محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827915040
ناكاميهاي بزرگ آمريكا در صحنه جهاني
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ناكاميهاي بزرگ آمريكا در صحنه جهاني
آمريكا در سال 2011 شاهد تحولات مهمي بود كه از جمله مهمترين آن ميتوان به خروج بدون پيروزي نظاميان آمريكايي از عراق، شكار پرنده جاسوس «آر. كيو ـ 170» توسط ايران، شكل گيري اعتراضات گسترده مردمي و «قفل بودجهاي» نام برد، به گونهاي كه باراك اوباما به علت نداشتن موفقيت در بيشتر عرصهها، به ناكام بزرگ تبديل شد.
تحليلگران بسياري 2011 را سال ناكاميها و شكستهاي پياپي اوباما در عرصه سياستهاي داخلي و خارجي دانسته و پيش بيني ميكنند كه پيروزي مجدد او در انتخابات نوامبر 2012 بسيار سخت و دور از دسترس خواهد بود.
آنها معتقدند نتيجه تصميمات و برنامههاي راهبردي كاخ سفيد در عرصه داخلي و خارجي به خوبي ضعف و ناتواني اوباما را نمايان كرد، به گونهاي كه در كنار انتقادهاي مستمر جمهوريخواهان، اعتراض برخي از نمايندگان و سناتورهاي هم حزبي دموكرات را نيز برانگيخت.
در عرصه سياست داخلي، تشديد بحران اقتصادي، افزايش آمار بيكاري و فقر، ظهور نارضايتي اجتماعي در قالب جنبش فراگير مردمي به نام «تصرف وال استريت»، افزايش تنش ميان كاخ سفيد و كنگره براي افزايش سقف بدهيها، موجب كاهش شديد محبوبيت اوباما شد تا حدي كه براساس آخرين نظر سنجيهاي موسسه گالوپ، بيش از 50 درصد مردم از سياستهاي داخلي رئيسجمهوري رضايت ندارند.
همچنين شكار محرمانهترين پرنده جاسوسي آمريكا معروف به «جانور قندهار» توسط ايران در فضاي داخل كشور، اوباما را مجبور كرد از تهران را درخواست كند كه اين هواپيماي بدون سرنشين را تحويل دهد كه با پاسخ منفي مواجه شد.
تمامي رسانهها و شبكه خبري آمريكا كه نخست اين موضوع را تكذيب ميكردند، پس از اعلام خواست اوباما در يك نشست رسانهاي با نوري مالكي، نخست وزير عراق در نيويورك، دسترسي به اين پرنده جاسوسي را بزرگترين دستاورد ايران و جديترين نشانه ناكامي كامل رئيسجمهوري آمريكا در مديريت نظامي و دفاعي اين كشور توصيف كردند.
اين رسانهها گزارش دادند كه اكنون چين و روسيه بزرگترين مشتاقان دسترسي و حتي مشاهده از نزديك «آر.كيو ـ 170 » هستند و آمريكا نيز تاوان سنگيني پرداخته است.
افزون بر اين موارد، در سال 2011 به دليل بحران اقتصادي و بيكاري، ركورد فقر در آمريكا شكسته شده و نتايج تازهترين سرشماري در پايان سال 2011 نشان ميدهد كه 147 ميليون نفر زير خط فقر قرار دارند.
بر اساس اين سرشماري، از هر دو آمريكايي، يك نفر با بحران فقر دست و پنجه نرم ميكند و 97 ميليون نفر نيز به دليل بحران اقتصادي و بيكاري به طبقه كم درآمد سقوط كرده اند.
براساس آخرين گزارش دانشگاه «ييل» بيش از 60 ميليون آمريكايي امنيت اقتصادي ندارند و حدود 80 ميليون نفر ناگزير به تغيير سطح زندگي خود شدهاند.
همچنين بنا برآمارهاي رسمي اعلام شده، بيش از 14 ميليون آمريكايي جوياي كار براي به دست آوردن حداقل حقوق تلاش ميكنند.
قيام مردمي آمريكا مشهور به جنبش «تصرف وال استريت» به عنوان يك پديده نوظهور اجتماعي كه خواهان سقوط نظام سرمايه داري است نيز به كابوسي سهمگين براي سران كاخ سفيد، كنگره و سرمايه داران متهم به سودجويي و سوءاستفاده، تبديل شده است.
تظاهراتهاي زيادي در ماههاي پاياني سال گذشته ميلادي در اعتراض به وجود نابرابريهاي اجتماعي در صدها شهر آمريكا برگزار شد كه از ابتداي شروع سال جديد نيز با شدت بيشتري ادامه يافت و اين حركت حتي به برخي كشورهاي اروپايي نيز سرايت كرد.
در سياست خارجي، ادامه جنگ در افغانستان، خروج بدون پيروزي نظاميان آمريكايي از عراق پس از 9 سال جنگ، حمله ناتو به ليبي، شكست سازش ميان گروههاي فلسطيني و رژيم صهيونيستي، ناكامي در توقف برنامه صلحآميز هستهاي ايران، افزايش تنش واشنگتن با پكن و مسكو و تيرگي در روابط با پاكستان، از جمله مهمترين دلايلي است كه سبب شده در كنار مردم كه از شرايط اقتصادي ناراضي هستند، دو حزب جمهوريخواه و دموكرات نيز از مديريت ضعيف و پرتلاطم اوباما انتقاد كنند.
در تحولي ديگر، طرفداران اوباما كه كشته شدن اسامه بن لادن رهبر القاعده را بزرگترين موفقيت وي در سال 2011 اعلام كردند، بر اين پيام رئيسجمهوري آمريكا تاكيد ميكنند كه گفت: خوشبختانه امروز ميتوانم به ملت آمريكا و مردم جهان بگويم سر مار را قطع كرديم.
هرچند پس از اين اتفاق، جنجال تبليغاتي غرب تا مدتها اين واقعه را دستاورد بزرگ پنتاگون ميدانست، اما حمله خودسرانه كماندويي و مخفي آمريكا به «ايبت آباد» نزديك پايتخت پاكستان براي كشتن بن لادن، اسلام آباد، بزرگترين متحد آسيايي واشنگتن در منطقه را از كاخ سفيد دور كرد كه جديترين ناكامي اوباما در عرصه سياست خارجي براي سال 2011 توصيف شده است.
اوباما كشته شدن سرهنگ قذافي ديكتاتور ليبي را نيز به عنوان يكي ديگر از موفقيتهاي خود قلمداد ميكند، در حالي كه سياستمداران آمريكايي بر اين باورند كه ورود ناتو به ليبي و حمايت كاخ سفيد از اين اقدام، باعث شد، چين و روسيه به شدت نسبت به آمريكا بدبين شوند و اتحاد بيشتري ميان پكن و مسكو به وجود آيد كه براي آمريكا بسيار ناخوشايند است.
شكست طرح سازش كاخ سفيد براي نزديك كردن ديدگاههاي گروههاي فلسطيني و سران رژيم صهيونيستي در قالب گروه ـ 4 و به بن بست كشاندن اين مذاكرات به دليل سياستهاي حمايتي اوباما از رژيم صهيونيستي بويژه در موضوع شهرك سازيها باعث شد، رئيسجمهوري آمريكا هدف شديدترين و صريحترين انتقادها قرار گيرد.
بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، سياستهاي خاورميانهاي اوباما را ناشيانه و دور از واقعيتهاي منطقه ميدانند و معتقدند اين سياستها به منافع درازمدت آمريكا لطمه وارد كرده است.
يكي ديگر از ناكاميهاي اوباما، شكست كامل تلاشها در قالب تهديد و تحريمهاي غيرقانوني و يكجانبه براي وادار كردن ايران به توقف غني سازي و دست كشيدن از فعاليتهاي صلحآميز هستهاي است.
مجموع تحولات، حوادث و سياستهاي آمريكا در عرصه داخلي و خارجي، سران اين كشور بويژه اوباما را در كانون انتقادهاي عمومي و سياسي قرار داده است، به گونهاي كه نشانههاي اين رويكرد را ميتوان در افزايش دامنه حمايت مردم از جنبش وال استريت ديد كه با شعار اصلي «تغييرات اساسي» تقريبا هر روز تظاهرات ميكنند. اما بايد به بزرگترين نقاط سياه كارنامه سياست خارجي اوباما،يعني جنگهاي عراق و افغانستان، جديتر پرداخت.
اوج ناتواني
«تام انگلهارت» نويسنده و تحليلگر آمريكايي تاكيد كرد كه جنگ در عراق و افغانستان اوج ضعف و ناتواني آمريكا را به نمايش گذاشت. تام انگلهارت در مقالهاي كه پايگاه خبري - تحليلي «به سوي آينده» مالزي آن را منتشر كرده، آورده است: قرار بود جنگ عراق و افغانستان امپراتوري آمريكا را به عنوان يك حقيقت انكار ناشدني بر جهان تحميل كند، اما واقعيت به گونه ديگري رقم خورد.
وي مينويسد: ما در عراق ميهمانان ناخواندهاي بوديم كه نميخواستيم به خانه خود برگرديم. تا آخرين ثانيهها و علي رغم موضع ظاهري اوباما براي خروج سربازان آمريكا، تلاش ميكرديم تا بتوانيم 10 تا20 هزار نيروي خود را در عراق نگه داريم، اما پس از آنكه دولت نوري مالكي مصونيت سربازان آمريكايي در برابر نظام قضايي عراق را نپذيرفت، مجبور شديم عراق را براي هميشه ترك كنيم.
اين تحليلگر آمريكايي در مقاله خود ميافزايد: مقامات آمريكايي خروج از عراق را پايان يك مرحله از اقدام خود در عراق و آن را يك پيروزي براي خود قلمداد كردند. البته خروج از عراق در مقايسه با خروج نيروهاي آمريكايي از ويتنام كه يك شكست تمام عيار بود، ميتواند يك پيروزي قلمداد شود، اما چنانچه بخواهيم از عبارات و واژگان جنگي استفاده كنيم، بايد گفت كه اين ما بوديم كه در اين جنگ مجبور به عقب نشيني شديم و شكست خورديم.
تام انگلهارت ميافزايد: اگر بخواهيم برداشت دقيقتري از اين عقب نشيني از عراق داشته باشيم، كافي است بدانيم كه آخرين نيروهاي آمريكايي بر اساس گزارش روزنامه نيويورك تايمز، ساعت دو بامداد و در تاريكي شب از عراق بيرون كشيده شدند. آيا اين افتضاحي براي دولت آمريكا نيست كه پس از خونريزيهاي بسيار و هزينههاي گزاف در شرايطي عراق به ظاهر متحد خود را ترك ميكند كه مانند كسي است كه از ابتدا هم حضورش با استقبال روبرو نشده بود و اكنون هم كسي حاضر نشده براي خداحافظي و بدرقه ما در نيمههاي شب حاضر شود؟
نويسنده اين مقاله در ادامه نوشته است: آيا براي اين نحوه خروج از عراق براي آمريكا كه رهبران آن ادعاي سروري جهان و ژاندارمي آن را ميكردند و معتقد بودند كه با تسلط بر خاورميانه، امپراتوري پايان ناپذيري را براي آمريكا به ارمغان خواهند آورد، جز واژه افتضاح و شكست، تعبير ديگري ميتوان بكار برد؟
عراق تنها يكي از اين افتضاحات سياسي و نظامي بود. مورد ديگري كه ميتواند افتضاح بزرگتري را براي آمريكا به ارمغان آورد، مسأله افغانستان است. با ادعاي سرنگوني گروههاي تروريستي افراطي به افغانستان حمله و زير ساختهاي هرچند ضعيف اقتصادي اين كشور نابود شد، اما گروههاي تروريستي همچنان در اين كشور فعاليت دارند و دامنه حملات خود را بر ضدآمريكاييها به پاكستان نيز كشانده اند.
وي ميافزايد: اكنون نيز در حال مذاكره براي بازگشت همان گروهي به قدرت هستيم كه 10 سال پيش به بهانه حذف آنان از صحنه قدرت به اين كشور لشگر كشي كرديم. نكته تأسف بارتر پيش روي آمريكا، در سال جديدي است كه در ابتداي آن قرار داريم و آمريكا توان پايان بخشيدن به جنگ و بحران در افغانستان را نيز ندارد.
اين نويسنده آمريكايي تاكيد ميكند: جنگهاي عراق و افغانستان و سرنوشت آمريكا در اين دو جنگ، نشانهاي از ناتواني يك امپراتوري مدعي جهاني در اداره امور بر اساس خواستههاي خودش است.
بزرگترين اشتباه تاريخ
در همين ارتباط، نشريه آمريكايي «فوربز» در گزارشي نوشت: زماني نه چندان دور، از جنگ ويتنام به عنوان بزرگترين اشتباه و اقدام نادرست تاريخ ارتش آمريكا ياد ميشد، اما به نظر ميرسد جنگ عراق اشتباهي بزرگتر از جنگ ويتنام باشد.
در اين گزارش عنوان شد: نه فقط آمريكاييها و همپيمانانش اين مناقشه را به طور ضعيف هدايت كردند، بلكه حمايتهاي داخلي از اقدامات اين جنگ نيز كاهش يافت كه اين امر شكستي استراتژيك براي آمريكا است. در اين نشريه آمده است: با توجه به خروج نيروهاي آمريكايي از عراق و همچنين مشخص نبودن سرنوشت جنگ عراق بايد گفت كه ممكن است روزي از جنگ عراق و اشغال اين كشور، در نهايت به عنوان اشتباهي بزرگتر از جنگ ويتنام ياد شود.
در ادامه گزارش نشريه فوربز آمده است: آنچه سياستگذاران و اكثريت مردم آمريكا اكنون ميدانند اين است كه ايجاد دموكراسي در عراق يك اقدام بياجر و مزد است. اولين درسي كه پس از سرنگوني رژيم صدام، ديكتاتور عراق آموختيم، اين بود كه دليل اصلي براي حمله به عراق( وجود تسليحات هستهاي و كشتار جمعي) اصلا وجود نداشت و پس از مدت كوتاهي به اين موضوع پي برديم كه دليل مهم ديگر براي حمله به عراق، يعني حضور گسترده عوامل القاعده در اين كشور نيز تصوري بيش نبوده است و حضور آمريكا در عراق باعث افزايش جذب نيرو توسط شبه نظاميان فرقهاي و حاميان القاعده شد.
زماني كه مشخص شد دلايل اوليه براي حمله به عراق گمراهكننده و نادرست بوده اند، دولت جورج بوش، رئيسجمهوري پيشين آمريكا اين بهانه را مطرح كرد كه حمله به عراق با اين هدف انجام شده است كه ديكتاتور اين كشور سرنگون شود و زمينه براي ايجاد اولين دموكراسي واقعي در جهان عرب هموار شود. البته اين هدف مطرح شده از سوي بوش، خنده دار بود.
برخي كارشناسان معتقدند كه موضوع جنگ عراق و خروج نيروهاي آمريكايي از اين كشور ميتواند در نتيجه انتخابات آتي رياست جمهوري آمريكا، تاثيرگذار باشد.
نيروهاي آمريكايي در حالي چندين سال در عراق حضور داشتند كه تحليلگران سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا ) در مورد آنچه كه در عراق رخ داده، بيتوجه بودند.
سربازان آمريكايي شرايط بدي براي مقابله با بمبهاي دست ساز و ديگر تاكتيكهاي ساده از سوي شبه نظاميان داشتند، پنتاگون صدها ميليارد دلار در زمينه تكنولوژيهاي جديد، آموزش و تاكتيكهاي مختلف براي مقابله با شبه نظاميان هزينه كرد.
فراتر از پيامدهاي ژئوپلتيك و نظامي اشغال عراق، حمله به اين كشور تأثيرات ديگري نيز داشت، از جمله اينكه آمريكا براي ادامه دادن به اقداماتش در عراق يك تريليون دلار قرض كرد و اكنون مجبور است اين پول را با بهره پس بدهد و اين در حالي است كه واشنگتن همچنان با مشكلات اقتصادي دست و پنجه نرم ميكند. اوباما احتمالا با خروج نيروهاي آمريكايي از عراق تلاش كرده تا بهترين وجهه را از (به اصطلاح) تكميل ماموريت نيروهاي آمريكايي ارائه كند، اما رئيس كاخ سفيد و ما، ميدانيم كه جنگ عراق يك اشتباه بود.
پايان آرزوهاي بزرگ
واشنگتن پست نيز جنگ عراق را پايان آرزوهاي بزرگ آمريكا و ميراث عبرت آموز و چاه عميقي توصيف كرد كه نظريه پردازان جنگي آمريكا آن را حفر كردند.
با عقب نشيني نظامي آمريكا از عراق، روزنامه واشنگتن پست در مقالهاي به تحليل اين رويداد مهم پرداخت و آن را پايان آرزوهاي بزرگ آمريكا ناميد. اين روزنامه نوشت؛
عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از عراق،پايان دورهاي در تاريخ آمريكاست.
اين جنگ در سال 2003 با وعده و وعيدهاي تضمين يك پيروزي سريع و متبلور كردن برتري و هژموني آمريكا آغاز شد، اما بعد از قريب به 9 سال، اينك اين آمريكاست كه با آشكار شدن تمامي محدوديتها در قدرت و توانش، مجبور به خروج از عراق شده است.
تمامي آرزوهاي بزرگ آمريكا كه بعد از پايان جنگ سرد طراحي شده بود به يكباره با جنگ عراق بر باد فنا رفت.
نظري اجمالي به سير تاريخي سالهاي نه چندان دور رخدادهاي مهم جهان، مصاديق كشيده شدن خط بطلان بر تمامي ادعاهاي آمريكا، يكه تاز ابرقدرتي جهان را تصديق ميكند.
مرگ شوروي در سالهاي دهه 1990، خيزش آمريكا را در پي داشت.
جنگ سرد پاياني صلحآميز داشت و سپيده دم آن سرفصلي تازه در تاريخ سرشار از وعده و وعيدها بود.
استيلا و حاكميت آمريكا در سال 1991 با عمليات «طوفان صحرا» يا جنگ نفت متبلور شد.
در آن سال، جورج بوش با رويكرد نظم نوين جهاني، ذهنيت مردم آمريكا را براي اولين رويارويياش با صدام حسين آماده كرد. اما قواعد او هرگز در ميدان عمل به اجرا در نيامد.
در واشنگتن، سياستمداران و مفسران هريك به بيان تفسيرهايي به زعم خود از اين دوره جديد برخاستند، اولين آن تفسير ايدئولوژيك بود. فروپاشي نظام كمونيسم سندي بود بر پيروزي ليبرال دمكراسي، يك پيروزي محتوم و اجتناب ناپذير و هيچ آلترناتيوي، قدرت او را براي سازماندهي جامعه ندارد!
تفسير دوم،تحليل اقتصادي بود، پايان جنگ سرد، نظريه جهاني سازي را شكوفا كرد. جنبش بلامانع انتقال كالا، سرمايه، ايدئولوژي و مردم كه قبلا فرصتهايي غيرقابل تصور براي ثروت اندوزي تصور ميشد.
فناوري پيشرفته اطلاعات ميدان رزم را دستخوش انقلابي عظيم كرد و قدرت تاثيرگذاري بلاتصور به نيروهاي مسلح بخشيد.
فناوري پيشرفته اطلاعاتي به خدمت عمليات توفان صحرا آمد و دورهاي مهم را در هژموني و استيلاي پايدار آمريكا رقم زد. آمريكا به فكر جهاني سازي رويكرد دمكراسياش افتاد و خود را برتر از هر رقيب ديگري در راه سرمايه اندوزي از مجراي جهاني سازي يافت.
بيل كلينتون، رئيسجمهوري اسبق آمريكا در سخنراني سوگندش در آغاز دومين دوره رياست جمهوري، آمريكا را بزرگترين دمكراسي جهان با قويترين اقتصاد كره زمين كه بزودي رهبري كل دمكراسيها را در سراسر جهان برعهده خواهد گرفت، معرفي كرد.
اين حكم نانوشته القاء ميكرد كه آينده به آمريكا و تمامي كساني كه راه آن را در پيش ميگيرند، تعلق خواهد داشت!
ادامه دارد
يکشنبه|ا|25|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]
-
گوناگون
پربازدیدترینها