واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: سفر به نقطه صفر بروجرد/ اينجا تجليگاه باورهاي يك انقلاب است
براي ديدن دستاوردهاي انقلاب در دورافتاده ترين نقاط لرستان تا روستاي "تپه مولا" آخرين نقطه شهرستان بروجرد و جايي كه خاك لرستان به خاك استان مركزي پيوند مي خورد، مي رويم، جايي كه تجليگاه باورهاي انقلاب محرومان است.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران؛براي رسيدن به اهالي روستاي "تپه مولا" و شركت در جشنهاي انقلاب در اين روستا به راه مي افتيم و كوههاي سفيد پوش بروجرد را در سرماي زمستان پشت سر مي گذاريم.
پس از گذر از اين مسير پيچ در پيچ، روستا از دور برايمان دست تكان مي دهد. اينجا در مرز دو استان ايران اسلامي روستايي قرار دارد كه به يمن و بركت انقلاب از محروميت به آباداني رسيده است.
"تپه مولا"، آخرين روستاي بخش مركزي بروجرد
برخي از بزرگان روستا كنار ديوار مدرسه از آفتاب زمستاني لذت مي برند و چشم به جاده دوخته اند، در نگاه آنها مي توان خرسندي و رضايت را ديد و از حرف هايشان احساس خوشايند باورهاي انقلاب محرومان را لمس كرد.
به جمع آنها مي پيونديم، به رسم اهالي بروجرد خونگرمند و مهمان نواز. از قبل با دهيار روستا هماهنگ كرده ايم كه قرار است براي بازديد از روستا بياييم و از مسائل مختلف آن گزارش بگيريم.
اهالي روستاي "تپه مولا" تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل دورافتاده بودن از مركز شهرستان بروجرد با مشكلات زيادي دست در گريبان بوده اند كه امروز به بركت انقلاب تعداد زيادي از مشكلات اين روستا حل شده است.
امروز اهالي روستا هم از نعمت آب آشاميدني سالم برخوردارند و هم امكانات و خدماتي چون برق و تلفن و راه آسفالته روستايي براي آنها فراهم شده است.
دانش آموزاني كه خواب معلم شدن مي بينند....
اين روستاي كوچك قديمي كه هنوز ساختار سنتي خود را حفظ كرده است در حال حاضر 100خانوار با 400 نفر جمعيت دارد و به عكس روزهاي قبل از انقلاب كه رفتن به شهر براي اهالي روستا هميشه يكي از دغدغه ها بود امروز به همت اداره راه و ترابري براي رفتن به شهر مشكلي ندارد.
روستاي تپه مولا داراي مدرسه ابتدايي و راهنمايي مناسب است تا دانش آموزان اين روستا به راحتي ادامه تحصيل دهند و آرزوهاي دور و دراز را سرشان بپرورانند.
نهضت مدرسه سازي يكي از دستاوردهاي عظيم انقلاب است. در قبل از انقلاب نمي توانستيم روستايي را بيابيم كه در آن كلاس درس باشد و معلم "آب و بابا" را هجي كند. اما امروز با وجود همه كاستيها اينجا در دورترين نقطه بروجرد روستايي وجود دارد كه دانش آموزانش شبها خواب معلم شدن مي بينند و خود را روزي معلم كلاس ديگري مي پندارند.
قبل ترها وقتي كه مريض مي شديم...
روستاي "تپه مولا" خانه بهداشت هم دارد، يكي از پيرزنان روستايي مي گويد: قبل ترها، يعني قبل از پيروزي انقلاب، راه و جاده نداشتيم و هر وقت يكي از اهالي روستا مريض مي شد مجبور بوديم مسافت زيادي را از بيراهه طي كنيم تا شايد به شهر برسيم و شايد هم نرسيم...
پيرزن روستايي كه انگار همه آن روزها را به ياد دارد و مي توان در چشمانش همه اين سختي ها را مرور كرد، ادامه مي دهد: گاهي مجبور بوديم فردي كه مريض شده بود را در سرماي زمستان و با گذاشتن روي دوش مردان روستا راهي جاده ها كنيم و اگر به شب بر مي خورديم بايد شب را در راه مي مانديم تا صبح شود و بتوان به راه ادامه داد.
مي گويد هميشه خطر در كمين بود، خطر حيوانات وحشي كه اگر در شب هاي زمستان در راه مي ماندي معلوم نبود چه بلايي سرت مي آمد.
اينها جوانند و نمي دانند...
با لبخندي مي گويد كه شما نمي دانيد من از چه حرف مي زنم، شما اين روزهاي پرنعمت را مي بينيد و ما تك تك روزهاي اين راه 30 ساله را به ياد مي آوريم كه از كجا به اينجا رسيده ايم.
به اينجاي حرفهاي پيرزن كه مي رسد، شوهرش حرفهايش را پي مي گيرد و با همان نگاه گرم و دستان پينه زده اش مي گويد اينها جوانند و نمي دانند روزهاي سختي چگونه سپري شده و به اين آرامش رسيده است.
از روشنايي برقي كه به روستا آمده مي گويد و از فانوس هايي كه سالها تنها روشن كننده شبهاي روستا بوده است.
پيرمرد روستايي ادامه مي دهد: در قبل از انقلاب نه تنها روستاي ما بلكه تمامي روستاهاي اطراف از نعمت برق محروم بودند و ما براي روشن كردن خانه هاي خود در شب از فانوس استفاده مي كرديم.
از كجا به كجا آمده ايم
كمي فكر مي كند و مي گويد: تازه آن زمان چون قيمت فانوس گران بود همه مردم نمي توانستند فانوس بخرند و از چراغهاي كوچكي براي روشنايي در شب استفاده مي كردند.
از پيرمرد مي خواهيم كه براي گزارشمان خودش را معرفي كند، پسر نوجوان روستايي كه مي بيند پيرمرد كمي گوشهايش سنگين است و بايد حرف هايمان را برايش چند بار تكرار كنيم، وسط حرفهايمان ما مي پرد و مي گويد كه نامش عمو سيف الله است!
به هر حال ما هم همان "عمو سيف الله" صدايش مي كنيم و از او مي خواهيم بازهم از روزهاي سخت قبل از انقلاب بگويد. او هم با آب و تاپ از روزهاي 3 دهه پيش روستا مي گويد، روزهايي كه خبري از هيچ كدام از امكانات امروز روستا نبود.
با پيروزي انقلاب اسلامي روستاها جان گرفتند
به دهياري روستا مي رويم تا با احمدرضا توشمالي دهيار روستاي تپه مولا صحبت كنيم. وي مي گويد: مردم روستا در گذشته زندگي سختي را گذرانده اند اما به لطف الهي با پيروزي انقلاب اسلامي ايران روستاها جان گرفتند و زندگي در آنها رونق يافت.
وي ادامه مي دهد: امروز برخلاف گذشته بيشتر مردم روستا از نعمت سواد برخوردارند و با وجود برق و آب آشاميدني سالم و ديگر خدمات زندگي در روستاها راحت تر شده است.
توشمالي به مزاياي نگاه ويژه نظام به روستاها اشاره مي كند و مي گويد: با برخوردارشدن روستاها از امكانات رفاهي مهاجرت كمتر صورت مي گيرد و اين از بركات انقلاب اسلامي ايران است.
سفرمان به روستاي"تپه مولا" تمام مي شود. در آخرين دقايق حضورمان چرخي در مدرسه روستا مي زنيم. آذين بندي كلاسهاي درس و شعف مردمان روستا يادآور رسالت سنگيني است. اينجا كودكان روستايي مشق عشق مي كنند و آرزوهاي بزرگ را دفترچه انشايشان مي نويسند.
روستاي "تپه مولا" علي رغم رفع بسياري از مشكلات هنوز هم كاستي هايي دارد كه بايد براي رفع آنها تلاش و همت متوليان امر مضاعف شود تا دين مسئولان به صاحبان اصلي انقلاب بيش از گذشته ادا شود./س
يکشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]