تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817666215




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد. مردم سالاريمصلح جهاني آيت الله يوسف صانعي همه انسانها منتظر يك مصلح حقيقي هستند كه جهان را سرشار از صلح و عدالت كند. امروز بشريت، به طرف زمينه سازي ظهور مصلح در حركت است و شايد مهمترين نشانه آن هم نفرت انسانها از جنگ و خشونت و طرفداري از حقوق بشر، عدالت و صلح باشد. اين كه امروز علماي اسلام با علماي مسيحيت و ساير اديان، در كمال صميميت و دوستي پيرامون صلح و ظهور منجي و ساير موضوعات با يكديگر گفت وگو مي كنند انسان را به اين باور مي رساند كه اين هماهنگي ها، در راستاي ظهور مصلح كل و برقراري عدل جهاني است و اختلاف در اين خصوص نيز صرفا در اسم مصلح است و بر آن هم هيچ ضرري مترتب نيست. اين كه گفته مي شود با ظهور مصلح جهاني، كشته ها فراوان مي شود مسلما نظريه باطل و نادرستي است و اين مساله افترا به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. شاهد و دليل آن هم رواياتي است كه مي فرمايد حركت امام زمان همانند حركت نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) است و آرمانش را با خلق نيكو به پيش مي برد; قرآن هم از اين مساله با عظمت ياد كرده است «انك لعلي خلق عظيم». مساله منجي، فطري بشر است و اكثر انسانها به آن معتقد هستند; ولي تعابير در اين زمينه متفاوت است، اما مساله مهم در اين خصوص بروز نشانه هاي ظهور است كه به مراتب بيشتر از گذشته است. يكي از نشانه هاي ظهور منجي، نفرت بشريت از جنگ و خونريزي است. در آن عصر، علاقه به صلح و گفت و گو و كنار گذاشتن اختلافات و تشكيل سازمانها و مجامع مختلف در سطح جهان اوج مي گيرد. در زمان مهدي موعود، از ظلم اثري نيست و دموكراسي و حكومت مردم توسط ايشان محقق مي شود و تمام بشريت به مفهوم واقعي كلمه انسان مي شوند. يكي ديگر از نشانه هاي ظهور - كه در روايات ما هم به آن اشاره شده - كامل شدن عقل و درك بشر است و هر چه درك و انديشه هاي بشري كامل تر شود، اختلافات كمتر مي شود و آزار و اذيتها از بين مي رود و وحدت به طور كامل محقق مي شود. زمان دقيق ظهور مصلح را فقط خداوند مي داند و اگر كسي امروز ادعا كند كه نسبت به آن آگاه است، اگر قدرتمند باشد فريبكار است والا ناآگاه مي باشد و بايد او را تكذيب كرد. اگر صاحبان قدرت بخواهند به نام مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كوچكترين سواستفاده را بنمايند، گناه و خيانت به اهداف والاي مصلح جهاني (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا) است. پس استفاده ابزاري از نام آن حضرت خيانت به امام و به عدالتي است كه خداوند وعده داده است. اگر در دنيا عدالت و صلح حكم فرما شود و زمينه براي رشد فكري انسانها فراهم گردد، هيچ كس با حضور آن حضرت دشمني نمي كند. امروز كساني طرفدار مهدويت و منتظر ظهور مصلح به حساب مي آيند كه در جهت برقراري صلح جهاني تلاش و كوشش نمايند و مروج واقعي دموكراسي و حقوق بشر باشند و حركتشان در مسير علم و دانش باشد. در انديشه مهدويت، نه فالگيري و رمالي است و نه خواب و خرافه، بلكه آزادي فكر، انديشه، خدمت به بشريت و پيشرفت علم و دانش است. برهمين اساس زماني هم كه مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور مي كند، حكومت مردمي و صلح بر سراسر جهان حاكم مي شود و هر كسي هم ظلم كند و جلوي آزادي انديشه و بيان را بگيرد، مخالف ظهور مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. نفرت و انزجار بشر از جنگ و خشونت، امري بديهي است و مصلح جهاني نيز هيچ گاه نمي تواند حركت و پيام خود را براي تحقق صلح و عدالت، با خشونت و جنگ آغاز كند. ما معتقديم هر كسي كه زمينه ساز جنگ باشد و جنگ افروزي كند مجرم و گناهكار است. امروز دنيا، دنياي عقل و گفت و گو است و بشريت متنفر از جنگ است.ما به اميد روزي هستيم كه همه سلاح ها به صلاح و شايستگي تبديل شود. چنين روزي با آمدن امام دوازدهم شيعيان مهدي موعود (عجل لله تعالي فرجه الشريف) تحقق پيدا مي كند. صداي عدالتوقتي‎ ‎اماراتي ها استخوان لاي زخم مي گذارند كريم‎ ‎جعفري - اعلام ايران مبني بر افتتاح دو دفتر در جزيره ابوموسي براي هدايت كشتي ها در خليج فارس، بار ديگر اعتراض نامناسب و بي جاي دولت امارات را باعث شد. ايران به عنوان مالك حقيقي و حقوقي جزاير سه گانه تنب بزرگ، كوچك و ابوموسي حق خود مي داند كه هر اقدامي كه بخواهد در راستاي تامين منافع خود در اين جزاير انجام دهد، اما از آنجايي كه ايران بر اساس قرارداد 1971 عمل مي كند و وظيفه قانوني خود مي داند تا برخي از اقدامات خود در جزيره ابوموسي را به اطلاع امارت شارقه يكي امارات تشكيل دهنده كشور امارات متحده عربي برساند، در اين راستا اطلاع رساني كرده و موافقت و يا مخالفت آنها هم هيچ تاثيري در نوع تصميم گيري ايران نمي توانست داشته باشد، از اين رو چرا اماراتي ها به سرعت دست به اعتراض مي زنند و با رسانه اي كردن آن قصد دارند به چه مقاصدي برسند؟ ‏ براي پاسخ به اين پرسش عوامل مختلفي را بايد مد نظر قرار داد و از اين رهگذر به نتايج مورد نظر رسيد؛ در ابتدا بايد در نظر داشت كه امارات تا سال 1992 و بيرون راندن عراق از كويت جرات بيان اينگونه ادعاها را نداشت، اما از آن زمان كه ناوگان پنجم آمريكا در خليج فارس لنگر انداخت؛ آنها با تحريك برخي از كشورهاي عربي و غربي دست به يك سري ادعاها زده و اين جزاير را اشغالي خوانده و خواستار بازگرداندن آن به امارات شدند. سالها پس از اين ماجرا، وقتي سران اماراتي ديدند كه ايران زير بار اينگونه حرف ها نرفته و محلي به اينگونه اظهارنظرها نمي گذارد و همچنان كار خود را در جزاير سه گانه ادامه مي دهد، اقدام ديگري را شروع كردند و آن هم عبارت بود از درخواست براي ارائه رسيدگي به موضوع ادعاي امارات در دادگاه بين المللي لاهه كه اين امر هم با مخالفت شديد ايران و بي توجهي كامل مقامات ايراني مواجه شده است چرا كه به باور صحيح ايراني ها، جزاير ايراني بوده و هيچ نيازي نيست تا ايران براي سرزميني كه تحت مالكيت خودش قرار دارد به دادگاه برود. امارتي ها در طول چند سال گذشته تلاش هاي پيگيري كردند تا شايد ايران را وادار كنند اختلاف حقوقي در اين مورد را بپذيرد و راهي يك دادگاه بين المللي شود كه مقامات ايران به هشياري تاكنون زير بار اين درخواست نرفتند. آخرين درخواست اماراتي ها از مقامات مسكو باز مي گردد كه خواستار فشار بر ايران شده بودند، كه در اين مورد هم ايران نه تنها كوتاه نيامده بلكه ادعاي امارات را كاملا بي اساس و بي پايه بر مي شمرد كه هيچ نيازي به رسيدگي به آن نيست و اگر سوء تفاهمي در اين مورد هست را هم مي توان به مذاكرات دوستانه و تشكيل كميته هاي مشترك رسيدگي آن را حل كرد؛ اما به نظر مي رسد مقامات ابوظبي به دنبال خواست هاي ديگري هستند و بردباري ايران را هم در اين مورد بر نمي تابند. مقامات امارات ادعا مي كنند كه مساله جزاير تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي و قرارداد في مابين ايران و بريتانيا در اين مورد به پيش از اعلام استقلال امارات و خروج ارتش بريتانيا از خليج فارس باز مي گردد و چون در آن زمان امارات مستقل نبوده، بنابراين اين توافقنامه فاقد اعتبار است. در پاسخ به اين ادعا بايد گفت بريتانيا در آن دوره به عنوان قيم امارات هفت گانه اي كه همه با هم دشمن بودند تصميم مي گرفت و طرف قرارداد ايران هم در اين توافقنامه 1971 امارت شارقه است و نه امارت ابوظبي. بنابراين اماراتي ها بايد در مورد مرزهاي خود هم در اين باره تجديد نظر كنند، چرا كه اين مرزها در دوره استيلاي بريتانيا بر آنها تعيين شده و آنها اين مرزهاي تعيين شده را كاملا پذيرفته اند. حال اگر امارتي ها مي خواهند در مورد اين توافقنامه به اشكال و ايراد بپردازند، ديگر به زمان استقلال خودشان باز مي گردد و ايران در اين مورد مشكلي ندارد. اما با نگاهي به اصل قرارداد 1971 مي توان به سادگي اصل حاكميت قانوني ايران بر جزاير تنب بزرگ، كوچك و ابوموسي را دريافت. بر اساس بند هفت اين توافقنامه ايران مالك حقيقي و حقوقي جزاير است و اين اصل چنان شفاف است كه به هيج نمي توان در مورد آن ايجاد شبهه كرد، و از همين رو است كه امارتي ها مي خواهند اصل توافقنامه را زير سوال ببرند. در همين بند آمده است كه امارات شارقه به عنوان طرف قرارداد ايران نيمه جنوبي جزيره ابوموسي را با همكاري ايران اداره خواهد كرد و دو طرف بايد يكديگر را در جريان اقداماتي كه در قسمت جنوبي آن انجام مي دهند، قرار دهند و بر همين اساس هم تهران اقدام خود در ايجاد دو دفتر در اين جزيره را به اطاع امارتي ها رساند، اما بر اساس همين توافقنامه ايران مالك قسمت شمالي است و نيازي به به اطلاع رساني در مورد اقدامات خود در آنجا ندارد. بنابراين مطرح كردن ادعاي مالكيت دو جزيره تنب اصلا وارد نيست و ايران همچنان به اداره و مالكيت آنها ادامه مي دهد. موضوع ديگر به ارتباط توافقنامه 1971 با ديگر مسايل خليج فارس باز مي گردد. مطمئناً اگر امارتي ها بخواهند در مورد جزاير سه گانه به ادعاهاي خود ادامه دهند، تنش هاي مرزي و ادعاهاي اين چنيني تمام كشورهاي منطقه را در بر خواهد گرفت و اولين مورد آن دامن قطر و بحرين را خواهد گرفت و ايران هم مي تواند بر همين اساس ادعاي مجددي را عليه بحرين مطرح كند، با توجه به اين موارد، آيا امارتي ها بايد همچنان به ادعاهاي خود ادامه دهند؟ به نظر مي رسد اين گونه ادعاها منبع ديگري دارد وگرنه آنها خود جرأت طرح اين گونه ادعاها را ندارند. با اين توضيحات مقامات دولت امارات به جاي آنكه خود و ايران را بيش از اين مورد آزار قرار دهند، پيشنهادات ايران را در اين مورد بپذيرند، چرا كه تجربه ثابت كرده ايران حتي از يك وجب از خاك خود هم نخواهد گذشت. ‏ كيهانآسيب هاي روابط راس - بدنه در جريان اصولگرايي مديريت روابط راس- بدنه حساس ترين و اغلب پيچيده ترين مسئله اي است كه جنبش هاي سياسي با آن مواجهند. اين مسئله بويژه زماني رخ مي نمايد و حاد مي شود كه جنبش هاي سياسي علاقه اي به «نهادين شدن» از خود نشان ندهند و بر ماهيت جنبشي خود اصرار بورزند. وقتي يك جنبش سياسي از مرحله اوج خود فاصله بگيرد و تبديل به يك نهاد تثبيت شده (مثلا حزبي سياسي) شود، مسئله روابط راس- بدنه راه حل مشخصي پيدا مي كند و عملا صورت مسئله حذف مي شود. هر حزب سياسي دستورالعمل هايي مشخص در اين باره دارد كه اعضا چگونه مي توانند درون تشكيلات رشد كنند و جايگاه خود را ارتقا بخشند، تصميم هاي تشكيلاتي چگونه اتخاذ مي شود و اعضا تا چه حد و چگونه درباره آن توجيه مي شوند، مكانيسم اعتراض به يك تصميم درون حزبي از جانب اعضا چيست و چنين رفتاري را در چه مواردي تا كجا مي توان ادامه داد و مسائلي از اين دست. در شرايط وجود چنين مكانيسم هايي، ديگر موضوع روابط راس-بدنه نياز به مديريتي ويژه نخواهد داشت و اصطلاحا روتين مي شود. حزب يك سرمايه اجتماعي مشخص دارد كه عموما با گذشت زمان ثابت مي ماند و جز در موارد بسيار خاص دگرگوني اساسي درآن رخ نمي دهد. به همين دليل احزاب سياسي اغلب از حيث حفظ «كف راي» خود نگراني خاصي ندارند و بيشتر به اين مي انديشند كه چگونه مي توان آراء غير ثابت و «گذري» را به آن افزود. داستان اما در مورد جنبش هاي سياسي كه سازمان حزبي و تشكيلاتي براي خود بوجود نياورده اند و بسا اعتقادي هم به آن ندارند به كلي فرق مي كند. جنبش هاي سياسي كاركرد هاي احزاب سياسي را دارند -يا لااقل مي خواهند داشته باشند- بي آنكه از امكانات آنها برخوردار باشند. يك جنبش سياسي و كساني كه در راس آن قرار دارند درست مثل احزاب مي كوشد از طريق كنش سياسي برنامه ريزي شده و هدفمند درصد حضور خود را در ساخت قدرت افزايش دهد. منتها احزاب اين كار را با استفاده از بدنه تشكيلاتي خود كه مستمرا آموزش ديده و توجيه شده اند انجام مي دهند در حالي كه جنبش سياسي علي الاغلب بر نيرو، انگيزه و شور هواداران خود كه بدون نظم تشكيلاتي اما در چارچوب نوعي «نظم خود انگيخته» عمل مي كنند تكيه مي كند.طرح اين بحث در شرايط فعلي از اين رو ضرورت دارد كه احساس مي شود جريان اصولگرا بويژه دولت نهم پس از 3 سال و با تغيير اساسي مولفه هاي سازنده فضاي سياسي كشور به نسبت سال 1384، نيازمند آن است كه مسئله رابطه راس- بدنه را يك بار ديگر از نو براي خود طرح كند و به آسيب شناسي جنبه هاي مختلف آن بپردازد. تحولات زمستان 83 و بهار سال 84 درون جريان اصولگرا، الگويي براي يافتن راه حل اين مسئله بوجود آورده و اكنون مهم ترين كار اين است كه ببينيم آن الگو تا چه حد ثابت مانده و تا چه حد واز چه جهاتي متحول شده است. به طور بسيار مجمل مي توان گفت الگوي بوجود آمده در روابط ميان بدنه جريان اصولگرا و راس آن در ايام منتهي به تير 1384 كه منجر به انتخاب دكتر محمود احمدي نژاد به عنوان رييس جمهوري اسلامي ايران شد، در 3 گزاره زير قابل خلاصه سازي است: 1- ارتباط گيري مستمر و مستقيم با مردم از فراز احزاب و گروه هاي سياسي كه تا آن روز مدعي انحصاري «واسطه گري» ميان دولت ها و مردم بودند. برقراي اين ارتباط موجب شد مردم در تجربه اي نادر صدايي آشنا از جنس صداي خود بشنونند كه آنها را ارج مي نهاد و بزرگ مي داشت بي آنكه قصد اثبات بزرگي و سروري خويش بر آنها را داشته باشد. 2- تمركز بر مسائل و مشكلات واقعي مردم در حوزه معيشت و زندگي روزمره كه زماني كم و بيش طولاني به آن بي اعتنايي شده و بلكه مورد تحقير و تمسخر قرار گرفته بود. 3- ايجاد اطمينان در بين توده هاي وسيعي از مردم نسبت به 3 چيز: اول، سلامت اقتصادي و اينكه دولتمردان براي خود كيسه اي ندوخته اند؛ دوم، اثبات اين امر كه «راس» جنبش انگيزه و اراده اي خستگي ناپذير و مهارناشدني براي خدمت بي منت به مردم دارد و سوم، -كه از همه مهم تر است- تعهد بي قيد و شرط و مستحكم به ارزش هاي اسلامي و آرمان هاي انقلاب. اين 3 عامل، روابط «بدنه فعال» و «راس پيروز» را در آن ايام تا حد غيرقابل تصوري مستحكم ساخت و به همين سبب جنبش سياسي به پا خاسته در ماه هاي آخر بهار 84 ظرفيتي چنان عظيم پيدا كرد كه از اراده هاي كاملا تشكيلاتي، برنامه ريزي شده و برخوردار از حمايت هاي بي نظير داخلي و خارجي براي عقيم ساختن آن هيچ كاري برنيامد. در شرايط فعلي و در پاسخ به اين سوال كه «آيا شرايط سال 84 مجددا تكرا خواهد شد؟» ابتدا بايد به اين نكته توجه كرد كه به نظر نمي رسد معيار هاي مردم براي ارزيابي رفتار دولتمردان و ملاك هاي آنها براي ترجيح گزينه هاي سياسي بر يكديگر با گذشته تفاوت اساسي كرده باشد. مردم همچنان دولت اصولگرا را با همان معيارهايي خواهند سنجيد كه دولت هاي هاشمي و خاتمي را با آن سنجيده اند. مهم اين است كه ببينيم اولا «بدنه حامي» دولت نهم اكنون در چه وضعيتي قرار دارد و ثانيا نتيجه ارزيابي رفتار دولت نهم بر مبناي ملاك هاي قبلي -كه در واقع محتواي آن همان 3 گزاره پيش گفته است- چه خواهد بود. پاسخ به اين دو سوال مستلزم صرف وقتي فراوان، در نظر گرفتن پارامترهاي مختلف و البته مجالي فراخ تر از آن است كه نويسنده اين سطور اكنون در اختيار دارد. در كلي ترين حالت ممكن اطمينان نسبتا محكمي وجود دارد كه دولت نهم همچنان در ذهن مردم و «بدنه حامي» خود داراي اعتباري است كم و بيش مشابه همان كه در سال 84 داشت منتها با اين توضيح كه اين اعتبار را عواملي خاص تهديد مي كند و براي آنها بايد چاره هايي فوري و كارساز يافت. به طور مشخص چند عامل زير محتاج توجهي فوري است: 1- در اين باره كسي ترديد ندارد كه راي اصلي اصولگرايان متعلق به طبقات متدين و دلسوز مردم كشور -يعني اكثريت ملت شريف ايران- است. اين امري است كه طي سال هاي طولاني ثابت مانده و هنوز هم اعتباري غير قابل خدشه دارد. دولت اصولگرا را كساني بر سر كار آوردند و پاي كار آن ايستادند كه از لاقيدي ها و بي مبالاتي اعتقادي برخي دولتمردان سابق به ستوه آمده بودند و پي جماعتي مي گشتند كه لذت حضور در سال هاي باصفاي خدمت و ايثار سال هاي نخستين انقلاب را دوباره در ذهن و دل آنها زنده كنند. از اين پس نيز اگر بنا باشد پاي صندوق هاي راي يا هر جاي ديگر، مردمي به ياري اصولگرايان بشتابند بايد از همين طبقات دردمند و مومن سراغ گرفت و هرگونه تلاش براي استفاده از ادبياتي كه جماعت قليل واداده و ناهمراه با ارزش ها و آرمان هاي انقلاب را خوش بيايد نه فقط چيزي بر سرمايه اجتماعي اصولگرايان نخواهد افزود بلكه به عكس، طيف وسيع نيروهاي متدين و انقلابي را كه تا امروز بي دريغ از آنها حمايت كرده اند، مايوس و نااميد خواهد ساخت. 2- به جز «طيف راي دهندگان»، مجموعه اي از «راي سازان» و فعالان سياسي وجود دارند كه نقش اصلي در شكل گيري پديده مبارك سوم تير داشته اند. اين مجموعه هنوز هم به همان نيرومندي سابق و بلكه با نشاط تر از قبل در صحنه حضور دارد و در هر آوردگاهي در آينده نقشي كليدي بر عهده خواهد داشت. بي آنكه قصدي براي محدود ساختن اين مجموعه در طيفي خاص در ميان باشد، صرفا به عنوان يك آدرس مي شود اينگونه فرض كرد كه تشكل هايي چون بسيج دانشجويي، بسيج طلاب، بسيج اساتيد و حوزه هاي شهري و روستايي مقاومت بسيج جزو اصلي ترين اركان مجموعه راي ساز در سوم تير 84 بودند. همه آنها كه در آن روزها ولو از دور دستي بر آتش داشتند مي دانند كه جوانان مومن و بسيجي بي آنكه هيچ اراده تشكيلاتي آنها را حمايت كند و صرفا با تكيه بر انگيزه هاي اعتقادي و سيراب از نيرويي كه بازگشت به آرمان هاي اصيل انقلاب در آنها بوجود آورده بود، به پا خاستند و چون خويش را مامور به اداي تكليفي مي دانستند خستگي ناپذير و مشتاق تا روستاهاي دورافتاده هم رفتند مگر پيام تحولي كه در راه بود را به گوش همه مشتاقان برسانند. آيا آن اتفاق مجددا تكرار شدني است؟ حتما بلي، به شرط آنكه صداهاي ناجور از دل اردوگاه سوم تيردر آن اراده ها تزلزلي به وجود نياورد و جوانان مومن بتوانند همچنان مطمئن باشند كه پايمردي منتخبانشان بر آرمان هاي انقلاب اسلامي بدون ذره اي تغيير به قوت پيشين باقي مانده است. آنچه انگيزه ها را مي كشد و اراده ها را سست مي كند همين است كه دائما پرسش ها و شبهه هايي بوجود بيايد و بي جواب بماند. «اين چرا رفت؟ آن چرا ماند؟ آيا بقاي فلاني و انتصاب بهماني، ارزش اين همه هزينه و مسئله دار شدن انبوه حاميان را دارد » و ... اينها سوال هايي است كه اگر جواب روشن بيابد و از ذهن ها زدوده شود، مي توان به راحتي تصور كرد جريان اصولگرا سرمايه مبارك سوم تير را نه تنها از دست نداده بلكه در آستانه تجديد دوباره آن است.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن