تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834857404




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهى به سیره امام صادق علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهى به سیره امام صادق علیه السلام
گل
كار و تلاش و دستگیرى از مستمندانامام صادق علیه السلام نه تنها دیگران را دعوت به كار و تلاش مى‏كرد، بلكه ‏خود نیز با وجود مجالس درس و مناظرات و ... در روزهاى داغ ‏تابستان، در مزرعه‏اش كار مى‏كرد. یكى از یاران حضرت مى‏گوید: آن ‏حضرت را در باغش دیدم، پیراهن زبر و خشن بر تن و بیل در دست، باغ را آبیارى مى‏كرد و عرق از سر و صورتش مى‏ریخت، گفتم: اجازه‏ دهید من كار كنم. فرمود: من كسى را دارم كه این كارها را بكند ولى دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب ‏آزار ببیند و خداوند ببیند كه من در پى روزى حلال هستم. (1) حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت ‏خداوند تاكید داشت. لذا وقتى كار پرداز او كه با سرمایه امام براى تجارت به مصر رفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسید: این همه سود را چگونه به دست آورده‏اى؟ او گفت: چون مردم نیازمند كالاى ما بودند، ما هم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود: سبحان الله! علیه مسلمانان هم‏پیمان شدید كه كالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: اى مصادف! چكاچك شمشیرها از كسب روزى حلال آسان‎تر است. (2) حقیقت این است كه امام در نهایت علاقه به كار و تلاش، هرگز فریفته درخشش درهم و دینار نمى‏شد و مى‏دانست كه بهترین كار از نظر خداوند تقسیم دارایى خود با نیازمندان است، حقیقتى كه ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملى نداشته و نداریم. امام خود درباره باغش مى‏فرمود: وقتى خرماها مى‏رسد، مى‏گویم دیوارها را بشكافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنین مى‏گویم ده ظرف‏ خرما كه بر سر هر یك ده نفر بتوانند بنشینند، آماده سازند تا وقتى ده نفر خوردند، ده نفر دیگر بیایند و هر یك، یك مد خرما بخورند. آنگاه مى‏خواهم براى تمام همسایگان باغ (پیرمرد، پیرزن، مریض، كودك و هر كس دیگر كه توان آمدن به باغ را نداشته) یك مد خرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و ... را مى‏دهم و باقى‎مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم مى‏كنم و دست آخر از محصول چهار هزار دینارى، چهارصد درهم برایم ‏مى‏ماند. (3)  ساده زیستى و همرنگى با مردم امام همانند مردم معمولى لباس مى‏پوشید و در زندگى رعایت اقتصاد را مى‏كرد. مى‏فرمود: بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول همان ‏زمان است. لذا (4) گاه لباس نو و گاه لباس وصله‎دار بر تن ‏مى‏كرد. لذا وقتى سفیان ثورى به وى اعتراض مى‏كرد كه: پدرت على‏ لباسى چنین گرانبها نمى‏پوشید، فرمود: زمان على علیه السلام زمان فقر و اكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشیدن آن لباس در این زمان، لباس شهرت است و حرام ... پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر را كه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زیر را براى خدا و لباس نو را براى شما پوشیده‏ام. (5) با این همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمى‏داد، امتیازى براى وى و خانواده‏اش در نظر گرفته شود. و این ویژگى ‏هنگام بروز بحران‏هاى اقتصادى و اجتماعى بیشتر بروز مى‏یافت. از جمله در سالى كه گندم در مدینه نایاب شد، دستور داد گندم‏هاى ‏موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم كه خوراك بقیه مردم بود، تهیه كنند و فرمود: «فان الله ‏یعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها ولكنى ‏احب ان یرانى ‏الله قد احسنت تقدیر المعیشه.» (6) خدا مى‏داند كه مى‏توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده‏ام را تهیه كنم؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه‎ریزى صحیح‏ زندگى ببیند.  شجاعتامام صادق علیه السلام در برابر ستمگران از هر طایفه و رتبه‏اى به سختى‏ مى‏ایستاد و این شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد و اقدام حق‎طلبانه را انجام دهد، هر چند با عكس العمل تندى رو  به ‏رو شود. لذا وقتى منصور از او پرسید: چرا خداوند مگس را خلق‏ كرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به این ترتیب منصور را متوجه قدرت الهى كرد. (7) و آنگاه كه فرماندار مدینه در حضور بنى‎هاشم در خطبه‏هاى نماز به على علیه السلام دشنام داد، امام چنان ‏پاسخى كوبنده داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوى ‏خانه‏اش راهى شد. (8)
بقیع
 همزیستى و مدارا با مسلمانان امام صادق علیه السلام شیعیان را به همزیستى با اهل تسنن دعوت مى‏كرد تا به این طریق هم شیعیان از جامعه اكثریت منزوى نشوند و هم بتوان‏ احكام و اصول شیعى را با ملاطفت ‏به آنان منتقل كرد. از این روى ‏در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار مى‏شد، اما این سهل گرفتن ‏هرگز به معناى زیر پاى گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولى ‏در میان بود، حضرت هرگز تسلیم نمى‏شد. از جمله در یكى از سفرها، امام صادق علیه السلام به حیره (میان كوفه و بصره) آمد. در آن‏ جا منصور دوانیقى به خاطر ختنه فرزندش جمعى را به مهمانى دعوت كرده بود.امام نیز ناگزیر در آن مجلس حاضر شد. وقتى كه سفره غذا را انداختند، هنگام صرف غذا، یكى از حاضران آب خواست ولى به جاى ‏آن، شراب آوردند، وقتى ظرف شراب را به او دادند، امام بى‏درنگ ‏برخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ملعون ‏مَن ‏جلس على مائده یشرب علیها الخمر» (9) ؛ ملعون است كسى كه در كنار سفره‏اى بنشیند كه در آن سفره شراب ‏نوشیده شود.امام حتى در مجالس عمومى خلیفه نیز حاضر نمى‏شد؛ زیرا حكومت را غاصب مى‏دانست و حاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زیرا با این كار از ناحق بودن آنان، چشم‎پوشى مى‏شد و تنها زمانى كه ‏اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آنجا مى‏رفت؛ لذا منصور ضمن ‏نامه‏اى به وى نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند سایر مردم ‏نمى‏آیى؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چیزى نیست كه به خاطر آن از تو بترسیم و بیاییم، نزد تو در مورد آخرتت چیزى نیست كه به آن ‏امیدوار باشیم. تو نعمتى ندارى كه بیاییم و به خاطر آن به تو تبریك بگوییم و آنچه كه اكنون دارى آن را بلا و عذاب نمى‏دانى تا بیاییم و تسلیت‏ بگوییم. منصور نوشت: بیا تا ما را نصیحت كنى. امام نیز نوشت: كسى كه آخرت را بخواهد، با تو همنشین نمى‏شود و كسى كه دنیا را بخواهد، به خاطر دنیاى خود تو را نصیحت ‏نمى‏كند. (10)  علم امام صادق علیه السلام و اقدامات وى آنچه به دوره امامت ‏حضرت امام صادق علیه السلام ویژگى خاصى بخشیده، استفاده از علم بى‏كران امامت، تربیت دانش‎ طلبان و بنیان‎گذارى ‏فكرى و علمى مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه‏است: الف- دانش امام. ب- ویژگى‏هاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پایه‎ریزى ‏نهضت علمى شد. ج- اولویت‏ها در نهضت علمى. د- شیوه‏ها و اهداف و نتایج این نهضت علمى.  الف- دانش امام شیخ مفید مى‏نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كرده‏اند كه به ‏تمام شهرها منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است و از احدى از علماى اهل‏بیت علیهم السلام این مقدار احادیث نقل‏ نشده است ‏به این اندازه كه از آن حضرت نقل شده. اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گرد آورده و عددشان‏ به چهار هزار تن رسیده و آن قدر نشانه‏هاى آشكار بر امامت آن ‏حضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال كرده است. (11) سید مؤمن شافعى نیز مى‏نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آنجا كه شمارشگر حساب ناتوان است از آن. (12) ابوحنیفه مى‏گفت: من هرگز فقیه‏تر از جعفر بن محمد ندیده‏ام و او حتما داناترین امت اسلامى است. (13) حسن بن زیاد مى‏گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظر تو چه كسى در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفر بن محمد. روزى منصور دوانیقى به من ‏گفت: مردم توجه زیادى به جعفر بن محمد پیدا كرده‏اند و سیل جمعیت ‏به سوى او سرازیر شده است. پرسش‎هایى دشوار آماده كن و پاسخ‏هایش ‏را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مسئله دشوار آماده كردم. هنگامى كه وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست‏ منصور نشسته است. سلام كردم و نشستم. منصور از من خواست‏ سوالاتم ‏را بپرسم. من یك یك سؤال مى‏كردم و حضرت در جواب مى‏فرمود: در مورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل ‏مدینه چنان است و فتواى خود را نیز مى‏گفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (14)  ب- ویژگى‏هاى عصر آن حضرت عصر امام صادق علیه السلام همزمان با دو حكومت ‏مروانى و عباسى بود كه‏ انواع تضییق‏ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى‏شد، بارها او را بدون آن كه جرمى مرتكب شود، به تبعید مى‏بردند. از جمله یكبار به ‏همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر عباسى به عراق رفت. یكبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، كوفه و بغداد رفت. با این بیان، این تحلیل كه حكومتگران به دلیل نزاع‏هاى خود، فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یك فضاى آرام به تاسیس‏ نهضت علمى پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنى نیست، بلكه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى‏كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویكرد حضرت، بسته بودن راه‏هاى دیگر بود. چنانچه امام از ناچارى عمدا رو به‏ تقیه مى‏آورد. زیرا خلفا در صدد بودند با كوچك‎ترین بهانه‏اى حضرت ‏را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مى‏گفت: «هذا الشجى معترض‏ فى الحلق‏»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى‏توان ‏فرو برد و نه مى‏توان بیرون افكند. بر همین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت‏ شهید كنند. حكایت زیر دلیل این مدعى است: جعفر بن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهل‏بیت علیهم السلام ‏به صفوان بن یحیى گفت: آیا مى‏دانى با این كه در میان خاندان ما هیچ نام و اثرى از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟ ... منصور دوانیقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت: اى محمد! یك نفر مرد دانشمند و با هوش براى من پیدا كن كه ماموریت ‏خطیرى به او بتوانم واگذار كنم. پدرم ابن مهاجر (دایى مرا) معرفى كرد.
شهادت امام صادق علیه السلام
منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن ‏حسن و جماعتى از خاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) برو و به هر یك مقدارى پول بده و بگو: من مردى غریب از اهل ‏خراسان هستم كه گروهى از شیعیان شما در خراسان این پول ‏را داده‏اند كه به شما بدهم مشروط بر این كه چنین و چنان (قیام ‏علیه حكومت) كنید و ما از شما پشتیبانى مى‏كنیم. وقتى پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رساندن هستم، با دستخط خود، قبض ‏رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف كن چه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پول‏ها را به مدینه بردم و به هر یك از خاندان مبلغى دادم و قبض رسید از دستخط خودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد (امام صادق عله السلام) كه من ‏سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بود. پشت ‏سرش نشستم او تند نمازش را به پایان برد و بى ‏آن كه من سخنى بگویم به من گفت: اى مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده كه آنها سابقه ‏نزدیكى با دولت ‏بنى مروان دارند و همه (بر اثر ظلم) نیازمندند. من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیك گوشم آورد و آنچه بین من و تو بود، باز گفت. مثل این كه او سومین‏ نفر ما بود.منصور گفت: «یابن مهاجر اعلم انه لیس من اهل‏بیت نبوة ‏الا وفیه محدث و ان ‏جعفر بن محمد محدثنا»؛ اى پسر مهاجر، بدان كه هیچ خاندان نبوتى نیست مگر این كه در میان آنها محدثى (فرشته‏اى از طرف خدا كه با او تماس دارد و اخبار را به او خبر مى‏دهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن ‏محمد علیه السلام است. فرزند محمد بن اشعث مى‏گوید: پدرم گفت: همین(اقرار دشمن) باعث ‏شد كه ما به تشیع روى آوریم. (15) آرى این همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع ‏اقدام علیه حكومت وقت مى‏شد، لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه ‏همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام بود، روى آورد و از در دانش و علم وارد شد.  ج- اولویت‏ها در نهضت علمى حال باید توضیح داد كه در این مسیر حضرت، چه چیزى محتواى این ‏نهضت علمى را تعیین مى‏كرد؟ حقیقت این است كه جریان نفاق، خطرناك‏ترین انحرافى است كه از زمان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شروع شده و در آیات مختلفى بدان اشاره شده‏ است، مانند آیات ‏7 و 8 سوره منافقین. این حركت هر چند در زمان ‏پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعى بروز یابد، اما از اولین لحظات ‏رحلت، تمام هجمه‏هاى منافقان به یكباره بر سر اهل‏بیت علیهم‏السلام فرو ریخت. لذا مرحوم علامه طباطبایى مى‏نویسد: هنگامى كه خلافت از اهل‏بیت علیهم السلام گرفته شد، مردم روى این‏ جریان از آنها روی‎گردان شدند و اهل‏بیت علیهم السلام در ردیف ‏اشخاص عادى بلكه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه‏ شناخته شدند و در نتیجه مسلمان‏ها از اهل‏بیت علیهم السلام دور افتادند و از تربیت علمى و عملى آنان محروم شدند. البته امویان ‏به این هم بسنده نكردند و با نصب علماى سفارشى خود، كوشیدند از مطرح شدن ائمه‏ اطهار علیهم السلام از این طریق نیز جلوگیرى كنند. چنانچه معاویه رسما اعلام كرد: كسى كه علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملك اعلام شد: كسى جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد،از سوى دیگر مردم از تفسیر قرآن نیز چون علم اهل‏بیت علیهم‏السلام محروم ماندند با داستان‎هاى یهود و نصارى آمیخته شد و نوعى فرهنگ التقاطى در گذر ایام شكل گرفت. رفته رفته كه‏ قیام‎هاى شیعى اوج گرفت و گاه فضاهاى سیاسى به دلایلى باز شد، دو نظریه قیام مسلحانه و نهضت فرهنگى در اذهان مطرح شد. چون ‏قیام‏هاى مسلحانه به دلیل اقتدار حكام اموى و عباسى عموما با شكست رو به رو مى‏شد، نهضت امام صادق علیه السلام به سوى حركتى علمى‏ مى‏توانست ‏سوق پیدا كند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به‏ ركود و سكوت مرگبار فرهنگى، اختلاط و التقاط مذهبى و دینى و فرهنگى نیز زدوده شود. لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شكوفایى فرهنگ دینى و مذهبى و پاسخگویى به شبهات و رفع التقاط شكل گرفت.  د- شیوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى  1- تربیت راویاناز گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر اکرم، امیرمومنان علیه السلام، امام صادق علیه السلام را وامى‏داشت ‏به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روى آورد. لذا اینك از آن امام در هر زمینه‏اى روایت ‏وجود دارد. آرى، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث در علومى چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، كلام، طب، شیمى و ... سدى در برابر انحرافات ‏ایجاد كردند. امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث ‏از من روایت كرده است. پس آنها را از من روایت كنید. (16) محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت. (17) و حسن‏ بن على‏ وشا مى‏گفت: من در مسجد كوفه نهصد شیخ را دیدم كه همه‏ مى‏گفتند: جعفر بن محمد برایم چنین گفت. (18) این حجم گسترده از راویان در واقع، كمبود روایت از منبع‏ بى‏پایان امامت را در طى دوره‏هاى مختلف توانست جبران كند و از این حیث امام به موفقیت لازم دست ‏یافت. آرى، روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل تسنن نیز روایات فراوانى در كتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و دیگران آمارى داده‏اند كه ‏مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر مى‏رسند و اكثر اصول ‏اربعماءئه از امام صادق علیه السلام است و همچنین اصول چهارصدگانه اساسى‏ كتب اربعه شیعه (كافى، من لایحضره الفقیه، التهذیب، الاستبصار)را تشكیل دادند. 2- تربیت مبلغان و مناظره كنندگان علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) كه منابع خبرى موثق تلقى‏ مى‏شدند، حضرت به ایجاد شبكه‏اى از شاگردان ویژه همت گمارد تا به ‏دومین هدف خود یعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات‏ را از چهره دین بزدایند. هشام بن حكم، هشام بن سالم، قیس، مؤمن ‏الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و ... از این دست ‏شاگردان‏ مبلغ هستند. براى نمونه، مناظره‏اى از صدها مناظره را با هم‏ مى‏خوانیم: هشام بن سالم مى‏گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم كه مردى از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه مى‏خواهى؟ گفت: به من گفته‏اند شما داناترین مردم هستید، مى‏خواهم چند سؤال ‏بكنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟ گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سكون و رفع و نصب و جر آن. امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. او گفت: من مى‏خواهم با خودتان سخن بگویم. امام فرمود: اگر بر او پیروز شدى، بر من ‏غلبه كرده‏اى! مرد شامى آن قدر از حمران سؤال كرد و جواب شنید كه خود خسته شد و در جواب امام كه: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایى ‏است. هر چه پرسیدم، جواب داد. آنگاه به توصیه امام حمران سوالى ‏پرسید و مرد شامى در جواب آن درمانده شد. آنگاه خطاب به حضرت ‏گفت: در نحو و ادبیات مى‏خواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان ‏خواست ‏با او بحث كند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضاى مباحثه در فقه كرد كه امام زرارة ‏بن ‏اعین را به وى معرفى كرد. در علم كلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزة بن محمد، در توحید، هشام بن سالم ‏و در امامت، هشام بن حكم را معرفى كردند و او مغلوب همه شد.
گل
امام چنان خندید كه دندان‎هایش معلوم شد. مرد شامى گفت: گویا خواستى به من بفهمانى در میان شیعیانت چنین مردمى هستند. امام ‏پاسخ داد. بلى! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد. (19) 3- برخورد با انحرافات ویژه امام علاوه بر آن دو حركت اصولى، براى رفع انحرافات ویژه نیز مى‏كوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان ‏را گرفته بود، یعنى مذهب قیاس. چون در عراق تعداد زیادى از شیعیان نیز زندگى مى‏كردند و با سنى‏ها از حیث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آمیخته بودند، لذا احتمال تاثیرپذیرى از قیاس وجود داشت. یعنى یك آفت درونى كه ‏مى‏توانست ‏شیعیان را تهدیدكند، لذا امام در محو مبانى مذهب قیاس‏ و استحسان تلاش كرد. مبارزه با برداشت‏هاى جاهلانه و قرائت‎هاى سلیقه‏اى از دین نیز در مكتب امام جایگاه ویژه‏اى داشت و حضرت علاوه بر حركت كلى و مسیر اصلى، به صورت موردى با این انحرافات مبارزه مى‏كرد. از جمله آنها حكایت معروفى است كه با هم مى‏خوانیم: حضرت مردى را دید كه قیافه‏اى جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوایى دزدید و به سرعت زیرجامه‏اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از میوه فروشى سرقت كرد و به راه افتاد. وقتى به مریضى مستمند رسید، آنها را به او داد. امام صادق علیه السلام شگفت‎زده نزد او رفت و گفت: چه مى‏كنى؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم‏ و خدا مى‏فرماید: (من جاء بالسیئة فلا یجزى الا مثلها)؛ هر كس كار بدى بكند كیفر نمى‏بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف دیگر چون خدا مى‏فرماید: (من جاء بالحسنه فله عشرا مثالها)؛ هر كس یك كار نیك انجام دهد، برایش ده برابر ثواب ‏هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم، 36حسنه برایم مى‏ماند! امام در برابر این برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك و احاطه كامل به مبانى فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد كه (انما یتقبل الله من المتقین)؛ خداوند كار نیك را از متقین قبول ‏دارد. یعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمى‏تواند مترتب باشد.آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهل‏بیت رسالت، سبب شد مردانى ‏پاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل كنند كه هرگز مبانى فكرى قرآن ‏و دین را به خوبى نفهمیده‏اند و از این روى همواره، خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون مى‏شوند. (20)  پى‏نوشت‎ها:1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏56. 2- همان، ص‏59/ «سبحان الله تحلفون على قوم الا تبیعونهم الا بربح الدینار دینارا ... ثم قال: یا مصادف! مجالده ‏السیوف اهون‏ من طلب الحلال.» 3- وسایل الشیعه، ج‏16، ص 488. 4- بحارالانوار، ج‏47، ص 54. 5- اعیان الشیعه، ج 1، ص 660. 6- همان، ص‏59. 7- تهذیب الكمال، ج 5، ص 92، (یا ابا عبدالله لم خلق الله ‏الذباب، فقال: لیذل به الجبابره)8- وسایل الشیعه، ج ‏16، ص‏423. 9- فروع كافى، ج‏ 6، ص 268. 10- مستدرك الوسایل، ج 2، ص 438. 11- ارشاد مفید، ص 254.12- منتهى الآمال، ج 2، ص‏139. 13- الامام الصادق و ابوزهره، ص 224/ جامع المسانید، ص 222. 14- منتهى الآمال، ج 2، ص 140. 15- اصول كافى، ج 1، ص 475. 16- رجال نجاشى، ج 1، ص 78 و79/ معجم رجال الحدیث، ج 1، ش 28. 17- رجال كشى، ج 1، ص‏386. 18- همان، ص 138 و139. 19- بحارالانوار، ج‏47، ص 408. 20- وسایل الشیعه، ج 2، ص‏57.                                                                                                                      مولف: محمد ابواحسان    





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 642]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن