واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اما سال ۸۶ تحت هر شرايطي سال خوبي براي موسيقي پاپ نبود. حتي حضور نمايشي اين شاخه موسيقي در جشنواره فجر هم کمکي به سال بد موسيقي پاپ نکرد. در اين سال هيچ ملودي و ترانه يي به يک زمزمه فراگير تبديل نشد. در اين ميان البته محسن چاوشي مي تواند استثنايي بر اين قاعده باشد. اما مساله اين است که چاوشي هم به هر حال در جريان موسيقي زيرزميني يا بهتر بگوييم بدون مجوز تعريف مي شود. موسيقي پاپ در شکل رسمي خود در سال ۸۶ چيز به يادماندني ارائه نکرد. از آنجا که استادان موسيقي اصيل ايراني، کلاسيک غربي و… در طول سال به مناسبت هاي مختلف بر سر سخن رفته بودند بدک نديديم کد در پایان سال به بخشي از موسيقي بپردازيم که کمتر امکان سخن گفتن داشت. گويا چاوشي تصميم داشت امسال را بدون حاشيه برگزار کند که شايد اين سکوت و کناره گيري به گرفتن مجوز نشر آثارش کمک کند، که به هر حال باز هم شرايط به گونه يي پيش رفت که نام او بر سر زبان ها افتاد.-توانستيد اين بار «سنتوري» را با خيال راحت ببينيد؟ بله، دفعه قبل در جشنواره پارسال با هزار بدبختي و توي صف ايستادن و واسطه تراشي و رفاقت و پارتي بازي، بالاخره توانستم در سالن سينما ايران سنتوري را ببينم ولي اين بار قضيه فرق مي کرد و توانستم با خيال راحت و در خانه نسخه کامل را تماشا کنم. -اين دفعه چه چيز و کدام قسمت فيلم برايتان مهم بود، دنبال اسم خودتان هم بوديد که در نسخه جشنواره پارسال حذف شده بود؟ اصلاً، اين بار هم حواسم بيشتر به بازي بهرام غرادانف بود. باز هم مثل دفعه قبل بازي اش مرا تحت تاثير قرار داد. دفعه قبل وقتي آن قسمتي را ديدم که او با وجود گرسنگي و بي غذايي، سوسيس هايش را بين معتادان تقسيم کرد، واقعاً بغض کردم. بعد از ديدن فيلم، باز هم بازي اش را تبريک گفتم. البته اين بار با sms. -از ديدن اسم خودتان در تيتراژ شروع فيلم و شنيدن ترانه ها با صداي خودتان چه حسي داشتيد؟ اگر بگويم هيچ حسي باورتان مي شود. بيشتر حواسم به خود فيلم و بازي بهرام بود. -يعني بعد از اين همه مدت کشمکش به دليل حضور صداي شما و حذف اسم و صدايتان، الان که فيلم با اسم و صداي خودتان پخش شده هيچ حسي نداريد؟ واقعاً نسبت به صداي خودم و اسمم هيچ حساسيتي نداشتم. آهنگ هاي خودم را که هزار بار شنيده بودم و برايم تکراري شده بودند. آنها هم که بايد، مي دانستند که ترانه ها را من نوشته ام و خواننده ترانه ها محسن چاوشي است. پس دليلي نداشت که خوشحال باشم. -اما سال گذشته ناراحتي و نارضايتي خود را از حذف نام تان از تيتراژ فيلم اعلام کرديد؟ سال قبل از حذف اسمم ناراحت نبودم، از نوع برخوردها ناراحت بودم، چون همان طور که گفتم همه مخاطبان «سنتوري» مي دانستند که خواننده ترانه ها منم. باور کنيد امسال هم بيشتر از اينکه خوشحال باشم، از ديدن سنتوري و نسخه کامل آن ناراحت شدم. -به نظر مي آيد تنها برنده پخش فيلم سنتوري محسن چاوشي باشد که با وجود همه شايعات از حذف اسم و صدايش تا جايگزيني صداي بهرام رادان بالاخره فيلم با صدا و آهنگ هاي خودش پخش شد. اين را مي گويم که فقط مطمئن شويد واقعاً حس واقعي ام را مي گويم. اين را قبول دارم که هر کاري که مي شد براي حذف اسم و صداي من از فيلم صورت گرفت ولي وقتي «سنتوري» با اسم و صدا و موسيقي من پخش شد، هيچ حس پيروزي، انتقام و… نداشتم فقط به اين دليل که مطمئن بودم کار خودم را انجام داده ام و موسيقي ترانه هاي فيلم مال خودم است، حتي اگر طبق شايعاتي که واقعيت هم نداشتند، بهرام آنها را با صداي خودش بازخواني کرده باشد. همين حس مالکيت و حسن انجام کار بود که کمکم مي کرد درباره سنتوري به حاشيه نروم. ولي باز هم مي گويم واقعاً براي تهيه کننده سنتوري ناراحت شدم. -از بحث سنتوري خارج شويم و برويم سراغ موسيقي خودتان، موسيقي شما موسيقي و سبک و لحني داشت که در خلاف جريان آب حرکت مي کرد… يعني چي؟ -مثل اولين کارتان «نفرين» ترانه يي که به نوعي بدعت گذار ترانه ها و آهنگ هاي «نفرين کننده» امروز بود، يا سبکي تلخ و سياه که تا امروز هم در کارهايتان ادامه دارند. من از خواندن «نفرين» و ترانه «الهي سقف آرزوت خراب بشه روي سرت» الان پشيمانم. آن زمان نبايد آن ترانه را مي خواندم چون هيچ عاشقي، معشوقش را نمي تواند نفرين کند و آرزوي مرگ او را داشته باشد، ضمن اينکه تا جايي که امکان دارد همه بايد سعي کنند مثبت بخوانند. حالا ديگر مي خواهم ترانه هايي بخوانم که اميد و نگاه مثبت در آنها وجود داشته باشد. ضمن اينکه فکر نمي کنم کارهايم تلخ و سياه باشند. اين نظر شخصي شما است. -ولي الان شما به عنوان خواننده آهنگ هاي تلخ و سياه و متفاوت پاپ مطرح شده ايد، چرا خودتان فکر مي کنيد کارهايتان تلخ و سياه نيستند؟ فکر نمي کنم که کل موسيقي ام چنين ويژگي داشته باشد. مثلاً وقتي «خودکشي ممنوع» را خواندم، آخرش را مثبت تمام کردم يا کارهاي ديگر هم همين وضعيت را دارند. -ولي کارهاي مهم شما خود تلخي و سياهي اند، کارهايي مثل «متاسفم»، «آهنگ هاي سنتوري»، «عبور»، «نفس بريده»، «گل سر» و… مي خواهم بدانم اين نوع نگاه تلخ از کجا مي آيد؟ شايد از ناخودآگاه و گذشته ام. الان که مي پرسيد، مجبورم واقعاً در موردش فکر کنم. واقعاً نمي دانم ولي مطمئنم که اتفاقاتي را که از گذشته به ياد دارم تا به امروز در شکل گيري ذهنيت، سليقه و حتي حس صدايم تاثير داشته اند. مشکلات جنگ و جنگ زدگي و شهر به شهر آواره بودن مان از خرمشهر تا مشهد و تهران، مشکلات مالي و درگيري هاي روحي، رواني، عاطفي و… حتماً در ادامه يافتن اين نوع نگاه و سبک کاري تاثير داشته اند. فکر مي کنم باز هم بايد در اين باره بعد از رفتن شما فکر کنم. واقعاً هنوز مطمئن نيستم ولي ادامه اين روند مطمئنم که به شناخت خودم از «محسن چاوشي» دروني ام کمک مي کند و خواهد کرد. من با طي کردن اين روند به بسياري از ناشناخته هاي دروني خودم رسيده و پيدايشان کرده ام. طي اين چند سال اخير خيلي از حس هايي که قبلاً در من وجود نداشتند، خودشان را نشان داده اند. خيلي هم درونگراتر از گذشته شده ام. آهنگ هايم هم شايد متاثر از اين تغييرات و در ادامه مشکلات و اتفاقات گذشته ام باشند که البته هنوز تمام نشده اند و ادامه دارند.واقعاً نمي دانم. ولي يک حس دروني و شناختي که از خودم دارم، خلاف نظر شما را به من مي گويد. حتي اگر به قول شما آهنگ «متاسفم» آهنگ شناخته شده من باشد و به نوعي داستان زندگي من و خيلي هاي ديگر، ولي باز در شعر، ترانه و آهنگ هايم نوعي روشني و اميد هست. درد من «غم فراق» و «نرسيدني» است که مدام در حال تکرار و فرياد کردنش در آهنگ هايم هستم. -آيا درست است که خواننده شدن شما فقط اتفاقي بوده و آهنگسازي را بيشتر دوست داريد؟ بله، هنوز هم آهنگسازي را بيشتر دوست دارم. واقعاً هم يک اتفاق و آشنا نبودنم به روند توليد و پخش يک کار باعث شد صدايم پخش شود و در مسيري قرار بگيرم که امکان خارج شدن و کناره گرفتن از آن وجود ندارد. الان هم خوانندگي و انتخاب آهنگ هاي خودم فقط و فقط به اين دليل است که با خوانندگي، خود و باطنم را پاک مي کنم و شست وشو مي دهم. وگرنه دليل خوانندگي من نه شهرت و معروفيت است و نه منافع مادي که تا به امروز با وجود پرمخاطب بودن کارهايم به آن نرسيده ام. هدف من از موسيقي فقط و فقط معنوي، همان درونگرايي و رسيدن به عمقي است که گفتم. براي همين هم هست که کسي در خيابان چهره من را نمي شناسد، هر جايي که اسمي از من باشد به غير از يکي دو تصوير تکراري چيز و عکس ديگري از من نمي بيني. فعلاً که اين سبک و نوع موسيقي شده همه دار و ندار من از زندگي. -بخش هايي از آلبوم آخرتان را شنيده ام. به نظر مي آيد در اين آلبوم آخر با توجه به انتخاب شعرها به کلي سمت و سوي ذهني تان تغيير کرده است. اين موضوع به نظرتان خوب است يا بد؟ -به نظر من خوب است. با اينکه موسيقي شما پاپيولار است ولي شعرها و همچنين موسيقي سنگين تر و دروني تر شده اند. خودم هم چنين نظري دارم. بايد هم همين طور باشد وگرنه درجا مي زنم. درجا زدن هم امروزه، خود و عين پسرفت است. به نظرت من اگر بيايم دوباره کاري مثل «نفرين» را بخوانم کار درستي کرده ام؟ پس با انتخاب شعرهاي جديدتر که کاملاً با کارهاي قبلي ام متفاوت هستند و وسواس بيشتر در موسيقي ام به پيشرفتي که خودم حس مي کنم رسيده ام. براي همين هم مي گويم اگر اين آلبوم منتشر شود بهتر مي توان درباره من نظر داد. من به نظر خودم پيشرفت کرده ام و قدم هايم رو به جلو بوده اند. -گويا تعداد کارهاي منتشر نشده جديدتان بيشتر از اين آلبومي است که مي گوييد؟ شما چون کارهاي من را شنيده ايد اين را مي دانيد. من اگر آن يک آلبوم را که هنوز منتشر نشده مثال مي زنم به اين دليل است که مردم و مخاطبان عادي از آن و آماده شدنش براي انتشار و مشکلات عدم انتشارش خبر دارند. آلبوم «يه شاخه نيلوفر» با وجودي که ترانه ها و موسيقي متفاوت تري را به نسبت کارهاي قبلي ام دارد ولي باز هم چندان جديد نيست. آخرين کاري که از من شنيده شد، ترانه هاي فيلم سنتوري است که باز هم مربوط به دو سال قبل مي شود. ما بعد از سنتوري، «يه شاخه نيلوفر» را کار کرديم و بعد از آن آلبوم «مولانا» را که از شعرهاي مولانا، وحشي بافقي، باباطاهر، شهريار و ژوليده نيشابوري استفاده کرديم. اين آلبوم متفاوت تر از همه کارهايي است که انجام داده ام. من از آلبوم «خودکشي» به بعد شروع کردم به خواندن و اجراي شعر و ترانه و آهنگ هاي فاخر. ولي هميشه دوست دارم نظر مردم و مخاطبان را بدانم. به همين دليل دوست دارم آلبومم زودتر به بازار بيايد تا بازخوردها و نظرهاي واقعي و حقيقي تر را بدانم. -اين روزها ديگر صداي شما را شبيه به خواننده يي ديگر نمي دانند؟ من از آلبوم «خودکشي» به بعد صدايم هم تغيير کرد و به سمتي رفت که دوست داشتم برود. من از روز اول هم نمي خواستم شبيه خواننده ديگري بخوانم، اما بعضي از شرکت هايي که با پيشنهاداتشان براي همکاري موافقت نکردم، در اين ارتباط جوي را عليه من به راه انداختند. واقعاً آن روزها احساس تنهايي مي کردم. اما خدا را شکر مي کنم که همان خواننده يي که من را متهم مي کردند شبيه او مي خوانم در چند مصاحبه اش از صدا و موسيقي من دفاع کرد و گفت که هيچ شباهتي بين کار من و خودش نمي بيند ولي به جايش خواننده همان شرکت ها را به بدترين شکل نقد کرد و گفت که مي خواهد اداي او را دربياورد و حتي آهنگ هاي او را هم براي رسيدن به هدفش عيناً کاور مي کند. هميشه خواسته ام خودم باشم و نخواستم جاي کس ديگري باشم. اين را با موسيقي ام هم ثابت کرده ام. -هميشه احساس مي کردم با توجه به رنگ و لحن صدايتان امکان کار سبک راک را هم داريد. اين البته اتفاقي است که در آلبوم هاي منتشر شده شما نيفتاده است. ولي در اين آلبوم هاي تازه، فضاي تنظيم ها به سمت راک رفته. دليل اين تغيير ناگهاني چه چيزي بود؟ من خواننده و آهنگساز کارها هستم و در تنظيم ها هيچ دخالتي نداشته ام. اخلاق کاري ام هم همين است. دليل اين تغيير را محمدرضا آهاري بهتر مي تواند توضيح دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 638]