محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827588497
غزه، فقط دود بود و گلوله و آتشروايت زنان و كودكان فلسطينى از جنايات اسرائيل
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: غزه، فقط دود بود و گلوله و آتشروايت زنان و كودكان فلسطينى از جنايات اسرائيل
محمد معرفي
بازماندگان غزه از وحشي گري سربازان اسرائيلي در كشتار مردم بي دفاع در بيست و دو روز مقاومت سخن گفتند.
«زهوه السموني» يك زن ساكن منطقه حي الزيتون در حالي كه هنوز در حالت بهت و اندوه از جنايات صهيونيست ها به سر مي برد و باور ندارد كه چگونه آنها خانواده اش را قبل از اينكه بولدوزرها خانه شان را خراب كند به رگبار بستند و هواپيماهاي اسرائيلي آنجا را بمباران كردند، به فرانس پرس گفت: شوهرم عطيه السموني (52 ساله) در ساعات اوليه شروع عمليات زميني اسرائيل درغزه در مقابل چشمانم به شهادت رسيد.
وي گفت: با شوهر و خانواده ام در منزل خودمان در منطقه حي الزيتون نشسته بوديم كه صداي انفجار و تيراندازي را در نزديكي خود شنيديم، دست بچه ها را گرفتيم و آماده رفتن به خانه خواهرم در مركز حي الزيتون شديم كه به ناگاه سربازان اسرائيلي را كه در حال تيراندازي بودند مشاهده كرديم كه در منزل را مي كوبند.
اين زن فلسطيني اضافه كرد: شوهرم وقتي در را بر روي آنها باز كرد، از او خواستند كه لباس هايش را در بياورد و دستان خود را بالا بگيرد. سپس همگي ما را كه 14 نفر بوديم در يك اتاق جمع كردند و بعد ما را خارج كردند، و آنجا را منفجر و شوهرم را در مقابل چشمان وحشت زده ما به رگبار بستند و او را كشتند، ما شروع به جيغ كشيدن كرديم و آنها تيراندازي خود را ادامه دادند و ما فقط گريه مي كرديم. زهوه اين زن مقاوم فلسطيني در حالي كه نمي توانست بغض خود را پنهان كند، با ريختن قطرات اشكي به سخنان خود چنين ادامه داد:
ناگهان متوجه شدم كه كودك چهارساله ام به سينه اش گلوله اي اصابت كرده و در حال خونريزي شديد است، به او نگاه كردم ديدم دو گلوله سينه اش را شكافته است. او را بغل كردم، سربازان از ما خواستند كه از خانه خارج شويم، همگي شروع به دويدن كرديم.
در حالي كه احمد پسر چهارساله ام را در بغل داشتم و از ناحيه كمر دچار مجروحيت شده بودم، از خانه خارج شدم. در حالي كه پسر مجروحم از درد فرياد مي زد و به خود مي پيچيد، بدون هدف در خيابان مي دويديم.
در اين هنگام فرزند بزرگم فهد (19 ساله) به كمكم رسيد و او را بغل كرد، د رحالي كه خودش نيز از چند ناحيه در بدن دچار جراحت هاي شديد شده بود.
فهد پسر اين خانواده در ادامه مي گويد: فكر مي كرديم، آنها با غيرنظامي ها كاري ندارند، چرا كه قبلاً از طريق تبليغات اين ادعا را داشتند و ما هم در منزل خود مانده بوديم، اما اسرائيلي ها همه چيز را نابود كردند. ما وقتي به خيابان پا گذاشتيم جز يهوديان خشمگين اسرائيلي كه بي هدف به هر طرف تيراندازي مي كردند، كسي را مشاهده نكرديم.
وي ادامه داد: برادر چهارساله ام احمد را كه در بغل مادرم مجروح شده بود در آغوش گرفتم، چرا كه مادرم خسته شده بود، در حالي كه به نزديكي منزل يكي از خويشاوندان خود در خيابان صلاح الدين رسيديم، شب را در آنجا مانديم، اما احمد شهيد شده بود و خبر را از مادرم پنهان كرديم و به او گفتيم كه در بيهوشي قرار دارد.
فهد در حالي كه دست به ريش سياه خود مي كشيد و با هفت تن از خويشاوندانش كه از كشتار جان سالم به در برده بودند در كنار آتش در چادري كه به مناسبت مجلس ختم در بين ويرانه ها برپا شده بود، ياد و خاطره 29 نفر از خويشاوندان نزديك خود را كه شهيد شده بودند گرامي داشت.
او يادآور شد: شب وحشتناكي را گذرانديم، همه جيغ مي زدند و در بين ما، افراد زخمي و جنازه هاي شهدا قرار داشت و اسرائيلي ها، هر زمان كه صداي ما را مي شنيدند به سوي ما تيراندازي مي كردند.
در حالي كه بيشتر از 90 نفر در خانه جمع شده بوديم، به ناچار تعدادي از مردان زيرپوش سفيد خود را در دست گرفته واز خانه خارج شدند، اما هنوز ده متر فاصله نگرفته بوديم كه خانه اي كه در آن بوديم با يك موشك به ويرانه اي تبديل و خيلي ها شهيد و زخمي شدند.
پس از اين حادثه، با آمبولانس و صليب سرخ تماس گرفتيم كه آنها گفتند به دليل آتش شديد و احتمال كشته شدن، قادر به انجام كاري در حي الزيتون نيستند.
فهد جوان 19ساله غزه اي ادامه داد: عمويم «طلال» و همسرش و پسر عمويم و همسر و فرزندانش و فرزندان پسر، پسر عمويم ابراهيم و همچنين عمويم «رشاد» و همسرش و فرزندانش توفيق و وليد به شهادت رسيدند و از منزل عمويم جز تلي از خاك چيزي باقي نماند و تنها توانستيم جسد وليد پسرعموي 17 ساله ام را از خاك بيرون بياوريم، اما اجساد چندپاره شده شهيدان و مجروحان همچنان در زير آوار باقي ماند و با حمله بولدوزرها به منطقه حي الزيتون، آنها 21 خانه از فاميل ما (السموني) را با خاك يكسان كردند.
وي با يادآوري جنايات اسرائيلي ها متذكر شد: اسرائيلي ها پس از آن با بولدوزرهاي خود، زمين هاي كشاورزي مسجد محل، كارگاه هاي توليدي و هرچه در آنجا بود را با خاك يكسان كردند.
مادر فهد كه در كنار او ساكت ايستاده بود، رشته سخن را دوباره به دست گرفت و گفت: پس از اين كه در خيابان شروع به دويدن كرديم، دختر بيست روزه ام «انسام» وچهار تن از پسرانم مورد اصابت قرار گرفتند، تا به منزل سعدي السموني برسيم، چند بار در حالي كه به سوي ما تيراندازي مي شد، ايستاديم. بالاخره هر طوري شد به منزل رسيديم، ديديم كه از مقابل به سوي ما تيراندازي مي كنند. به ناچار فرياد زدم كه فرزندانم مجروح شده اند و در حال موت هستند، اما تيراندازي ادامه يافت تا اين كه وارد خانه شديم.
زهوه اضافه كرد: ما بيش از 70 نفر بوديم و اسرائيلي ها فقط مي خواستند بكشند تا مقاومتي وجود نداشته باشد و هيچ فرد مسلحي در منطقه نباشد.
از اين خانواده (السموني) «اياد» كه 28 سال سن دارد و پدر و مادر و همسر خود را از دست داده و سه فرزندش نيز مجروح شده اند خاطرنشان كرد: آنها ساختمان محل سكونت ما را هدف قرار دادند و طبقه سوم آن كاملاً ازبين رفت، ما به ناچار به طبقه همكف پناه برديم، در اين بمباران عمويم «ابراهيم» و «عدنان» كه قبلاً اسرائيلي ها، منازلشان را منفجر كرده بودند، به شهادت رسيدند.
در طبقه همكف ساختمان بوديم كه نزديك به 25 سرباز اسرائيلي، با شكستن در وارد شدند و به ما گفتند كه دستان خود را بالا ببريد و لباس هاي خود را دربياوريد و كارت شناسايي خود را نشان دهيد.
آنها سپس گفتند كه هر كس در خانه است (اعم از زن و مرد) بايد لباس هاي خود را دربياورد تا بتواند از خانه خارج شود، اين كار را كرديم و هنگامي كه در خيابان پا گذاشتيم، با تانك هاي زيادي رو به رو شديم و گلوله از زمين و هوا بر سر ما هفتاد نفر شروع به باريدن كرد.
اين پدر مصيبت ديده افزود: دخترم بسمه (لبخند) كه 5 سال بيشتر نداشت و پسرم عبدالله (سه ساله) مورد اصابت قرار گرفتند و آنها را در حالي كه فرياد مي زدند، بغل كردم و به سوي منزل خاله ام «رزقه» راه افتادم و همه روز را در آنجا سپري كردم.
هنگامي كه صداي تيراندازي كمتر شد، يواشكي به سمت شير آب كشاورزي رفتم تا براي بچه ها آب بياورم كه در بازگشت به سويم تيراندازي شد و پس از 5 دقيقه خانه خاله ام مورد اصابت قرار گرفت و خاله ام و پسرعموهايم و فرزندان آنها و مادرم (رحمه) و همسرم «صفا» و دختر خاله ام و اسماعيل و اسحاق و نصار و صلاح و محمد به شهادت رسيدند و اين عمليات شبيه يك فيلم ترسناك بود.
وي توضيح داد: آنها حتي به سوي كودك دوسال و نيمه من تيراندازي كردند و در حالي كه او را بغل كرده بودم، به سمت خيابان صلاح الدين رفتم و آمبولانس ها ما را سوار كردند كه به آنها گفتيم در آنجا (منزل خاله ام) كشتار شده است.
اين فلسطيني ساكن غزه متذكر شد: همه خانواده شهيد يا مجروح شده بودند ولي ما بايستي سه روز صبر مي كرديم تا بتوانيم، پيكر مجروح مادربزرگم «شفا» (65ساله)، برادرم محمود (17ساله) و پسر عمويم احمد (14ساله) و پسرعموهاي ديگرم «نافذ» و «آمل» را از زير خاك خارج كنيم و با گاري به بيمارستان انتقال دهيم.
وي ادامه داد: سربازان به كشتار بسنده نكردند، و حتي زيورآلات ما را سرقت مي كردند، كمااينكه طلاهاي همسر شهيدم را كه سه هزار دينار ارزش داشت به سرقت بردند و 5هزار دلار كه در خانه قرار داشت را پيش از منفجر كردن خانه به همراه خود بردند.
فواد (17ساله) ديگر عضو خانواده السموني نيز گفت: هنگامي كه به خيابان رفتيم، ديدم كه يك سرباز اسرائيلي چمدان پدرم را كه در آن هزار دينار قرار دارد، به دست گرفته و از خانه خارج مي كند.
روايت خانواده السموني با اين جملات به پايان مي رسد كه همه شهداي اين خانواده به همراه ساير شهدا در مقبره الشهدا درحي الزيتون به خاك سپرده شدند و آنهايي نيز كه جان سالم به در برده بودند در مدرسه هاي «انروا» سازمان ملل ساكن شدند درحالي كه محل سكونت آنها با خاك يكسان شده است.
صلاح السموني يكي از شهروندان غزه كه 31 نفر از خانواده اش به شهادت رسيده و 47نفر ديگر نيز زخمي شده اند در گفت وگو با خبرگزاري فارس لحظه هاي دردناك جنايات وحشيانه صهيونيست ها در غزه را به تصوير مي كشد.
صلاح كه دختر سه ساله و پدر و مادر و برادرش را در اين حملات ازدست داده و همسر و دو فرزندش نيز زخمي شده اند گفت: اسرائيلي ها، با خونسردي خانواده ام را از بين بردند و به زنان و كودكان نيز اهميتي ندادند.
صلاح كه منزلش در منطقه حي الزيتون قرار دارد افزود: پيش از آغاز تجاوز مورد بازجويي قرار گرفته و اعلام كرده است كه هيچ رابطه اي با نيروهاي مقاومت فلسطيني ندارد و يك كشاورز است. وي در تشريح نحوه شهادت اعضاي خانواده اش متذكر شد: به همراه خانواده عمويم كه نزديك به 25نفر بوديم، پس از آغاز حمله براي تهيه آب و نان تصميم گرفتيم بيرون برويم اما يك تانك دشمن به سوي ما شليك كرده و پدر و برادر و پسرعمويم همانجا به شهادت رسيدند و من هم پس از زخمي شدن ازهوش رفتم.
صلاح درحالي كه شدت اندوه از چهره اش نمايان بود ادامه داد: هنگامي كه در بيمارستان به هوش آمدم، از كشتاري كه در ميان افراد خانواده ام روي داده بود آگاه شدم كه اين هزينه زندگي با كرامت است و ما با مسئوليت پذيري آن را پرداخت كرديم.
«ام عائد» نيز يكي ديگر ازشهروندان غزه است كه در خانه اي در نزديكي مدرسه امريكايي در «بيت لاهيا» زندگي مي كند. او تنها، شهروندي است كه در ميان افرادي كه از بمباران اسرائيلي ها فرار كرده اند، زنده مانده است.
اين زن مسلمان در تشريح جنايت صهيونيست ها يادآور شد: بعد از اينكه همسر و فرزندانم روز قبل منزل راترك كرده بودند، من هم آماده خروج از خانه شدم كه در راه دو مرد و يك زن را ديدم و براي دور ماندن از بمباران و گلوله باران به طرف آنها رفتم، اما ناگهان بمب هاو گلوله ها به اطراف ما شليك شد.
ام عائد متذكر شد: مسير خود را به سوي جنوب ادامه داديم تا از حملات اسرائيلي ها در امان باشيم، اما بعد ازمدتي حركت، سه نفري كه با من بودند روي زمين افتادند. ابتدا فكر كردم كه آنها براي مخفي شدن خود را روي زمين انداخته اند، اما بعد متوجه شدم كه به شهادت رسيده اند.
ام عائد از اينكه توانسته است زنده بماند، خدا را شاكر است، اما وقتي به خانه بازگشت، متوجه شد كه خواهر كوچك و همسرش در بمباران دشمن به شهادت رسيده اند.
كودكان غزه: حوادث و مصيبت هاي پشت سر
شبكه خبري الجزيره در گفت وگو با يك دختر نوجوان از خانواده السموني، دردها و رنج هاي او را بيان كرد.
اين دختر نوجوان كه اسرائيلي ها، منزل او را ويران كرده اند به خبرنگار الجزيره گفت: مجبور شديم براي درامان ماندن از بمباران به منزل عمويم كه چند متر بيشتر با منزل ما فاصله نداشت در حالي كه گلوله هاي توپ بر سر روي ما مي باريد، برويم.
او گفت: به همراه خانواده و تعدادي ديگر از فاميل به مدت سه روز از تشنگي و گرسنگي، ترس و وحشت از بمباران، كوچك وبزرگ در رنج بودند.
اين دختر نوجوان با حزن و اندوه آنچه را كه بر وي و خانواده مصيبت ديده اش در اين مدت رخ داده است را چنين توضيح مي دهد: برادر و پسر عمويم براي آماده كردن غذا مجبور شدند براي جمع آوري هيزم از منزل خارج شوند، اما يك گلوله توپ، برادرم را شهيد و پسرعمويم را مجروح كرد.
مصيبت اين خانواده به اين جا منتهي نمي شود كه بگويم، برخي از افراد خانواده تصميم گرفتند كه فرد مجروح را به داخل خانه بياورند كه اسرائيلي ها به آنها امان نداده و چند نفر ديگر را درو كردند. اين دختر نوجوان عضو خانواده السموني هنگامي كه مشاهده كرد مادرش و چهارتن از برادرانش و پسر برادرش و همسران و فرزندانشان به اين طريق به شهادت رسيدند، در حالي كه بر سر و روي خود مي زد نزديك به دو كيلومتر در خيابان ديوانه وار و بدون هدف شروع به دويدن كرد.
امدادگران فلسطيني گرچه توانستند، اين دختر نوجوان مصيبت ديده را نجات دهند، اما نخواهند توانست خانواده او را كه آتش اشغالگران نابود كرده است، به او باز گردانند.
اما با اين وجود، دختر نوجوان همچنان استوار در برابر اشغالگران ايستاده است تا به مردمش بگويد كه ملتش همچنان استوار و پا بر جا خواهد ماند و از خاك خود كه آنرا سرزمين محشر مي نامد، دفاع خواهد كرد.
«دلال (نازنين) ابوعيشه» كه 13 سال بيشتر ندارد يك دختر نوجوان غزه اي است كه فقط با عكس ها و لباس هاي پاره به جا مانده از خانواده اش زندگي مي كند، چرا كه پس از آغاز حمله اسرائيل، خانه شان به ويرانه اي تبديل شد.
تقدير اين بود كه اين دختر نوجوان از جنايات اسرائيل در امان بماند، چرا كه در آن لحظه درخانه مادربزرگش بود در اين بمباران پدر، مادر و سه برادرش (محمد، اسراء و سيد) كه سن آنها از هفت سال تجاوز نمي كرد به شهادت رسيدند.
دلال در حالي كه عكس هاي خانواده خود را در دست دارد به خبرنگار الجزيره گفت: اين عكس محمد است، اين سيد و اين غيداء خواهرم است... اما گريه امانش نمي دهد و مي گويد: «من يتيم شدم».
دلال براي نخستين بار پس از ويراني خانه اش و پس از دو هفته به اتفاق تيم خبري الجزيره به محل ويرانه اي كه زماني در آن زندگي مي كرد رفت و بر روي ويرانه ها ايستاد و رنج و مصيبت هاي آن روزها را بياد آورد و گفت: «اينجا اتاق من بود، آنجا اتاق مادرم، اينجا پذيرايي ما و... در اينجا برادرانم قرار داشتند.»
او از بين ويرانه ها، پيراهني را بيرون كشيد و گفت: «اين پيراهن برادرم محمد بود، سپس لباس مدرسه (مريولا) را از زير خاك بيرون كشيد و با گريه گفت: «اين لباس مدرسه غيداء خواهرم بود.»
تنها چيزي كه باعث شد او از دنياي خاطراتش بيرون بيايد، شيطنت هاي گربه اش بود كه در ميان ويرانه ها به جست و خيز مي پرداخت او گربه اش را چنان به آغوش مي كشد، كه انگار، خانواده اش را به آغوش كشيده است.
اين دختر نوجوان در حالي كه قطرات اشك بر روي گونه هايش سرازير شده بود با خواهر خود غيداء نجوا مي كرد كه ما مگر با يهوديان چه كرديم كه خانواده ام را كشتند.
يك پسربچه فلسطيني نيز پس از ديدار بان كي مون دبير كل سازمان ملل متحد از يكي از تاسيسات اين سازمان در غزه در گفت وگو با الجزيره خطاب به دبير كل سازمان ملل گفت: «چرا او نيامد ببيند كه چگونه در كلاس هاي درس بدون آب و برق و زيرانداز و زير گلوله باران زندگي مي كنيم.»
او با لحن كودكانه اش در حالي كه سوال مي كرد گفت: «آيا اين زندگي است» و قبل از اينكه پاسخ سوال خود را بدهد افزود: «اين محاصره است، اين بزرگترين محاصره اي است كه اسرائيل برقرار كرده است».
اين طفل غزه اي اضافه كرد: «ما در گلوله باران زندگي مي كنيم، از بازي محروم هستيم از خنديدن، از آموزش از دنبال كردن، برنامه هاي مخصوص كودكان (محروم هستيم) و هر آنچه را كه در تلويزيون مي بينيم، مراسم تشييع جنازه، شليك آتش، و صحنه هاي مرگ و جنگ تانك ها و اشغالگري است.»
وي پشت سر هم مي گويد، «چرا با وجود اينكه برنامه هايي براي كودكان وجود دارد، ما را آسوده خاطر نمي كنند. ما از خوردن و آشاميدن محروم هستيم، ما زير گلوله باران قرار داريم ما در محاصره قرار داريم و از دو سال قبل تاكنون از هر چيزي محروم هستيم».
«اميره قرم» دختر نوجواني كه 15 سال بيشتر ندارد و در حالي كه پاي راستش در گچ قرار دارد و بوسيله يك محفظه فولادي ثابت شده است، پوستش به شدت سوخته است و اكنون در بيمارستان غزه بستري است و قادر به سخن گفتن تا چند روز پس از عمل جراحي نبود و اكنون نيز به سختي و ضعف تمام كلمات را ادا مي كند.
اين دختر فلسطيني در تشريح ماجراي مصيبت بار مرگ خانواده خود به خبرنگار روزنامه گاردين چاپ انگليس كه در روزنامه القدس به چاپ رسيده است گفت: در حال مراقبت از پدرم در خيابان بودم كه به شهادت رسيد، پس از آن صداي انفجار گلوله اي شنيدم و برادرم علاء (14 ساله) و خواهرم عصمت (16 ساله) به شهادت رسيدند و خود نيز مجروح شدم.
من با وجود اينكه مجروح شده بودم، خودم را به درون خرابه اي در كنار منزل ويران شده ام در «تل الهوي» رساندم و همانجا بيهوش شدم و پس از سه روز نيروهاي امدادي مرا نجات دادند.
اين دختر ساكن غزه، راه دور و درازي براي بهبودي در مقابل خود دارد و ابتدا براي دستيابي به معالجه بهتر بايد به فرانسه انتقال داده شود و پس از گذشت چندين ماه نيز از لحاظ روان شناسي مورد طبابت قرار گيرد.
كودكاني از اين دست در غزه فراوان هستند و هنوز آمار دقيقي از زخمي ها و شهداي سنين پايين ارائه نشده است، اما با توجه به اينكه نصف جمعيت 1.5 ميليون نفري غزه را كودكان تشكيل مي دهد، بيشتر از يك چهارم زخمي ها نيز از اطفال به حساب مي آيند.
اميره قرم دختر نوجوان زخمي فلسطيني به گاردين گفت: مي خواهم در آينده وكيل شوم و در دادگاه، اسرائيلي ها را براي جنايت هايي كه مرتكب شده اند، محاكمه كنم.
پدر فلسطيني: دخترم را سرباز اسرائيلي كشت
«دونالد ماكنتاير» خبرنگار روزنامه اينديپندنت چاپ انگليس نيز در گفت وگو با يك شهروند فلسطيني ساكن غزه به بيان گوشه اي از وحشي گري هاي اسرائيل پرداخته است و مي نويسد: يك پدر 32 ساله فلسطيني به نام خالد عبدربه در مورد دردها و رنج هاي خود مي گويد: يك سرباز اسرائيلي را ديدم كه از تانك خارج شد و به سوي دخترانم آتش گشود و دو تن از آنها را شهيد و ديگري را مجروح كرد و اين در حالي بود كه ما به دستور ارتش اسرائيل، منزلمان را ترك كرده بوديم. عبدربه مي افزايد: دخترم امل (دو ساله) و سعاد (4 ساله) پس از شليك اين سرباز اسرائيلي كه داراي سلاح اتوماتيك ام 16 (اسلحه ارتش آمريكا) بود در دم كشته شدند و من قادر به كمك به آنها نبودم.
دختر سومم كه «سمر» (سبزه) نام دارد از ناحيه ستون فقرات مورد اصابت گلوله اين سرباز اسرائيلي قرار گرفت و در وضعيت بسيار بدي در بيمارستان قرار دارد.
اين پدر داغديده و ماتم زده در مقابل ويرانه هاي منزلش در سمت شرقي شهرك جباليا در شمال غزه به خبرنگار اينديپندنت توضيح داد كه چگونه تانك ها در مقابل خانه او قرار گرفته بودند و دستور تخليه افراد خانواده اش را از طريق بلندگو و به زبان عبري اعلام كردند.
عبدربه يادآور شد: مادرم كه 60 سال سن دارد نيز مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او به دستور سربازان اسرائيلي در حالي كه يك سربند سفيد در دست داشت به اتفاق دخترها، سه نوه اش و عروسش از منزل خارج شد، اما در اين هنگام، دو سربازي كه بر روي تانك مشغول خوردن سيب زميني بودند، يكي از آنها با سلاح خود به سوي دخترها تيراندازي كرد و اولين كساني كه شهيد شدند امل دختر دو ساله ام و سعاد دختر چهار ساله ام بودند كه سرباز اسرائيلي 12 گلوله به سوي «سعاد» شليك كرد و بعد از آن سمر دختر چهار ساله ام مورد اصابت قرار گرفت.
خالد عبدربه متذكر شد: اين سرباز طوري رفتار مي كرد كه انگار خود به تنهايي اين اعمال مجرمانه را انجام مي دهد.
اين پدر فلسطيني ادامه داد: در نهايت سربازان به خانواده ام اجازه دادند كه پياده محل را ترك كنيم و من دختر چهار ساله ام سعاد و همسرم نيز امل را كه هر دو به شهادت رسيده بودند بغل كرديم و پس از طي دو كيلومتر توانستيم وسيله اي گير بياوريم و دخترم سمر را كه در بغل برادرم بود به بيمارستان برسانيم.
در شهر غزه نمي توان هيچ زن و مردي را پيدا كرد كه از بمباران، گلوله باران و آتش كينه اسرائيل در امان باشد، اما در «تل الهوي»، ساكنان آن، بارها مرگ و زندگي را به چشم خود ديدند و هرگز خاطرات تلخ اين ايام از ذهن آنها پاك نخواهد شد.
تل الهوي كه از لحاظ سكونت يكي از مناطق پر جمعيت غزه به شمار مي رود و داراي ساختمان هاي بلندمرتبه زيادي است، به عنوان هدف تانك هاي اسرائيلي از روزهاي ابتداي حمله رژيم صهيونيستي مورد اصابت گلوله هاي توپ، موشك و بمباران هواپيماهاي دشمن قرار گرفت.
در يكي از ساختمان هاي مسكوني آن، «جهاد كشكو» شهروند 45 ساله فلسطيني چگونگي محاصره خانواده اش را به دست اسرائيلي ها روايت مي كند و مي گويد: در روزهاي اوليه حمله زميني اسرائيلي ها، ساختمان محل سكونت ما را گرفتند و آن را به محلي براي شكنجه مان تبديل كردند.
او گفت: با شروع حمله زميني اسرائيل، اقدام به تخليه ساختمان كرديم، اما در خيابان مشاهده كرديم كه از هر طرف به سوي ما گلوله شليك مي شود و به ناچار دوباره به داخل ساختمان برگشتيم و در يك اتاق به اتفاق برادران و خانواده ام منتظر شديم، اما اين انتظار طولي نكشيد، چرا كه ساختمان بارها و بارها مورد اصابت شديد گلوله قرار گرفت و تكان هاي شديدي مي خورد كه در نتيجه شليك گلوله هاي تانك هاي اسرائيل بود.
سربازان اسرائيلي بالاخره وارد ساختمان ما شدند و ما را كه همگي در كنار هم در يك اتاق بوديم، پيدا كردند و به من و برادرانم دستور دادند كه در اتاق مجاور لخت مادرزاد شويم و در اين هنگام من صداي همسر و فرزندانم را مي شنيدم كه از شدت تيراندازي فرياد و ضجه مي زدند.
اين مرد ستم ديده و مصيب كشيده مي گويد: انگار خداوند براي من حيات دوباره اي را رقم زده است، چرا كه من چون زبان عبري بلد بودم، بارها از زبان سربازان اسرائيلي شنيدم كه مي گفتند، بگذاريد قبل از آمدن فرمانده مان آنها را اعدام كنيم و در اين كار از يكديگر سبقت مي گرفتند.
«ام محمد الصوفي» كه 50 سال سن دارد و در ساختمان مجاور كشكو زندگي مي كند نيز در مورد روزهاي رعب و وحشت به خبرنگار الجزيره گفت: سربازان اسرائيلي پس از اينكه وارد ساختمان شدند، شوهرم «دكتر حمدان الصوفي» استاد دانشگاه اسلامي غزه را دستگير و به مكان نامعلومي بردند.
اين زن فلسطيني گفت: من و فرزندانم، روزهاي سختي را گذرانديم كه از خاطره مان پاك نخواهد شد و بارها مورد تعرض، تهديد، قتل و ضرب و شتم توسط اسرائيلي ها در مدتي كه در يك اتاق زنداني بوديم قرار گرفتيم.
يوسف جوده كه 33 سال سن دارد نيز با ذكر خاطرات دردناك خود از خوي وحشي اسرائيلي ها گفت: از همه دردناكتر اين بود كه مردان خانواده در مقابل عذاب و تهديدات مسلحانه دشمن كاري نمي توانستند انجام دهند، چرا كه ضربه هاي قنداق تفنگ، آنها را از نفس انداخته بود.
نابينايي پسرك 11ساله
لوي پسر بچه معصوم فلسطيني در حالي كه چشم هاي سوخته اش بخيه زده شده بود؛ صحبتش را با اين سؤال آغاز كرد كه من چه گناهي كردم كه اشغالگران صهيونيستي بينايي مرا گرفتند؟ به گزارش ايرنا از امان؛ تراژدي بسيار غم انگيز «لوي صبح» 11ساله از اين لحظه آغاز شد كه وي صبح آن روز پس از صرف صبحانه بسيار ساده با پدر و مادر و برادرانش با پسرعموهايش در حياط خانه مشغول بازي فوتبال شده بود بدون اينكه بداند تا چند لحظه ديگر بمبي فسفري به ميان آنها خواهد آمد و براي هميشه او را نابينا خواهدكرد.
وي ناگهان صداي غرش هواپيماهاي جنگي اسراييل را شنيد و پس از لحظاتي خود را درميان آتش و دود و درد ديد، بعد از چند دقيقه اين ابرسياه از بين رفت و علائم جنايتي كه آن هواپيماي اشغالگران عليه ميدان بازي چهار پسربچه با بمب فسفري مرتكب شده بود معلوم گشت كه بر اثر آن يك بچه شهيد و سه تن ديگر با قطع دست و پاها و از دست دادن چشمهاي خود روبرو شدند.
صبح را به بيمارستان غزه و سپس براي مداواي بيشتر به عربستان بردند؛ اما به علت سوختن دوچشم؛ پزشكان او را جواب كرده و بدون چشم به غزه بازگرداندند. پزشكان اول به او گفتند كه چشمانت را براي درمان بسته ايم اما پس از چند روز به علت داشتن روحيه بالا مسئله نابينايي را با او درميان گذاشتند.
لوي صبح كه هم اكنون در غزه است درباره اين جنايت گفت: با پرتاب آن بمب احساس كردم كه به آسمان پرواز مي كنم و حس كردم كه يك تركش بسيار داغ به صورتم خورد. سپس بيهوش شدم و بعد از آن نفهميدم چه شد.
لوي اين سؤال را مطرح كرد: ما هنوز بچه بوديم و سلاحي نداشتيم پس چرا هواپيماهاي اشغالگران ما را بمباران كردند و آقاشعبان پسرعمويم را به شهادت رسانده و من بينايي خود را از دست دادم، چرا اين همه كودكان و پسر و دختر و بچه هاي بيگناه بايد كشته شوند؟
مادر لوي مي گويد: من درخانه بودم كه ناگهان احساس كردم كه زمين زيرپاهايم به لرزه درآمد و آتش همه جا را فراگرفت، منزل ما و همسايگان فرو ريختند و من با سرعت به بيرون رفتم و ديدم كه بچه ها روي زمين افتاده اند كه يكي از آنان به طور كامل سوخته و شهيد شده و بقيه به شدت زخمي و سوخته اند.
وي افزود: پسر من لوي بر اثر تركش بمب فسفري صورت و به ويژه دو چشمانش به گونه وحشتناكي سوخته شده بود.
مادر اين كودك فلسطيني گفت: كجايند سازمان هاي حقوق بشر دنيا و روساي جهان تا جنايتكاران را به محاكمه بكشند؟ آنها جواب كودك مرا چه خواهند داد؟
چهارشنبه|ا|9|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]
-
گوناگون
پربازدیدترینها