محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827761722
ناگفتههايي از تدابير رهبري در 22 سال اخير
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: ناگفتههايي از تدابير رهبري در 22 سال اخير
دستيار و مشاور عالي فرمانده كل قوا به تشريح برخي ناگفته ها از تدابير مقام معظم رهبري در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلي و بين المللي طي 22 سال اخير پرداخت.
سردار سرلشكر سيد يحيي صفوي دستيار و مشاور عالي فرمانده كل قوا و فرمانده سابق كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در گفتگويي تفصيلي با خبرگزاري فارس، به تشريح برخي ناگفته ها از تدابير مقام معظم رهبري در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلي و بينالمللي در 22 سال گذشته مانند حمله عراق به كويت، 11 سپتامبر، برخورد با طالبان و نيز فتنههاي داخلي مانند حوادث فتنه 18 تير 78 پرداخت كه متن كامل اين گفتگو به شرح زير است:
شاخصه هاي انقلاب اسلامي ايران را در مقايسه با ساير انقلاب هاي بزرگ جهان، چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در مقياس با انقلاب هاي جهاني مثل انقلاب كبير فرانسه، انقلاب اكتبر روسيه، انقلاب 1949 ميلادي چين، انقلاب 1952 ميلادي كوبا انقلاب اسلامي شكوهمند ايران را بايد بزرگترين انقلاب جهاني ناميد.
انقلاب هاي بزرگ جهان در سه موضوع با انقلاب اسلامي ملت ايران قابل قياس نيستند، انقلاب هاي بزرگ سه ركن دارند كه ركن اول مردم هستند، ركن دوم ايدئولوژي و ركن سوم رهبري.
مردمي كه از وضع موجود خودشان ناراضي هستند و براي رسيدن به وضع بهتر دست به يك ريسك بزرگي به نام انقلاب مي زنند، اينكه در انقلاب ها چه اقشار و درصدي از مردم به انقلاب مي پيوندند اين شاخصه بزرگي است مثلا انقلاب كبير فرانسه را بيشتر بورژواها شروع كردند يا انقلاب روسيه را بيشتر طبقات كارگري بودند يا انقلاب چين بيشتر طبقات كشاورزي بودند يا انقلاب كوبا بيشتر قشرهاي دانشجويي بودند.
در انقلاب اسلامي ايران مي توان گفت تمام اقشار مردم از روستايي و كشاورز، دانشجو، دانش آموز، روحانيون، روشن فكران در اين انقلاب مشاركت داشتند و درصد مشاركت مردم در انقلاب اسلامي قابل قياس با هيچيك از انقلاب هاي ديگر نيست.
چهار چوب انقلاب ما برخاسته از قرآن، سنت و سيرت نبوي و علوي بود.
در انقلاب روسيه لنين كه رهبر انقلاب بود و آن را به پيروزي رساند، نفر بعدي استالين، براي تثبيت خودش يك ميليون نفر از انقلابيون را كشت چون ايدئولوژي آنها مفهوم روشني نداشت و سرانجام آن را هم ديديد.
رهبري انقلاب نقش مهمي هم در تبيين ايدئولوژي انقلاب و هم در به صحنه آوردن انقلاب.
امام بزرگوار ما با حداقل خسارت انقلاب را به پيروزي رساند و تعداد شهداي قبل از انقلاب بسيار كمتر از شهداي بعد از انقلاب هستند.
هم اكنون در انقلاب هايي كه در كشورهاي اسلامي شمال آفريقا صورت مي گيرد مهمترين نقصي كه آنها دارند بخش رهبري انقلاب است.
نقش رهبري در مديريت چالش ها و تهديدات انقلاب اسلامي، نقش رهبري در پيروزي، تدام، حفظ و گسترش انقلاب نقش بسيار مهمي است.
امام بزرگوارمان در پيروزي انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس چه رسالت بزرگي را به ثمر رساندند و هم اكنون كه 22 سال مقام معظم رهبري بعد از امام اين انقلاب را مديريت و رهبري مي كنند نقش رهبري فعليمان كمتر بيان شده است.
دشمنان ما فكر مي كردند كه بعد از امام انقلاب دچار سكون يا انحراف و يا تضعيف خواهد شد ولي با عنايات خداوند متعال و توجهات حضرت مهدي (عج) بود كه خبرگان رهبري حضرت آقا را به عنوان رهبر انقلاب به مردم معرفي كردند و انصافا مردم همان عهد و پيماني را كه با خدا و رسولش و امام راحل بسته بودند با حضرت آقا تجديد بيعت كردند و ايستادند.
به نظر شما نقش رهبري مقام معظم رهبري در حوادث و بحران هاي منطقه اي را چگونه مي توان ارزيابي كرد؟
در طول سال هاي بعد از انقلاب، كشور ما با بحران ها مختلفي رو به رو شده است.
اين بحران ها در 10 سال اول پيروزي انقلاب نماي بيروني واضح و روشني داشتند به اين معني كه دشنان خارجي و يا ضد انقلاب داخلي با حمله نظامي و يا مبارزه مسلحانه در پي از پاي در آوردن نظام جمهوري اسلامي بودند، اما بعد از پايان جنگ تحميلي و به عبارتي از ابتداي دوره رهبري آيت الله امام خامنه اي، جنس اين تهدايدات عوض شد. ما در طول 22 سال رهبري ايشان، حمله نظامي و يا جنگ مسلحانه داخلي را همچون سال هاي ابتدايي انقلاب نداشته ايم اما كشور ما در اين سال ها بحران هايي را پشت سرگذاشته است كه علي رغم نداشتن نمود بيروني در جامعه، از نظر تهديدات امنيتي در رديف حوادث سال هاي نخستين پيروزي انقلاب بوده اند.
شما به عنوان استاد دانشگاه و كارشناس امنيتي و نظامي، مديريت رهبر معظم انقلاب در طول سال هاي رهبريشان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در اين بيست و دو سالي كه بعد از رحلت حضرت امام(ره)، رهبري مسلمين جهان را حضرت آيتالله العظمي خامنهاي بر عهده داشتهاند، مديريت و رهبري ايشان را ميتوان در دو بخش مورد بررسي قرار داد: بخش خارجي و بخش داخلي.
در بررسي مديريت و رهبري ايشان در بخش خارجي، ميتوان به چند مسئله اشاره كرد.
اشغال كويت توسط عراق در سال 1990 و چگونگي خروج عراق از كويت در سال 1991 ميلادي، حمله نظامي آمريكا به افغانستان بعد از واقعه سال 2001، حمله نظاميان آمريكا به عراق در سال 2003 ميلادي، حمله نظامي رژيم صهيونيستي به لبنان و حمله نظامي رژيم صهيونيستي به نوار غزه.
در بخش داخلي نيز سه محور عمده در مديريت و رهبري ايشان قابل توجه است.
مديريت عمومي كشور آن هم بعد از اتمام جنگ و بعد از رحلت حضرت امام(ره) كه اداره كشور كار بسيار مشكلي بود و دولتهاي مختلفي كه روي كار آمدند، گرايشهاي مختلفي داشتند، مديريت و فرماندهي نيروهاي مسلح (ممانعت از ادغام ارتش و سپاه و تشكيل ستاد كل نيروهاي مسلح) و مديريت فتنه ها (18 تير 78 و فتنه انتخابات 88).
بعد از رحلت حضرت امام(ره) در 14 خرداد سال 68 انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي به رهبري انقلاب اسلامي توسط مجلس خبرگان، يكي از تفضلات خداوند متعال و يكي از عنايات خاص حضرت مهدي (عج) براي ملت ما و براي ملتهاي اسلامي جهان بود چرا كه دشمنان بزرگ ما در خارج (آمريكاييها، صهيونستها، انگليسيها) اينگونه مطرح ميكردند كه بعد از حضرت امام(ره)، اوضاع ايران بهم خواهد خورد و اين نقش كاريزماتيكي حضرت امام(ره) بوده كه تا به حال اين انقلاب را حفظ كرده است و هيچكسي را نميشود جايگزين ايشان كرد.
امروز پس از گذشت 22 سال از رحلت حضرت امام(ره) شاهد هستيم كه مقام معظم رهبري، به عنوان رهبر مقتدر مسلمانان جهان در صحنههاي بينالمللي، در صحنه منطقهاي و در صحنههاي داخلي كشور با ادامه دادن همان سياست نوراني حضرت امام(ره) و همان روحيه عدالت محوري ايشان، با همان تدبير، خردمندي، دورانديشي، قاطعيت و مديريت، به هدايت و رهبري انقلاب اسلامي پرداختهاند.
همانگونه كه حضرت امام(ره) فرمودند "ولايت فقيه يك هديه الهي براي ملت ما است" من به عنوان كسي كه 32 سال است در اين كشور نقش مديريتي داشتهام و مسائل كشور را از نزديك دنبال ميكنم، ولايت فقيه را حقيقتا يك هديه خداوند متعال و حضرت بقيهالله ميدانم.
براي نمونه من به بيان برخي از مسائل خارجي در رابطه با انقلاب اسلامي و مديريت و رهبري ايشان و برخي از مسائل داخلي ميپردازم.
حمله نظامي عراق به كويت و اشغال كامل كويت در كمتر از هشت ساعت صورت گرفت.
در سال 1990 عراقيها ساعت 5 صبح از مرز صفوان به كويت حمله كردند و قبل از ظهر دولت و ارتش كويت كاملاً ساقط شد و عراق، كويت را بخشي از استان بصره اعلام كرد.
در اينجا لازم ميدانم يك سند تاريخي شوراي عالي دفاع را براي اولين بار مطرح كنم كه نشان از دورانديشي و درايت حضرت آقا دارد.
در سال 59 كه عراق به ايران حمله كرد، كويت كمكهاي زيادي به عراق ميكرد. همان سال 59 و سال 60 كويت يك ميليارد دلار پول براي جنگ با ما به عراق داد.
در جلسه شوراي عالي دفاع آن زمان كه حضرت آقا نماينده حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع بودند مطرح شد كه ما با كويت برخورد بكنيم يا نه؟ و اصلاً موضع ما در قبال كويت چه باشد؟
حضرت آقا در آن زمان اينگونه موضع گرفتند كه ما الان نبايد ميدان جنگ را وسيع كنيم و علاوه بر عراق بخواهيم با كويت هم درگير شويم.
از طرف ديگر عراق نسبت به كويت ادعاي سرزميني دارد و ممكن است كه اين عراق يك روزي به سراغ كويت هم برود.
اين صحبت را حضرت آقا سال 59 - 60 بيان كردند؛ يعني زماني كه هنوز يك سال از جنگ نگذشته بود و اين بينش را هم هيچكدام از اعضاي شوراي عالي دفاع آن زمان نداشتند كه مثلاً عراق نسبت به كويت ادعاي سرزميني دارد و يا اينكه ما نبايد ميدان جنگ را ما گسترش ندهيم.
به هر حال يك ماه قبل از حمله نظامي عراق به كويت، توسط فرمانده كل سپاه پاسداران يك گزارش رسمي خدمت حضرت آقا ارسال شد، مبني بر اينكه تجمعي حدود 12 لشكر از عراق حد فاصل بصره تا منطقه فاو در حقيقت در جنوب بصره ـ تجمع كردهاند و اينها يا ميخواهند مجدداً به ايران حمله كنند و يا اينكه قصدشان حمله به كويت است؛ پيشنهاداتي هم داده شد.
آن زمان من قائم مقام فرمانده كل سپاه بودم. مباحثي هم در شوراي عالي امنيت ملي صورت پذيرفت.
در آن زمان حضرت آيتالله خامنهاي، رهبري و فرمانده كل قوا و آقاي هاشمي، رئيس جمهور بودند. با مصوباتي كه شوراي عالي امنيت ملي داشت، راهكارهاي ما براي مواجهه با اين بحران مشخص بود و ايران اولين كشوري بود كه موضع شفاف و روشن سياست خارجياش را بيان كرد و خودش را آماده كرد كه در اين صحنه بينالمللي و منطقهاي چگونه عمل كند.
در آن زمان مقام معظم رهبري چندين بار حملات نظامي عراق و اشغال كويت را محكوم كردند
اين دستور العمل مصوبه شوراي عالي امنيت ملي بود؟
اين مباحث با آن نامهاي كه سپاه براي حضرت آقا نوشته بود، مطرح شد. حضرت آقا موضوع را به شوراي عالي امنيت ملي محول كردند و در چند جلسه شورا اين مسئله مطرح شد كه اگر عراق به كويت حمله بكند ما چه در رابطه با عراق و چه در رابطه با مسائلي كه بعداً پيش ميآمد و ما پيش بيني كرده بوديم، چگونه موضع بگيريم.
در آن زمان در مورد موضع ايران در قبال صدام و حمله او به كويت و پس از آن حمله آمريكا به عراق در سال 1991 ميلادي، در داخل كشور يك نوع تفاوتها و برداشتهاي مختلفي حاكم بود و عده اي معتقد به همراهي با صدام و حمايت از وي بودند و حتي در تريبون مجلس مطالبي گفته مي شود و بر حمايت از وي در جريان جنگ با آمريكا تاكيد مي كردند.
اما با تدبير مقام معظم رهبري ايران هم حمله آمريكا به عراق را محكوم كرد و هم از رژيم صدام حمايت نكرد.
البته گذشت زمان صحت تحليل آيت الله خامنه اي را اثبات كرد و از چهره صدام پرده برداشت.
به خاطر دارم كه آمريكاييها در بيرون كردن عراق از كويت تا يك جايي پيش رفتند.
مردم عراق هم با توجه به تضعيف ارتش عراق، انقلاب كردند كه به خصوص در نواحي جنوبي عراق به انتفاضه شعبانيه مشهور شد.
وقتي كه آمريكاييهاي متوجه قيام مردم عراق شدند، ناگهان حمله نظامي خود به ارتش عراق را متوقف كردند چرا كه در آن زمان نميخواستند صدام را سرنگون كنند.
فكر ميكردند كه اين قيام مردم عراق به نفع ايران تمام خواهد شد؛ بنابراين وسط كار از بمباران و ادامه انهدام ارتش عراق منصرف شدند.
در همان زمان عراقيها فرصت پيدا كردند كه اكثر شهرهاي عراق كه از دست رژيم خارج شده بود، مثل بصره و العماره را مجدداً با يك سركوب بسيار وحشتناك از انقلابيون پس بگيرند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، كه پيش از اين حمله عراق به كويت و اشغال كويت را محكوم كرده بودند، در پي هتك حرمت شهرهاي كربلا و نجف و كشتار شيعيان جنوب عراق، پيامي منتشر كردند و به مناسبت اين جنايت عزاي عمومي اعلام كردند.
به نظر من موضع جمهوري اسلامي در جريان جنگ دوم خليج فارس با درايت رهبري، بهترين مواضع در مقياس منطقه اي و جهاني بود.
مسأله بعد، حادثه يازده سپتامبر 2001 است. بعد از انتشار خبر اين حادثه، من خدمت حضرت آقا رسيدم و عرض كردم كه اين حادثه را چگونه ارزيابي كنيم و ما چه بايد بكنيم؟
حضرت آقا مطالبي را به اين مضموم فرمودند اين حادثه يك حادثهاي مشكوك است كه احتمال اينكه سران آمريكا و سران موساد پشت اين حادثه باشند وجود دارد ولي سپاه بايستي آمادگيهاي لازم را داشته باشد.
آن زمان يعني سال2001 آقا درباره اين حادثه فرمودند: "اين احتمال هست كه خود سازمان موساد اسرائيل و سازمان CIA پشت سر اين حادثه باشند." اين تحليل آن زمان حضرت آقا بود.
در اثر اين حادثه تاكتيكي، آمريكاييها يك استراتژي را رقم زدند و آن استراتژي، حضور نظامي ، تسلط بر منابع نفتي منطقه خليج فارس و حمله نظامي به افغانستان و عراق بود.
از نظر ما نظاميها همان زمان، حلقه سوم را ايران در نظر گرفته بودند. يعني ميگفتند اول به افغانستان حمله بكنيم؛ دوم به عراق و سوم به ايران.
در كتابي كه اخيراً به عنوان كتاب "خاطرات آقاي جورج بوش" در آمريكا منتشر شده، جورج بوش اذعان ميكند كه حمله نظامي به ايران هم در دستور كار ما بود.
حال سؤال اينجاست كه چه عواملي باعث شد كه اينها بعد از حمله به عراق و افغانستان به ايران حمله نظامي نكنند؟
قطعا تدابير و مواضع قاطعانه مقام معظم رهبري و سياست هاي شوراي عالي امنيت ملي و آمادگي نيروهاي مسلح ايران و مشكلاتي كه آمريكايي ها در عراق و افغانستان با آن مواجه شدند مانع حمله نظامي به ايران شد.
بعد از حادثه 11 سپتامبر، بزرگترين لشكركشي آمريكا بعد از جنگ جهاني دوم در مقياس جهاني در اين دو جنگ اتفاق افتاد.
عراق روزانه حدود دو هزار بار هدف موشك و بمباران هوايي قرار ميگرفت.
آمريكاييها حدود دويست و پنجاه تا سيصد هزار نيرو را براي حمله به افغانستان و عراق به منطقه آوردند.
از لحاظ تجهيزات و ادوات نظامي، پيشرفتهترين تسليحات و بالاترين ناوگان دريايي و هوايي خود را وارد ميدان كردند.
سه تا چهار فروند ناو هواپيمابر كه هر كدام حامل هفتاد تا هفتاد و سه فروند هواپيما و همچنين ناوهاي موشك انداز كه بعضاً هر يك مجهز به بيش از چهار صد موشك كروز بودند را به منطقه آوردند.
در اينجا لازم ميدانم كمي به عقب برگرديم، طالبان چند سال بود كه در افغانستان به قدرت رسيده بودند و در رابطه با شيعيان افغانستان و حتي در رابطه با ايران بسيار خشن و بيمنطق و با يك ديد متعصبانه و با يك برداشت غلط از اسلام عمل مي كردند؛ حتي سيزده نفر از ديپلماتهاي ما از جمله شهيد بزرگوار ناصري را به شهادت رساندند.
وقتي كه طالبان اين سيزده نفر ديپلمات را به شهادت رساند، حضرت آقا در مشهد بودند و من همان جا خدمت ايشان رسيدم.
آن موقع من فرمانده كل سپاه بودم. ما ظرف 48 ساعت دو لشگر را از طريق هواپيما در مرز تايباد پياده كرديم. يك نقشه عملياتي را طراحي كرده و خدمت حضرت آقا بردم كه از حضرت آقا اجازه بگيرم كه ما با چند لشگر تا منطقه هرات پيشروي كنيم. (هرات حدوداً صدوسي كيلومتر با مرز ما فاصله دارد.) گفتم: "اجازه بدهيد ما براي تنبيه طالبان با چند لشگر برويم تا هرات اينها را قلع و قمع بكنيم و گوشمالي بدهيم، منهدم بكنيم و برگرديم."
حضرت آقا با اين طرح مخافت كردند و فرمودند: "اولا طالبان وارد سرزمين ما نشدهاند و به داخل كشور ما تجاوز نكردهاند؛ ورود ايران به سرزمين افغانستان ممكن است كه ديگران را به واكنش بيندازد."
در ادامه فرمودند: "حالا سيزده نفر شهيد شدند و شما ميرويد كه انتقام آنها را بگيريد ولي در اين لشگركشي هم ممكن است تعدادي بيشتر از سيزده نفر از شما شهيد بشوند يعني اينجور نيست كه فقط شما از آنها بكشيد."
من اجازه خواستم كه طرح ديگري را ببريم و همين كار را هم كردم كه طرحي را برديم كه اين پاسگاههاي مرزي طالبان را در يك زمان كوتاه، اول با توپخانه و خمپاره بزنيم، بعد هم برويم پاسگاهها را با لودر و بولدوزر منهدم كنيم؛ كه حضرت آقا با اين طرح موافقت فرمودند.
آن كسي هم كه فرماندهي اين عمليات را بر عهده گرفت "سردار شهيد نورعلي شوشتري" فرمانده سپاه مشهد و فرمانده لشكر خراسان بود.
عمليات با موفقيت كامل انجام شد و يك قدرتنمايي را آن زمان به طالبان نشان داديم. طالبان بعد از آن به شدت وحشت كردند و براي ما پيغام فرستادند كه ما غلط كرديم و ديگر متعرض ايران و ايراني ها نخواهيم شد.
به هر جهت در زمان حمله آمريكاييها و ورودشان به افغانستان با اينكه طالبان با ديپلمات هاي ايراني برخورد بسيار خشني كرده بود، رهبر معظم انقلاب اسلامي، حمله نظامي آمريكا به افغانستان را محكوم كردند و مواضع بسيار قاطع و روشني را به نفع مردم افغان ـ به عنوان يك ملت مسلمان و به عنوان يك كشور اسلامي ـ اتخاذ كردند.
ما در يك مرحلهاي در چارچوب مسائل بينالمللي همكاريهاي بسيار مؤثري جهت تشكيل يك دولت مردمي در افغانستان، با كشورهاي اروپايي و حتي آمريكا كرديم.
در حقيقت مساعدت جدي از طرف ايران به اروپاييها و آمريكاييها در رابطه با ايجاد ثبات و امنيت در دولت افغانستان صورت پذيرفت وليكن آمريكاييها هيچ امتيازي را به دولت ايران ندادند. يعني ما امتياز داديم ولي امتيازي گرفته نشد.
همانطور كه در جريان حمله آمريكا به عراق در سال 1991 افرادي بودند كه تمايل به ورود ايران در جنگ داشتند، در مسأله حمله نظامي آمريكا به عراق در سال 2003 هم چنين نظرات و مواضعي مطرح ميشد.
مصوبات جلسات شوراي عالي امنيت ملي ـ كه در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي بود ـ بعضاً با نظرات مستقيم حضرت آقا اصلاح ميشد و يا جهت اصلاح به شورا برگشت داده ميشد.
آمريكاييها اولاً تصورشان اين بود كه ظرف حداكثر يكسال وضعيت عراق و صدام را تمام بكنند و يك دولت سكولار، يك دولتي كه هيچ مبناي ديني نداشته و متخاصم و دشمن با ايران باشد روي كار بياورند و ثانيا به دنبال اين بودند كه عراق را به كشور پيشرفتهاي كه الگوي ديگر كشورها در طرح خاورميانه بزرگ آنها باشد، تبديل كنند. آمريكاييها ميخواستند با طرح دولتسازي جديد، تغيير و تحولات را از عراق شروع كنند.
آنها براي اجراي اين طرح 3 مشخصه داشتند. ميگفتند يك دولتي كه امنيت داشته باشد، پيشرفت و آباداني داشته باشد و مظهر دموكراسي و حقوق بشر باشد.
آنها يك زمان كوتاهي هم براي تحقق اين هدف در نظر گرفته بودند. تدابير مقام معظم رهبري و سياستهاي جمهوري اسلامي ايران و همچنين مواضع حضرت آيتالله العظمي سيستاني، ساير مراجع و مجاهدان عراق باعث شد تا يك قانون اساسي نسبتاً اسلامي كه مثلا يكي از بندهايش اين بود كه هيچ قانوني كه مغاير با اسلام باشد نبايد تصويب شود، يك مجلس مردمي، يك نخست وزير شيعه و يك رئيس جمهوري كه منطبق با خواست آمريكاييها نبود، روي كار بيايند.
در حقيقت من اين را مي توانم بگويم كه ايران برنده اصلي صحنه عراق و افغانستان بود چرا كه با پول آمريكاييها و سرمايهگذاري ميلياردي كه در عراق و افغانستان كردند و تلفاتي كه دادند، (در عراق حدود پنج هزار كشته دادند و اين عدد و رقمي است كه خود آمريكاييها اعلام ميكنند).
دو دشمن خطرناك ايران يعني طالبان در افغانستان و صدام در عراق از ميان برداشته شد و تا اندازهاي قدرت نفوذ ايران در مسائل سياسي اين دو كشور ظهور و بروز پيدا كرد.
وقتي كه صدام را داشتند بر دار مجازات آويزان ميكردند آخرين حرفش اين بود كه "عليكم بالفرس" ميگفت اين ايرانيها هستند كه دارند من را اعدام ميكنند، آمريكاييها نيستند.
من اينجا بايد شجاعت آقاي نوري مالكي را تحسين كنم چرا كه صدام به دستور آقاي نوري مالكي اعدام شد.
جمعبندي صحبت من اين است كه با مديريت رهبر معظم انقلاب اين دو جنگ كه در واقع تهديدات جدي براي كشور ما به شمار مي رفتند به فرصت تبديل شدند و وزن سياسي ايران در منطقه خاورميانه بالاتر رفت.
در صورت امكان كمي در اين باره توضيح بفرماييد.
تدبير رهبري مدبرانه حضرت آقا چه در بعد رهبري انقلاب اسلامي چه در بعد فرماندهي كل قوا اين بود كه آمريكاييها با اشتباهاتي كه دارند و اختلاف نظري كه در ميان آنها وجود دارد و عدم شناختي كه از محيط فرهنگي، انساني، طبيعي و مذهبي عراق دارند در باتلاق هاي عراق گير كنند و توان سياسي، نظامي و اقتصادي آمريكاييها در اين دو جنگ گرفته مي شود و ديگر توان حمله نظامي به ايران را نداشته باشند كه همين اتفاق در صحنه سياسي - نظامي عراق و افغانستان رخ داد.
در همان كتاب "خاطرات بوش" آقاي بوش ميگويد: «نظاميهاي آمريكايي با حمله به ايران مخالف بودند. ميگفتند ما اينجور كه در عراق و افغانستان هستيم، الان ايران كه كشور وسيعي است، يك رهبر قدرتمند، يك ملت شجاع و منسجم، يك ارتش قوي و يك سپاه پاسداران مقتدر دارد، ما از پس عراق درست نميتوانيم بر بياييم. نميخواهيم وارد جنگ با ايران بشويم.»
مثلا يكي از مواردي كه مي توانم اشاره كنم و محدوديت اطلاعاتي ندارد مساله مانورهايي است كه توسط سپاه و ارتش تحت رهبري و مديريت رهبر معظم انقلاب در طول اين چند سال در مناطق مختلف كشور انجام شده و تاثير به سزايي در كاهش تهديدات عليه كشورمان داشته است.
شما در ابتداي صحبتتان به بحث جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه هم اشاره فرموديد. در اين باره هم توضيح بفرماييد؟
در رابطه با لبنان، صهيونيستها به بهانه اينكه حزبالله لبنان از اسراييل دو اسير گرفته است، جنگ بزرگي را در اين منطقه رقم زدند. حداقل هدف اسرائيليها رسيدن به رودخانه ليتاني بود.
اسرائيليها تقريبا از هفته دوم فهميدند كه نميتوانند به نهر ليتاني برسند و حزبالله لبنان را منهدم كنند.
خانم رايس وزير خارجه آمريكا دو مرتبه به سرزمينهاي اشغالي فلسطين سفر كرد و آنها را به ادامه جنگ با حزبالله لبنان براي انهدام حزبالله ترغيب كرد.
ولي اسراييل در اين جنگ 33 روزه، مفتضحانه از حزبالله شكست خورد. البته كمكهاي معنوي و سياسي از طرف ايران به حزبالله شد. ما هيچ ابايي نداريم از اينكه بگوييم ايران كمكهاي مادي، معنوي و سياسي به حزبالله ميكرد.
برخي از كشورهاي عربي به اسراييليها كمك كردند و سكوت كردند و هيچ حرفي نزدند. در حمله نظامي اسرائيل به حزبالله، دولت لبنان با اسرائيليها و آمريكاييها هماهنگي كامل داشت. حتي وقتي يك ماشين پر از مهمات از حزبالله لبنان كه از بيروت به سمت جنوب حركت ميكرد به دستور نخست وزير وقت لبنان توقيف شد و بعد از اين حادثه حزبالله اعلام كرد كه اگر تا دو ساعت ديگر مهمات را آزاد نكنيد ما به كاخ نخست وزيري حمله مي كنيم و آنها محبور شدند كاميون را قبل از دو ساعت آزاد كنند.
البته من اين را از زبان سيد حسن نصرالله به شما ميگويم كه به دستور رئيس جمهور لبنان، اين كاميون آزاد گرديد.
خب نوع تعامل حزب الله لبنان و شخص سيدحسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب هم كه واضح و روشن است و خاطرات بسياري هم از راهنمايي هاي رهبر انقلاب به حزب الله در طول سال هاي اخير نقل شده كه رابطه عميق آنها با نظام جمهوري اسلامي ايران را نمايش مي دهد.
در جنگ بعدي اسرائيل هم كه حمله نظامي به نوار غزه بود، در طي 22 روز حضرت آقا دو مرتبه موضعگيري كردند و بيانيه دادند در حالي كه كشورهاي عربي ما را به شيعهگري و حمايت از حزبالله لبنان به عنوان شيعه متهم ميكردند.
حضرت آقا دو بار موضع ايران را در حمايت از مردم مظلوم غزه ـ كه از برادران اهل تسنن هستند ـ تبيين كردند. در همان جنگ 22 روزه نيز برخي از كشورها ـ به طور خاص كشورهايي مثل مصر و عربستان سعودي و اردن ـ به كمك اسرائيليها و آمريكاييها شتافتند.
مواضع و حمايتهاي رهبري ايران كه با كمال صراحت به گوش جهانيان ميرسيد، به دنيا فهماند كه رهبري ايران متعلق به كشور ايران نيست، رهبري است متعلق به همه مسلمانان جهان.
حضرت آيتاللهالعظمي امام خامنهاي، مثل امام بزرگوارمان رهبر مدافع ملتهاي اسلامي و رهبر مدافع سرزمينهاي اسلامي و رهبر مدافع مظلومان جهان هستند در مقابل استكبار و ظالمان جهاني.
بدين ترتيب اين دو جنگ هم كه در واقع متحدان استراتژيك جمهوري اسلامي در منطقه را هدف قرار داده بود با حمايت رهبر معظم انقلاب از حزب الله لبنان و حماس، باز هم جايگاه و قدرت سياسي جمهوري اسلامي در منطقه را بالا تر برد.
شما از سه محور به عنوان محور هاي مديريت رهبر انقلاب در حوزه داخلي هم نام برديد. لطفا در اين باره توضيح بفرماييد.
اول مديريت عمومي كشور آن هم بعد از اتمام جنگ و بعد از رحلت حضرت امام(ره)، دوم مديريت و فرماندهي نيروهاي مسلح (ممانعت از ادغام ارتش و سپاه با تشكيل ستاد كل نيروهاي مسلح)
قبل از رهبري مقام معظم رهبري طرح ادغام سپاه و ارتش توسط آقاي هاشمي رفسنجاني پيگيري مي شد و جلسات متعددي هم توسط آقاي عبدالله نوري برگزار مي شد براي اين ادغام وليكن در همان روزهاي اول رهبري حضرت آقا اين طرح متوقف شد و تدبير حضرت آقا حفظ ارتش و سپاه و تفكيك ماموريت ها بين اين دو سازمان بود كه انجام شد.
و سوم نيز مديريت فتنه ها (18 تير 78 و فتنه انتخابات 88).
فتنهاي كه در سال 1378 رقم خورد، محصول تفكري بود كه آن سالها در بعضي از دستگاههاي ما ريشه داشت.
ميخواستند نهادهاي امنيتي و انتظامي ما را فلج و در نتيجه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران را تضعيف كنند.
در برخي از وزارتخانههاي آن زمان ـ مثلا وزارت كشور و وزارت علوم ـ وجود داشت. در روزهاي نخست فتنه 78 وزير كشور اجازه نميداد كه سپاه و بسيج وارد عمل شده و آشوبي كه تهران را به آتش كشيده بود را آرام كنند. ميگفت فقط نيروي انتظامي و اين در حالي بود كه نيروي انتظامي ميگفت كه ما ديگر نميتوانيم ادامه بدهيم.
من براي اولين بار همينجا عرض بكنم كه من در آن قضيه برخورد جدي با وزير كشور وقت داشتم.
در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي كه دبير آن آقاي دكتر حسن روحاني بود، يك برخورد لفظي بين ما پيش آمد و آقاي روحاني به نفع سپاه راي داد و گفت: «سپاه بايد بيايد؛ براي دفع فتنه تهران»
بعداين كه موضوع گزارش شد و حضرت آقا هم اجازه دادند، با ورود بسيج و سپاه، ظرف چند ساعت اين فتنه تمام شد. ميتوانم بگويم عناصري كه ما آن زمان دستگير كرديم آنها گفتند كه توسط مسؤلان برخي وزارتخانه ها حمايت مي شدند.
اين حادثه چگونه پايان يافت؟
بعد از اينكه سپاه و بسيج وارد عمل شدند و ظرف 2 ساعت كار را تمام كردند. بعد از آن هم حضرت آقا سخنراني كردند.
مردم ايران هم در 23 تيرماه با حضورشان در خيابانها جواب آنها را دادند. حضرت آقا حدود سه هفته بعد در نماز جمعه 8 مرداد، به تحليل حادثه هجده تير پرداختند و براي مردم روشنگري كردند.
متاسفانه بايد بگويم عناصري از دولت و مجلس در آن زمان، در اين فتنه به عنوان اپوزيسيون و به عنوان نيروهاي مخالف حاضر شدند.
حالا نميخواهم به جزئيات حادثه بپردازم. آن فتنه با حضور مردم و با زحمات نيروي انتظامي كه انصافاً بسيار خوب عمل كرد، خنثي شد. البته يك اعمال زشت هم انجام شد يعني در شروع غائله كه آن روزنامه مسئلهدار سلام بسته شد، يك عده حمله كردند به كوي دانشگاه و اعمال زشت و غير قابل قبولي از خود نشان دادند.
البته من مشكوك به اين هستم كه عناصري از خود آنها مامور بودند كه بروند در خوابگاهها و آن ضرب و جرح ها را به دانشجويان عزيز انجام دادند.
به هر حال آن فتنه تمام شد ولي چند تن از عناصر پشت پردهاش به خوبي دستگير و محاكمه نشدند. اي كاش در آن زمان اين اتفاق مي افتاد.
سه|ا|شنبه|ا|18|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]
-
گوناگون
پربازدیدترینها