واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: نگاهى به رويارويى جبهه فلسطينى و اسرائيلى پس از جنگ ۲۲ روزه سرنوشت غزه در ميدان ديپلماسى
[محمد بخشنده]
چنان كه انتظار مى رفت با پايان جنگ در غزه، كشمكش ديگرى ميان جنبش حماس با رژيم صهيونيستى آغاز شده است. ميدان اين مرحله از رقابت دو طرف ، ديپلماسى است و محور آن طرح هايى است كه درباره آينده سياسى و امنيتى غزه ارائه مى شود.
درست است كه تل آويو پس از ناكامى در ميدان رويارويى نظامى، ديگر سخن از نابودى جنبش حماس يا انزواى غزه به ميان نمى آورد اما سران اين رژيم در سطحى ديگر براى جبران بخشى از ناكامى هايشان راهبردهاى پيچيده اى را دنبال مى كنند.
غزه هنوز مسئله اصلى همه كارگزاران سياسى و امنيتى اسرائيل است. اگر تا ديروز فقط دو جناح كاديما به رهبرى تزيپى ليونى و كار به رياست ايهود باراك به جايگاه غزه در استراتژى موازنه قدرت مى انديشيدند، اكنون همه جناح هاى سياسى اين رژيم يكپارچه درگير موضوع غزه شده اند. به همين دليل است كه اكنون سران نهادهاى گوناگون در تل آويو چندين طرح و پروژه را درباره نحوه مواجهه با غزه و قدرت فزاينده مقاومت اسلامى روى ميز قرار داده اند. طرح آتش بس طولانى مدت فقط يك بخش از اين طرح ها است كه حزب حاكم كاديما دنبال مى كند. احزاب ديگرمدعى در كنيست مثل ليكود به رياست نتانياهو يا «اسرائيل بيتنو» ليبرمن نيز هر كدام رشته اى از طرح هاى افراطى از تهاجم دوباره نظامى به غزه گرفته تا تشديد محاصره اقتصادى را ارائه كرده اند.
در اين وضعيت آينده سياسى غزه و مناسبات اين رژيم با جبهه فلسطينى با دو نگاه خوشبينانه روبرو است. يكى نگاه ناظران عربى كه مدعى هستند كه اگر كاديما بارديگر قدرت بگيرد به دليل يك تجربه شكست كامل در جنگ ۲۲ روزه ناگزير از دادن خودمختارى به دو ناحيه غزه و كرانه باخترى و برقرارى نوعى از همزيستى است.
اين شعار را تزيپى ليونى به عنوان برنامه انتخاباتى خويش دنبال كرد و اكنون همزبان با اولمرت مى گويد كه تل آويو براى رسيدن به آرامش و امنيت ناگزير از واگذارى بخشى از اراضى اشغالى و تن دادن به عقب نشينى تازه است.
اما ديدگاه دوم اين است كه طرح ليونى نيز به سرنوشت طرح هاى گذشته سران اين رژيم دچار خواهد شد و عاقبت انديشه ژنرال هايى بركرسى خواهد نشست كه به چيزى جز انتقام شكست دو جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه نمى انديشند.
اين ديدگاه را اغلب رهبران حماس و نيز حزب الله دارند كه دائم تأكيد مى كنند كه انتظار انعطاف و امتياز دادن از سوى سران صهيونيستى در ميدان ديپلماسى امرى واهى است.
سير حوادث سياسى درون نظام صهيونيستى نيز برهمين دلالت دارد كه كسانى در انتخابات اخير اين رژيم دست برتر داشتند كه تندترين سياست ها را براى رويارويى با مقاومت ارائه كردند.
واقعيت اين است كه استراتژيست هاى اسرائيل در بخش تهديدها و چالش هاى اين رژيم به اين باور رسيده اند كه براى آينده اين رژيم در حوزه فلسطين هيچ جامعه اى خطرناكتر از غزه نيست زيرا غزه تنها نقطه اى است كه انديشه نابودى اسرائيل از بطن آن روئيده است.
چنان كه در جنگ اخير ثابت شد، غزه نشينان به چيزى جز آزادى كامل سرزمين شان نمى انديشيدند.تفاوت غزه نشينان با ديگر سرزمين هاى عربى نيز در همين است.
اين مسئله در بافت فكرى غزه زمانى به اثبات رسيد كه آنها حكومت انقلابى هنيه را به يك دهه حكومت دولت رفاهى فتح ترجيح دادند. با آنكه آنها مى دانستند زيستن زير پرچم دولتى كه فقط به مبارزه مى انديشد و حاضر به كنار آمدن با رژيم خصم نيست چه هزينه و پيامدى دارد اما در اين انتخابشان ترديد نكردند.
دو سال پس از زندگى در محاصره و نزديك يك ماه پس از جنگى ويرانگر اين گرايش در جهان بينى مردم غزه بيشتر ثابت شد آنها تامرحله مرگ پيش رفتند اما دست از آرمان حماس نكشيدند.
بنابراين اكنون مسئله اصلى سران جديد اسرائيل فقط حماس يا مذاكره و تعامل با آن نيست، بلكه مسئله آنها ساختار ايدئولوژيك و تفكر اجتماعى غزه است كه ظرف ايدئولوژيك چنين جنبشى شده و نيروهاى مبارزه ۲۲ روز جنگ را در بطن خويش پرورانده است. براى سران تل آويو در طول چند ماه تجربه، مسجل شد كه غزه به لحاظ بارهاى اعتقادى و انگيزشى قطعه اى كاملاً متمايز از نقاط ديگر است و يك ميليون و نيم ساكن اين منطقه داراى روحيات و نگرش هايى هستند كه آنها را از ديگر اعراب ساكن در دو سوى سرزمين هاى اشغالى متمايز مى سازد. اتفاقاً به همين دليل آنها معتقدند كه فتح و ابومازن هيچگاه قدرت تسلط بر اين نقطه را نخواهد يافت.
به عبارتى درميان نتايج جنگ ۲۲ روزه اين فراز از همه درخشانتر است كه غزه يك قطعه اى است كه به هيچ روى در ريل قطار سازش و ارد نمى شود.
اكنون مى توان دلايل كارشكنى اخير در پروسه آتش بس را دريافت. هدف واقعى رژيم صهيونيستى از تداوم حمله به نوار غزه را بايد در همين ديدگاه غالب ژنرال هاى اسرائيل جست وجو كرد. سياست يا وضعيت «نه جنگ و نه صلح» در غزه بخشى از هدف استراتژيكى اين رژيم براى وادار كردن محافل جهانى بويژه امريكا به ادامه انزواى غزه است.
بنابراين رويارويى در اين مرحله براى سران جنبش مقاومت اهميتى كمتر از دوران جنگ ندارد. تل آويو در سياست وقت كشى و بازى تأخيرى خويش در پى گرفتن تضمين براى اجراى نوعى برنامه حصر سياسى عليه غزه و حماس است.
واقعيت اين است كه عبور از اين مرحله سخت كه در واقع كارزار بزرگ سياسى است بدون همراهى كشورها و محافل اسلامى و آزاديخواه امكان پذير نيست. چنانكه خبرها حكايت دارد بخشى از مأموريت ها در باره تقابل سياسى مقاومت و اسرائيل اكنون در پايتخت هاى عربى جريان دارد. شايد براى كسانى كه در دوره جنگ دچار خسران در همراهى فلسطينى ها شدند اين دوره فرصتى طلايى باشد.
ازميان كشورهاى عربى، لبنان و سوريه از ابتدا خود را خط مقدم مبارزه با صهيونيست ها قرار داده اند. آنها اكنون براى وارد كردن رهبران عرب كه مبارزه را در جنگ غزه رها كردند، تلاش مى كنند.
بدترين وضعيت براى طرف فلسطينى اين است كه شكاف و جدايى ايام جنگ ادامه يابد يعنى همچنان كشورهاى عربى به طرفداران جنبش مقاومت اسلامى فلسطين ، حماس از يك سو و كشورهاى حامى محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطينى از سوى ديگر تبديل شوند اين شكاف عين پيروزى تل آويو است.
به نظر مى آيد حماس نيز براى رسيدن به اين هدف يعنى اتحاد جبهه عربى از بسيارى ازخطاهاى دوره جنگ گذشته است با آنكه اين جنبش بارها گفت كه رهبرى عرب در اين بحران همسو با اسرائيل شد و به همان قطعنامه امريكا و اروپا در شوراى امنيت بسنده كرد اما اكنون ديگر زمان تسويه حساب ها نيست.
شنبه|ا|3|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]