تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816991451




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به مناسبت برگزاري بيست و پنجمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي بيداري اسلامي و زمينه سازي وحدت


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: به مناسبت برگزاري بيست و پنجمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي بيداري اسلامي و زمينه سازي وحدت
مستشار توفيق علي وهبة
رئيس "مركز عربي مطالعات و پژوهش‌ها"
و عضو شورايعالي "مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي"
وحدت اسلامي يكي از اهداف مهم اسلام و در واقع در رأس اهداف، مقاصد و كليات دين يعني: حفظ دين، جان، ناموس، عقل و مال است. گواينكه فقهاي پيشين بدان تصريح نكرده‌اند به اين دليل بديهي كه اين موارد خود ضامن تحقق اين اهداف و شكل‌گيري آنها هستند و بنابرآنچه فقها مقرر داشته‌اند: (هرچه به يك امر واجب منجر شود، واجب است).
علاوه بر اين متون شرعي متعلق به وجوب قطعي و صريح آنها فراوانند از جمله اين آيه كريمه: "إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ" (سوره انبياء - 92) (اين است امت‏شما كه امتي يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.) يا آيه: "وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ" (سوره انعام -153) (و از راه‏ها[ي ديگر] كه شما را از راه وي پراكنده مي‏سازد پيروي مكنيد.) و سرانجام آيه:"وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ‌الله جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ" (سوره آل‌عمران -103) (و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.)
و ديگر آيات و احاديثي چون اين فرموده پيامبراكرم (صلي‌الله عليه وآله وسلم): "مثال مؤمنان در دوستي و مهرباني آنان همچون تن واحدي است كه چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار."1
وقتي وحدت اسلامي از چنين اهميت و هدفمندي برخوردار است كاملاً ضروري و شايسته است كه مفهوم وحدت را تعيين و تعريف كنيم و روشن سازيم كه اين وحدت را چه چيزهايي خدشه‌دار مي‌سازد و آسيب مي‌رساند يا چه مواردي، خدشه‌اي بر آن وارد نمي‌كند؛ آنگاه از موانع و آسيب‌ها اجتناب ورزيم و در عين حال از آن دسته اختلاف‌ها و تعدّدي كه آسيبي به اين وحدت نمي‌زند، چشم‌پوشي نماييم.
و بهرحال وحدت هرگز به معناي شباهت كامل و تطابق ديدگاهها و مواضع نيست و تا هنگامي كه اين ديدگاهها از بخش‌هاي مشترك و اصول ثابت و مسلمي برگرفته شده باشد و در سايه اسلام ناب شكل يافته باشند با گستره‌هاي بسيار متنوعي روبرو خواهيم بود.
به همين دليل منظور از وحدت اسلامي لغو مكتب‌هاي فقهي يا جريانهاي مذهبي مختلف - مادام كه در چارچوب رفتارهاي منضبط و محدوده معرفتي مشخصي قرار داشته باشند - نيست.
لذا بايد به اختلاف‌هاي موجود در مذاهب و مكتب‌هاي فقهي به عنوان سرچشمه غنا و تنوع و اينكه پديده‌اي بهداشتي هستند نگاه كرد بويژه كه اين اختلاف‌ها و تعددها از همان صدر اسلام و از زماني كه مسلمانان نسبت به دين و اهداف و مقاصد آن آشناتر از ديگران بودند و از مهرباني و نازك‌دلي بيشتري برخوردار و به لحاظ علمي عميقتر و به خدا و رسولش نزديكتر بودند، وجود داشته است.
اين اختلاف‌ها به دوره تابعين نيز كشانده شد زيرا ديدگاههاي آنان اختلاف پيدا كرد و اقوالشان تعدد يافت و البته كسي، ديگري را مورد سرزنش يا نكوهش قرار نمي‌داد. اين تعدد و تنوع سرچشمه غنا و جاودانگي شريعت اسلامي است و به همين دليل شايسته همه زمانها و مكانها و مشتمل بر تمامي نيازهاي انسان در همه اوضاع و احوال و در همه شرايط جديد و به رغم تمامي حوادث و پديده‌هاي تازه است.
ترديدي نيست در شريعتي با اين غنا و گستردگي، يك مجتهد - با هر ميزان دانش و احاطه علمي كه داشته باشد - نمي‌تواند بر آن اشراف داشته باشد و همين نكته فقها را بر آن داشت تا اين تنوع و اختلاف را چنانكه در حديث شريف نبوي آمده است همچون مهر و رحمتي الهي نسبت به بندگانش تلقي كنند:"اختلاف امتي رحمة."
منظور "قتادة" در اين سخن نيز همين بوده است:"هركس اختلاف را نشناسد، بويي از فقه نبرده است."2 و روايت شده كه: "هركس اختلاف مردم را نشناسد، رستگار نمي‌گردد."3 همچنانكه در اين حديث آمده است:"بدان و آگاه باش كه اختلاف مذاهب در اين امت، رحمت بزرگ و فضل عظيمي است و در آن رازي نهفته است كه عالمان آنرا دريافته و جاهلان از دركش عاجز مانده‌اند."4
و اين همان چيزي است كه "عمربن عبدالعزيز" نيز در اين سخن موردنظر داشته است: "اگر ياران محمد اختلاف [نظر] نمي‌داشتند، خرسند نبودم زيرا در اين صورت "رخصتي" مطرح نبود."
همين نكته از سخنان "القاسم بن محمد" نيز برمي‌آيد: "اختلاف ياران رسول‌خدا (صلي‌الله عليه و آله وسلم) چيزي بود كه خداوند از آن سود رساند و به هركدام كه عمل كني در دلت ترديدي در اينكه [به شريعت خدا عمل نكرده‌اي] وجود نخواهد داشت."
در پرتو اين پيامدها و بسياري از نتايج ديگر، راه وحدت اسلامي هموار و بسيار آماده شده و اگر نيت‌ها پاك و دلها پايدار و به اولوالامر پايبند باشد، بسياري از مسير، پيموده شده تلقي مي‌گردد بويژه آنكه علما در زمانهاي مختلف و در عين تنوع اجتهادها و ديدگاههايشان، با پرداختن به شماري از مفاهيم و شالوده‌هايي كه در راستاي تحقق وحدت عمل مي‌كنند، بر اين حقيقت انگشت گذارده‌اند؛ از جمله مفاهيمي چون:
1- ادب اختلاف:
از جمله شالوده‌ها و عناصر اصلي تحقق وحدت، رعايت ادب اختلاف است؛ چيزي كه در شماري از سخنان پيشوايان مجتهد و پيشاپيش آنان "ابوحنيفة" (رحمة‌الله) انعكاس روشني يافته است؛ او مي‌گويد: "اين بهترين چيزي بود كه توانستيم بدان دست يابيم هركس بهتر از آنرا مطرح كند، خواهيم پذيرفت."
اين گفته امام شافعي (رحمة‌الله عليه) نيز مشهور است كه "نظر من نظر صوابي است كه احتمال خطا در آن مي‌رود و نظر ديگران، نظر خطايي است كه احتمال صواب در آن وجود دارد."
"امام مالك" نيز عملاً در همين راستا قدم برداشت و درخواست خليفه عباسي براي تحميل مذهب او بر مردم را ردّ كرد؛ دليل او اختلاف نظر فقهاي شهرهاي مختلف متناسب با دانشي برگرفته از صحابه (رضي‌الله عنهم) بود.
وقتي "امام مالك" كتاب "الموطأ" را تصنيف كرد "ابوجعفر المنصور" [خليفه عباسي] به وي گفت: "اي اباعبدالله! علم را تنها يك علم بگردان! مالك به او گفت: ياران رسول خدا(صلي‌الله عليه و آله وسلم) در سرتاسر سرزمين‌هاي اسلامي پراكنده‌شده‌اند و هركدام در زمان خود بنابه ديدگاهي كه داشتند فتوا داده‌اند."
خليفه هارون‌الرشيد نيز همين درخواست را تكرار مي‌كند و مالك (رحمة‌الله تعالي عليه) همان پاسخ را به وي مي‌دهد: "فقها و صحابه در شهرها پراكنده‌شده‌اند و هريك علم و فقه خود را دارد و همگي برحق هستند و اختلاف آنها هيچ اشكال و زياني در برندارد."
به همين دليل، علما كتاب‌هاي فراواني در مورد اختلاف فقها و نيز در بيان ادب بحث و مناظره تصنيف كرده‌اند تا بيان كنند كه اختلاف نظر گاه به دلايل متعددي چون: اشتراك الفاظ و معاني به لحاظ حقيقي و مجاز بودن، خصوص و عموم و نيز اختلاف شيوه جمع يا ترجيح متون ظاهراً متعارض، است؛ از جمله مشهورترين آثاري كه به اين موضوع پرداخته‌اند مي‌توان به كتابهاي زير اشاره كرد:
1- "الانصاف في التنبيه علي المعاني و الاسباب التي اوجبت الاختلاف بين‌المسلمين" تصنيف ابن السيد البطليوسي.
2- "رفع الملام عن الائمة و الاعلام" (ابن تيمية).
3- "الانصاف في بيان اسباب الاختلاف" (ولي‌الله الدهلوي).
4- "المنهاج في ترتيب الحجاج" (الباجي).
5- "الكافية في الجدل" (امام الحرمين).
اين ثروت فقهي در ادب اختلاف، گنجايش بالاي فقه اسلامي و اينكه براي هر زماني مناسب است را نشان مي‌دهد.
2- رعايت انصاف:
با نگاهي به ميراث تمدني اسلام در دوره‌هاي شكوفايي اين تمدن، متوجه مي‌شويم كه ستايش و احترام و بيان فضل يكديگر از جمله ويژگي‌هاي شاخص بشمار مي‌رفته و به صورت نامه‌هاي ردّ و بدل شده ميان آنها انعكاس يافته است؛ از جمله نامه‌هايي كه ميان "امام مالك بن انس" و "الليث بن سعد"مبادله شده يا ستايش "محمد بن الحسن" از دوستان "ابوحنيفه" از "امام مالك" كه نشان مي‌دهد اختلاف‌نظرهاي موجود ميان آنها مانع از اين ستايش‌ها و احترام‌ها نگشته و البته كه اين شيوه احترام آميز و حرمت‌گذاري، از آنها نيز آغاز نگشته و اقدامي عملي از سوي صحابه بزرگوار (رضي‌الله عنهم) بوده است.
به عنوان مثال "عمربن الخطاب" همواره امام علي بن ابي‌طالب (رضي‌الله عنهما) را مورد ستايش وتمجيد قرار مي‌دهد و در اين مورد گفته بسيار مشهوري دارد:"ابوالحسن، مرد هر مسئله و موضوعي است." و علي (كرم‌الله وجهه) نيز به نوبه خود از مناقب عمر (رضي‌الله عنهما) سخن مي‌گويد.
در مورد امام علي (رضي‌الله عنه و كرم وجهه) كار به آنجا رسيد كه حتي دشمناني چون خوارج را كه با او مي‌جنگيدند مورد انصاف قرار مي‌دهد و آنانرا به كفر توصيف نمي‌كند و جمله مشهوري درباره ايشان دارد:"برادراني كه بر ما ستم روا داشتند." و هنگامي كه به ايشان خبر رسيد كه يارانش، اهل شام را مورد ناسزا قرار مي‌دهند آنانرا از اينكار منع مي‌كند و مي‌فرمايد:"من خوشم نمي‌آيد كه شما هرزه‌زبان و ناسزاگو باشيد؛ اما اگر كردار زشت آنها را وصف كنيد و رفتار ناروايشان را يادآور شويد بهتر و رساتر است. بجاي دشنام دادن بگوييد: پروردگارا از ريختن خون ما و آنها جلوگيري فرماي و ما و آنها را با هم آشتي داده ميان هر دو صلح برگزار نماي. آنها را از گمراهي رهايي ده! تا كساني كه معني حق را نمي‌دانند به آن پي ببرند و آنان كه شيفته ستيزگي و خونريزي هستند آرام بگيرند."6
قابل توجه اينكه اين رعايت انصاف هيچگاه بفراموشي سپرده نمي‌شود هرچند در دوره‌هاي انحطاط و عقب‌ماندگي، بسياري از عوام متوجه آن نمي‌شوند.
در اين راستا درباره ائمه اهل بيت [عليهم‌السلام] در مسندها و مجاميع حديثي اهل سنت - از جمله در صحيح البخاري و مسلم و غيره - روايات متعددي در ستايش و تمجيد و اعتلاي قدر و منزلت ايشان همپاي اعتلاي نام خدا و رسول، نقل شده است تا جاييكه امام "البخاري" فصل ويژه‌اي را به فضايل امام علي‌بن‌ابي‌طالب (رضي‌الله عنه) اختصاص مي‌دهد و در همان حال ائمه اهل بيت از امام علي گرفته تا فرزندان و نوادگانش، جملگي ستايش‌هاي بسيار ارزنده‌اي از شيخين بعمل مي‌آورند.
علماي شيعه نيز همواره علماي اهل سنت را - به دليل توانايي‌ها و جايگاهي كه داشته‌اند - مورد تمجيد قرار داده‌اند و در اين ميان اختلاف در مذهب مانعي در اين كار نبوده است. به عنوان مثال شهيدثاني (زين‌الدين بن علي الجبعي العاملي متوفي 965?.ق) كه بخاطر وحدت اسلامي، با معاصران خود از [علماي] اهل سنت مراوده داشت و از كساني كه با ايشان آمد و رفت داشت با ستايش و احترام ياد مي‌كرد كه نشان از رعايت انصاف و منطقي‌بودنش در برابر كساني دارد كه با آنها در برخي ديدگاهها و مسايل اختلاف‌نظر دارد. مثلاً درباره "محمدبن قطب الدين رومي" فرمانده لشكر در دولت عثماني مي‌گويد: مردي فاضل، اديبي خردمند و فرزانه و از خوش‌اخلاقترين و شايسته‌ترين و بهترين مردم بشمار مي‌رود و در ادامه با توضيح رابطه خود با او مي‌گويد:"برداشت بسيار خوبي از او دارم و به همين دليل بهره وافري از وي بردم."7
"شهيد ثاني" به گشت و گذار خود در سرتاسر جهان اسلام ادامه مي‌دهد:"عازم مصر و فلسطين و سوريه - محل تجمع علماي مذاهب گوناگون - مي‌گردد و از آنها بهره‌هاي علمي فراواني مي‌گيرد و در حلقه‌هاي بحث و درسي كه تشكيل مي‌دادند، شركت مي‌كرد و بدين ترتيب شبكه بزرگي از روابط احترام‌آميز و شناخت و آشنايي خالصانه و هدفمند و منزه از هرگونه غرض‌ورزي‌هاي تنگ‌نظرانه يا اهداف آني يا منافع شخصي و...، برقرار مي‌سازد."8
هدف از اين ديدارها و سفرها نيز بنابه گفته "شيخ خنجر حمية" "آنست كه گفتگو شامل همه ديگر مذاهب و همجوشي پويا و زنده‌اي با اصول و قواعد و شالوده‌هاي معرفت‌شناسي متعدد و متنوع آنها در جهت از ميان برداشتن موانع رواني جدايي بسياري از پيروان اين مذاهب با يكديگر، گردد."9
از سوي ديگر شاهد آنيم كه علماي اهل سنت، نسبت به علماي شيعه از جمله: "علم‌الهدي" و برادرش "مرتضي" - كه مصنفات اهل سنت سرشار از آثار آنهاست - رعايت انصاف كرده و آثار هركدام را - كه شامل علوم مختلفي در فقه يا تفسير يا حديث و حتي لغت و شعر مي‌‌شود - جداگانه مورد مطالعه و بررسي قرار داده و آثار آنها را در كشورهاي سني و شيعه جهان اسلام چاپ و منتشر ساخته‌اند.
3- شخصيت امام علي(عليه‌السلام) و آيين وي در وحدت بخشيدن به مسلمانان:
سومين عنصر وحدت اسلامي، درس‌آموزي از شخصيت اميرمؤمنان علي (كرم‌الله وجهه و رضي عنه) است كه از سوي اهل سنت و شيعه به يكسان مورد احترام و ستايش قرار داد و گفتارها و كردارهاي وي راه درست و مستقيم وحدت اسلامي در تمامي ابعاد آن بشمار مي‌رود.
از خوش‌شانسي اينكه ايشان تنها خليفه از ميان خلفاي [چهارگانه] اسلامي هستند كه سخنانش ثبت شده و به صورت گسترده‌اي از آن پاسداري شده و در كتابي با عنوان "نهج‌البلاغه" گردآوري شده است؛ اين كتاب گرانقدر را شمار زيادي از علماي مذاهب مختلف در گذشته و حال مورد شرح و تفسير و توضيح قرار داده‌اند.
چنانچه شرح نهج‌البلاغه از سوي "ابن ابي‌الحديد" از علماي گذشته بيانگر آيين‌هاي فلسفي و علمي است كه يكايك آنها را از ميان واژه‌هاي اين اثر استخراج كرده است؛ مطالعات معاصر اين اثر، عهده‌دار بيان سياست‌هاي رهنمونساز و هدايتگري است كه در اين خطبه‌ها و سخنان نغز نهفته و نظر و ديدگاههاي امام را در مورد حوادث زمانه و مواضع ايشان نسبت به آنها را نشان مي‌دهند؛ مواضعي كه ما در حال حاضر پيش از هر زمان ديگري به آنها نياز داريم تا از محتواي آنها در اين زمان، الهام گيريم.
4- بيداري اسلامي‌:
خود از مهمترين عوامل و عناصري است كه در حال حاضر زمينه‌ساز وحدت اسلامي است و آغازگر آن نيز شروع انقلاب اسلامي ايران به رهبري آيت‌‌الله العظمي امام خميني (رحمت‌‌الله عليه) است كه خداوند متعال در ازاي خدماتي كه به كشور خود و مسلمانان كرد بهشت برين را منزلگه ابديش سازد.
پس از آن، انقلاب‌هاي بيداري اسلامي در شماري از كشورهاي عربي و اسلامي صورت گرفت. ابتدا در تونس و سپس در مصر كه هر دو پيروز گشتند و حاكميت صحيح اسلامي را در هر دو كشور دوست برقرار كردند و اين هر دو انقلاب با شتاب هرچه تمامتر در جهت تحقق اهداف امت در بيداري و وحدت در حركتند.
پس از آن بيداري اسلامي در كشورهاي مغرب اسلامي مطرح شد و طي آن احزاب و نهادهاي اسلامي در كشورهايي چون: مراكش و الجزاير پيروز شدند و توانستند زمام قدرت را دراين كشورها بدست گيرند و در جهت حاكميت واعتلاي شريعت خدا بكوشند.
پيش از آن پيروزي اسلام‌گرايان در تركيه و كوشش‌هاي مربوط به بيرون آوردن اين كشور از حكومت غيرديني و وارد كردن آن به حوزه اسلام صورت گرفته و اكنون نيز در راه بيداري اسلامي گام برمي‌دارد.
و اينها همه نشانها و مژده آنست كه بيداري اسلامي، سرتاسر جهان عرب و اسلام را دربرخواهد گرفت تا خود به عنوان مهمترين عنصر و زمينه‌ساز وحدت همه جانبه اسلامي گردد.
انقلاب و بيداري اسلامي از ايران شروع شد و همچنانكه ديديم به شماري از كشورهاي اسلامي منتقل گرديد و تا هنگامي كه شامل همه رژيم‌هاي كشورهاي اسلامي نگردد و وحدت و نيرومندي و هيبت را بدانها بازنگرداند، متوقف نخواهد شد؛ در آنصورت استعمار از آنها به لرزه مي‌افتد و اطماعي را كه در تحقق آنها از ياري مزدورانش بهره گرفت و به غارت ثروت‌ها و منابع طبيعي آنها پرداخت و بر امكانات و درآمدهايشان چيره شد و حركت سياسي و اقتصادي آنها را فلج ساخت، و آنها را از شريعت پروردگار بسي دور ساخت و براي آسان‌سازي سلطه بر آنها پراكنده‌شان ساخت، متوقف گرديد؛ در اين ميان بيداري اسلامي مطرح شد تا زمينه‌ساز وحدت امت و همچون سدّ پرتواني در رويارويي با استعمار و صهيونيسم باشد.
بيداري اسلامي چيست؟
آيت‌‌الله شيخ محمدعلي تسخيري مي‌گويد:
"امت اسلامي ما دوره‌هاي تاريخي درازي را به غفلت و بي‌خبري و گمراهي دردآوري سپري كرده است.
درك و فهم درست اسلامي جز در سطح فردي و آنهم در گستره‌هاي بسيار محدودي، مطرح نبود و در اين صورت، طبيعي بود كه آموزه‌هاي جانبخش اسلام، عرصهء طبيعي و مؤثر خود در بناي جانها و جامعه را نمي‌يافت.
و بخشي نگري در اين ميان اثرات شوم خود را بر گسستگي شخصيت مسلمان از هر نظر برجاي مي‌گذاشت؛ ديدگاهش به جهان هستي گسسته است، حال آنكه اسلام از او خواسته نگاه يگانه‌اي به همه چيز داشته باشد ولي او گرفتار گسيختگي شخصيتي است و ميان پاي‌بندي به قوانين آسماني و همراهي با واقعيت‌هاي فاسد پيرامون خود و دلبستگي‌هاي متعدد و خدايگاني با عناوين: تاريخ و تمدن، نژادپرستي، ملي‌گرايي، ميهن پرستي و رنگ و پرچم، سردرگم است؛ اينها همه مفاهيم مطلقي است كه ذهن آدمي آنها را از نسبيت خود تهي مي‌كند وجنبه اطلاق مي‌بخشد و از آنجا، آنها را تبديل به قيد و بندهايي بر حركت رو به جلوي تمدني‌اش مي‌سازد و هم و غمّ آدمي را همين مسايل شخصي و محدوده تنگ نگرشي‌هاي فردي مي‌كند و چه كم‌هستند آنهايي كه به صلاح و مصلحت همه امت مي‌انديشند و در فضاي مسايل عمده آن، زندگي مي‌كنند. ولي آلودگي‌هاي كفر و انحراف‌هاي مادي و اخلاقي، عرصه جامعه را تنگ كرده و كمتر كسي يافت مي‌شود كه در برابر اين انحراف‌ها و آلودگي‌ها بايستد ؛ روحيه‌ها مرده واحساسات تعصب‌آميز تنها براي پول، گروه، مذهب معين يا فرمانروايي يكه‌تاز، مطرح است.
و طبيعي است كه در چنين حالتي، زمينه و انگيزه‌اي براي هرگونه اشغال و از جمله اشغال نظامي [ازسوي بيگانگان] وجود داشته باشد.
اوضاع ما در واقع نيز چنين بود ولي اندك اندك، بيداري اسلامي مطرح شدوبه آنچه امروزه مشاهده مي‌كنيم، رسيد."10
بيداري، بر دو نوع است: بيداري فرد و بيداري امّت:
بيداري فرد:
بيداري به معناي هشياري عقل و قلب و بيرون شدن از غفلت و ناآگاهي و در پيش گرفتن راه راست و درستي است كه دين بدان فرمان مي‌دهد و دوري از هرآنچه خداوند متعال و پيامبرگرامي‌اش (صلي‌الله عليه و‌آله وسلم) از آن نهي كرده و راهنما و رهنمونش در اين راه كتاب خداوند متعال و سنت پيامبر گراميش صلوات‌الله و سلامه عليه باشد.
بيداري امت:
به معناي بازگشت هشياري و توجه به آنست؛ امت نيز همچون افراد بر اثر يك سري فشارها و عوامل دروني يا بخواب بردن مصنوعي از خارج - چه به وسيله دشمنان يا از سوي كساني كه مترصد تسلط بر آن و سوق آن به جايي كه به منافع و اهداف پليد آنها خدمت كند و مسلماً در تعارض با مصالح و اهداف امت است - دچار ناهشياري و خواب و غفلت مي‌شود.
بيداري اسلامي مبتني بر دو شالوده اساسي زير است:
يكم: كتاب خداوند متعال (قرآن كريم)
دوم: سنت پيامبرگرامي (صلي‌الله عليه و آله وسلم)
بيداري اسلامي مطلوب در حال حاضر، بيداري و هشياري همه جانبه‌اي در تمامي عرصه‌هاي انديشه، در اراده، در عمل، در تعليم و تعلم، در اقتصاد، در صنعت و در كشاورزي، در نيروي نظامي و جز آن بگونه‌اي است كه مجد و عظمت و پويايي امت را بدان بازگرداند و آنرا به عنوان نيروي اثرگذار و مؤثري در سياست بين‌الملل و در روابط انساني در برخورد و تعامل با كشورهاي كوچك و بزرگ جهان، مطرح سازد.
اسلام هرگز تن به آن نمي‌دهد كه سرزمينش همچنانكه در گذشته بود، محل حضور و مقرّ استعمارگران و دشمناني چون: تاتارها، مغول‌ها و صليبي‌ها و صهيونيست‌ها و ديگران باشد؛ مسلمانان در گذشته گرفتاري‌هاي بزرگي داشته و دچار تكانهاي سختي شده‌اند و زماني كه بيدار شدند و از خواب غفلت هشيار گرديدند توانستند تمامي دشمنان خود اعم از تاتارها و صليبي‌ها و ديگران را درهم بشكنند. اين امت جز با قدرتمندي، هم‌پيوندي و وحدت صف و هدف، موفق به اينكار و چيره شدن بر ناكامي‌هاي گذشته نشد و اين كار نيز تنها با ايمان و بازگشت به دين خدا و تكيه و اعتماد بر او - سبحانه و تعالي - ميسر گرديد.
بيداري و هشياري كه در بسياري از كارزارها به پيروزي امت انجاميد از سوي رهبران و پيشوايان بزرگواري رهبري شد كه همين امت آنها را زاده بود؛ چنين رهبران و بزرگاني فراوانند و امت هرگز از بدنيا آوردن امثال ايشان در هر دوره و زماني، ناتوان نيست.
ما نيازمند انگيزش هيجان در رويارويي با مسايل سرنوشتي امت و رويارويي با جريانهاي الحادي داخلي و خارجي و نيز فرهنگهايي هستيم كه از هرسو بر ما يورش آورده و هستي ما را تهديد مي‌كنند.
نشانه‌هاي بيداري:
امروزه، نشانه‌هاي بيداري اسلامي در موارد فراواني از جمله موارد زير تجلي يافته است:
- اين گرايش كلي در درك اسلام و شناخت جنبه‌هاي حياتي و زندگي بخش آن.
- گرايش شاخص بخش‌هاي مختلف جامعه و بويژه نسل جوان به پياده كردن اسلام بر تمامي امور زندگي اجتماعي و فردي و نگاه به اسلام بمثابه نجات بخش جامعه از مشكلات و مهلكه‌هايي كه امت اسلامي گرفتار آنها شده است.
- اين درك آگاهانه نسبت به نقش قدرتهاي استكبار جهاني در برنامه‌ريزي براي مسخ شخصيت اسلامي و كوشش در مكيدن خون مسلمانان.
- درك امكانات سترگ امت اسلامي و چند و چون مرحله تاريخي كه از سر مي‌گذراند.
- احساس همبستگي و همدلي و هم‌پيوندي ميان افراد اين امت بطوريكه درد و رنج مسلمانان در آن سوي كرهء خاكي، مسلمانان اين سوي آنرا مي‌آزارد.
- و اين گرايش پرشكوه به وحدت اسلامي و تقريب ميان مذاهب و بفراموشي سپردن درگيري‌هاي فرعي.
- و اين برنامه‌ريزي‌هاي پيگير براي بازيابي عظمت و شكوه اسلامي و تأسيس دولت واحد اسلامي در سرتاسر سرزمين اسلام كه به رغم تفاوت سطح اين برنامه‌ريزي‌ها و تدارك‌ها، جملگي حكايت از آرزو و اميد و تلاش پيگير براي ساخت آينده چشم‌انداز روشن آن دارند.
- و اين احساسات انقلابي فزاينده‌اي كه آب به لانه مورچگان انداخته و كاخ مزدوران كوچكتر را به لرزه درآورده و پرده‌هاي نفاق و ريا را دريده است ؛ اينها برخاسته از شور و فداكاري و ايثار و صداقت در راه عقيده است و توان خود را از حركت جهادي مسلمانان صدر اسلامي مي‌گيرد كه براي برافراشتن پرچم اسلام و در راه تحقق اهداف والاي خود، دنيا و لذتهاي مادي را بفراموشي سپرده بودند.
- و سرانجام اين گرايش همگاني در تعميم اخلاق اسلامي به كل جامعه و نفي نمودهاي طاغوت و عصيان؛ ما شاهد آنيم كه حجاب اسلامي تمامي بخش‌هاي جوامع اسلامي را درنورديده و نفرت و بيزاري از نمودهاي بي‌بندوباري و ميخوارگي و قمار و ديگر عادات ناپسند، كاملاً فراگير شده است ؛ و اين مبارك پديده‌اسلامي مبارك است.
همه اين نشانه‌ها و نمودها، سردمداران و سركردگان كفر و مزدوران آنانرا چنان به وحشت افكنده كه مطمئن گرديدند از آنچه مي‌ترسيدند، برسرشان آمده و دوباره گفته معروف "گلادستون" [نخست وزير وقت انگلستان] درباره قرآن را و اينكه بزرگترين عنصر دفاعي مسلمانان بشمار مي‌رود و نيز سخنان ژنرال دوگل را كه در دهه چهل قرن بيستم آنانرا از اين "غول خوابيده‌اي" كه موهاي سرش را در آبهاي مديترانه و پاهايش را در آبهاي اقيانوس آرام شستشو مي‌دهد، برحذر داشته بود و نيز گفته‌هاي ژنرال غلوپ پاشا را كه گفته بود: "تاريخچه مسئله خاورميانه به قرن هفتم ميلادي بازمي‌گردد." بخاطر آوردند و هشدارها را پيش خود تكرار كردند. وزير خارجه آمريكا، جهانيان را نسبت به بيداري اسلامي، هشدار مي‌دهد و وزيرخارجه اسراييل اين هشدار را تكرار مي‌كند و هر دو ابرقدرت متخاصم در شرق و غرب، براي رويارويي با حركت اسلامي، دست بدست يكديگر مي‌دهند. توطئه‌چيني‌ها و برنامه‌ريزي‌ها براي مواجهه با سيل خروشان اسلامي كه تمدن آنانرا تهديد به نابودي مي‌كند زيرا حامل درمان مؤثر [مشكلات جهان معاصر] و برهم زنندهء خواب شيرين آنها و از ميان برندهء منافع پست آنهاست، شدت گرفت.
تو گويي استعمار به يكباره متوجه شد كه تمامي نقشه‌هاي شوم و غده‌هاي سرطاني كه در قلب اين امت كاشته و تمامي خدايگاني كه در برابر آن علم كرده - همچنانكه پيش از اين اشاره كرديم - نقش بر آب مي‌شوند و رنگ مي‌بازند درست مانند داستان آن مبلغ مسيحي درمانده‌اي كه وقتي از معجزه‌هاي (پروردگار مسيح) براي برخي مسلمانان داد سخن داد، با صلوات بر محمد و آل محمد، پاسخش گفتند!
استعمار، متوجه شد كه نيروها و ناوهاي جنگي‌اش، با هر فرياد الله‌اكبر مجاهدان مسلمان قالب تهي مي‌كنند و آنگاه كه بچشم خود ديد كه غل و زنجيرها و زندانها در برابر تكبير زنداني مسلمان و فرياد پرخروش و ربّاني او به لرزه درمي‌آيند، دچار وحشت و هراس گرديد.
نقش علما و نهادها و مجامع علمي در عرصه تصحيح مفاهيم و حمايت از بيداري اسلامي به مثابه زمينه‌ساز وحدت همه‌جانبه:
علماي حقيقي دين، رهبران واقعي امت و پاي‌بندان به كتاب خدا و سنت پيامبر گرامي‌اش (صلي‌الله عليه و‌آله وسلم) هستند؛ آنها فراخوانان به دوستي و مهر و تسامح‌اند و كمترين كينه و نفرتي نسبت به پيروان ساير مذاهب اسلامي يا غيراسلامي ندارند؛ آنها با حكمت و اندرز نيكو، ديگران را به خداوند فرامي‌خوانند و در اين راه فرمان خداوند متعال در اين آيه كريمه را اجرا مي‌كنند: "ادْعُ إِلِي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ" (سوره النحل - آيه 125) (با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏اي] كه نيكوتر است مجادله نماي در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسي كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است.)
لذا در ميان آنان افراطي، منحرف يا تروريست نمي‌يابيم؛ آنها قلب تپنده اين امت و صاحبان انديشه ميانه و اهل تسامح و مهر و محبت هستند.
علماي اسلام پيش از هركس ديگري شايستگي سكانداري كشتي نجات امت را در اين زمانه دشوار كه همه ملل جهان در پي غارت و چپاول آن و چيره شدن بر عقيده و دينشان هستند، دارند؛ دشمنان امت چنين مي‌كنند زيرا مي‌دانند اين دين، باعث وحدت اين امت است و آنرا به ساحل نجات مي‌رساند.
"برنارد لويس" خاورشناس معاصر آمريكايي مي‌گويد:"ممكن است دولت اسلامي با اشغال نظامي سقوط كند يا زوال يابد ولي جامعه [اسلامي] در زندگي خود و چه بسا طي دهها سال و در معاملات و روابطي كه دارد، محكوم به قوانين و احكام اسلامي باقي خواهد ماند تا اينكه بالاخره دولتي جديد شكل گيرد؛ اين تجربه‌اي بود كه كشورهاي اسلامي كه براي دهها سال زير يوغ استعمار قرار داشتند، از سر گذراندند.
بنابراين علما و مراكز و مجامع [ديني] هستند كه شبهات تروريست‌ها و متعصبان و شبهات دشمنان خدا را دفع مي‌كنند و القاآت باطل ايشان را دور مي‌سازند؛ آنها گروه معتدل و رهنموني هستند كه بايد قدم پيش گذارند و فعاليت‌هاي تبليغي و روشنگرانه را برعهده گيرند؛ آنها اهل خدا و اهل رسول خدايند؛ اهل حقي هستند كه پاي‌بند كتاب خدا و سنت رسول‌خدا(صلي‌الله عليه و‌آله وسلم) مي‌باشند.
آنها حاملان حق و پاي‌بندان به آنچه سلف صالح ما (رضوان‌الله تعالي عليهم) بر آن بودند و دعوتگران بصيرت‌مدار به خدا و گوش بفرمان اوامر خداوند متعال و پيامبرگرامي او (صلوات‌الله و سلامه عليه) مي‌باشند.
موانع وحدت:
گفتيم كه جهان در سلطه قدرتمندان است و ضعيفان در آن ره بجايي نمي‌برند؛ اوضاع معاصر جهاني نيز ايجاب مي‌كند كه كشورهاي اسلامي هرچه زودتر صفوف خود را متحد و وحدت خود را تحقق بخشند و جملگي در صفي واحد در برابر نيروهاي جهاني دشمن - كه كاري جز غارت ثروت‌ها و مقدرات كشورهاي كوچك و ضعيف ندارند - ايستادگي كنند.
امت اسلامي بحمدالله داراي آنچنان امكانات و توانايي‌هايي است كه اگر متحد شود قدرت بزرگي را تشكيل مي‌دهد كه هرگز نمي‌توان آنرا ناديده گرفت ولي بايد ديد موانعي كه بر سر راه تحقق وحدت امت قرار دارند و بيداري اسلامي بايد بر آنها فايق آيد، كدامند؟
يكم: درگيري‌هاي فرقه‌اي و نژادي:
كه دشمنان از آن سوء‌استفاده مي‌كنند و آنرا در جهت افزايش تفرقه و تشتت مسلمانان و فتنه‌انگيزي و توطئه‌چيني بكار مي‌برند تا درگيري‌هاي نژادي و فرقه‌اي همچنان پابرجا باشد و برادران ديني و عقيدتي را همچنان به صورت پراكنده و متفرّق نگاه دارند.
دوم: نعره‌هاي قومي‌گرايي، تعصب‌هاي مذهبي، قومي، نژادي و قبيله‌اي:
دشمنان اسلام از ضعف و تفرقه و پراكندگي مسلمانان براي طرح ايده‌هايي در مورد شكل‌گيري كشورهاي كوچك ملي - كه همواره با يكديگر درگير اختلاف‌هاي مرزي، نژادي، قومي و فرقه‌اي باشند - بهره‌برداري كرده‌اند تا مگر استعمارگران ساده‌تر بتوانند به غارت ثروت‌ها و منابع آنها بپردازند.
وظيفه علماي بزرگوار و انديشمندان اين امت آنست كه بر همه انواع نژاد‌پرستي، تعصّب فايق آيند و فرهنگ برادري، محبّت و تسامح ميان همگان را به اعتبار اينكه به مصداق سخن پروردگارسبحان امت واحدي هستند، گسترش دهند؛ خداوند متعال مي‌گويد: "إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً" (سوره انبياء -92) (اين است امت‏شما كه امتي يگانه است.) و نيز: "كونوا عبادالله اخواناً" (بنده خدا! برادر يكديگر باشيد.)
اثرات متعصب مذهبي بر امّت:
1- تعصّب باعث تفرقه و پراكندگي امت و از ميان بردن وحدت آن مي‌گردد زيرا [پيروان] هر مذهب خود را برحق و ديگران را بر باطل مي‌پندارند و بسياري از پيروان مذاهب، اين گستاخي را بخرج داده و پيروان ديگر مذاهب و فرقه‌هاي اسلامي را به صرف مخالفت آنها با مذهب خود - حتي اگر اين اختلاف در فروع و نه اصول باشد - به گمراهي، فاسق بودن، بدعت‌گذار بودن و حتي تكفير متهم نمايند.
2- تعصّب منجر به جهل مي‌گردد زيرا كساني كه نسبت به مذهب معيني تعصّب مي‌ورزند در چارچوب همان مذهب باقي مي‌مانند و هرگز توان بحث و مطالعه ديدگاههاي ديگر را پيدا نمي‌كنند و همچنانكه امام شافعي (رضي‌الله عنه) گفته است: "جز جاهلان، تعصّب نمي‌ورزند."
3- كسي كه نسبت به نظر يا ديدگاه معيني تعصّب ورزد، نظر خود را امر مسلمي مي‌پندارد حتي اگر با كتاب خدا و سنت شريف نبوي، مخالفت داشته باشد؛ پيشوايان مذهب انسان هستند و انسانها همواره در معرض صواب و خطا مي‌باشند؛ خود پيشوايان مذاهب از پيروان خود خواسته‌اند تابع دليل و برهان باشند حتي اگر با نظر آنها همخواني نداشته باشد زيرا ديدگاه هر انساني قابل پذيرش يا ردّ است مگر[ديدگاههاي] پيامبراكرم(صلي‌الله عليه و‌آله وسلم)‌، بنابراين فرد متعصّب با پيشواي خود مخالفت مي‌كند، با كتاب خدا مخالفت مي‌كند و با سنت پيامبرخدا(صلي‌الله عليه و‌آله وصحبه وسلم) نيز مخالفت مي‌ورزد.
4- افراد متعصّب با مخالفان مذهبي خود بي‌ادبي مي‌كنند و كارشان بجايي مي‌رسد كه نسبت به پيشوايان مذاهب ديگر (رضوان‌الله تعالي عليهم) نيز اساء‌ادب مي‌كنند حال آنكه اين پيشوايان، همان سلف صالحي هستند كه احترام و بزرگداشت آنها واجب است ولي متعصّبان، زشت‌ترين الفاظ و بدترين ناسزاها و دشنام‌ها را متوجه اين بزرگان مي‌كنند و از اين نظر، بسيار خطرناكند؛ خداوندمتعال اين متعصبان را نكوهش كرده مي‌گويد: "إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَي‌الله ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ" (سوره انعام - 159) (كساني كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستي كارشان فقط با خداست آنگاه به آنچه انجام مي‏دادند آگاهشان خواهد كرد.)
سوم: دخالت بيگانگان:
چه به صورت اعزام نيروهاي مسلح - آنچنانكه در عراق و افغانستان صورت گرفت - يا به شكل سلطه فرهنگي و سياسي و اقتصادي، آنگونه كه در بسياري از كشورهاي اسلامي مطرح است.
امام خميني (رحمة‌الله عليه) مي‌فرمايد:"جنبش اسلامي از همان اول گرفتار يهوديان شد. آنها شروع كردند به فعاليت‌هاي مفسده‌جويانه خود براي تشويش اسلام و ايراد اتهام و بهتان عليه آن و اينكار تا به امروز هم ادامه دارد. سپس نوبت به گروههايي رسيد كه مي‌توان آنها را بدتر از شيطان و جنود ابليس دانست؛ همين نقش در فعاليت‌هاي استعماري - كه تاريخ آن به سيصدسال پيش مي‌رسد - هم بروز يافت و استعمارگران در جهان اسلام، گمشده خود را پيدا كردند.
آنها براي رسيدن به اهداف استعماري خود كوشيدند تا شرايط مناسبي را ايجاد كنند كه در آن فاتحه اسلام را بخوانند؛ آنها نمي‌خواستند مسلمانان را پس از بيرون كردن آنان از اسلام، مسيحي كنند چرا كه آنها به هيچكدام (نه به اسلام و نه به مسيحيت) ايمان ندارند بلكه دنبال سلطه و نفوذ خود هستند زيرا همواره ودر جريان جنگهاي صليبي متوجه شده‌‌اند بزرگترين مانعي كه آنها را از رسيدن به اهدافشان بازمي‌دارد و نقشه‌هايشان را نقش بر آب مي‌سازد، همان اسلام است با احكام و عقايد خودش و با ايماني كه مردم به آن دارند. به همين خاطر عليه آن اقدام كردند و خواستند به آن ضربه بزنند.
مبشران و مبلغان مسيحي و شرق‌شناسان و نيز رسانه‌هاي گروهي هم با آنها [با استعمارگران] همكاري كردند؛ همگي آنها در خدمت كشورهاي استعماري هستند براي آنكه حقايق اسلام را چنان تحريف كنند كه بسياري از مردم و بويژه روشنفكران از اسلام دور شوند و راه به آن نبرند."
سپس مي‌فرمايد:"هدف استعمارگران از اينكار خاموش ساختن اسلام و زدودن جنبه انقلابي و پويايي آن بود تا مسلمانان هرگز براي آزادي خود و در جهت اجراي احكام دين خود و نيز تأسيس حكومتي كه سعادت آنها را در پرتو زندگي شرافتمندانه‌اي تضمين كند، فكر نكنند و نكوشند."11
آنها مي‌خواستند كشورهاي اسلامي را از دين خودشان دور سازند؛ مي‌خواستند آنها را از يكديگر دور كنند و ميان آنها فاصله اندازند و نسبت به يكديگر كينه و نفرت و فتنه‌انگيزي و اختلاف و تفرقه داشته باشند. آنها مي‌خواهند جنگ در كشورهاي اسلامي همواره فروزان باشد تا ضعيف و ناتوان باقي بمانند و در جنگ با يكديگر باشند و نسبت به همديگر دشمني بورزند و برادر با برادر قطع رابطه كند و دشمنان بتوانند از ثروت‌ها و منابع آنها بهره‌برداري كنند و امكاناتشان را به يغما برند و اگر توانستند سرزمين‌هاي آنانرا اشغال نمايند.
مي‌خواهند سلطه استكبار و استعمار جهاني بر اين كشورها ادامه داشته باشد و آنها دست بالا و سلطه كامل را بر سرنوشت و مقدرات كشورهاي اسلامي و مسلمانان داشته باشند.
در همين راستاست كه "ريچارد نيكسون" رئيس‌جمهور اسبق آمريكا در كتاب خود "فرصت پيش‌آمده" (به معناي فرصتي كه براي از ميان بردن اسلام وجود داشت) و در سال 1991م. منتشر شد، مي‌نويسد: "هدف آمريكا از سلطه بر كشورهاي اسلامي - كه نيكسون از آنها ياد كرده است - تأمين تداوم صدور نفت به سود اين كشور و كشورهاي دوست و هم‌پيماناني است كه صنايع آنها امكان زندگي بدون نفت را ندارند و نيز تضمين بقاي اسراييل است؛ او مي‌افزايد: به رغم عدم وجود پيمان‌نامه يا موافقت‌نامه دفاع مشترك با اسراييل، آمريكا نسبت به موجوديت اسراييل تعهّد اخلاقي دارد."
از جمله آنچه تأكيد مي‌كند اين سياست عمومي ايالات متحد آمريكا را تشكيل مي‌دهد، اظهارات رئيس‌جمهور كنوني آمريكا "باراك اوباما" است كه گفته است: از جمله اهداف آنها، حفظ و پاسداري از امنيت و موجوديت اسراييل است.
بنابراين ايالات متحده در حال حاضر وارث استعمار جهاني است و در پراكندگي و تفرقه و عقب‌ماندگي مسلمانان ذينفع است چون در پي سلطه بر كشورهاي اسلامي و سرنوشت آنهاست چون مي‌خواهد از منابع طبيعي و مواد خام آنها در صنايع خودش استفاده كند و مي‌خواهد به عنوان بازار بسيار داغي براي تجارت و توليداتش از آنها بهره‌برداري نمايد.
كشورهاي استعماري و استكبار جهاني به رهبري ايالات متحده آمريكا و اسراييل بسيار مايلند كه اين اختلاف‌ها و چنددستگي‌ها و تعصب‌هاي مذهبي و نعره‌هاي فرقه‌اي و نژادي موجود باقي بماند و بيش از پيش امت را از هم بگسلد؛ ضعيف و پراكنده ماندن امت اسلامي و درگيري آن با اختلاف‌ها و جنگ‌هاي داخلي و پراكنده و متفرق از نعره‌هاي فرقه‌اي و نژادي، يكي از اهداف اساسي دشمنان امت است، آنها تمامي كين و نفرت خود را نثار اسلام و مسلمانان مي‌سازند تا كشورهاي آنها همچنان در عقب‌ماندگي و ضعف بماند.
از تازه‌ترين نقشه‌هاي دشمنان در جهت متفرق و پراكنده ساختن كشورهاي اسلامي، پرده گرفتن اسراييل در تاريخ 10/9/2011م. از نقشه‌هاي شومي است كه براي انتقام از تركيه طرح‌ريزي كرده‌است. براساس اين نقشه، كردها و ارامنه مورد حمايت قرار مي‌گيرند و به لحاظ مادي و نظامي به منظور تشويق آنها به جداشدن از تركيه و تشكيل دولت‌هاي مستقل، به آنها كمك مي‌شود.
روزنامه اسراييلي "يديعوت آهارنوت" از اين نقشه‌اي كه "ليبرمان" وزيرخارجه اسراييل عليه تركيه طراحي كرده خبر داد. براساس اين برنامه با اقليت كردها به منظور تأسيس دولت مستقلي در شرق تركيه همكاري تنگاتنگي شده و با رهبران جدايي‌طلب كرد به منظور اعطاي كمكهاي مادي و نظامي - اعم از اسلحه و آموزش - ديدارهايي صورت گرفته است.
اين نقشه همچنين شامل همكاري لابي صهيونيستي با لابي ارمني در كنگره آمريكا براي همكاري در جهت تقسيم تركيه و تضعيف آن، مي‌گردد.
از ديگر نقشه‌هاي اسراييل، اعلام تهديدهاي مكرّر در ويران ساختن سدّ المعالي در مصر به منظور غرق كردن زمين‌هاي كشاورزي شامل ساكنان، گياهان و جانوران آنجا و اتلاف زمين‌هاي كشاورزي و نابود كردن زندگي در اين منطقه و به عبارت ويراني تمام عيار آن منطقه است.
همين برانگيختن نعره‌هاي فرقه‌اي و نژادي ميان ساكنان استان "النوبة" در جنوب مصر و تشويق ايشان به جدايي از دولت مركزي و تشكيل دولت مستقلي براي آنها در جنوب مصر و نيز همكاري كشورهاي استكباري و استعمار جهاني با اسراييل و صهيونيسم جهاني و برخي دشمنان خارجي به منظور شعله‌ور ساختن فتنه‌هاي مذهبي ميان مسلمانان و قطبي‌ها و تشويق اينان به مطالبه دولت مستقلي براي خود در جنوب.
اينها همه علاوه بر تمامي توطئه‌ها و نقشه‌هاي صهيونيستي و امپرياليستي در سودان، لبنان، افغانستان، پاكستان و جاهاي ديگر از كشورهاي جهان اسلام در همين راستاست.
در همين زمينه سازمانها و محافل دشمن مي‌كوشند تا تمامي كشورهاي منطقه را تجزيه كنند و آنها را به كشورهاي كوچك و ضعيفي تقسيم سازند كه توان دفاع از خود را نداشته باشند تا به عنوان لقمه چرب و نرم و آماده‌اي، وارد دهان استعمار آمريكايي و اسراييلي گردند. اين همان چيزي است كه دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا و اسراييل نيز به تبليغ و ترويج آن مي‌پردازند. در همين رابطه، سرگرد "اهارون رئيفي فركش" رئيس اسبق شعبه اطلاعات نظامي اسراييل در كنفرانسي كه در مركز "هرتسليا" برگزار شد، در اين خصوص سخن گفت و يادآور شد كه خاورميانه در آينده شاهد نقشه كاملاً جديدي شبيه نقشه اروپا خواهد بود و شامل منطقه متفرقي مشتمل بر سي كشور خواهد شد؛ او گفت: تحولات آينده‌اي كه منطقه دستخوش آن مي‌شود بر اثر جنگ داخلي و بدون كمترين هزينه نظامي براي اسراييل است و كشورهاي منطقه را به كشورهاي كوچكتري تقسيم خواهد كرد.
از سوي ديگر ايالات متحده آمريكا و اسراييل مي‌كوشند از يك سو كشورهاي اروپايي را عليه ايران بسيج كنند و آنها را به جنگ و تحريم اقتصادي و تهديد به ويران ساختن مؤسسات و مراكز اتمي، تشويق نمايند و از سوي ديگر كشورهاي عربي مسلمان را نيز به دشمني عليه ايران برانگيزند و بكوشند از راه هراساندن آنها از نيروي فزاينده ايران و طرح امكان چيرگي اين كشور بر منطقه، آنها را در كنار دشمنان امت اسلامي، قرار دهند.
اين فراخوان جنايت‌آميز و شرربار هرگز به سود كشورهاي عربي نيست بلكه به نفع آمريكا و كشورهاي استعماري غربي و اسراييل است زيرا آمريكا هرگز خير و صلاح اعراب و مسلمانان را نمي‌خواهد؛ اين كشور بدنبال منافع و مصالح خود و هم‌پيمانان خود از جمله صهيونيستها و غربي‌هاست.
از آنچه گفته شد به اين نتيجه مي‌رسيم كه امت اسلامي با چالش‌هاي بزرگي روبروست كه مي‌توان آنها را به اين شرح، برشمرد:
1- تعصّب‌هاي مذهبي كه منجر به تكفير برادران مسلمان از سوي پيروان برخي مذاهب و به نوبه خود به تفرقه و پراكندگي و آسيب رساندن به وحدت امت، منجر مي‌گردد.
2- نعره‌هاي فرقه‌اي.
3- تبعيض‌هاي نژادي و قبيله‌اي.
4- نيروهاي استعمار و استكبار جهاني و رويارويي با توطئه‌ها و دسيسه‌چيني‌ها در جهت هراس‌افكني ميان كشورهاي اسلامي و كوشش براي دور ساختن آنها از يكديگر با انتشار شايعات و اخبار غرض‌آلود.
5- تفرقه و پراكندگي و تشتتي كه امت اسلامي گرفتار آن شده و با توطئه‌هاي استعماري و برنامه‌هاي فتنه‌جويانه، تحقق وحدت آنرا به تأخير انداخته است؛ امت ما براي رويارويي با اين چالش‌ها، راهي جز وحدت ندارد.
وحدت اسلامي كه غائله دشمنان، استعمارگران، متعصبان، مسيحي‌ها و تكفيري‌ها و... را دفع مي‌كند و نقطه پاياني بر آنها مي‌گذارد زيرا خداوند متعال خود در قرآن كريم گفته است:"إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ" (سوره انبياء -92) (اين است امت‏شما كه امتي يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.) و نيز: "وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ‌الله جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ" (سوره آل‌عمران -103)(و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.)
عزّت و توانمندي امّت در وحدت آنست.
ما در جامعه‌اي جهاني زندگي مي‌كنيم كه كشورهاي بزرگ و تجمع‌ها و اتحاديه‌هايي كه در آنها شماري از كشورها قدرت اقتصادي و نظامي مؤثر جامعه بين‌المللي را تشكيل مي‌دهند، زندگي مي‌كنيم و در آن جايي براي كشورهاي كوچك و ضعيف وجود ندارد.
بنابراين وحدت امت اسلامي، كشورهاي آنرا در جامعه بين‌المللي به صورت نيروي مؤثر و فعّالي درمي‌آورد كه در ميان قدرتهاي بزرگ و مجموعه‌هاي بين‌المللي، از جايگاه برجسته‌اي برخوردار است و اين همان چيزي است كه استكبار جهاني و استعمارگران و تمامي دشمنان داخلي و خارجي اسلام از آن هراس دارند.
در نتيجه امت ما وظيفه دارد ثابت كند كه همانگونه كه پروردگار جهانيان در كتاب خود توصيف كرده است. ["كنتم خير امة اخرجت للناس"] بهترين امتي باشد كه بر روي كره خاكي وجود دارد.
امروزه در صحنه اسلامي شرايط جديدي فراهم آمده كه آميخته‌اي از آگاهي، چالش‌پذيري و تجربيات گرانباري است كه نويد آينده اسلامي بسيار درخشاني مي‌دهد؛ ملتهاي اسلامي اكنون احساس مي‌كنند نزديكي بيشتري با يكديگر دارند و از تفرقه و پراكندگي - كه استعمار بر آنان تحميل كرده است - فاصله بيشتري مي‌گيرند و ضعف و سستي و عقب‌ماندگي را كه براي ساليان دراز آنها را از يكديگر دور ساخته بود - به كناري مي‌زنند.
بيداري اسلامي و وحدت:
ما نيازمند بيداري و هشياري اسلامي آگاهانه‌اي هستيم كه از همه جنبه‌هاي سازنده استفاده كند و موارد منفي را دور سازد و مجد و عظمت و عزت را به امت اسلامي بازگرداند و آسيب‌هايي را كه دشمنان داخلي و خارجي به آن وارد آورده‌اند، دفع كند.
بيداري اسلامي مطلوب - كه نشانه‌ها و آثار آن در انقلاب‌هاي شكوهمند اسلامي اخير [در بهار عربي] ظاهر شده است - زمينه‌ساز وحدت اسلامي همه‌جانبه‌اي است12.
لذا وظيفه اين امت در سطح گروهها و جماعت‌ها و افراد، آنست كه به ياري اين بيداري بشتابند و در جهت ردّ خشونت و تعصّب و فرقه‌گرايي بكوشند تا امّت به جايگاه و اوضاع درست وشايسته خويش بازگردد و ديني بركنار از هرگونه افراط‌گرايي داشته باشد تا به حق به عنوان "خير امة اخرجت للناس" و آنگونه كه خداوند متعال آنرا در اين آيه توصيف كرده است مطرح گردد: "كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ" (سوره آل‌عمران‌- 110) (شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده‏ايد به كار پسنديده فرمان مي‏دهيد و از كار ناپسند بازمي‏داريد و به خدا ايمان داريد.)
از جمله موارد نهي از منكر، مبارزه با گروههاي منحرفي است كه داراي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن