در منطقه شاهد آن هستيم اضمحلال ائتلاف سازش و تقويت جايگاه محور مقاومت است، امري كه باعث شده تا كشورهاي غربي به دنبال ايجاد ائتلافي ديگر در منطقه براي رقابت با جريان مقاومت باشند. ائتلافي كه اين بار به رهبري دوحه و آنكارا تشكيل خواهد شد و هدف آن ربودن انقلاب هاي مردمي، ترويج اسلام آمريكايي و واسازي زنجيره محور مقاومت با بهره گيري از شعارهايي همسو با اهداف مقاومت چون حمايت از آرمان فلسطين و حمايت از عزت و كرامت ملت هاي مسلمان است.
از اين رو مي توان اين گونه استدلال كرد كه بيداري اسلامي همانطور كه باعث تقويت جايگاه محور مقاومت در منطقه شده است، چالش هاي نويني را نيز براي اين ائتلاف به همراه خواهد داشت كه مواجهه با آن نيازمند وسعت منظر نظر، آمادگي برمبناي سناريوهاي مختلف، به كارگيري نسل جوان و پرانرژي در ساختارهاي سياسي، طراحي رويكردهاي سياسي منعطف و هوشياري بيش از پيش سياستمداران اين ائتلاف مي باشد.
رسالت:تردستي دشمن در جنگ نرم!
«تردستي دشمن در جنگ نرم!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي اسا كه در آن ميخوانيد؛حرف خوبي را برخي در دولت اصلاحات ميزدند و آن اين بود كه، "ما ميخواهيم معاندين نظام را مخالف،مخالفين نظام را منتقد و منتقدين نظام را موافق نظام كنيم."
اين حرف تحسين همگان را بر ميانگيزاند و به همت چنين دولتمرداني برخي در آن روزگار غبطه ميخوردند. طبيعي است اولين سئوالي كه از آنها شد اين بود كه؛ "شما چگونه ميخواهيد اين فرايند صعب و پيچيده را طي كنيد؟"
پاسخ ميدادند؛ "از طريق پروژه توسعه سياسي و بسط آزاديهاي سياسي!" از آنها سئوال ميشد كه تعريف شما از توسعه سياسي چيست؟ آنها پاسخ ميدادند؛ توسعه سياسي يعني دموكراتيزاسيون، دموكراتيزاسيون يعني مدرنيزاسيون، مدرنيزاسيون يعني سكولاريزاسيون و سكولاريزاسيون هم يعني پيش به سوي نظام لائيسيته!!
اولين محصول آن "حرف" و اين تعريف از "توسعه سياسي"، فتنه و آشوب 18 تير 78 بود كه با قيام تاريخي 23 تير 78 مردم ايران بويژه مردم تهران دفع شد.
آشوب 18 تير 78 نشان داد كه صاحبان آن حرف و تئوريپردازان آن، فرمول ياد شده را به طور معكوس عمل كردند به اين معني كه خود آنها به عنوان موافقان نظام،به صورت منتقد ظاهر شدند و در روزنامههاي زنجيرهاي از آرمانها و اعتقادات اسلامي تبري جستند و سپس به صورت مخالف درآمدند. اوج اين فتنه و سير معكوس فرايند ياد شده در تحصن مجلس ششم بار ديگر خود را نشان داد.
مردم وقتي صدق!! اين جماعت را در 18 تير 78 و تحصن مجلس ششم آزمودند به تدريج ريزش راي براي آنها آغاز شد و لذا در انتخابات دوره سوم شوراها و نيز انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي و همچنين انتخابات نهمين و دهمين دوره رياست جمهوري از آنان روي بر گرداندند.
همين جماعت با اردوكشي خياباني در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري خود را آماده كردند تا آخرين فاز فرايند دگرديسي سياسي خود را به نمايش بگذارند لذا آنان كه پاي در مسير مخالفت با نظام گذاشته بودند به صورت معاند در آمدند و رسما به اردوگاه دشمن پيوستند آنها نشان دادند كه نه تنها در يارگيري از دشمن توفيق نداشتند بلكه در سربازگيري دشمن در صف اول معاندين با مردم و نظام و ساختارهاي قانوني آن مبارزه ميكنند. آنها حتي به اين هم اكتفا نكردند و اكثر كادرهاي سياسي خود را به راديو بي بي سي و راديو آمريكا فرستادند و از لندن و واشنگتن معاندت خود را عليه نظام علنيتر كردند. تا جايي كه وزير دولت اصلاحات را در ضيافت شاه سعودي براي اخذ كمك
18 ميليون دلاري براي سرنگوني نظام مشاهده ميكنيم!
اين كمك كه به منظور دموكراتيزاسيون، مدرنيزاسيون و سكولاريزاسيون رژيم ايران هزينه ميشد از طرف رژيم رياض است كه نه ميفهمد راي چيست، و نه ميفهمد انتخابات كدام است و ...!!
اين جماعت در سال 88 عِرض خود را بردند و زحمتي به مردم تحميل كردند. سرعت پوستاندازي آنها طوري بود كه در روز قدس، روز 13 آبان و روز 16 آذر و نيز روز عاشوراي 88 از همه آرمانها و ارزشهاي الهي و اسلامي و حتي انساني عبور كردند. مردم در 9 دي 88 پاسخ "نه" خود را به آنان دادند.
روشنگريهاي رهبري معظم انقلاب و نخبگان هم آنها را از چشم مردم انداخت و به صورت يك جماعت مخالف مردم و نظام ضميمه شدند به ضد انقلاب خونخوار خارج از كشور! آخرين داغي كه بر پيشاني آنها نشسته تحريم انتخابات است. آنها پس از راهپيمايي عظيم مردم در يوم الله 22 بهمن قرار شد تستي از نيروهاي خودشان در تهران و شهرستانها در روز 25 بهمن داشته باشند لذا به قول خودشان 12 گروه فعال سبز با صدور بيانيهاي خواستند كه مردم به خيابانها بريزند. از ربع پهلوي گرفته تا منافقين در اين فراخوان هرچه زور زدند نتوانستند يك گردهمايي حتي 10- 12 نفري فراهم كنند.
نتايج اين فراخوان آنقدر مفتضح بود كه حتي بي بي سي هم اعتراف كرد كه از اصل، كل پروژه خاليبندي بوده است.بي بي سي گفت: شمار تجمعكنندگان كمتر از تجمع 25 بهمن سال گذشته بود!!
فعلا اين جماعت ترجيح ميدهند در فضاي مجازي به سير و سلوك ضد انقلابي خود ادامه بدهند زيرا در عالم واقع و كف خيابان جز سراب چيز ديگري وجود ندارد.
عدهاي رندانه در دولت اصلاحات جمعي از رجال موجه سياسي و مذهبي را با همين حرفها و به بهانه توسعه سياسي به ناكجا آباد بردند و در بيابان فناي سياسي رها كردند.
اين رجال متوجه تردستي دشمن در جنگ نرم عليه مردم ايران و انقلاب اسلامي نشدند. اصل تردستي اين بود كه سرمايه اجتماعي يك جريان سياسي مقبول را به تاراج ببرند و مشروعيت قانوني آن را آسيب بزنند.
صفت كبر، غرور، حرص به قدرت و به حد افراط لجوج بودن، انسان را به وادي كفر، الحاد و نفاق مياندازد و طعمه دشمنان اسلام و قرآن ميكند! حوزه سياستورزي ما بايد از اين صفات رذيله پاك باشد.
مقام معظم رهبري در خطبههاي نوراني نماز جمعه تهران (14/11/90) با اشاره به اين سقوط سياسي فرمودند:
"مسئولان از توطئه دشمن در كار انتخابات غافل نشوند. آن كساني هم كه در انتخابات راي نميآورند، مواظب باشند آن كلاهي كه بر سر راي نياوردگان سال 88 رفت، بر سر آنها نرود؛ فريب نخورند. همه نامزدهاي انتخابات و همه هوادارانشان، خودشان را در مقابل توطئه احتمالي دشمن مسئول امنيت بدانند."
دشمن يك كلاه گشاد بر سر برخي كه در انتخابات سال 88 سرشان گرم رقابتهاي سياسي بود گذاشت و آنها را وادار كرد "اقتدار ملي" را به مخاطره بيندازند، اما به فضل الهي آنان موفق نشدند.
ايران پس از فتنه سال 88 كه از توطئه دشمنان اسلام پيروزمندانه عبور كرد بسيار مقتدرتر از گذشته است. "اقتدار ملي" را در يوم الله 22 بهمن امسال بار ديگر ديديم. اين اقتدار چيزي نيست كه چند فريب خورده بريده از مردم و انقلاب آن را بتوانند مخدوش كنند. به تعبير مقام معظم رهبري در ديدار ديروز با مردم قهرمان آذربايجان؛ "حتي مغزهاي الكلي نيز پس از راهپيمايي 22 بهمن متوجه شدند در ايران چه خبر است!"
ديروز با حضور رئيس جمهور سوخت ايراني اورانيوم با غناي 20درصد در قلب راكتور تهران قرار گرفت.ملت ايران با اين خبر مسرت بخش به روح پر فتوح شهداي هسته اي درود فرستاد.اكنون ملت ما با سرعت در مسير پيشرفت قرار گرفته است وانقلاب را به جلو مي برد.بدبخت عده اي كه از قطار پيشرفت كشور پياده شده اند وكودكانه به سوي آن سنگ مي اندازند.
قدس:غرب و دزديدن انقلابهاي عربي!
«غرب و دزديدن انقلابهاي عربي!»عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمد حسين جعفريان است كه ر آن ميخوانيد؛روزهاي گذشته در سوريه آشوبها ادامه يافت. درگيريهاي متعدد مسلحانه و چندين عمليات انتحاري و... . در اينكه بشاراسد بايد از همان آغاز فكري به حال فساد حكومتي و انجام سريع اصلاحات مي كرد، ترديد نيست.
اما همه ناظران سياسي منصف اذعان دارند كه سوريه تاوان سياست مستقل و حمايت از مقاومت را مي پردازد. اصلاحات بهانه اي است كه انجام آن نيز به آشوبها پايان نخواهد داد. روسها و چيني ها بخوبي اين نيرنگ غرب را دريافته، بنابراين قطعنامه ضد سوري شوراي امنيت را وتو كردند.
حيرت آور است كه در ماجراي سوريه، طرفهايي كه به ظاهر دشمن يكديگرند، به گفتمان واحدي رسيده اند، فكرش را بكنيد، چه نسبتي ميان تل آويو، القاعده، اتحاديه اروپا، شيخ نشينهاي خليج فارس، اتحاديه عرب، آمريكا، اردن، تركيه و... است؟ چطور اينها همه براي سرنگوني بشاراسد به ميدان آمده اند؟ شفاف كردن اين آب گل آلود در اين برهه حساس بر عهده كشورهايي است كه از اين اتحاد ناميمون متضرر مي شوند. بايد جهان بداند كه مشكل غرب در مواجهه با دمشق، دموكراسي و اصلاحات نيست.
با شروع بيداري اسلامي، غربي ها غافلگير شدند. حمله انقلابيون مصري به سفارت رژيم صهيونيستي آنها را وحشت زده كرد. آنها از خط مشي آينده رژيمهاي انقلابي عربي نامطمئن بودند، بنابراين سياست مهار دوگانه و سرشار از تزويري را پيشه كردند.
بدين معني كه در ظاهر خود را همراه ملل انقلابي نشان دادند و در نهان به شورشهاي خونين در اين ممالك دامن زدند. هدف آن بود تا اين كشورها را چون سومالي به اوج ناامني و كشتار داخلي برسانند و از اين راه مردم را از كرده خود پشيمان كنند.
يك مصر قدرتمند قادر خواهد بود كشورهاي عربي را به محور مبارزه با رژيم صهيونيستي بازگرداند، پس در گام نخست بايد قاهره را گرفتار معضلات داخلي خود كرد تا نتواند در منطقه نقش آفريني نمايد.
آنچه هفته هاي اخير در مصر مي گذرد، ناظر بر اين ماجراست؛ 80 كشته و صدها زخمي در يك ورزشگاه فوتبال!
در يمن نيز غرب به دنبال فرسوده كردن توان انقلابيون و بي ثمر نشان دادن ماه ها تظاهرات و تلاش و مجاهدت آنان است. در همين حال آنها اتحاديه عرب را به آشوبهاي سوريه مشغول كرده اند تا اعراب و جهان از آنچه در بحرين و يمن و اردن و... مي گذرد، غافل بمانند.
بازي خطرناك ديگر غرب با هدايت تل آويو، مشغول كردن توان اعراب به حذف يكديگر است. آنها انقلابيون تونس، مصر و ليبي را تحريك كرده اند تا به كمك معارضين در سوريه بروند. بدين ترتيب اعراب به جاي تمركز بر مبارزه با رژيم غاصب صهيونيستي و اتحاد بر ضد اين غده سرطاني، نيرويشان را صرف مبارزه با دولتي در دمشق مي كنند كه خط اول مقاومت و حامي مبارزان فلسطيني و لبناني است.
بدبختانه آنكارا نيز تكميل كننده اين سناريوست و اميد دارد، با اين خوش خدمتي بتواند عضويت در اتحاديه اروپا را از غرب گدايي كند.
تهران در اين ميان بايد با تمام قوا به شفاف كردن فضاي مغشوش موجود كمك نموده و نقش تاريخي خود را ايفا كند. اين روزهاي سرنوشت ساز در تاريخ منطقه تكرار نخواهد شد.
شرق:دو روي سكه قطع صادرات نفت
«دو روي سكه قطع صادرات نفت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سيدمهدي حسيني است كه در آن ميخوانيد؛تصميم قطع پيشدستانه صدور نفت به اتحاديه اروپا، در صورتي كه اتخاذ شده باشد تصميم درستي است. اروپا در چند ماه اخير به ويژه با تصويب تحريم نفتي ايران از ماه «ژوئن»، قدم در راه نادرستي گذاشته است. از موضع بالا حرف زدن آن هم با چاشني تهديد، در عالم ديپلماسي، اصلا پسنديده نيست.
حالا ممكن است ايران، در تنظيم روابطش در برخي حوزهها كمسليقگيهايي هم داشته باشد اما رفتار غرب با ايران در اين مدت شرمآور بوده است. غربيها اگر ميخواهند با ايران مذاكره كنند بايد فضا را باز كنند. نه اينكه مدام با زبان تهديد سخن بگويند. عمل اروپا و غرب در قبال ايران با كلامشان سازگاري ندارد.
ديوارهاي بياعتمادي بين ايران و غرب براي ساليان درازي پابرجا مانده است. بنابراين در اين شرايط دو طرف نميتوانند حرف يكديگر را دقيق متوجه شوند. به همين دليل است كه معتقدم استراتژي اروپا در برخورد با ايران صحيح نيست. با هيچيك از افراد ملتي با تاريخ و فرهنگ و احترام ايران نبايد اينطور كه غرب سخن ميگويد حرف زد.
حالا اگر اروپا بخواهد با زبان تهديد، از تيرماه، نفت ايران را نخرد طبيعي است كه بايد با واكنش ايران روبهرو شود. چرا كه آنان تا آن موقع ميخواهند با پر كردن ذخاير نفتي، وارد كردن نفت بيشتر عربستان به بازار و اتخاذ تمهيدات لازم، منافع خودشان را تامين كنند. در اين شرايط بهتر است ايران با روش عزتمندانه، چهار ماه از درآمدش كم كند و صادرات نفت به اروپا را زودتر قطع كند.
ذكر يك نكته البته بسيار با اهميت است. شركت ملي نفت به لحاظ قراردادي تعهداتي دارد. اگر قطع صادرات نفت به اروپا از جانب دولت ايران اعمال شود موضوع، اضطراري (فورسماژور) تلقي خواهد شد و از نظر حقوقي، شركت ملي نفت را دچار مشكل نميكند. اما اگر شركت ملي نفت راسا صادرات نفت را قطع كند ممكن است با مشكلات حقوقي در سطح بينالمللي مواجه شود.
قطع صادرات نفت به اروپا سكهاي با دو روست. اينكه بازاري را از دست بدهيم اتفاق خوبي نيست. چرا كه براي گرفتن آن بازار مسير دشواري را بايد طي كرد، بازار نفتي داغي هم برايمان مهيا نيست. ممكن است حتي حدود 20درصد از درآمد نفتيمان را از دست بدهيم كه بايد تمهيد كرد در اين شرايط براي كشور مشكلي ايجاد نشود. اين يك روي سكه است. روي دوم سكه اما ارزشش را دارد.
ميتوانيم چهار ماه به خودمان سخت بگيريم و براي بازارهاي جايگزين تلاش كنيم و كشورهايي نظير ژاپن، كره و مشتريان ديگرمان را هم متوجه كنيم كه با كسي شوخي نداريم. اين كشورها دوست ندارند كه نفت ايران را تحريم كنند. چون اقتصادشان وابسته به انرژي وارداتي است. ممكن است آنها بتوانند با عكسالعمل ايران، آمريكا را براي عدم همراهي در تحريم نفتي، مجاب كنند.
تهران امروز:ضرورت مجلسي كارآمد و معتدل
«ضرورت مجلسي كارآمد و معتدل»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمدرضا باهنر است كه در آن ميخوانيد؛حضور گسترده و باشكوه ملت در راهپيمايي يومالله 22 بهمن نويد پويايي سياسي و بصيرت ملت بود. 22 بهمن، نماد پيروزي ملي در سايه اسلام بر طاغوت باستاني بود و گراميداشت گسترده و باشكوه هرساله آن به عنوان يومالله و نمادي از غيرات ايراني در برابر طاغوت قابل تامل است. ملت ايران نشان دادهاند كه با هر سليقه و انديشهاي بر باورهاي انقلاب خود پايبندند و پاسدار آرمانهاي اسلامي و ايراني خود ميباشند.
اين پويايي سياسي و بصيرت ملي قطعا انتخاباتي گسترده و دشمنشكن را در پي خواهد داشت. ملت ايران نشان دادهاند كه منافع ملي خود را به خوبي ميشناسند و بر پاسداري از آرمانهاي خود تاكيد دارند. هجمه وسيع نظام سلطه عليه ملت ايران ميطلبد تا با حضوري گسترده در پاي صندوقهاي راي، نهم دي بار ديگر تكرار گردد و ملت علاوه بر شركت در حق تعيين سرنوشت، جهادي عملي را در برابر استكبار جهاني رقم بزنند.
به نظر ميرسد كه برخي تندرويها و گاه برخوردهاي عجولانه و كمتر كارشناسي شده در سيستم اجرايي كشور، مشكلات زيادي را براي كشور ايجاد نموده است. معتقدم كه ديگر زمان آزمون و خطا در اداره كشور گذشته است و بايد نظام مديريتي كشور به مسير اعتدال بازگردد و ملت ميتواند اين مهم را با گزينش هوشمندانه خود طراحي نموده و به جد اين مطالبه را از برگزيدگان خود مطالبه نمايد.
معتقدم همانگونه كه مقام معظم رهبري در بخشي از خطبههاي تاريخي نمازجمعه اخير خود خطاب به برادران مسلمان در كشورهاي عربي به پا خاسته عليه نظامهاي وابسته فرمودند، اسلام منطقي و معتدل بايد حاكم شود. معتقدم با درايت ملت، مجلس آينده ميتواند كشور را به مسير اعتدال بازگرداند و تمامي ظرفيتها را براي پيشرفت كشور به گونهاي هم افزا به كار گيرد و اين مهم با حضور گسترده ملت محقق خواهد گرديد و مجلسي كارآمد، معتدل و ولايت مدار در كشور حاكم گردد.
فرهيختگان:سمت و سوي آينده خاورميانه
«سمت و سوي آينده خاورميانه»عنوان يادداشت روز روزنامه فرهيختگان به قلم دكتر سيد محمد تقي هاشميان است كه در آن ميخوانيد؛ آينده خاورميانه صحنه جنگ پنهان و آشكار ميان جبهه مقاومت در قالب بيداري اسلامي با ائتلاف غربي، عربي، صهيونيستي است. جنگي پنهان و آشكار كه نه تنها بر فضاي منطقه بلكه بر عرصه بين الملل تاثير گذار خواهد بود.
اشاره :طي قرون اخير اهميت مناطق بر اساس موقعيت جغرافيايي و استراتژيك و نيز ميزان منابع نفت و گاز مورد سنجش قرار مي گيرد . خاورميانه با بهره گيري از دو اصل موقعيت استراتژيك و اكونوميك به يكي از اركان اصلي ساختار نظام بين الملل مبدل شده است.
اين منطقه به عنوان گلوگاه اروپا، آفريقا و آسيا و همچنين دارا بودن منابع عظيم نفت وگاز به اين مهم دست يافته است.
اين اهميت بدان پايه بوده است كه كشورهاي سلطه گر غربي، رژيم جعلي صهيونيستي را در قلب جهان اسلام ومنطقه ايجاد كردند تا به واسطه آن بتوانند اصولي چون عدم وحدت در منطقه مقابل نظام سلطه ، حضور نظامي به بهانه برقراري امنيت ، انتقال شريان انرژي به غرب، ايجاد شكاف ميان جهان اسلام و... را اجرايي سازند.
اين سياستها به عناوين مختلف از سوي سلطه گران اروپايي و آمريكايي اجرا شده است.
برخي دگرگوني ها در ساختار منطقه موجب گرديده تا در يك سال اخير خاورميانه با چهرهاي خاص كانون توجهات جهاني قرار گيرد.
يك سال پيش خود سوزي جوان تونسي در شمال آفريقا توجه جهاني را به اين كشور جلب كرد اما كمتر كسي تصور ميكرد كه اين حركت به موجي مبدل گردد كه كشورهاي منطقه و كل كشورهاي عربي حوزه خاورميانه را فرا گيرد.حركتي كه دومينوي سقوط سران عرب دست نشانده را به همراه داشت.
سقوط بن علي در تونس، مبارك در مصر، قذافي در ليبي ، صالح در يمن از جمله پيامدهاي اين حركت بود. دامنه اين پيامدها از منطقه استراتژيك خاورميانه نيز دور نماند و كشورهاي عربي نظير عربستان، اردن، بحرين، كويت، عمان، امارات و... را نيز فرا گرفت.
اكنون كه يك سال از آغاز اين حركتها ميگذرد، تحولات شمال آفريقا و خاورميانه به يكديگر گره خورده است.
بسياري از ناظران سياسي تاكيد دارند تحولات خاورميانه و شمال آفريقا را نميتوان به تنهايي مورد ارزيابي قرار داد چرا كه هر دگرگوني در هر كدام از اين مناطق، ساير مناطق همجوار را نيز تحت الشعاع قرار خواهد داد، موضوعي كه بر حساسيت منطقه افزوده است . حال اين سوال مطرح است كه آينده خاورميانه به كدام سو حركت ميكند و سرنوشت آن چگونه خواهد بود؟
تقابل دو ديدگاه
در ارزيابي ريشهاي از تحولات خاورميانه و شمال آفريقا ، دو ديدگاه وجود دارد:
الف) نگاه مردمي:
از ويژگيهاي تحولات يك سال اخير خاورميانه آن است كه حركتهاي صورت گرفته جنبه مردمي داشته و به جاي دولتها مردم ايفاي نقش كرده و حتي دولتها به مقابله با آن پرداختهاند.
ارزيابي كارنامه يك سال منطقه نشان ميدهد كه حركت اصلي مردم به سوي احياي انديشههاي ناب اسلامي بوده كه در قالب بيداري اسلامي شكل گرفته است. هر چند كه محافل رسانه اي و سياسي غربي بر آن بودهاند تا چنان نشان دهند كه مطالبات مردمي صرفا در قالب اقتصاد و سياست بوده، اما شعارها و نوع مبارزات مردمي نشانگر حركتي اصيل به نام بيداري اسلامي است كه به دنبال آرمانها و اهداف كلان تر ميباشد.
تاكيد بر وحدت اجتماعي به دور از شيعه و سني و نيز برگزاري تظاهرات سراسري پس از مراسمهاي مذهبي همچون نماز جمعه نمودي از اين واقعيت است .خواستهاي مردمي در چند بعد قابل بررسي است:
- حذف حاكمان موروثي و دست نشانده غرب و تشكيل دولتهاي اسلامي و مردم سالار.
- احياي شريعت اسلامي و اجراي آن در تمام اركان جامعه كه نتيجه آن را در پيروزي اسلام گرايان در اكثر اين كشورها ميتوان مشاهده كرد.
- مقابله با رژيم صهيونيستي به عنوان اصلي ترين دشمن جهان اسلام در قالب حمايت از فلسطين و مقاومت اسلامي.
- پايان دادن به حاكميت كشورهاي غربي بر منطقه و رسيدن به استقلال و ثبات واقعي.
نكته بسيار مهم آنكه ملتهاي منطقه براي رسيدن به اين اصول تمام چارچوبها و نظريات سياسي كه بر اصل الگوگيري ملتها از غرب در قرون اخير تاكيد دارند را نقض كرده و به سوي بهره گيري از اصول و انديشههاي اسلامي روي آورند.
در اين چارچوب آنها تجربيات انقلاب اسلامي ايران را به عنوان الگويي كه بدون وابستگي و صرفا با پيوند ملي محقق شده بود و در طول 33 سال حيات خود با حفظ استقلال و اقتدار به پيشرفتهاي بسياري در عرصه داخلي و جهاني دست يافته ، به اركان حركتهاي خويش مبدل ساختند. امري كه تمام معادلات غرب را به هم ريخت و كابوس آنان را دو چندان كرده است.
ب) نگاه غرب:
اين حقيقت انكار ناپذير است كه حركتهاي مردمي در شمال آفريقا و خاورميانه عربي، شك بزرگي براي غرب بود كه تمام معادلات آنها را با شكست همراه ساخته است. با اين وجود آنها براي حفظ موقعيت و نجات رژيم صهيونيستي و حاكمان دست نشانده عربي، تاكتيكهاي متعددي را در دستور كار قرار دادند.
روند تحولات يك سال اخير نشان ميدهد كه غرب بر خلاف ادعاي خود، داراي استراتژي مشخصي نبوده و بيشتر با تاكتيك و چند جانبه گرايي به دنبال مديريت تحولات است .
واشنگتن كه زماني تك نسخه خاورميانه آمريكايي را ميپيچيد، اكنون به دنبال اجراي سناريوهاي متعدد است كه در هر كدام از كشورها بخشي از آن را اجرا كند.
در ليبي نسخه جنگ، در تونس و مصر حفظ بقاي دولت بن علي و مبارك، در يمن حفظ بازماندگان علي عبدا... صالح ، در بحرين و عربستان سركوب گسترده مردمي براي حفظ آل خليفه و آل سعود در دستور كاخ سفيد قرار گرفت.
تحركات غرب در منطقه حول چند محور قابل ارزيابي است:
- حفظ حاكمان بر جاي مانده از گذشته نظير آل خليفه و آل سعود، عبدا... دوم و آل ثاني در بحرين و عربستان، اردن، قطر به عنوان اركان بازي آمريكا در منطقه و جلوگيري از تكرار سرنوشت صالح و مبارك براي آنها.
- به انحراف كشاندن حركتهاي مردمي با اجراي سياستهاي متعدد بويژه ايجاد فضاي تفرقه و چند دستگي و ساختن شكلهاي سياسي وابسته به غرب.
- ايجاد فضاي تنفسي براي رژيم صهيونيستي با محوريت مشغول داشتن منطقه به بحرانهاي گسترده تا در لواي آن رژيم صهيونيستي در كنار اشغالگري بتواند فضايي براي خروج از انزواي گرفتار آمده در آن ايجاد نمايد.
- مقابله با جبهه مقاومت شامل ايران، لبنان، سوريه، فلسطين با ايجاد چالشهاي داخلي و بحرانهاي خارجي به گونهاي كه از يك سو مقاومت ديگر الگوي منطقه نباشد و از سوي ديگر با دوري مقاومت از تحولات منطقه تزلزل آن را اجرايي سازد. غرب، مقاومت را مهمترين چالش خود ميداند و بر آن است تا با ابزارهاي گوناگون آن را متزلزل سازد كه به دليل بيداري مقاومت و حركتهاي مردمي منطقه، تا كنون ناتوان بوده است.
- ايجاد فضاي جديد در قالب به اصطلاح خاورميانه نوين كه بر اساس آن مثلث تركيه، رژيم صهيونيستي و شوراي همكاري خليج فارس و(قطر و عربستان) طرحهاي آمريكا را براي مهار بيداري اسلامي اجرا ميكنند. ائتلافي كه حركتهاي آنها در قبال سوريه را ميتوان مشاهده كرد كه هر كدام ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي براي به چالش كشاندن دمشق را اجرا ميكنند در حالي كه در وراي اين تحركات آمريكا بيشترين نقش را دارد.
نتيجه گيري
با توجه به نكات ذكر شده ميتوان گفت كه آينده خاورميانه صحنه جنگ پنهان و آشكار ميان جبهه مقاومت در قالب بيداري اسلامي با ائتلاف غربي، عربي، صهيونيستي است. جنگي پنهان و آشكار كه نه تنها بر فضاي منطقه بلكه بر عرصه بين الملل تاثير گذار خواهد بود.
با اين وجود نكته قطعي و مسلم آن خواهد بود كه بيداري اسلامي آغاز شده در منطقه هر روز ابعاد گسترده تري به خود خواهد گرفت كه سرنگوني ساير حاكمان دست نشانده عربي، تزلزل بيشتر صهيونيستها و كاهش منافع سياسي و نظامي، اقتصادي غرب از پيامدهاي آن خواهد بود.
در آينده بايد منتظر تحولات گسترده تري در حوزه عربي خاورميانه بود هر چند كه غرب و صهيونيستها براي حفظ منافع خويش به هر ابزاري بويژه تفرقه و اختلاف افكني براي مهار اين موج مردمي روي خواهند آورد.
دنياي اقتصاد:حذف بهره از نظام اقتصادي
«حذف بهره از نظام اقتصادي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛طي ماههاي اخير به طور موازي، در حال بررسي دو موضوع اقتصادي بودم.
موضوع اول مساله بحرانهاي اقتصادي در جهان و موضوع دوم نيز در ارتباط با نرخ بهره و نگاه سياستگذاران پولي به آن بوده است، اما از آنجا كه پس از مداقه و بررسي، معلوم شد اين دو موضوع كاملا به يكديگر مرتبط بوده و درواقع يك موضوع هستند، بنابراين در هم ادغام شده و مقاله حاضر پديد آمد.
موضوعات فوقالذكر در پاسخ به دو پرسش ذيل، نمود مييابند: ا- بحرانهاي بزرگ اقتصادي در جهان چرا بهوجود آمدند؟ 2- صرفنظر از اينكه بهره و ربا حرام است، اگر از يك سياستگذار پولي معتبر در جهان خواسته شود نرخ بهره بانكي را صفر كند، او چه روشي را مبتني بر «جريان اصلي علم اقتصاد» پيشنهاد ميكند؟ طرح سوال دوم به اين دليل است كه بر مبناي پاسخ آن ميتوان عملكرد سياستگذاران پولي در ايران را مورد بررسي قرار داد.
در خصوص سوال اول بايد گفت طي يك قرن گذشته، جهان دو بحران بزرگ اقتصادي را شاهد بوده است. وجه مشترك هر دو بحران را بايد در پولي بودن آنها دانست، البته بحران سال 1929 ناشي از رشد منفي پول بود، ولي برعكس بحران سال 2008 در نتيجه رشد بيش از حد نقدينگي (بعد از حادثه 11 سپتامبر) اتفاق افتاد. بنابراين اگر حد اپتيمم عرضه پول معلوم شود در اين صورت ميتوان احتمال وقوع بحران را به حداقل ممكن كاهش داد.
چگونگي تعيين نرخ بهره
هم اكنون نظام بانكداري در كشورهاي صنعتي عمدتا بر مبناي كنترل نرخ بهره با كمك «عمليات بازار باز» اداره ميشود. به اين معنا كه با خريد و فروش اوراق بهادار خزانه، عرضه پول را كم يا زياد ميكنند و از اين طريق، نرخ بهره تغيير ميكند. البته منظور، نرخ بهره كوتاه مدت بين بانكي است زيرا نرخهاي ديگر نيز معمولا از نرخ فوق تبعيت ميكنند، اما بانكهاي مركزي تنها در اعلاميههاي خود خبر از افزايش يا كاهش نرخ بهره ميدهند و درباره شيوه اجراي آن صحبتي نميشود. بنابراين وقتي مثلا بانك مركزي آمريكا (فدرال رزرو) اعلام ميكند نرخ بهره را نيم درصد كاهش داده، در واقع اين بانك با خريد اوراق بهادار به اندازهاي كه موجب كاهش نيم درصدي نرخ بهره شود عرضه پول را افزايش داده است. بانكهاي مركزي براي تعيين نرخ بهره به دو عامل توجه ميكنند؛ يكي اينكه اقتصاد كشور چقدر از توليد بالقوه خود فاصله گرفته است و ديگر اينكه چقدر احتمال ميرود نرخ تورم از سقف تعيين شده (معمولا 2 درصد) بيشتر شود، البته اين كاري مشكل است چون كه اقتصاد به راحتي قابل پيشبيني نيست و معمولا با وقفه، واكنش نشان ميدهد. بنابراين تنظيم نرخ بهره همانطور كه گفته شد مستلزم توجه به پارامترهاي ذيل است.
1- چقدر از توليد بالقوه فاصله داريم يا شكاف توليد چقدر است. به عبارت ديگر بيكاري چقدر از نرخ طبيعي خود فاصله دارد؟
2- تورم از حد مجاز چقدر فاصله دارد؟
3- همين طور چشمانداز دو متغير تورم و رشد اقتصادي در آينده چگونه است؟
از دهه 1980 به اين سو كشورهاي غربي براي سياستگذاري پولي معمولا از يك دامنه تورمي استفاده ميكنند. در صورتي كه قبل از 1980 در اثر حاكميت كامل مفاهيم اقتصاد كلان، سياستهاي پولي كاملا تابع متغيرهاي سرمايهگذاري و بيكاري بود. ولي در دوره بعد از 1980 و در شرايط مشخصي، تبعيت سياستهاي پولي از متغيرهاي فوق به حالت تعليق درميآيد. اين شرايط مشخص را دامنه تورمي تعيين ميكند. مثلا در انگلستان و در 30 سال گذشته اين دامنه تورمي بين 1 تا 2 درصد بوده است.
يعني زماني كه تورم به حد 2 درصد ميرسد يا از آن عبور ميكند با افزايش نرخ بهره به مقابله با آن ميپردازند و زماني كه تورم در حدود 1 درصد يا كمتر است از افزايش نرخ بهره خودداري يا آن را كاهش ميدهند. به عبارت ديگر در شرايط تورمي، بانك مركزي عرضه پول را متوقف ميكند. از طرف ديگر تنظيم نرخ بهره با توجه به ظرفيت بالقوه اقتصاد نيز انجام ميشود يعني در شرايط ركودي يا در شرايط بالا بودن بيكاري، نرخ بهره كاهش داده ميشود و برعكس همان طور كه گفته شد وقتي اقتصاد در رونق است نرخ بهره را افزايش ميدهند. بنابراين در دو سوي اين معادله، دو متغير تورم و رشد اقتصادي قرار دارد كه سياستگذار پولي با استفاده از ابزار نرخ بهره بين اين دو متغير تعادل ايجاد ميكند.
معايب سياست تنظيم نرخ بهره
سياست تنظيم نرخ بهره معايبي دارد از جمله:
1- سياست پولي با وقفههاي طولاني و غير دقيق همراه است، چون مدتي طول ميكشد تا قراردادهاي وام، دستمزد و قيمت تغيير كند. همه تصميمات اقتصادي در معرض خطا هستند. توليد بالقوه ناشناخته است، آينده بر پايه حدس و گمان است، با توجه به بازنگري مرتب دادهها، تحليل گذشته نيز آسان نيست. مردم غيرقابل پيشبيني هستند: اگر نرخ بهره افزايش يابد، قاعدتا سرمايهگذاري كاهش مييابد يا حتي ممكن است افزايش يابد اگر سرمايهگذاران فكر كنند نرخها حتي بالاتر از اين هم ميروند. از آنجا كه بانك مركزي هرگز نميتواند هر چيزي را دقيقا تعيين كند، دائما بايد بررسي كند كه آيا بايد به سمت سختگيري يا آسانگيري پولي پيش برود.
2- يكي از اشكالات اساسي روش رايج در سياستگذاري پولي در جهان، عرضه بيش از حد پول است كه به نابرابريها دامن ميزند و در بلندمدت بحرانزا خواهد بود به طوري كه همچون مواد مخدر براي ادامه اثر آن بايد دوباره به افزايش بيش از پيش پول مبادرت ورزيد. همان طور كه در بحران 2008 اينطور شد و خارج از قاعده بالا در خصوص نرخ بهره، مبادرت به عرضه پول كردند. به اين صورت كه در آمريكا فدرال رزرو نزديك به 2 تريليون دلار به حجم پايه پولي افزود.
3- البته مهمترين دليل نفي روش سياستگذاري بر مبناي نرخ بهره، حرام بودن بهره در اسلام است.
سياست عرضه متعادل پول در اينجا همان طور كه تبيين شد ما به يك سياست عرضه متعادل پول نيازمنديم به طوري كه نه رشد عرضه پول، منفي باشد و نه آنقدر زياد كه با تورم حتي 2 درصدي مواجه باشيم. به نظر ميرسد براي نيل به اين هدف لازم است كه سياست پولي، كاملا مستقل عمل كند. مقصود از كلمه مستقل، اين است كه بانك مركزي مطلقا به متغيرهاي سرمايهگذاري يا بيكاري نگاه نميكند و از اين متغيرها متاثر نميشود. براي اين كار، بانك مركزي تا آنجا عرضه پول را افزايش ميدهد كه منجر به افزايش نرخ تورم نشود.
به عبارت ديگر به محض آنكه نرخ تورم از عدد صفر فاصله گرفته و به عدد 1/0 درصد رسيد از ميزان عرضه پول كاسته ميشود تا نرخ تورم از اين حد، فراتر نرود. نحوه عمل در اين سياست تقريبا مشابه روش رايج در بانكهاي مركزي در جهان غرب است با اين تفاوت كه به جاي استفاده از ابزار نرخ بهره، براي تنظيم عرضه پول تنها نرخ تورم مورد توجه قرار مي گيرد و چون نرخ هدف تورمي صفر است، عملا نرخ بهره صفر را نيز نتيجه ميدهد (البته به يك شرط كه در ادامه توضيح خواهيم داد). اينجا است كه پاسخ سوال دوم مطرح شده در ابتداي مقاله، قابل توجه است. زيرا در روش مرسوم سياستگذاري پولي در جهان براي كاهش نرخ بهره يك دستورالعمل مشخص وجود دارد و آن اين است كه بايد به افزايش عرضه پول مبادرت ورزيد تا نرخ بهره، كاهش يافته و صفر شود. در صورتي كه اگر به اين روش عمل شود، با يك تاخير يك ساله، نرخ تورم، افزايشي شده و در اين صورت افزايش نرخ بهره در بلند مدت حتمي خواهد بود.
به عبارت ديگر رسيدن به نرخ بهره صفر، غير ممكن بوده و اصرار بر آن باعث ميشود امكان نرخ بهره پايين هم كه در كشورهاي صنعتي وجود دارد از دست برود. بنابراين بر مبناي روش مرسوم در جهان هرگز نميتوان نرخ بهره صفر را در بلند مدت حفظ كرد. در اينجا شايد اين انتقاد مطرح شود كه هماكنون آمريكا نزديك به 4 سال است كه نرخ بهره را تا نزديك صفر كاهش داده بدون آ�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]
-
گوناگون
پربازدیدترینها