تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816854711
شکارهای شبانه 3 دزد ششلولبند
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: شکارهای شبانه 3 دزد ششلولبند 3 جوان مرموز با سرعت زیاد و حرکات مارپیچ سعی داشتند از تیررس پلیس فرار کنند تا جایی که در مسیر خلاف حرکت خودروهای دیگر وارد شدند تا اینکه با شلیک‌های هوایی و مستقیم کارآگاهان منحرف شده و مجبور شدند توقف کنند. وطن امروز: 3 جوان ششلولبند در تاریکی شب به شکار رانندگان و مسافران می‌پرداختند و به زورگیری مسلحانه دست می‌زدند. رفتارهای غیرعادی اعضای این باند که سوار خودروی پراید سفید‌رنگی بودند آنان را به دام پلیس گشت آگاهی تهران کشاند. ساعت 2بامداد روز 24 فروردین‌ماه سال‌جاری ماموران گشت پلیس آگاهی وقتی با دیدن رفتارهای عجیب 3 پسر شماره خودروی آنان را به رایانه سپردند، دیدند این پراید از کرج دزدیده شده است بدین‌ترتیب تعقیب و گریز شبانه آغاز شد. 3 جوان مرموز با سرعت زیاد و حرکات مارپیچ سعی داشتند از تیررس پلیس فرار کنند تا جایی که در مسیر خلاف حرکت خودروهای دیگر وارد شدند تا اینکه با شلیک‌های هوایی و مستقیم کارآگاهان منحرف شده و مجبور شدند توقف کنند. راننده 25 ساله پراید پشت فرمان دستگیر شد اما 2 دوستش از تاریکی هوا استفاده کرده و پا به فرار گذاشتند. «مهدی» خودش را بی‌گناه دانست اما تحقیقات نشان داد خودروی پراید از راننده مسافرکشی در کرج به صورت مسلحانه به سرقت رفته است. بدین‌ترتیب، با دستور بازپرس احمدی از شعبه 6 دادسرای امور جنایی تهران تیمی از اداره یکم پلیس آگاهی وارد عمل شد و در نخستین اقدام به تحقیق از راننده مسافر‌کش پرداخت. مرد مالباخته با دیدن مهدی تاکید کرد وی به همراه دوستش دزدان خودرویش هستند و در تحقیقات گفت: «ساعت 9 شب جمعه 19 فروردین‌ماه بود که در پل فردیس روبه‌روی ایستگاه مترو 2 پسر جوان که ظاهری معمولی داشتند را به صورت دربستی سوار کردم تا به شهریار ببرم». وی افزود: «نزدیک میدان سپاه شهریار بودم که یکی از آنها که در صندلی جلو نشسته بود تپانچه‌ای را به سمت من نشانه گرفت و دیگری چاقویی را به پهلویم فشرد و هر دو خواستند توقف کنم. ابتدا فکر کردم شوخی می‌کنند اما جدی بودند. با دستور آنها دنده عقب وارد یک جاده خاکی شدم، آنها پس از اینکه پول‌هایم را نیز گرفتند مرا پیاده کردند و با سرعت پا به فرار گذاشتند». مهدی که چارهای جز اعتراف نمیدید، در بازجوییهای کارآگاهان گفت: با 2 دوستم، «رامین» و «حسین»- 23 و 22 ساله- ابتدا اسلحه‌ای تهیه کرده و سپس با سرقت مسلحانه پراید، سوار بر آن به مسافرکشی رفته و با تهدید تپانچه از مسافران زورگیری می‌کردیم. با اعترافات دزد مسلح، کارآگاهان ساعت 9 صبح 27 فروردین‌ماه پاتوق رامین در مشیریه را شناسایی کردند و در اقدامی غافلگیرانه به شکار وی دست زدند. رامین که می‌دید راز باند مسلحانه‌شان از سوی مهدی فاش شده است با پذیرفتن زورگیری با اسلحه ادعا کرد که حسین، شب تعقیب و گریز از ناحیه پا هدف گلوله پلیس قرار گرفته و در خانه مجردی وی در حال استراحت است. کارآگاهان بلافاصله ساعت 5 عصر همان روز خود را به خانه مجردی دزدان رساندند و حسین را دستگیر و تپانچه‌شان را پیدا کردند. تیم تحقیق در بازجویی از 3 دزد ششلولبند پی‌برد آنها به تعداد زیادی زورگیری مسلحانه دست زده‌اند. بدین‌ترتیب، ردیابی طعمه‌های آنان آغاز شد و کارآگاهان خود را در برابر پرونده‌های مشابه زیادی دیدند. یکی از مردان که ساعت یک بامداد 24 فروردین‌ماه در دام این باند مسلح افتاده بود، در تحقیقات گفت: «می‌خواستم از ابتدای جاده مخصوص به تهرانسر بروم و سوار پراید سفید‌رنگ شدم، همان دقایق نخست مرد جوانی که در صندلی عقب نشسته بود اسلحه‌اش را به پهلویم گذاشت و دیگری از صندلی جلو به سمت من برگشت و با چاقو تهدید کرد پول‌هایم را به آنها بدهم. هیچ کدام رحم نداشتند، فریاد می‌زدند و من را به باد کتک گرفتند، 70 هزار تومان به آنها دادم. می‌ترسیدم که کشته شوم در را باز کردم تا بیرون بپرم که یکی دستم را گرفت و مسافتی را روی آسفالت کشیده شدم بعد دستم را رها کردند. با پرتاب شدن من آنها پا به فرار گذاشتند».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]
-
گوناگون
پربازدیدترینها