واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: استرس شغلي
واژه استرس نزد متخصصان مختلف معاني متفاوتي دارد. استرس در مفهوم عام آن عاملي است كه همواره تعادل فيزيكي و رواني فرد را به هم زده و با ايجاد مشكلات روان تني و مشكلات رواني كارآيي فرد را در ابعاد مختلف زندگي شغلي، خانوادگي و اجتماعي كاهش ميدهد. در روانشناسي استرس به معني تحت فشار روحي و رواني قرار گرفتن تلقي شده است.
در اين حالت جسم و روان به تقاضاهاي دروني و بيروني با فشار پاسخ ميدهند. استرس هنگامي رخ ميدهد كه فرد واكنشهاي خود را در مواجهه با محركهاي دروني و بيروني ناتوان ببيند كه همانا پيامد آن از دست رفتن تعادل رواني فرد است. اين امر به حدي بوده است كه بعضي از محققان مثل هلمز و راهه شدت محركهاي خارجي (استرسورها) و افزايش كمي آنها را عامل خطري براي بروز بيماريهاي روان تني دانستهاند.
در چنين مواردي عواملي از قبيل توانايي مقابله فرد با اين محركها، برداشت ذهني وي از محرك بيروني، حمايت اجتماعي و خانوادگي، سن، وضعيت اقتصادي، طبقه اجتماعي و وجود اختلالات رواني در فرد ميتوانند تاثيرپذيري شخص را از استرس كم يا زياد كنند.
كار و پيشه به عنوان مهمترين عامل شكل دهنده هويت اجتماعي، منبع تامين كننده زندگي و شكل دهنده روابط اجتماعي، براي هر فرد تلقي ميشود. چرا كه نه تنها افزايش مشكلات شخصي كارآئي فرد را در محيط كاري كاهش ميدهد بلكه با ايجاد اختلال در روابط خانوادگي چرخ معيوبي را دامن خواهد زد. به همين دليل است كه امروزه توجه به محيطهاي شغلي و شرايط كار كاركنان و كارگران امري است كه به منظور بالا بردن كيفيت كار، حفظ سلامت و بهداشت كاركنان و به منظوربهره جويي بيشتر و بهتر از طول مدت سنوات كاري مورد توجه قرار گرفته است.
شناخت و چاره جويي براي عوامل مخرب رواني و فيزيكي- شيميايي شرايط كاري و ايجاد قوانين و ضوابط جديد همگي در جهت تامين اهداف فوق بوده است. بنابراين جنبه رواني و اجتماعي محيط كار ميتواند سبب آزار فرد بيش از هر چيزي شود. اين موضوع در اغلب مشاغل و شرايط محيط كار صدق دارد، به خصوص در مجتمعهاي بزرگ، صنــــايع و كارخانجـــات پر رنگتر ميشود. شناخت اثرات سوء اختلالات و مشكلات رواني در كيفيت و كميت كار كاركنان، براي استرسهاي شغلي در كاركنان درماني و بيمارستاني و شناخت روشهاي مقابله با استرسها و آموزش مهارتهاي لازم براي اين كار ميتواند از كاهش استرسهاي احتمالي و يا كمك به افراد براي مقابله با استرس را به دنبال داشته باشد.
صاحبنظران مختلف معتقدند كه در زندگي همه افرادي كه داراي شغلي هستند، استرس وجود دارد و به گونههاي مختلف بر آنها فشار وارد ميكند. تحولات شغلي مانند تغييرات سازماني، تغييرات حقوق و دستمزد، ترفيعات شغلي، كاهش يا افزايش نيروي انساني و دگرگونيهاي اجتماعي، موضوعهايي هستند كه به شكلي بر فرد فشار آورده و او را دچار آشفتگي، نگراني، تشويش و اضطراب ميكنند. اين نگرانيها در مشاغل مختلف متفاوت است، يعني بعضي از مشاغل داراي استرس بيشتر هستند و مشاغل ديگر استرس كمتري دارند.
به طور كل ميتوان چهار عامل عمده كه سبب استرسهاي شغلي ميشود تعيين كرد:
* تغيير در مديريت و سيستم سرپرستي كه خود تغيير در سازمان شغلي را به دنبال دارد
* تفاوت بين شكل انجام كار و سياستهاي كاري
* آگاهي فرد از دوران استراحت و بازنشستگي
* تحول در روند كار در اثر پيشرفت تكنولوژي
از طرف ديگر، استرسها از جمله استرسهاي شغلي ميتوانند اثرات تخريبي در اندامهاي بدن داشته باشند. مثلاً استرس حاد ميتواند باعث اسپاسم سم عروق كرونر و مرگ ناگهاني شود. يا اينكه يكي از مهمترين علت از كار افتادگي و مرگ و مير در جوامع غربي بيماريهاي قلبي است. فاكتورهاي مهمي در بروز حمله قلبي نقش دارد، به طوري كه استرسهاي ناشي از كار و استرس مداوم ميتواند موجب آسيب به دستگاه گوارشي، افزايش خون، تغييرات قند خون و موارد ديگر شود.
مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه استرسهاي شغلي ميتواند موجب فشار رواني و افزايش آن شود. همچنين منجر بـــه كاهش تمــــركز فكر، حواس پرتي، اختــلال در حافظه، ترديد در انجام كارها و كاهش قدرت تصميم گيري ميشود، و در افراد متعدد منجر به بروز بيماريهاي رواني ميشود. مطالعات متعددي جهت بررسي استرس شغلي و عوامل مربوط به آن صورت گرفته است. در اين مطالعات عواملي مثل شغل فرد، نقش سازماني فرد، تعارض نقش و ابهام نقش، جريان پيشرفت حرفهاي، روابط حرفهاي، ساختار و جو سازماني در نظر گرفته شدهاند.
يكي از مطالعات انجام شده در مورد نقش شرايط و جو كار در ايجاد استرس، در آمريكا و نشان داده است كه شيوه تنظيم يا تدارك اتاقهاي كنترل، به منزله يك عامل تنش زا محسوب ميشود. در مطالعهاي در مورد كارهايي كه در قلمرو كنترل و نگهباني قرار دارند، استرس بر ريتم عصبي - فيزيولوژيكي فرد (يعني درجه حرارت بدن، مقدار كلسيم، و سوخت و ساز) و هم چنين بر بازدهي ذهني و انگيزش نسبت به كار، اثر ميگذارد.
خطر جسماني نيز به عنوان يك منبع تنش تلقي ميشود زيرا در حرفههاي خطرناكي مانند اشتغال در نيروي پليس، ارتش، معــــدن، و آتش نشاني، هنگامي كه فرد نتواند خود را با شرايط محيط كار تطبيق دهد، پارهاي از نشانههاي مرضي مانند اضطراب، افسردگي، نارضايتي و بيماريهاي جسماني ممكن است بروز كند. مطالعه انجام شده در امريكا نشان داده است دو سوم كساني كه در محل كار يا دفتر خود مورد معاينه قرار گرفتند، نشانههايي از تنش يا استرس را نشان دادهاند.
در مطالعهاي ديگر كه بر روي مديران صورت گرفته، حدود 65 درصد از مديران معتقد بودند كه شغل آنها بيش از مشاغل عادي تنشزا است. اين مطالعات نشان ميدهند كه عواملي از قبيل مسافت زياد محل كار، ساعات طولاني كار، روياروئي با تغييرات و مشكلات كاري، اجبار به جبران هزينههاي مربوط به اشتباهات و خطاهاي كاري، شرايط نامطلوب كاري، تند كار كردن، كار زياد و طولاني، نداشتن اطلاع كافي از وظيفه، روبرو شدن با درخواستها و وظائفي در محل كار كه به آنها علاقه ندارند، بيتفاوتي، كاهش انگيزش كاري و غيبت از كار، شيوه ارتباط با همكاران و سرپرستان، سر و صداي زياد، نور و نوبت كاري موجب ايجاد استرس شغلي، به خطر افتادن سلامت رواني فرد، ايجاد افسردگي، كاهش اعتماد به نفس، و ناخشنودي از زندگي ميشود.
مطالعات انجام شده در ايران نيز يافتههاي مشابهي داشته است. بهطوريكه يكي از محققان ايراني، بهوجود آمدن استرس در محل كار را ناشي از محروم شدن از پاداش و ترفيع، تعارض حرفهاي يا شخصي با همكاران، استفاده از تكنولوژي، قوانين و مقررات و بخشنامهها و راهبردها و انتظارات مديران، ناتواني در انجام وظائف محوله ميدانند در ذيل به خلاصهاي از نتايج چند مطالعه كه در مراكز بهداشتي درماني و آموزش پرورش صورت گرفته است اشاره ميشود. ملاحظه ميشود كه اكثر يافتههاي فوق در مطالعات داخلي نيز به دست آمده است.
بطور مثال در مطالعه ملكوتي و همكاران (1373) با كارمندان اداري و درماني دانشگاه علوم پزشكي زاهدان نشان داده شد كه استرس شغلي بالاتر با اضطراب و افسردگي بيشتري همراه است، كاركنان درماني استرس شغلي بيشتري نسبت به كاركنان اداري داشتند. اين پژوهشگران نتيجه گيري كردند كه استرس شغلي تاثير مستقيمي بر پيدايش مشكلات رواني دارند. اينان معتقدند وقتي كه فرد همواره از وقوع احتمالي اشتباه در كار در اضطراب و تشويش دائم بوده و فكر ميكند كه نميتواند مشكلاتش را با مسئولان بالاتر مطرح كند، اعتماد به نفس خويش را در انجام وظايف محوله از دست داده و در پي احساس حقارت دچار افسردگي ميشود، كه آن نيز به نوبه خود بر چرخة معيوب استرس شغلي و كاهش كارايي دامن خواهد زد.
تداوم اين چرخه ميتواند به مرور باعث فرسايش توانائيهاي رواني و جسماني كاركنان شود و پس از مدتي به اختلالات عصبي - رواني پايدار منتهي ميشود.
مطالعهاي مشابه در بيمارستانهاي شيراز نيز حاكي از سلامتي رواني كمتر و استرس شغلي بيشتر است، همچنين استرس شغلي در كاركنان مجرد بيشتر بوده است. اين محققان عوامل موثر در استرس شغلي كاركنان دانشگاه شيراز را موارد زير برشمردند:
تحت فشار بودن براي انجام كار، انجام دو كار بطور همزمان، انجام كار در روزهاي تعطيل، مغايرت نيازهاي شخصي با نيازهاي سازمان، درك نشدن مشكلات كاركنــان از سوي مديريت، زياد بودن حجم كار، اعمال روشهاي ضد و نقيض، نبود مشاوره سرپرستان با كاركنان در مورد تغييرات شغلي.
در مطالعهاي در دانشگاههاي علوم پزشكي تهران (ويسي و همكاران 79) نتيجه گيري كردند كه استرس شغلي باعث خشنودي شغلي كمتر ميشود، و استرس شغلي بالاتر سلامتي رواني كمتر را به همراه دارد. اما كساني كه سر سختي رواني بالاتري داشته باشند، سلامت روان و خشنودي شغلي بهتري خواهند داشت.
در مورد شغل معلمي نيز مطالعاتي صورت گرفته و نظريات زيادي ارائه شده است. به طور مثال كايرياكو و ساتكليف (1987) دو نوع عمده پاسخ در معلمان را ذكر ميكنند.
اولين پاسخ ناكامي است كه با سردرد، اختلالات معده، آشفتگيهاي خواب، فشار بالا، كهير پوست و افسردگي همراه است. پاسخ دوم نيز اضطراب شديد است كه ممكن است همراه با تيك چشم، كهير عصبي پوست، از دست دادن صدا و از دست دادن وزن بدن باشد.
بر همين اساس در مطالعه انجام شده بر روي آموزگاران مقاطع ابتدائي و راهنمائي شهر شيراز (رضائي 1370) نتيجه گرفتند كه يك چهارم معلمان استرس شغلي بالا را تجربه ميكنند و معلمهاي مرد نيز نسبت به زنها استرس بالاتري دارند. در مطالعه ديگري كه در مورد معلمهاي مقاطع ابتدائي و متوسطه تهران صورت گرفت (وفائي 79)، نشان داده شد كه معلمهاي مقطع ابتدائي استرس بالاتري داشتند و منابع مهم استرس شامل:
نبود رسيدگي به شرايط اقتصادي و رفاهي فرهنگيان، برخوردار نبودن فرهنگيان از شان و منزلت اجتماعي لازم، تبعيض بين حرفه معلمي و ساير حرفهها از لحاظ حقوق ماهيانه، و وجود شغل دوم در معلمها بوده است. با توجه به مطالعات و نظريات محققان و كارشناسان مربوطه محيط كاري توام با آرامش، انگيزش و رفاه نسبي ميتواند نقش به سزائي در سلامت روان و طول عمر بيشتر افراد، سازمانها و جوامع داشته باشد كه بايد مورد توجه خاص قرار گيرد. هنگامي كه كار بر اساس علاقه و از روي آگاهي و متناسب با شرايط رواني فرد انتخاب ميشود، بر كارآيي وبهره وري وي ميافزايد. رضايت از كار، رضايت از مديريت و روابط حاكم، احساس امنيت شغلي و احساس مالكيت از جمله نيازهاي رواني موثر در كيفيت روحي و رواني كاركنان است كه وجود آنها موجببهره وري وارتقاء توليد و كيفيت ميشود.
جمعه|ا|11|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1897]