محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826597990
گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
خبرگزاري فارس: برخي روزنامههاي صبح امروز سرمقالههاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
* كيهان
روزنامه كيهان دريادداشت روز خود با عنوان "اين گزينه زير ميز است !"به قلم حسام الدين برومند آورده است : (يادداشت روز)
اين روزها باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كاملا فعال شده و در حالي كه تنها 10 ماه به انتخابات رياست جمهوري آمريكا مانده است پي در پي به ايراد سخنراني مي پردازد.
اين سخنان چه در رستوراني در منهتن نيويورك باشد و چه در قالب گفت وگو با نشريه تايم و يا اظهاراتي در برابر كنگره باشد يك ترجيع بند مشترك دارد: «جمهوري اسلامي ايران».
اوباما سه شنبه گذشته طي سخناني در كنگره كه آخرين نطق سالانه در دوره اول رياست جمهوري او محسوب مي شد ناگزير موضوع ايران را پيش كشيد و پس از آنكه ادعا كرد ايران از هميشه منزوي تر شده و آمريكا مصمم است از دستيابي ايران به سلاح هسته اي جلوگيري كند گفت: «همه گزينه ها روي ميز است».
البته 45 روز پيش نيز باراك اوباما در ديدار با ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي كه در هتل گايلورد در نشنال هاربور مريلند برگزار شد به موضوع ايران پرداخته و گفته بود: «همه گزينه ها روي ميز است».
هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا هم چندي پيش از اين عبارت «همه گزينه ها روي ميز است» استفاده كرد تا گويا يك عبارت تمام عيار آمريكايي باشد. عبارتي كه البته واكنش تحليلگران سابق و مديران پيشين آژانس اطلاعات مركزي آمريكا-CIA- را برانگيخته است.
ري مك گاورن، اليزابت مور، جان اي مك لافلين و... از جمله تحليلگران و مديران سيا بودند كه به صراحت بيان كردند اين عبارت براساس محاسبات اشتباه است و پيامدهاي آن مورد ارزيابي قرار نگرفته است.
جالب است كه حتي «گاورن» و «مور» در مقاله اي كه در نشريه آنلاين «كانسرتيوم نيوز» منتشر شد خطاب به اوباما مي نويسند:« استفاده مكرر شما از عبارت پيش پا افتاده «همه گزينه ها روي ميز است» باعث مي شود اين سوال را مطرح كنيم كه آيا شما و مشاورانتان تاثيرهاي از كنترل خارج شدن خصومت ها با ايران را متوجه هستيد يا خير؟... به اين ديوانگي خاتمه دهيد... اگر مشاوران شما توصيه كرده اند كه خصومت با ايران به نفع اسرائيل تمام مي شود، سخت در اشتباهند چون جنگ با ايران در بلندمدت به نابودي اسرائيل منجر مي شود و پيامدهايي فاجعه آميز براي اقتصاد جهان خواهد داشت كه بايد از آن آگاه باشيد».
اين دو مقام سابق سيا يك توصيه استراتژيك نيز به اوباما كردند: «يك حادثه يا تحريك مي تواند به خارج شدن اوضاع از كنترل در تنگه هرمز منجر شود».
طرفه آنكه بارها منابع رسانه اي آمريكا طي چند ماه گذشته به اوباما هشدار داده اند كه ارزيابي هاي مارتين دمپسي رئيس جديد ستاد مشترك آمريكا قابل تكيه نيست و اوباما را به سخنان سلف او مايكل مولن ارجاع داده اند كه هشدار داده بود ايران مي تواند تنگه هرمز را ببندد.
اما يك روي ديگر عبارت «همه گزينه ها روي ميز است» موضوع مذاكره در نقطه مقابل تهديد، تحريم و ترور است كه باراك اوباما آن را در سخنان خود مطرح كرده است.
در همين سخنان اخيرش در كنگره او بر حل پرونده هسته اي ايران از طريق مسالمت آميز اشاره مي كند و البته جنس اين دست از سخنان اوباما وقتي بهتر فهميده مي شود كه در گفت وگو با فريد زكريا در نشريه تايم مي گويد: «بايد اعتراف كنم هركسي پرونده ايران را آسان بپندارد قطعا نمي داند كه ما در خصوص چه چيزي حرف مي زنيم... جامعه جهاني بايد همزمان از اهرم مذاكره و فشار استفاده كند.! بنابراين وقتي اوباما مدعي است كه در رويارويي با جمهوري اسلامي ايران از همه گزينه ها استفاده خواهد كرد و «تهديد»، «حمله»، «ترور»، «تحريم» تا «مذاكره» و راههاي به اصطلاح مسالمت آميز بر روي ميز قرار دارد بايد ديد عيار اين عبارت مورد ادعا چه ميزان است و اين نوشته تلاش مي كند در شرايط موجود به ارزيابي سخنان اوباما بنشيند و هدف اصلي مجموعه سخنان او را مورد واكاوي قرار دهد.
براي آنكه معلوم شود آمريكايي ها چه در سر دارند و اينكه پس از به سقف رساندن فشارها و تهديدها و به تصويب رساندن تحريم هاي يكجانبه عليه ايران، چرا از مذاكره و روش هاي مسالمت آميز نيز صحبت مي كنند و همواره طوطي وار در چند ماه گذشته مي گويند «همه گزينه ها روي ميز است» بايد ترفندها و اقدامات آنها بر ضد جمهوري اسلامي و خروجي آن كارشكني ها و دسيسه ها در افق نگاهي جامع مرور و تحليل شود.
طي چند ماه گذشته ابتدا در اقدامي از قبل برنامه ريزي شده و يك سناريو چند فصلي، سه پرونده اتهامي «تروريسم»، «هسته اي» و «حقوق بشر» عليه ايران به كارگرداني آمريكا به صحنه آمد و حتي سه قطعنامه درباره سه موضوع ياد شده بر ضد ايران صادر شد.
نكته گفتني در اين خصوص اين است كه علي رغم هياهو و شلتاق كاري هاي رسانه هاي غربي - صهيونيستي پس از مدتي افكار عمومي دنيا فهميد كه در اتهام تروريسم (طرح كذايي ترور سفير عربستان در خاك واشنگتن) دلايل آمريكا به شدت سست و پوچ است و از همين روي اين ادعاي بزرگ هيچ گاه قابليت اثبات نداشته و نخواهد داشت. زيرا تمام ادعاي واشنگتن مبتني بر شهادت دو نفر و گفته هاي آن ها بود كه يكي از آنها (ارباب سير) براساس تحقيقات قضايي معمولا در حالت مستي بوده و در اولين جلسه دادگاه نيز اظهاراتش را در اداره «اف بي آي» تكذيب كرد و ديگري (شخصي موسوم به غلام شكوري) كه هيچ گاه وجود خارجي او احراز نشد.
داستان حقوق بشر نيز براي آمريكايي ها به سرانجام نرسيد و علي رغم طرح ادعاهايي بر ضد ايران و صدور قطعنامه اي در مجمع عمومي سازمان ملل كه راي اقليت (86 كشور) در برابر اكثريت (193) را داشت، افكار عمومي دنيا در صحنه عمل و بدون رتوش نقض فاحش حقوق بشر آمريكا را در خيابان هاي نيويورك و در پهنه جنبش تسخير وال استريت نظاره كرد.
اينجا بود كه در پي نتيجه نگرفتن هاي اين قطعنامه ها، تهديدات و لفاظي هاي جنگ طلبانه مقامات آمريكايي و صهيونيستي شروع شد و البته مدت زيادي دوام نياورد كه فروكش كرد و جالب اينكه نشريه تايم مي نويسد: «به رغم اينكه همه رسانه ها بر طبل جنگ مي كوبند نه باراك اوباما و نه پنتاگون تمايلي به رويارويي با ايران ندارند.»
مجله تايم البته از نگاهي عميق تر نيز موضوع حمله احتمالي به ايران را بررسي كرده و تصريح مي كند اساسا امكان گزينه نظامي براي غرب وجود ندارد چون 1- قيمت نفت افزايش پيدا مي كند 2- ايران توان بستن تنگه هرمز را دارد 3- توانايي نظامي و موشكي ايران به گونه اي است كه مي تواند به راحتي حملات را تلافي كند و 4- قدرت نيروي هوايي ايران عاملي بازدارنده است.
بنابراين به تعبيري آمريكايي ها و چند كشور غربي آخرين فشنگ خود را عليه ايران شليك كردند: «تحريم نفت و بانك مركزي ايران» اما به اعتراف رسانه هاي مشهور و كارشناسان پرآوازه و برجسته آمريكايي اين شليك، شليك به پاي خود آمريكا بوده است.
مجموعه اين اعترافات و اقرارهاي غيرقابل انكار خود فهرستي مطول است اما به عنوان اندكي از بسيارها مي توان به چند نمونه اشاره كرد كه قابل اعتناست. رويترز در تحليلي كشورهاي غربي را بازندگان اصلي تحريم نفتي ايران دانست و برژينسكي مشاور سابق امنيت ملي آمريكا در دوران جيمي كارتر تاكيد مي كند تحريم ها عليه ايران بازي با آتش است.
تعجب نكنيد وقتي شخصيتي مانند جان بولتون كه مواضع ضد ايراني او مشهور است دست به قلم مي برد و هشدارگونه مي نويسد: تحريم ها اثربخش نخواهد بود چون كشورهاي بسياري متقاضي معافيت از پروژه مشاركت در تحريم نفتي ايران هستند. از سوي ديگر؛ «امير اورن» روزنامه نگار كهنه كار صهيونيستي كه در حوزه امور خاورميانه و ايران متمركز است در هاآرتص خاطرنشان مي كند اينكه مقامات آمريكايي دكلمه وار بر زبان مي آورند كه «همه گزينه ها روي ميز است» خطاب به ايران نبايد قلمداد شود بلكه اخطار به اسرائيل است كه مبادا درصدد حمله به ايران برآيد.
و بالاخره با مرور مباحث پيشين آنچه قابل تامل و دقت ويژه است سفر هيئت عالي رتبه بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي به تهران است كه از امروز به مدت سه روز به طول خواهد انجاميد.
رياست اين هيئت را «هرمان ناكارتس» معاون مديركل در امور پادمان ها برعهده دارد كه «رافائل گروسي» دستيار مديركل در امور سياسي نيز حضور دارد تا در خصوص موضوعات مورد نظر آژانس و در چارچوب توافق صورت گرفته با ايران به مذاكره بپردازند.
و نكته خوشمزه اين است كه روز گذشته و در آستانه سفر اين هيئت، آمانو مديركل آژانس به زبان مي آورد كه؛ «هدف تاسيسات هسته اي ايران صلح آميز است».
اينجاست كه با اندك دقتي مشخص مي شود عبارت «همه گزينه ها روي ميز است» يك بلوف از سوي آمريكايي ها و صهيونيست ها است و همه آن فشارها، تهديدها، تحريم ها براي يك «مذاكره» است و به عبارت ديگر يك گزينه بيش تر وجود ندارد و آن دريوزگي مذاكره از ايران است. اين «گزينه» البته زير ميز است!
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "شكوفه هاي انقلاب در سي و سومين بهار بيداري اسلامي"به قلم صالح اسكندري آورده است:در آستانه سي و سومين بهار پيروزي انقلاب اسلامي و جشنهاي بزرگ دهه فجر قرار داريم. درخت انقلاب اسلامي ايران روزي نهالي نوپا بود كه توسط امام راحل و عزيزمان غرس شد امروز به يمن خون هزاران شهيدي كه پاي آن ريخته و دلسوزي و پاسباني باغبان ولايت و بصيرت ملت بيدار با عبور از توفانهايي سهمگين به درخت تنومندي تبديل شده است كه در دهه چهارم عمر خود شاخه هايش به حياط همسايه سرك كشيده و در حال شكوفه دادن در دل كشورهاي خاورميانه و حتي فراتر از آن است. ورود امام عزيزمان به ايران زنگ بيداري اسلامي را به صدا در آورد و نقطه عزيمتي در نظام سازي سياسي بر مبناي اسلام در منطقه شد. پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 معادلهاي جديد را مقابل غرب قرار داد كه به مراتب پيچيده تر از تمام مسائلي بود كه استعمار در دوره چند صد ساله حضور خود در خاورميانه با آنها روبرو بود . يكي از وجوه اين معادله پيچيده، ماهيتي است كه با پيروزي انقلاب ايران در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام جريان يافته وموجب اعتلاي ماهيت اين حركتها گشته است. عمده جنبشهاي اسلامي سده اخيربا فروپاشي امپراتوري عثماني در جنگ جهاني اول، تحت تاثير گرايشات ناسيوناليستي وضد استعماري شكل گرفتند اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران موجب نفخ روح جديد واصيلي در كالبد خسته جنبشهاي اسلامي دهه هاي گذشته شد .
اين ماهيت قديم واصيل همان تجديد حيات اسلامي، بيداري اسلامي ويا به تعبير حضرت امام خميني(ره) بازگشت به مفاهيم اسلام ناب محمدي (ص) در اداره جامعه است . البته نبايد دور از نظر داشت كه در جنبش هاي پيش از انقلاب ايران نيز برخي از اين مفاهيم ،علي الخصوص در بيانات و نوشته هاي رهبران اين جنبشها مثل سيد قطب در مصر ويا مصطفي السباعي در سوريه و... نمود مييافت اما بايد اذعان كرد كه در بيشتر اوقات اين ناسيوناليسم بود كه موتور محرك حركتها مي شد . به هر حال با پيروزي انقلاب اسلامي استعمار فرا نو با پديده جديدي روبهرو شد كه به ناگزير مي بايست راه حلي براي مقابله با آن
مي يافت. اربابان زر و زور استعمار، به منظور حذف دال برتر بيداري اسلامي كه در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام رسوخ يافته است راه هاي متفاوتي را تجربه كردند . مقابله مستقيم اقتصادي و نظامي با انقلاب ايران به عنوان سرچشمه و كانون اين جريان، خطرناك جلوه دادن انقلاب ايران براي منطقه، پروژه دموكراتيزاسيون در خاورميانه، لشكركشي به منطقه به بهانه مبارزه با تروريسم و... كه البته هيچ يك از اين توطئه ها تا كنون به نتيجه نرسيدهاند وعموما ناكام مانده اند. مفهوم «بيداري اسلامي» كه با انقلاب اسلامي در ايران كليد خورد و باگذشت زمان در حال اوجگيري است فاقد تمايلات ناسيوناليستي است. موتور محرك بيداري اسلامي، اسلامخواهي در پرتو تشكيل امت اسلامي به واسطه نظام سازي هاي نو در منطقه است. در دوره بحراني تشديد منازعات ليبراليسم و كمونيسم، مفهوم جديدي از سياست، توسط انقلاب اسلامي شكل گرفت كه تزلزل اركان اومانيسم سوسياليستي و ليبراليستي را در پي داشت. حكومت ديني در ايران نقطه عزيمت يك تلقي جديد از حاكم در افكار عمومي جهاني است. مردم سالاري ديني يك نوآوري سياسي است كه در ادامه سيره پيامبران الهي به عنوان يك الگوي بي بديل در معرض قضاوت فرمانروايان و فرمانبرداران قرن بيست و يكم قرار گرفته است و اين مديون شجاعت نقطه ثقل هويت انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره)
و استقامت و ايستادگي بي نظير ملت ايران طي 30 سال گذشته بوده است. نيروي دروني و ظرفيت سرشار انقلاب اسلامي ، درايت رهبر فرزانه انقلاب و كشش دروني مردم به آرمانها و افكار امام خميني(ره) موجد گفتماني اصيل در كشور شده است كه به عنوان يك الگوي اصلاحي و اصيل توجه و التفات جهاني را به خود جلب نموده است.
امروز در حالي كه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا در حال فروپاشي است انقلاب اسلامي در حال شكوفه دادن است. سياستها و تصميمات دولت اوباما در سالهاي آغازين دهه دوم هزاره سوم ميلادي آخرين ميخ ها را بر تابوت ليبرال دموكراسي كوبيده و فرجامي زودهنگام براي ماه عسل دموكراسي ليبرال كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شروع شده بود، مهيا نموده است. پس از ناكامي هاي اقتصادي و سياسي دولت اوباما، بحران مالي اخير آمريكا كه به سرتاسر نيمكره غربي و بخشهايي از نيمكره شرقي سرايت كرده است هيمنه پولي و مالي ليبرال دموكراسي را براي هميشه فرو ريخت و روياي درهم تنيدگي بازارهاي مالي را برآشفت. از جنگ جهاني دوم و پس از بحران سوئز كه انگليس تصميم گرفت با احاله مسئوليتهاي امپرياليستي به آمريكا با ضميمه رژيم جعلي صهيونيستي! ارزش پوند خود را براي هميشه حفظ كند،ليبرال دموكراسي آمريكايي تا به اين اندازه
بي اعتبار و غير قابل اطمينان نبوده است. اساسا وسوسه اغوا كننده امپرياليسم آمريكايي بر خلاف انگليس هيچ گاه براي ايالات متحده خوشايند و راضي كننده نبوده و روز به روز دردسرساز تر شده است. توماس فريدمن ستون نويس روزنامه نيويورك تايمز در يكي از يادداشتهاي خود نوشته بود: "دست پنهان بازار هرگز نمي تواند بدون مشتي پنهان كار كند." اما انگار امروز اين مشت پنهان به دليل بي درايتيها و بي سياستي هاي دولت آمريكا از كار افتاده است.
"زبيگنيوبرژينسكي" در كتاب جديد خود به بررسي وضع كنوني آمريكا پرداخته و آنرا مشابه شرايط حاكم بر اتحاد جماهير شوروي سابق قبل از فروپاشي دانسته است . مشاور پيشين شوراي امنيت ملي آمريكا تصريح كرد: وضع كنوني آمريكا مشابه زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق است و موج انتقادهاي مردم آمريكا از رژيم صهيونيستي روز به روز در حال افزايش بوده و سياست جنگ افروزي محكوم به شكست است . جرج سوروس، سرمايهدار شهير آمريكايي نيز ضمن مقايسه شرايط كنوني غرب با شرايط پيش از فروپاشي بلوك شرق، آمريكا را به بروز شورشهاي خياباني نويد داد. بنا بر گزارش روزنامه ديلي ميل انگليس سوروس تاكيد كرد: "يورو بايد باقي بماند چرا كه در غير اين صورت نوعي فروپاشي رخ ميدهد كه جهان طاقت آن را ندارد."در چنين شرايطي در پي ناكارآمدي روشهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ليبرال دموكراسي بايد عوامل اصلي پيدايش انقلاب اسلامي به عنوان موتور محرك حركت اسلامي و استمرار آن يعني ايمان الهي، روحيه اميد به آينده و روحيه كار و تلاش را بيش از پيش تقويت نمود. راز ماندگاري انقلاب اسلامي حفظ و تقويت روحيه ايستادگي و پايبندي به آرمانهاي انقلاب و منطق امام خميني(ره) است و امروز كشور در شرايطي است كه هم مسئولان و هم مردم ضرورت اين ايستادگي را درك مي كنند. ملت ايران هيچ وقت بيشتر از شرايط كنوني به آينده اميدوار تر نبوده است. البته حجم توطئه ها افزايش يافته اما رويش هاي انقلاب همواره
پيش تر ريزشها و نقش هاي شوم دشمن بوده است.
امروز فرهنگ عمومي جامعه به شدت نيازمند تقويت اميد به آينده در ميان مردم بخصوص جوانان است. جاي بسي شگفتي دارد كه برخي با حاشيه سازي در عرصه هاي سياسي و اقتصادي اينگونه منافع حزبي و گروهي خود را بر اولويتهاي سياسي، فرهنگي و مصالح كشورترجيح مي دهند.
تخريب دستاوردهاي نظام اسلامي، سياهنمايي، بي بندوباري در نقد، تهديد امنيت سياسي و رواني مردم، بي تدبيري در اداره اقتصادي كشور و التهاب آفريني در عرصه هاي اقتصادي و... به منظور پيشبرد اهداف سياسي و انتخاباتي نوعي بي انصافي است كه در بين برخي از گروه هاي سياسي متداول شده است. ذبح روحيه اميد مردم به نظام اسلامي پاي مطامع سياسي برخي گروهها و تخريب دستاوردهاي انقلاب اسلامي رويكرد صحيحي براي رقابتهاي سياسي و انتخاباتي نباشد و به مصالح كشور و منافع ملي لطمه بزند. تقويت اين روحيه فراتر از رقابتهاي سياسي مي تواند نظام اسلامي را براي سالهاي سال بيمه كند و از گزند سوء نيتهاي دشمنان برهاند.روشن است آنچه مي تواند يك جامعه را در برابر آفتها و آسيبهاي گوناگون مصون سازد، وفاق اجتماعي، وحدت ملي در مواضع اصولي و تقويت روحيه اميدواري مردم نسبت به آينده و كارآمدي نظام اسلامي است.
*آفرينش
روزنامه آفرينش درسرمقاله خود با عنوان "سوريه و بحران قدرت"به قلم حميدرضا عسگري آورده است :در يك سال گذشته اعتراضات مردمي موجب بركناري چهار ديكتاتورعرب (بن علي تونسي، مبارك مصري، قذافي ليبيايي، صالح يمني) گرديد و موجي از تظاهرات اعتراضي را در ديگر كشورهاي عربي همچون سوريه به راه انداخت. براي بررسي اوضاع سوريه و نوع تظاهرات مردمي آن به مدل اعتراضات در كشورهاي عربي اشاره خواهيم كرد.
اتحاديه عرب در جديدترين موضع گيري خود در مورد اوضاع سوريه، بسته اي را در نظر گرفته است كه مهمترين ويژگي آن "واگذاري قدرت از سوي بشار اسد به معاونش" مي باشد. نكته مهم اينجاست كه اين بسته از سوي اتحاديه عرب در قالب پيشنهاد به دولت سوريه براي بهبود اوضاع نيست، بلكه جنبه دستوري دارد و از دولت سوريه خواسته شده تا اين مولفه ها را به اجرا بگذارد تا با برخوردهاي سخت تر از سوي اتحاديه عرب و ديگر مجامع بين المللي مواجه نگردد. در همين راستا برخي مقامات اتحاديه عرب به نيويورك سفر كرده اند تا از شوراي امنيت سازمان ملل بخواهند تا از اين بسته درنظر گرفته شده حمايت كنند.
1- درمدل اعتراضي كشورهاي تونس و مصر مشاهده كرديم كه معترضين خواستار بركناري حاكمان و" تغيير كل نظام حكومتي" بودند. به طوري كه انتخابات را براي تغيير قانون اساسي و انتخاب نمايندگان پارلمان به راه انداختند.
2- سرگذشت اعتراضات ليبي به گونه اي رقم خورد كه قذافي به سركوب شديد مخالفان پرداخت و درنهايت شاهد ورود و"دخالت نيروهاي نظامي خارجي" بوديم و با حمايت نظاميان خارجي حكومت قذافي به پايان رسيد.
3- دريمن شاهد بوديم كه معترضان با متوسل شدن به راهكارهاي مسلحانه با رژيم عبدلله صالح به مقابله پرداختند و نهايتا شاهد ورود اتحاديه عرب به ماجرا بوديم. در يمن روند كنارگذاري با شيب ملايمي همراه بود كه نظام حاكم را به كلي ساقط نكرد و تنها شخص اول حكومت كنارگذاشته شد.
4- مدل آخر، نوع اعتراضات در بحرين مي باشد كه حكومت به سركوب مخالفان پرداخته و خبري از نيروهاي نظامي خارجي و مجامع بين المللي نيست.
اما با مقايسه اوضاع سوريه مشاهده مي كنيم كه وضعيت اين كشور بيشتر از همه شبيه به "مدل يمن" مي باشد. مشاهده مي كنيم كه در سوريه بيش از 10 ماه است كه اعتراضات ادامه دارد و دولت سوريه هم در ابتدا به سركوب معترضان پرداخت و سپس وعده اصلاحات داد درحالي كه درگيري ها و سركوب ها همچنان ادامه دارد. نمونه اين اتفاق را در يمن مشاهده مي كنيم، در ابتدا معترضان به تظاهرات پرداختند كه با سركوب حكومت مواجه شدند. پس از بالاگرفتن موج اعتراضات حكومت يمن وعده اصلاحات داد درحالي كه همچنان سركوب معترضين پابرجا بود.
در ادامه شاهد ورود اتحاديه عرب و تصميم گيري هاي اين نهاد براي يمن بوديم. ارائه راهكارهايي با شيب ملايم براي واگذاري قدرت سياستي بود كه سران عرب با حمايت هاي غرب براي يمن در نظر گرفت. حال بازمي گرديم به سوريه، مشاهده مي كنيم كه سركوب و وعده انجام اصلاحات جواب نداده و از سويي شاهد ورود اتحاديه عرب و ارائه پيشنهاد به دولت سوريه براي واگذاري قدرت هستيم. مشخص است كه سران عرب قصد تغيير نظام سوريه را ندارند و در پي انتقال آرام قدرت هستند. اما آنچه در مورد آينده سوريه متصور است:
1- اينكه قطعا شاهد افزايش درگيري ها ميان معترضين و عوامل حكومت خواهيم بود. با توجه به روال كنوني نه معترضان قدرت بركناري دولت را دارند و نه حكومت سوريه توانايي سركوب معترضان را، لذا بي ثباتي بيش از پيش بر اوضاع سوريه مستولي خواهد شد.
2- با بروز بي ثباتي درسوريه گروه هاي مسلح به ويژه دسته ارتش آزاد سوريه فرصت مناسبي براي تقويت قواي نظامي خود پيدا مي كنند و اين مهم وضعيت را براي دولت سوريه بسيار بغرنج خواهد كرد.
3- با افزايش بي ثباتي و كاهش قدرت دولت در مقابل معترضين، مجامع بين المللي فرصت اين را پيدا مي كنند تا بيشتر در امور سوريه دخالت كنند و فشارهاي اقتصادي و سياسي خود را افزايش خواهند داد.
* مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري درسرمقاله خود با عنوان "آياي بي جوابم و اماي بي دليل!"به قلم منصور فرزامي آورده است: با مسند نشيني ارز و طلا كه هنوز هم ميل به صعود دارد، و نگراني مردم و بازار، گناه را به پاي كه بايد نوشت؟ آيا آمريكاي جهان خوار عامل بي ثباتي اقتصادي و تنش هاي اجتماعي و سياسي ماست و هم اوست كه دست از سر ما برنمي دارد و از جايگاه ثروت و قدرت و فن آوري و سياست استكباري و استثماري و دعوي آقايي بر جهان، وضع نابهنجار ما را موافق طبع خود يافته و ما را با تبختر به همان جايي مي برد كه مي خواهد و به پيروي از نيات قلبي وزير دفاع اسبق خود مي خواهد كه ريشه موجوديت ما را بخشكاند؟ آيا روباه پير استعمار، از خوي استعماري خود دست برنمي دارد و آرزو دارد تا مثل عصر ملكه ويكتوريا، هميشه آفتاب بر پرچمش بتابد؟ آيا اتحاديه اروپا همان انگلستان سده نوزدهم ميلادي است كه پا بر جاي پاي سلف استعمارگر خود گذاشته است؟ آيا چين و روسيه، در لباس ميش آمده اند و ما را لقمه لذيذ بي درد سري يافته اند كه خواهان تداوم وضع موجودند و امتيازهاي رضايت بخش بيشتري مي خواهند؟ آيا تركيه، دوران امپراتوري عثماني را به ياد آورده كه ناصحانه مي خواهد نقش خود را در اين سوي جهان، به تدبير، ايفا كند؟ آيا ذخاير مالي عربستان، سرريز شده است كه به خيال خود مثل زمان حمله عراق به ايران، مي خواهد دوباره هزينه جنگ نابرابر غرب با ايران را بپردازد و نمي داند كه بر سرشاخ نشسته است و بن مي برد؟ آيا كشورهاي كوچك به ظاهر برادر، مقصرند كه بندرهاي پر و پيمانشان را به جاي بندرهاي ما نشانده اند و چشم اميد ما را به سوي خود مي كشند و با ميلياردها كالايي كه از سراسر جهان گرد آورده اند، موجب شده اند تا فيل ما به عوض هندوستان، ياد آنها كند! آيا آن جوانان پر احساسي گناهكارند كه با سو» استفاده از احساسات پاكشان، آنها را به سفارت انگليس بردند و بلندگو بر دست و دهان گشاده و چشم تعقل بسته، دولت و دستگاه ديپلماسي كشور را در موضع انفعالي نشاندند و سبب شدند كه اجماع جهاني عليه ما صورت گيرد، اجماعي كه پيامدش همين درهم ريختگي اقتصاد ماست و معلوم هم نيست كه اين قافله لنگ ما تا به حشر هم خواهيد لنگيد يا... آيا كساني آتش بيار وضع موجودند كه بدون هماهنگي و صلاحديد از تريبون هاي مختلف خارج از چارچوب دستگاه سياستگذاري كشور سخن مي گويند و منافع ملي ما را به مخاطره مي اندازند و هزينه سنگيني را بر دوش آزرده اين ملت مي گذارند؟ آيا آن قطاري مقصر است كه ترمز بريده، راه به ناكجا آباد مي برد؟ يا گناه از بي استعدادي دنياست كه نمي خواهد طرح و برنامه و مديريت را از ما اقتباس كند؟ يا گناه را به پاي آن نهادي بايد نوشت كه از توان نظارت و سوال و استيضاح خود استفاده نمي كند و گاه و بيگاه به مصلحتي مي انديشد كه به مصلحت ملت نيست! به ياد آوريد آن وزيري كه مي گفت اگر حباب ارز و طلا تركيد، گله نكنيد و از استيضاح به سلامت جست. آيا آن برصدر نشسته و قدرديده مي داند كه اين حباب، چرمينه رشد يافته اي است كه تير بانك مركزي و اقتصاد و دارايي هم بر آن كارگر نيست و تا بر سر همه ما خراب نشود، نمي تركد؟يا نه ما مردم مقصريم كه در هواي پرسوز زمستاني، پشت در بانك ها به اميد برق سكه هاي چشم نواز، شب را به صبح مي آوريم تا ارضا شويم و آن گاه هر روز كه مي گذرد، بانك مركزي، نقشي ديگر، از آستين پر از رمز و رازش بيرون مي آورد و بر عطش خود و مردم براي پول مي افزايد تا چاره نقدينگي بيش از سيصدهزار ميلياردي را كه خود به همراهي تيم اقتصادي، تزريق كرده است، جمع آوري مي كند! و رئيس محترمش هم، كه امروز همه امور را اصلاح كرده و به سامان آورده، از سربي نيازي و با افتخار بگويد كه اگر امروز از من بخواهند كه بروم با طيب خاطر خواهم رفت! كه دين خود را ادا كرده ام و آثاري گرانقدر، جهت نمونه برداري آيندگان به يادگار نهاده ام و نهاده ايم! چون معتقديم كه اقتصاد دستوري و عدم تمكين در برابر قانون، در اين سوي دنيا جواب مي دهد و با مقصر شمردن و به هيچ انگاشتن گذشتگان و اسلاف و ناديده گرفتن عرف هاي اصيل و قوانين بين المللي، به زعم اين تيم، مي توان به مدينه فاضله رسيد و سرانجام آيا كسي هست كه بگويد فقط من كارشناس ارشد در همه امور و كل خفيات نيستم و ديگراني هم هستند كه صلاح دين و انقلاب و كشور را اگر از ما بيشتر نخواهند، كم نمي گذارند و ادعاي آنان گوش فلك را پر نمي كند و هنوز هم مي تواند اين قطار بي ترمز در همه امور را مهار كنند! آيا تفضل الهي ما را مشمول الطاف بيكران خود خواهد كرد تا هشيار شويم و به تدبير بينديشيم و فقط خود را نبينيم و ديگران را هم به حساب آوريم؟
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي درسرمقاله خود با عنوان "آل خليفه در آخر خط" آورده است:اين روزها حوادث بحرين مرحله جديد و توفندهاي را تجربه ميكند كه از عمق اراده خلل ناپذير مردم براي رويارويي با رژيم خودكامه آل خليفه حكايت دارد. قيام و انقلاب بحرين درحالي اولين سال خود را رفته رفته پشت سر ميگذارد كه مردم نه تنها در مقابل ترفندهاي سركوبگرانه رژيم آل خليفه و حاميان بينالمللي آن سر فرود نياوردهاند بلكه روز به روز مصممتر شده و با تقديم شهداي بيشتر بر خواستههاي قانوني خود پاي ميفشارند.
قيام مردم مظلوم بحرين اين روزها در عين برخوردهاي دوگانه سازمانهاي بينالمللي و سياستهاي كينه توزانه رژيمهاي غربي و عربي، در دوازدهمين ماه از شكل گيري خود وارد مرحلهاي ميشود كه نشانههاي پيروزي آن به چشم ميخورد. حوادث خونبار بحرين نشان ميدهد رژيم آل خليفه در 11 ماه گذشته عليرغم پشتيباني نيروهاي "سپر جزيره" از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و حضور پر تعداد نيروهاي ارتش رژيم سعودي نتوانسته بر اعتراضات مردمي و حركت توفنده اكثريت ملت فائق آيد و حتي استفاده از شيوههاي خيانت بار نيز نتوانسته ملت اين كشور را از استيفاي حقوق اساسي و ملي خود منصرف كند.
شايد كسي تصور نميكرد در كشور كم جمعيت بحرين، مردم بتوانند يكسال در مقابل انواع شيوههاي ارعاب، سركوب و كشتار رژيم آل خليفه، آل سعود و حاميان غربي و عربي آنها مقاومت كنند، ولي اين مردم شجاع نشان دادند كه از پاي ننشسته و تا تحقق كامل خواستههاي حقه خود و به زير كشيدن رژيم ظلم و استبداد به قيام خود ادامه خواهند داد.
متأسفانه حركت مردمي و خودجوش بحرين كه با هدف رسيدن به دولتي منتخب و مجلسي متشكل از اراده و خواست ملي است به جاي آنكه با پاسخي منطقي مواجه شود، ماههاست كه با آتش افروزي و جنايت پاسخ داده ميشود و كوچهها و خيابانهاي اين جزيره كوچك به خون ملت آزاديخواه و علما و روحانيون بحريني آغشته شده است.
در مقابل اين همه جنايت، از مقاومت ملت بحرين تحت هيچ شرايطي كاسته نشده و حتي ورود نيروهاي نظامي رژيم آل سعود، اجراي سياست مشت آهنين و نيرنگ تغيير قانون اساسي نيز نتوانست ملت آزاديخواه بحرين را به خانهها برگرداند. مردم منامه عليرغم اين آتش افروزيها و جنايات نه تنها عقب ننشسته و خيابانها را خالي نكردند بلكه دامنه قيام را به ديگر شهرها كشاندند. آنچه در انقلاب مردم بحرين، بسيار چشمگير است، حضور زنان و دختران است كه عليرغم برخوردهاي ددمنشانه دژخيمان آل خليفه و آل سعود، از آغاز تاكنون در كنار مردان در كليه صحنهها حضور داشته و دارند و تأثير زيادي بر گسترش قيام گذاشتهاند. روند تحولات بحرين ثابت كرد هرچه بر خشونت آل خليفه افزوده شود، ملت بحرين نيز آبديدهتر شده و بر مطالبات قانوني خود بيشتر پاي خواهند فشرد.
به همين علت مردم و همه احزاب بحرين با شعار "پايداري نامحدود" به ميدان آمده و اعلام كردهاند براي تحقق خواستههاي خود هر قدر كه لازم باشد جانفشاني خواهند كرد تا لحظه سرنوشت ساز سقوط رژيم آل خليفه فرا برسد.
هر چند ملت بحرين در يازده ماه گذشته بيش از 50 شهيد و افزون بر 3 هزار زنداني تقديم كرده و دهها مسجد در اين كشور ويران شده كه با توجه به جمعيت اندك 700 هزار نفري بحرين آمار قابل ملاحظهاي است ولي شرايط خونبار در هفتههاي اخير شدت يافته و به اعتراف سازمان عفو بين الملل در يكماه گذشته 13 نفر از معترضين كه در اعتراض به جنايات آل خليفه در مراسم تشييع پيكر شهدا شركت كرده بودند بر اثر استفاده نيروهاي امنيتي ازگازهاي سمي به شهادت رسيدند. با اينكه رسانههاي غربي و عربي اخبار بحرين را به شدت سانسور كرده و همزمان سوريه را هدف قرار داده اند، ولي خبرهايي كه از داخل بحرين ميرسد و سازمان عفو بينالملل نيز تنها به بخشهايي از آن اذعان كرده نشان ميدهند مأموران امنيتي رژيم آل خليفه و آل سعود از گازهاي سمي "سي آر" كه يك سلاح شيميايي و سمي كشنده است، در گازهاي اشك آور جديدي كه آمريكا به تازگي در اختيار رژيم بحرين قرار داده استفاده كرده و با آن به مراسم تشييع جنازه شهدا، تجمع مردم در منازل و مساجد حمله ور ميشوند.
عليرغم تمامي اين جلوههاي خشونت و سركوب حركتهاي مردمي در بحرين كه در قالب كشتار تظاهر كنندگان، تعرض به خانههاي مردم در نيمه شب، حمله به مساجد و قتل كودكان و نوجوانان و زنان ادامه دارد، مقاومت حيرت انگيز ملت بحرين در مقابل جنايات رژيم آل خليفه نيز ادامه دارد به گونهاي كه همه شرايط از ناتواني رژيم در كنترل قيام مردمي حكايت ميكند. واقعيتهاي ميداني نشان ميدهند امتناع آل خليفه از پذيرش راهحلهاي سياسي موجب از دست دادن موقعيتها و فرصتها شده و اكنون مردم بحرين به چيزي غير از سقوط آل خليفه راضي نميشوند. اين وضعيت، آل خليفه را به بن بستي كشانده كه هيچ راهي براي نجات ندارد و هر لحظه بايد در انتظار سقوط باشد.
امروزه ناتواني رژيم آل خليفه در سركوب مردم با وجود حمايتهاي گسترده آمريكا، اسرائيل، عربستان و اردن آنقدر آشكار است كه روزنامه آمريكايي "واشنگتن پست" در سرمقالهاي به نقل از تحليل گران اعتراف ميكند كه سيل اعتراضهاي مردمي در بحرين به گونهاي است كه امواج آن علاوه بر خاندان آل خليفه، رژيم آل سعود را هم در خواهد نورديد.
بدين ترتيب قطار انقلاب ملت بحرين به مرحله غيرقابل بازگشت و غيرقابل توقفي رسيده و ملت عدالتخواه و آزاده بحرين با صبر و استقامت خويش بر ددمنشيهاي رژيم آل خليفه فائق آمده و بزودي كام مردم اين كشور شيرين خواهد شد. اين نكته را حاميان رژيم بحرين نيز فهميدهاند كه هيچ عاملي نميتواند قيام مردمي در اين كشور را متوقف كند زيرا بيداري و مقاومت ملي، رژيم آل خليفه را به آخر خط رسانده و اين رژيم قطعاً رفتني است.
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "لاف تحريم!"به قلم علياصغر خاني آورده است:تحريمهاي اقتصادي، سياسي و بهكارگيري اهرمهاي فشار عليه كشور، عمري به قدمت حيات جمهوري اسلامي ايران دارد. كشور از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون به طور بيوقفه و در مقياس گسترده با تحريم و فشارروبهرو بوده است. اما اين فشارها نه فقط ايران اسلامي را وادار به تسليم در مقابل باجخواهي ايالات متحده و متحدانش نكرد بلكه دستاوردهاي عظيم و فراوان علمي و تكنولوژيك را نيز در پي داشت كه فنآوري هستهاي، نانوتكنولوژي، ورود به باشگاه فضايي، دستاوردهاي بزرگ در عرصه توليد تجهيزات پيشرفته نظامي و... تنها بخشي از نمونههاي مثالزدني و آشكار آن است كه به فرموده امام راحل ما فرزند رمضانيم. به واقع مطالعه تاريخ معاصر ايران به خوبي نشان ميدهد سه دهه است كه غربيها عليه كشور تحريمهاي اقتصادي خود را اعمال كردهاند و هر روز هم صحبت از شدت بخشيدن به آن را مطرح ميكنند. از اين رو ميتوان گفت كه كشور تجربه خوبي را براي مقابله با تحريمها دارد. لذا امروز هم با هوشمندي و تدبير لازم ميتوانيم مقابل تحريمها بايستيم. در اين ميان توجه به چند موضوع حائز اهميت است. نخست وضعيت داخلي آمريكا در آستانه انتخابات رياستجمهوري اين كشور است. اوباما چندي پيش در كنگره نطقي داشت و با اشاره تلويحي به وضع وخيم اقتصاد آمريكا گفت «آنچه در خطر است، ارزشهاي حزب دموكرات يا جمهوريخواه نيست بلكه اصول و ارزشهاي آمريكايي است». بدينترتيب توسل به تحريم و تروريسم اقتصادي- به موازات جنگ اطلاعاتي و تبليغاتي و ترور فيزيكي- تنها گزينه پيش روي اوباماست تا هم از دام درگيري نظامي با ايران بگريزد و هم دهان مخالفان را ببندد كه در مقابل ايران بيكار ننشسته است. به واقع به نظر ميرسد كه اوباما به درستي دريافته است كه ايران نقشي غيرقابل انكار در تعيين رئيسجمهور بعدي آمريكا دارد.
لذا وي مجبور است ژست تغيير در رفتار آمريكا را كنار بگذارد و آن روي حقيقي كاخ سفيد را نشان دهد. از اين روي بايد گفت كه اين اقدامات و خط و نشان كشيدنها تماما مصرفي انتخاباتي دارند. نكته ديگر آنكه ترديدي نيست كه اقتصاد اروپا به نفت ايران نياز مبرم دارد و جايگزين كردن ۱۸ درصدي نفت صادراتي ايران به اروپا از سوي اين كشورها بهراحتي ممكن نيست. به همين خاطر است كه اين كشورها نتوانستند تحريمهاي ايران را فورا اجرايي كنند و آن را به چند ماه ديگر حواله كردند. از سوي ديگر ايران ميتواند مشتريان شرق آسيا را با بازار اروپايي نفت خود جايگزين كند. در اين ميان علاوه بر اينكه ايران ميتواند جامعه كشورهاي هدف خود را براي فروش نفت تغيير دهد، اختلاف نظر در اتحاديه اروپايي هم فرصتي است كه جمهوري اسلامي ميتواند از آن بهره ببرد. لذا قابل پيشبيني است كه تعدادي از اعضاي خود اتحاديه اروپا نيز به تصميم اين اتحاديه بياعتنايي كرده و به خريد نفت از ايران ادامه خواهند داد. اين اعضا گفتهاند تصميم اتحاديه اروپا، سياستي تبليغاتي است و با هدف وادار كردن ايران به عقبنشيني گرفته شده و چون ايران از غنيسازي اورانيوم دست برنخواهد داشت، اتحاديه اروپا با شكست مواجه خواهد شد و اين تصميم به مرحله اجرا نخواهد رسيد و يا تعدادي از اعضا به آن پايبندي نشان نخواهند داد. موضوع تنگه هرمز را هم بايد به دغدغه غرب افزود. غرب به خوبي ميداند كه بسته شدن تنگه هرمز در صورت تحريم نفتي جمهوري اسلامي چه تبعاتي دارد و به معني قطع شدن شريان حياتي غرب است. پيشبينيها حكايت از آن دارد كه در صورت تحقق اين سناريو قيمت نفت در بازرهاي جهاني به مرز 400 دلار در هر بشكه خواهد رسيد. اتفاقي كه قامت غرب را در هم ميشكند. لذا به نظر ميرسد كه تحريم نفتي ايران از اساس لافي به گزاف است كه تحقق آن در عمل غير ممكن مينمايد. اما آنچه كه از همه حائز اهميتتر است توجه به اين نكته ميباشد كه جمهوري اسلامي و ملت ايران در شرايط دشوار جنگ تحميلي با مجاهدتي
وصف ناشدني با چنين تحريمهايي مقابله كرده و موفق به عبور از گردنههاي دشوارتري شده است و طبيعي است كه با تكيه بر تجربههايي كه اندوخته اين تحريم را نيز پشتسر خواهد گذاشت. خصوصا كه قدرت و امكانات امروز جمهوري اسلامي، بسيار بيش از دوران جنگ تحميلي است و به همين دليل، امروز آسانتر ميتواند از اين گردنه عبور نمايد.
* حمايت
روزنامه حمايت دريادداشت خود با عنوان "جايگزين حبس و عدالت كيفري" آورده است:در خبرها اعلام شد كه قاضي دادگستري كل استان كرمان، نوجوان مجرمي را به جاي فرستادن به كانون اصلاح و تربيت به حفظ سوره اي از قرآن كريم و ترجمۀ آن موظف ساخته تا بدين ترتيب نوجوان مزبور از حيطه خانواده اش دور نشود و در عين حال با بهره مندي از معنويت قرآن كريم، تنبه لازم و اصلاح مورد نياز در رفتار وي صورت پذيرد. مشابه اين آرا را قبل از اين نيز در دادگستري هاي برخي استان هاي ديگر مشاهده كرده ايم و سواي موارد مربوط به كودكان و نوجوانان، موارد متعددي را نيز مي توان گردآوري كرد كه قضات محترم با بهره مندي از مقدورات قانوني و تفاسير عدالت خواهانه از مقررات موجود، به جاي استفاده از مجازات حبس از امكان هاي جايگزين بهره مند شده اند، حال آنكه بسياري از اين موارد اصلاً خبري نمي شوند تا افكار عمومي از آنها مطلع شوند. به هرحال خبر اخير مربوط به اقدام قاضي محترم دادگستري استان كرمان فرصت و بهانه خوبي فراهم آورد تا در اين خصوص تأملي داشته باشيم با اين هدف كه در فرايند عدالت كيفري در كشور عزيزمان مقولۀ جايگزين حبس را جدي تر مورد توجه قرار دهيم. نكتۀ اول در خصوص جايگزين حبس، ملاحظۀ اين واقعيت است كه ناكارآمدي زندان در اصلاح مجرم و آثار نامناسب آن بر زنداني و خانواده اش در سطح بسياري از كشورها به اثبات رسيده است. از همين رو به عنوان يك واقعيت و نه فقط حاصل برخي تئوري ها و نظريات مطرح در كلاس هاي درس، مورد توجه سياستگذاران كيفري قرار گرفته و در نظام هاي حقوقي مختلف سعي كرده اند كه زندان را در قبال موارد محدود كه جايگزين مناسب ديگري قابل تعبيه نمي باشد، مورد بهره برداري قرار دهند. براي تقويت اين رويكرد، مراكز علمي نيز به كمك آمده اند و نتيجه اين شده كه در سال هاي اخير، ده ها كتاب و گزارش و سند حقوقي در اين خصوص تهيه و منتشر شده است كه خوشبختانه بعضي از آنها به فارسي نيز برگردان شده اند. واقعيت ملموس عدم كارآمدي زندان ها (به ويژه حبس هاي كوتاه مدت) در اصلاح مجرمين را قانونگذاران، سياست گذاران اجرايي و قضات و مديران قضايي با بازديدهاي ادواري از زندان ها و بررسي توابع مربوطه مي توانند به خوبي ملاحظه كنند. نكته دوم اينكه براي جايگزين كردن حبس نمي توان راه افراط و تفريط را طي كرد بلكه لازم است بررسي هاي دقيقي از حيث ظرفيت هاي حقوقي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي صورت پذيرد چراكه ممكن است يك روش جايگزين در جامعه اي مناسب باشد ولي در جامعه ديگر كارايي نداشته يا زيرساخت هاي مورد نياز اجراي آن فراهم نباشد. انتخاب سطح و حد مناسبِ جايگزينِ حبس را در وهله نخست بايد در قانونگذاري به خوبي انجام داد. اگر قانون مناسبي در اين زمينه وجود داشته باشد چارچوب هاي دقيق در اختيار قضات محترم و عموم سازمان هاي ذيربط خواهد بود و راه براي تفاسير و بهره برداري هاي نادرست بسته مي شود. در گام بعدي لازم است قضات محترم در مرحله صدور احكام، تفاسير مناسب و دقيقي را ارايه كنند. براي تقويت تفاسير اجتهادي قضات در اين زمينه، قطعاً آموزش هاي ضمن خدمت قضات و يا بخشنامه ها و ابلاغيه هاي مديريت قضايي كه نقش اصول راهنما را ايفا مي كنند، مي توانند كارساز واقع شوند. در سطح سوم لازم است آموزش هاي عمومي براي عموم مردم ارايه شود تا نگرش آنها به زندان و انتظارات از زندان اصلاح شود و بدانند كه فلسفه مجازات، تنبيه مجرم و اصلاح و بازگشت او به جامعه است فلذا هرچه اين اهداف را دقيق تر بتوان تأمين كرد مطلوب تر است نه اينكه حتماً فرد را به زندان بفرستيم. چندي قبل يكي از افراد معروف در عرصه سينما در آمريكا مرتكب خلافي شده بود، قاضي او را محكوم به ارايه خدمات شهري براي مدت معيني كرد، اين اقدام هم براي بازيگر مزبور بسيار تأثيرگذار بود و هم اينكه جامعه ديد كه او در جهت جبران خلاف خود، خدمات عمومي ارايه ميدهد تا جامعه او را ببخشد. فلذا در بسياري از اظهارنظرها از اين اقدام استقبال شد. نكته سوم اينكه در كشور ما طي قانون برنامه چهارم توسعه(بندب ماده 130) بر ضرورت بكارگيري جايگزينهاي حبس تاكيد شد . چندين سال است كه در معاونت حقوقي قوه قضاييه نيز مطالعات وسيعي در خصوص مجازات هاي اجتماعي جايگزين حبس انجام شده و بر همين اساس لايحه اي با همين نام در سال 1384 به دولت وقت جهت طي مراحل قانوني تقديم شده است كه در همان سال 1384 نيز از سوي دولت به مجلس ارسال و سپس با تغيير دولت، در سال 1387 دولت جديد به مجلس اعلام نمود كه لايحه مزبور در دستور كار مجلس باشد و دولت نمي خواهد آن را مسترد كند. از سال 1387 مجلس مي خواهد در اين خصوص تصميم بگيرد كه هنوز نتيجه نهايي حاصل نشده است. بعضاً شنيده شده كه برخي كنندگان پيشنهاد كرده اند كه مفاد اين لايحه همانند برخي لوايح ديگر در دو لايحه قانون مجازات اسلامي و لايحه آيين دادرسي كيفري گنجانده شود كه معلوم نيست آيا اين كار صورت گرفته يا خير. قانون مجازات اسلامي جديد را شوراي نگهبان اين هفته تصويب كرد و مفاد آن به زودي در اختيار عموم قضات و حقوقدانان محترم قرار مي گيرد و اميد است لايحه آيين دادرسي كيفري نيز به زودي به تصويب رسد تا اگر در اين دو قانون اصلي كيفري كشور، مباحث مربوط به مجازات هاي جايگزين گنجانده شده است، مورد استفاده مناسب مجريان عدالت قرار گيرد. اما اگر مفاد لايحه مجازات هاي اجتماعي جايگزين حبس در اين دو قانون ياد شده گنجانده نشده باشد اين سؤال را مي توان از كنندگان مجلس پرسيد كه چرا پس از گذشت قريب به 6 سال از تقديم لايحه به مجلس در اين خصوص تعيين تكليف نكرده ايد تا قضات محترم و مجريان عدالت، مستندات قانوني كافي براي حبس زدايي در موارد مناسب، در اختيار داشته باشند. نكته چهارم كه در رأي قاضي محترم اخير كرمان نيز منعكس است، ضرورت پايبندي به اخلاق و معنويت براي پيشگيري از جرم يا اصلاح مجرمين است. اينكه چگونه مي توان اخلاق و معنويت را در جامعه گستراند؟ اينكه در مورد هر گروهي از جامعه چه راهكارهايي را بايد به كار گرفت؟ اينكه چه منابعي در اين خصوص قابل استفاده و راهگشا هستند؟ هر يك پرسش هاي مهمي مي باشند كه در اين مجالِ محدود نمي توان به پاسخ هر يك پرداخت. صرفاً به ذكر اين نكته مي توان بسنده كرد كه هرچه مجريان امور كشور اخلاقي تر عمل كنند جامعه اخلاقي تر خواهد شد و جامعه اخلاقي تر از گناه و جرم و جنايت بيشتر دوري مي كند و اين يعني پيشگيري مؤثر كه كار به كلانتري و قاضي و محكوميت نكشد. اما اگر در مواردي، كار به اينجا كشيده شد چنانچه در جرايم غير عمد اغلب چنين است، از قضات محترم بايد انتظار داشت كه راهكارهاي اخلاقي و تأثيرگذار فرهنگي را مورد توجه قرار دهند و در حدود مقدورات قانوني، از به كارگيري مجازات حبس بپرهيزند.
سخن آخر
مجازات ها در هر نظام حقوقي براي آن تعبيه شده اند كه هنجارهاي مقبول جامعه و حقوق انسان ها در مقابل تجاوزات و تعدي هاي مختلف محافظت شوند. مجازات ها وقتي اين كاركرد را دارند كه وجدان عمومي جامعه، آثار ملموس و تأثيرگذار مجازات ها را تصديق كند. در جرايم غيرعمد خصوصاً در مورد كودكان و نوجوانان، راه هاي متعددي به جز حبس وجود دارد تا هم مجرم متنبه شود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]
-
گوناگون
پربازدیدترینها