تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816651113
ادعاي خدايي «قرةالعين» در بابيت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ادعاي خدايي «قرةالعين» در بابيت
خبرگزاري فارس: بازي بزرگي كه انگليس عليه اسلام با پيريزي بايت آغاز كرد، حاكي از حضور عناصر يهودي-صهيونيستي در هدايت اين جريان دارد، زيرا انديشه مهدوي و باورهاي شيعي درباره امام زمان(عج) تنها گزينه مقابل تماميت خواهي صهيونيستها است.
به گزارش خبرگزاري فارس، در خبري كه با عنوان «نقش استعمار پير در شكلگيري بابيت» در 28 دي ماه، از اينكه طاهره چگونه «قرةالعين» شد، سخن به ميان آورديم، اكنون ادامه آن را در ذيل ميآوريم:
«زرين تاج برغاني»، تنها زن حاضر در گروه علي محمد شيرازي موسوم به حروف حي(1) ، با جريانات انحرافي شيخيه و بابيه همسو شد تا آنجا كه نسخ اسلام را اعلام كرد و رسماً از اين دين جدا شد. وي در «بدشت» از رأفت اسلامي سوء استفاده كرد و با پيش قدم شدن در نسخ اسلام(2) ابتدا بابيهايي را كه به بهانه ظهور مهدي موعود توسط حواريون جوان شيرازي در آن مكان جمع شده بودند محك زده و سپس اين جدا شدن از اسلام را كه با اقدامات شنيع و خلاف عرف جامعه همراه بود، به گوش جامعه آن روزگار ايران رساند. زشتي و قبح اعمال زرين تاج به حدي بود كه پيروان اين فرقه نيز به آن اعتراض كردند، از جمله خواهر ميرزا حسينعلي نوري، بعدها در مورد زرين تاج و اقدامات وي در لوح موسوم به «عمه» چنين آورده است: «قره العين، يك دفعه بيحكمتي كرد و هنوز آن را از كله مردم نميتوانيم به در آوريم».(3)
در اينجا لازم است كه در خصوص رفتاري كه ياران علي محمد شيرازي در بدشت از خود نشان دادند تحليلي منطقي ارائه شود.
«ملاحسين بشرويهاي» ملقب به باب الباب، از حواريون و كانديد جانشيني علي محمد باب، همان شخصي است كه «آرتور كونولي» در سفرنامه خويش از وي به عنوان جاسوس دولت انگلستان ياد ميكند(4) و از سويي مؤلف كتاب «اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار» به صراحت آورده است كه «ملاحسين بشرويهايي» جزء شبكه جاسوسي انگليس و زير نظر «آرتور كونولي» بوده كه به اتفاق «سيد كرامت هندي»- يكي ديگر از حواريون - از هندوستان به ايران آمده و مترصد آن بودند كه بتوانند در تحقق طرح و برنامههاي ضد ملت ايران، به دولت انگلستان ياري رسانند. وي مأموريت داشت در قضيه ادعاي علي محمد شيرازي، نقش مشوق اصلي را بازي كند و در ترويج ادعاهاي او نيز مساعي فراواني به خرج دهد.(5)
اقدامات وقيحانه «زرين تاج برغاني» در صحنه عمليات بدشت به قدري گستاخانه بود كه هيچ كسي ياراي حمايت از آن را در خود نمي يافت. حتي «بشرويهايي» كه خود نيز از بنيان گذاران اين جريان انحرافي محسوب ميشود، از اين قائده مستثنا نبود. وي به محض آگاهي از كم و كيف واقعه، سعي كرد در ظاهر، اعلام برائت نموده و خود را از آنان جدا كند. به تصريح صاحب كتاب «نقطة الكاف» وي چنين اظهار داشت: «من بدشتيها را حد مي زنم»(6) و يا فاضل مازندراني در كتاب ظهور الحق به نقل از «ملاحسين بشرويهاي» اين چنين آورده است: «اگر من در بدشت بودم، اصحاب آنجا را با شمشير، كيفر مي نمودم.»(7) از آنجايي كه حكم حد براي مرتدين جاري ميشود، لذا اين اضهارات حاكي از آن است كه «ملاحسين» نيز چون آحاد جامعه، به ارتداد آنها - «محمد علي بار فروشي»، «زرين تاج برغاني» و «ميرزا حسينعلي نوري»- واقف بوده است.
نكته ديگر اينكه تجمع زماني صورت ميپذيرد كه «محمد شاه» به علت مريضي و ناتواني در بستر بيماري افتاده و مديريت كشور به عهده «حاج ميرزا آقاسي» صدر اعظم كه در رأس بيكفايتان بود، قرار داشت. با توجه به چنين موقعيتي است كه به شهادت تاريخ در مييابيم كه سركردگان جريان انحرافي فرصت را غنيمت شمرده و به دنبال تحقق بخشيدن به اهداف دول استعماري برآمدند. انتخاب منطقه «بدشت» به چند دليل صورت ميپذيرد.
اولاً اينكه اين منطقه در نزديكي مرزهاي «دولت تزاري» قرار گرفته بود، به اين دليل كه در صورت مقابله دولت مركزي با تجمع آنها، بانيان و سركردگان اين جريان بتوانند از مرز فرار كرده و به تزار پناهنده شوند. (8) از طرفي بدشت در محل تلاقي مازندران، خراسان و تهران واقع شده و محل تردد مسافران و كاروانيان بود. اين ويژگيها باعث شد طراحان جريان انحرافي، اين منطقه را براي تحقق اهداف خويش گزينه مناسبي بدانند.
اگر دست قدرت هاي سلطه در اين صحنه آراييها نبود، مسلماً اين جريان انحرافي نميتوانست در آن شرايط بحراني اعلام كند كه از اسلام گذركرده است. آنها دليل اين گذار را به ظاهر، گذشت زمان از بعثت پيامبر اسلام(ص) و كهنه شدن قوانين اسلام دانسته و اظهار ميدارند، امروز بشر نياز به دين جديد و پيامبر جديدي دارد، زيرا انسان توانسته است با رشد علمي به تكنولوژي برتر دست يابد و ديگر نيازي ندارد كه با همان ابزارهاي اوليه به زندگي خويش ادامه دهد، لذا بايد هم در داشتن باورهاي خود تجديد نظر كنيد و هم دين جديد را بپذيريد. لذا ميبينيم از نقطهاي شروع به حركت ميكنند كه درست نقطه مرگ يهود است.(9)
بازي بزرگي كه انگليس عليه اسلام آغاز كرد، حاكي از حضور عناصر يهودي-صهيونيستي در هدايت اين جريان دارد، زيرا انديشه مهدوي و باورهاي شيعي درباره امام زمان(عج) تنها گزينه مقابل تماميت خواهي صهيونيستها است.
«زرين تاج» در صحنه «بدشت» ادعايي فراتر از گذر از اسلام داشت و ادعاي خدايي كرد. «عباس افندي» در «مكاتيب» مىنويسد: «جناب طاهره جمله اِنّى اَنَا الله (من همان خدا هستم) را در بدشت تا عنان آسمان به اعلى النّدا بلند نمود.»(10)
سرانجام پس از واقعه «بدشت»، «ميرزا حسينعلى نوري»، «زرين تاج برغاني» و خادمه وى به نور مازندران فرار كردند.
فرار به مازندران
با اعلام نسخ اسلام توسط «زرين تاج برغاني» و اظهارات وي كه دوران فطرت از راه رسيده و لاجرم بايد از اسلام گذر كرد، فضاي اردوگاه بابيها كاملاً وضعيت بحراني به خود گرفت و از كنترل خارج شده بود. «محمدعلي بارفروشي» تمام سعي خود را بهكار بست تا شايد بتواند آرامش را به اردوگاه برگرداند ولي نتوانست. تعدادي از افراد گروه كه به دروغ سركردگان جريان انحرافي آگاهي يافته از اين جمع جدا شده و شروع به افشاگري كردند.
مردم روستاي «بدشت» كه با درز اطلاعات از درون اردوگاه بابيها متوجه اهداف و اقدامات وقيحانه و شنيع آنها شده بودند، شب هنگام بر آنان حمله برده و آنها را تارومار كردند و بساط اين شعبده بازي پس از 22 روز با فرار ليدرهاي اين جريان عملاً از هم پاشيد، اصحاب فتنه چون هركدام پيرو يكي از ليدرها بودند، بعد از فرار از اردوگاه، ايشان را يافته و به دور او حلقه زدند.
«ميرزا حسينعلي نوري» راهي تهران و «زرين تاج برغاني» به همراه محمدعلي بارفروشي رهسپار خطه مازندران شد. از اين تاريخ به بعد است كه جريان بابيگري وارد برهه جديدي شده و حوادث تلخ و ناگواري را به جامعه ايران تحميل ميكند.
بابيها همراه دو تن از ليدرهاي جريان انحرافي تا اراضي هزار جريب واقع در شرق مازندران حركت كردند. ليكن اهالي روستاهاي آن سامان كه از وقايع، رخدادها و نيز اعمال غير اخلاقي كه در روستاي بدشت به وقوع پيوسته بود، آگاه شدند با ايشان به مقابله پرداختند.(11) افراد بابي از ترس مقابله مردم روستاها و مناطق ديگر پا به فرار گذاشته و صحنه را ترك گفتند. «زرين تاجن كه اوضاع را چنين ديد به همراه «ميرزا حسينعلي نوري» به نور مازندران فرار كرد.(12)
«محمدعلي بارفروشي» و همراهانش نيز عازم بار فروش شدند كه در بين راه مسلمين بر آنها تاختند، پس از فرار كردن ياران محمدعلي، وي تنها شد و جز تسليم شدن در برابر مسلمانان چارهاي نداشت و افراد ولايتمدار خطه مازندران پس از دستگيري محمدعلي بارفروشي، وي را به ساري روانه كردند.
از سويي «ملا حسين بشرويهاي» در پي ايجاد بلوا و آشوب در مشهد رضوي كه منجر به كشته و زخمي شدن تعدادي از شهروندان شده بود به دستور حاكم وقت از آن شهر اخراج شد.(13) بعد از مدتي كوتاه به همراه برخي از بابيها خود را از مسير چشمه علي(14) به مازندران و منطقه بارفروش رساند و به گروه بابيهايي كه بعد از دستگيري محمدعلي بارفروشي در منطقه پراكنده شده بودند، ملحق شد.(15)
«زرين تاج» در نور شروع به تبليغ اوهامات بابيه كرد. اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه اولين بحران نظامي- امنيتي در قائمشهر، روستاي افرا توسط جريان انحرافي براي كشور پديد آمد.(16)، در همان ايامي كه زرين تاج به نور آمده بود به واسطه اعمال شنيع و خارج از اخلاق وي و همچنين اعلام رسمي خروج از اسلام بابيها، افكار عمومي تحريك شده و تحمل پذيرش اين گروه مرتد را در بين خود نداشت.
لذا ميبينيم به هر كجا كه وارد ميشدند، جز مخالفت و مقاومت در برابر آنان چيز ديگري عايدشان نميشد. آنها به محض ورود به خطه مازندران به شهر بابل (همان بارفروش) رسيدند. به شهادت تاريخ بابي-بهائي كه توسط بابيهاي حاضر در صحنه نوشته شده، هيچ گاه مردم غيور و ولايت مدار شمال كشور آنها را نپذيرفتند و به هر شهر كه وارد ميشدند جز با ديده حقارت و عدم پذيرش از سوي مردم به آنها نگريسته نميشد.
عروسكگردانان جريان انحرافي كه اوضاع را چنين ديدند، گروه بابي را به سمت حوالي قائمشهر روستاي افرا سوق دادند تا با سوءاستفاده از وضعيت بحراني كه ايران در آن روزگار به خاطر عدم كفايت صدر اعظم، فشار اقتصادي بر مردم، بيماري و نهايتاً مرگ شاه و مسئله مهم جانشيني سلطنت داشت، از اين گروه به عنوان بازوي اعمال فشار بر حكومت براي رسيدن به خواسته هاي خود استفاده كنند.
«فرانسيس فارنت»، كاردار سفارت انگليس در تهران، در گزارش مورخ 30 ژانويه 1849 خويش به دولت متبوعش از مقصود بابيها كه در روستاي افرا جمع شده و به ايجاد استحكامات نظامي دست زده بودند چنين مي نويسد: «تصور مي شود كه مقصد حقيقي آنها هيچ ارتباطي به مذهب ندارد، بلكه مقصدشان ايجاد يك حركت برضد حكومت است.»(17)
«زرين تاج برغاني» بعد از ترور عموي خويش «ملا محمدتقي برغاني»، همواره تحت تعقيب دولت مركزي قرار داشت. اين تعقيب و گريز در مازندران هم به خوبي جلوهگر بود. نويسنده كتاب «اقليم نور» كه خود يك بهائي متعصب است نيز به اين حقيقت معترف است:... نور محل عبور و مرور و اختفا حضرت طاهره(!) نيز بوده است. اين تعقيب و گريز به مدت دو سال طول كشيد. زرين تاج مدت مديدي را در جنگل و در روستاي واز از توابع شهرستان نور مخفي شده بود كه سرانجام توسط روستاييان شناسايي و محل اختفاي وي به مسئولان گزارش و پس از دستگيري به سوي تهران اعزام شد».
ادامه دارد...
پينوشتها:
1- حروف حَي، لقبي است كه به ۱۸ نفر از اولين افرادي كه اوهامات «علي محمد شيرازي» را پذيرفتهاند، اطلاق ميشود.
2- طبق احكام اسلام اگر زني مرتدّه به ارتداد فطرى (منظور اين است كه كسي در زمان انعقاد نطفهاش پدر و مادرش و يا يكي از آن دو مسلمان بوده باشند) شد، او را به قتل نمىرسانند، بلكه براي جاري ساختن حد شرعي به وي مهلت مي دهند، اگر توبه كرد، عفو مىشود و گرنه به حبس دايم محكوم مىشود.
3- احمد كسروي، بهائيگري، تهران، چاپ رشديه، 1323، ص 85
4-مراجعه شود به: آرتوركونولي، سفري به شمال هند از انگلستان، روسيه، فارس و افغانستان، كه در سال 1834 ميلادي منتشر شده است. و يا هاشمي رفسنجاني، اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار و يا Rev. Joseph Wolff (1795 - 1862). Narrative of a mission to Bokhara, in the years 1843-1845, to ascertain the fate of Colonel Stoddart and Captain Conolly. London, J.W. Parker, 1845.
5- هاشمي رفسنجاني، اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، تهران، انتشارات فراهاني، 1346، ص3-272
6- حاجي ميرزا جاني كاشاني، كتاب نقطه الكاف، به اهتمام ادوارد براون، هلند- ليدن، چاپخانه بريل، 1910ص155
7- فاضل مازندراني، كتاب ظهور الحق بخش سوم، بي جا، بي تا، بي نا، ص 110
8- اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضيحات و مقالات به قلم عبدالحسين نوائي، تهران، انتشارات بابك، 1351، ص ١٧٨
9- خداوند در سوره بني اسرائيل آيات 4 تا 8 وعده نابودي يهود را در هنگام ظهور حضرت حجت (عج) را به بشريت دادهاند.
10- ظهور الحق بخش سوم، ص 110
11- نبيل زرندي، مطالع الانوار، تهران، موسسه ملي مطبوعات امري، 134بديع، ص 276-274
12- همان، ص 277
13- سيامك ذبيحي مقدم، واقعه قلعه طبرسي، دارمشتات-آلمان، عصرجديد،2002م، ص13
14- چشمه علي كه نام اصلي آن بنا به نوشته مورخين علي بولاغ است در شمال غربي دامغان و در مسير راه دامغان ـ كياسر ـ ساري و به فاصله 32 كيلومتري از دامغان قرار گرفته است.
15- نويسنده اين مقاله اميدوار است، در آينده مقاله يا مقالاتي مبسوط درباره «ملاحسين بشرويهاي» جهت اطلاع خوانندگان محترم از نقش وي در ايجاد و تثبيت جريان انحرافي مهدويت به رشته تحرير در آورد.
16- عبدالحسين آيتي، كواكب الدريه، جلداول، قاهره- مصر، 1914
17- سيامك ذبيحي مقدم، واقعه قلعه طبرسي، ص12
منبع: نشريه شفافيت
انتهاي پيام/
جمعه|ا|30|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]
-
گوناگون
پربازدیدترینها