محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844872784
۱۷ دي گرامي باد؛ غلامرضا تختي؛ نامي جاودان در تاريخ ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: ۱۷ دي گرامي باد؛ غلامرضا تختي؛ نامي جاودان در تاريخ ايران
جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.
ايلنا: ۱۷دي ماه سالروز درگذشت بزرگمردي است كه نه جامعه ورزش كه مردم ايران هرگز نام و ياد دلاوريها، ايثار و جوانمرديهاي او را فراموش نخواهند كرد چراكه هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق. و داستان غلامرضا تختي چنين است. مردي كه نامي جاودان دارد در تاريخ ايران عزيز...
به گزارش ايلنا، غلامرضا تختي در روز پنجم شهريور ۱۳٠۹در خانوادهاي متوسط و مذهبي در محله خاني آباد تهران به دنيا آمد. رجب خان - پدر تختي- غير از وي دو پسر و دو دختر ديگر نيز داشت كه همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. حاج قلي، پدر بزرگ غلامرضا فروشنده خوار و بار بود. از قول رجب خان، تعريف ميكنند كه حاج قلي در دكانش بر روي تخت بلندي مينشست و به همين سبب در ميان اهالي خاني آباد به حاج قلي تختي شهرت يافته بود. همين نام بعدها به خانوادههاي رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگي تبديل شد.
هيچوقت شاگرد اول نشدم
غلامرضا تنها ۹سال به تحصيل پرداخت. وي خود ميگويد: مدت ۹سال در دبستان و دبيرستان منوچهري كه در همان خاني آباد قرار داشت، درس خواندم ولي تنها خاطرهاي كه از دوران تحصيل به ياد دارم، اين است كه هيچوقت شاگرد اول نشدم، اما زندگي در ميان مردم و براي مردم درسهايي به من آموخت كه فكر ميكنم هرگز نميتوانستم در معتبرترين دانشگاهها كسب كنم. زندگي همچنين به من آموخت كه مردم را دوست بدارم و تا آنجا كه در حد توانايي من است به آنان كمك كنم. حال، اين كمك از چه طريقي و از چه راهي باشد، مهم نيست. هر كس به قدر توانايياش...
غلامرضا ورزش را از نوجواني آغاز كرد. ورزش ابتدا براي او نوعي تفنن و سرگرمي بود. در همان اوان، خيال قهرمان شدن مدتي او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجواني كه تازه به فكر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت كه ورزش براي تندرستي و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
آشنايي حقيقي تختي با ورزش و كشتي در باشگاه پولاد آغاز شد. وي كه پيش از اين گودها و زورخانههاي فراواني ديده بود و شيفته تواضع و افتادگي پهلواناني كشتي و ورزشي باستاني شده بود، براي نخستين بار در سال ۱۳۳۹ به باشگاه پولاد (واقع در خيابان شاهپور سابق) رفت و به دليل علاقه و استعداد وافري كه نسبت به كشتي نشان داد مورد توجه مرحوم حسين رضيزاده مدير آن باشگاه قرار گرفت.
تمرينات جدي، حقيقت مبارزه را به من آموخت
تختي كه پس از بازگشت از خوزستان(مسجد سليمان) روانه خدمت سربازي شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصتها و توجهات فراهم شده، به ويژه تشويق و حمايت دبير وقت فدراسيون كشتي كه در دژبان ارتش فعاليت داشت، تمرينات كشتي خود را بار ديگر آغاز كرد. تختي خود در اين باره ميگويد: وقتي در سال ۱۳۲۸در مسابقه بزرگ ورزشي (كاپ فرانسه) شركت كردم، در همان اولين دوره ضربه فني شدم اما تمرينهاي جدي و سختي كه در پيش گرفتم، من را ياري كرد تا حقيقت مبارزه را درك كنم؛ اگر چه شور پيروزي در سر داشتم اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزي ميدانستم.
به اين ترتيب تختي با تمرين و پشتكار مثال زدني رفته رفته خود را از ميان بازندهها بيرون كشيد و سرانجام در سال ۱۳۳۰ در وزن ۷۹ كيلوگرم به عضويت تيم ملي درآمد. وي در نخستين دوره مسابقههاي كشتي آزاد قهرماني جهان (هلسينكي، ۱۹۵۱) با وجود آنكه هنوز ۲۱سال داشت، نايب قهرمان جهان شد. شادروان تختي در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲)در نخستين حضور خود در رقابتهاي المپيك با كسب شش پيروزي و قبول يك شكست در برابر ديويد جيما كوريدزه از شوروي صاحب نشان نقره شد. وي در اين مسابقات توانست حيدر ظفر ترك را هم شكست دهد.
در بازيهاي المپيك ملبورن(استراليا) كه در آذرماه ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) برگزار شد تختي يك بار ديگر در وزن هفتم (۸۷ كيلوگرم) به مصاف رقبايي از شوروي، آمريكا، ژاپن آفريقاي جنوبي، كانادا و استراليا رفت و با شكست تمامي حريفان اولين نشان طلاي خود را به گردن آويخت. اين براي نخستين بار بود كه دو قهرمان از آمريكا و شوروي در يك سكوي معتبر جهاني پايينتر از حريف ايراني قرار ميگرفتند. جهان پهلوان تختي در اسفندماه همان سال با غلبه به مرحوم حسين نوري به مقام پهلواني ايران دست يافت و صاحب بازوبند شد و در سالهاي 36 و 37 نيز اين عنوان را تكرار كرد.
دفاع از حيثيت كشتي ايران در توليدو
تيم ملي ايران در رقابتهاي سال ۱۹۶۲ «توليدو» اگرچه نتوانست مقام قهرماني خود را حفظ كند اما كسب مقام سوم جهان نيز با توجه به كارشكنيها و ناداوريهايي كه در حق تختي و ساير كشتيگيران ايران روا شد نتيجه قابل قبولي تلقي ميشود. جهان پهلوان تختي در اين مسابقات با حضور مقتدرانه در برابر «وان براند» آمريكايي، «مرويد» روسي و «عصمت آتلي» كه از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حيثيت كشتي ايران به خوبي دفاع كرد و در نهايت پس از تساوي با «مرويد» جوان تنها به دليل ۲۰۰گرم اضافه وزن نسبت به حريف از دريافت نشان طلا محروم شد و به گردن آويز نقره رضايت داد.
قهرمان ارزشمند ايران در شرايطي در اين ديدارها شركت كرد كه از بيماري خطرناكي رنج ميبرد با اين حال عشق به ملت ايران او را به مصاف با بزرگترين قهرمانان جهان كشاند. شدت بيماري تختي به حدي بود كه پس از ديدار فينال سريعا به نيويورك منتقل و روز بعد در بيمارستان بزرگ نيويورك تحت عمل جراحي قرار گرفت.
در فاصله سالهاي ۱۹۶۲ تا هزار و ۱۹۶۶ جهان پهلوان تختي با وجود سن بالا همچنان عضو تيم ملي ايران بود اما تنها در بازيهاي المپيك ۱۹۶۴ توكيو شركت كرد كه در اين ديدار با بد اقبالي از كسب چهارمين نشان المپيك خود بازماند و به عنوان چهارمي جهان اكتفا كرد. البته جانشينان تختي در مسابقات جهاني صوفيه(۱۹۶۳) و منچستر(۱۹۶۵) از دريافت حتي يك امتياز در وزن هفتم ناموفق بودند، اين امر در كنار عشق وافري كه ملت ايران به جهان پهلوان داشتند، موجي از درخواستهاي مردمي و مطبوعاتي براي حضور مجدد تختي در مسابقات جهاني را برانگيخته بود. پهلوان ۳۶ساله ايران با وجود عدم آمادگي كافي و گذشتن از مرز بازنشستگي شركت در مسابقات جهاني ۱۹۶۶ (تيرماه ۱۳۴۵) توليدو را پذيرفت.
فرزند درد و رنج
«من فرزند درد و رنج بودم و با اين درد خو گرفتم. هميشه مردمي را كه مرا دوست دارند، دوست داشتهام و ميدانم آينده به كساني تعلق دارد كه بيشتر رنج بردهاند». اين جملهٔ پرمعناي جهان پهلواني ست از جنس مردانگي و مردمداري. مردي كه در باورمان، اعتقادمان و زبانمان خوش نشسته و اكسير جاودانگياش را بايد در همين باورهايمان بيابيم و در دل مردماني كه هماره دوستش دارند و خواهند داشت...
او هيچكس نبود، خودش بود
اين چه داستاني است؛ ديماه كه به نيمه ميرسد ذهنمان ناخودآگاه هفدهمين روزش را به ياد ميآورد و حماسه مردي از جنس استقامت و ايستادگي. باز هم جهان پهلواني دست نيافتني براي ورزش ايران... تختي، پورياي ولي نبود، او هيچكس نبود، او خودش بود، بگذار ديگران را به نام او و با حضور او بسنجند، او مبنا و معناي آزادگي است.
هيچگاه به طبقه خود پشت نكرد
براي مردمي كه به افسانهها عشق ميورزند و حماسه سازان را دوست دارند، شايد او تنها اسطوره ي ورزشي باشد كه هيچگاه اين روياي شيرين را تلخ نكرد و البته راز داستانش اين بود كه هيچگاه به طبقه خود پشت نكرد. شايد داستان زندگي ۳۶ ساله او، تكراريترين قصهاي باشد كه هر سال در آستانه سالمرگش در گوش آنهايي كه بايد درس جوانمردي را بياموزند، تكرار شود.
من كسي نيستم
اميررضا خادم با ۴حضور و هادي ساعي با كسب ۳مدال خود را در كنار جهان پهلوان احساس ميكنند اما اين تمام آن چيزي نيست كه از اين قهرمان بزرگ باقي مانده و يادگاري نيكو كه هر سال در سرماي دي ماه كهگاه با برف وگاه با باران همراه است، خيل عظيمي از دوستدارانش را بيدعوت به ابن بابويه تهران ميكشاند، اما او بيهيچ غرور و ادعايي هميشه ميگفت: «من كسي نيستم كه قهرمان شدن و مدال آوردن را به هر قيمتي كه شده، بخرم».
براي آنكه قهرمان نگريد، همه بخنديم
تختي آنقدر محبوبيت كسب ميكند كه وقتي شكست خورده از ميدان جهاني بازمي گردد، وقتي روي بازگشت به ايران و مواجهه با مردم را با دست خالي ندارد، با ديدن پارچهاي كه روي آن نوشتهاند: «براي آنكه قهرمان نگريد، همه بخنديم» تمام غمهاي شكست را فراموش ميكند و دوباره تلاش براي جبران شكست آغاز ميشود اما يك روز بايد داستان او بسته ميشد. بايد او را در جايي آرام ميكردند و چه جايي جز بستر سرد خاك... خبري به سرعت در كشور پيچيد اما هيچكس حتي براي يك لحظه به احتمال خودكشي جهان پهلوانشان فكر نكرد. آخر جهان پهلوان باشي و در بودن خودت جبران كرده باشي نبودنهاي فردي و اجتماعي ديگران را و آن وقت خودكشي كني؟ و همين است كه هر احتمالي مورد قبول واقع ميشود و دهان به دهان در صف ماتم زدههاي مرگ جهان پهلوان ميچرخد، به جز يك شايعه؛ خودكشي.
چيز خورش كردهاند
«چيز خورش كردهاند»، اين جمله بيش از هر چيزي شنيده ميشود. حتي نام سم را هم ميگويند. باور لحظهها، سختترين كار ممكن است و براي برخي نيز ناممكن. او كه با لبخند هميشگي صورتش، از هر ناممكني روي تشك، ممكن ميساخت، اكنون پيكر بيجاني است كه با اندوه ناتمام مردم، به اين سو و آن سو ميرود. ابن بابويه آماده پذيرايي از جهان پهلوان ميشود. مرد ناآرام جنگ تن به تن كشتي، و اين بار جنگ او با زندگي پايان يافته است. هوا سرد است و خبر كشندهتر از سوز طاقت فرساي هفدهم دي ماه. اين فرزند درد و رنج، اينك چهره در نقاب خاك كشيده است. و باورش چه دشوار...
خبر كه از مرزها بگذرد، چگونه الكساندر مدويد باور خواهد كرد. احمد آئيك چه خواهد گفت و جيما كوريدزه. «من تختي را به خاطر اخلاق، انسانيت و معرفتش دوست ميداشم. او عالي بود. يك انسان كامل. فكر نميكنم ديگر مثل تختي كسي پا به عرصه كشتي بگذارد. او بعد از شكست نيز به من احترام ميگذاشت و هنوز خاطره آن لبخندهاي مليح را در ذهن دارم... يك خبر آتش به جانم زد و قلبم تير كشيد. خبر آمد كه تختي درگذشته است. خبري ناگوارتر از اين نبود. باور نميكردم. هنوز هم نميتوانم باور كنم كه مردي با آن صلابت، چهره در نقاب خاك كشيده باشد...» اين اولين عكس العمل جيما كوريدزه، قهرمان روس است كه آخرين مبارزه بين المللي خود را برابر تختي برگزار كرده است. او جوانمردترين جوانمردي است كه تاريخ ورزش به خود ديده است. مردم نميپذيرند كه او خودكشي كرده و رژيم حاكم را قاتل او ميدانند. براي آنها كه زلزله بويين زهرا را در خاطر دارند و دست نزدن جهان پهلوان به پاي مصدوم حريف را، فرقي نميكند، او خودش را كشته باشد يا او را كشته باشند.
حكومت، حقوق وي را قطع كرده و دستور داده كه مرد شماره يك كشتي را به سالنها راه ندهند و اين دليل محكمي است براي نپذيرفتن خودكشي.... آن مرد عادي ناتوان كه ابتذال وجود روزمرهاش خويش را در معناي وجودي او جبران شده ميديد، اين بچه خاني آباد كه هرگز به طبقه خود پشت نكرد، اين نفس قدرت تن كه به قدرت مسلط زمانه «نه» گفت، نه نامجو شد و نه شعبان و نه حبيبي، چگونه باور كند كه خودكشي كرده؟
رستم از شاهنامه رفت
خورخه لوئيس بورخس خوب ميگويد: «روزگار فرسوده ما نميتواند طعم غريب پهلواني را بدون ترديد و سوظن باور كند»؛ اما وقتي غلامرضا تختي رفت، برايش چه مرثيهها نوشتند و چه پررنگ ديده شد: رستم از شاهنامه رفت...
او در جايي گفته بود: «پايانم فرا رسيده؛ اما اينكه چرا عشق مردم به من تمام نميشود، در تعجبم». پايان براي او، هفدهم دي ماه سال ۱۳۴۶ نيست، اين شايد آغازي ديگر باشد. هر روزه مسابقات ورزشي در سالنها و ورزشگاههايي كه به نام اوست، جريان دارد. نام او با واژه جوانمردي و جهان پهلواني عجين شده و عمر اين واژهها، ناپيداست. و اين يعني زندگي... «من اگر در ميدان كشتي سردار نباشم، نزد مردم سرباز هم نخواهم بود» و اين تحقق روياي جاودانگي انسان است. نام و خاطره غلامرضا تختي فارغ از بزرگنماييهاي غلو شده، هر سال ماندنيتر از سال قبل ميشود. و اين داستان باز هم در پنجم شهريور و هفدهم دي ماههاي بسياري تكرار ميشود. تكراري دوست داشتني كه در نبض زمان احساس خواهد شد...
اما از نكات قابل توجه در زندگي اين بزرگمرد كشتي ايران در مسابقات انتخابي جهاني ۱۹۶۶ بود كه تختي از نظر نتايج فني و پيروزي با ضربه فني، بهترين چهره شناخته شده و به عنوان بهترين كشتي گير وزن هفتم ايران راهي آمريكا شده بود با اين حال كارشكنيها و برخوردهاي سويي كه از سوي برخي افراد و مقامات نسبت به او روا ميشد روحيه او را تضعيف كرده بود.
چرا بايد كشتي بگيرم؟
جهان پهلوان به هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمي كه براي بدرقه او و همراهانش آمده بودند، گفت: هيچ چيز نميتواند مرا خوشحال كند، پول، مدال طلا، عشق و حتي عشق. نسبت به اين مردمي كه به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگي ميكنم. راستي چقدر محبت بدهكارم؟ من چرا بايد كشتي بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم، مسافرت كنم، تا سبب اين همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را ميدانستم من هم ميتوانستم ادعا كنم چون ديگران هستم... وقتي كسي نداند چه عاملي سبب خوشحالياش خواهد شد، يقيناً نخواهد توانست بگويد چرا كشتي ميگيرد و چرا همراه تيم مسافرت ميكند.
تختي كه بياميد به مصاف تازه نفسها و جوانان جوياي نام رفته بود، متأسفانه با بدترين قرعه ممكن نيز مواجه شد به طوري كه پس از پيروزي ۵ بر صفر در مقابل حريفي از مجارستان به مصاف الكساندر مدويد و احمد آئيك (نفرات اول و دوم اين دوره از رقابتها) رفت و با قبول شكست در برابر آنها براي هميشه با صحنه كشتي خداحافظي كرد. تختي اولين كشتي گير ايراني است كه موفق شد در ۳ وزن مختلف صاحب مدالهاي جهاني و المپيك شود: جهاني ۵۱و المپيك ۵۲ (در ۷۹ كيلوگرم)، المپيك ۵۶، ۶۰، جهاني تهران و يوكوهاما (در ۸۷ كيلو) و جهاني ۶۲توليد و در ۹۷كيلو.
جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است. او زندگي خود را وقف مردم كرده بود. شادروان تختي در ورزش باستاني و كشتي پهلواني نيز داراي تبحر و مهارت بود، چنان كه ۳ بار پهلوان ايران شد و هر بار كشتي گيران نامداري را مغلوب كرد. وي ۴ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود (توليدو-۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵زندگي مشترك خود را با همسرش آغاز كرد كه حاصل آن تولد بابك در سال ۱۳۴۶بود و سرانجام پس از گذشت۴ ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد. نامش جاودانه و يادش گرامي باد.
پايان پيام
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]
-
گوناگون
پربازدیدترینها