محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826606209
مقايسه مربيهاي تازهكار با گوارديولا و مورينيو خيالپردازانه بود مسهايي كه طلا شدند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مقايسه مربيهاي تازهكار با گوارديولا و مورينيو خيالپردازانه بود مسهايي كه طلا شدند
جام جم آنلاين: ظهور پديدهها در زمان خود باعث شگفتي است و در ادامه يا در پايان مردم را به قياس وادار ميكند. سالهاست كه از بازيكنان مستعد دنيا به عنوان«پله» دوم يا«مارادونا»ي دوم ياد ميكنند.
از اين قبيل«دوم»ها بسيارند. رشته، مليت و مهمتر از همه استعداد شرط نخست چنين قياسهايي است اما گاهي«شباهت» باعث«شبهه» ميشود و غالبا به«اشتباه» ختم ميشود. البته اين مشتبه شدن امر به ورزشكاران ختم نشده و بتازگي، وادي مربيان را هم فتح كرده است. اين روزها «مربي اسطوره» بودن هم نعمتي است كه گاهي اوقات كار را به جاي تصحيح، تخريب ميكند.
آقاي خاص
قهرماني خوزه مورينيو با پورتو در سال 2003 در جام يوفا و جذب سريعش به ليگ برتر و حضور روي نيمكت آبيهاي لندن در زمان خود يكي از عجايب بود كه با 3 قهرماني پياپي در انگليس همراه شد، اما او كه بود كه چنين توفيقي را برايش عجيب قلمداد ميكنيم؟
فرزند فليكس مورينيو، دروازهبان سابق تيم ستوبال پرتغال وقتي گام به دنياي توپ و چمن گذاشت، خيلي زود دريافت كه توان فوتبال بازي كردن نداشته، اما از قدرت تحليل بينظيري برخوردار است. همزمان با يادگيري متدهاي مربيگري، او به آموختن زبان هم روي آورد و خيلي زود توانست با تحصيل در رشته تربيتبدني و كار در تيمهاي پايه زادگاهش ستوبال، به تجربههايش بيفزايد. دستياري در تيمهاي بزرگتر اين روند را بهتر ميكرد و سرانجام با ورود بابي رابسون بزرگ به اسپورتينگليسبون و استخدام وي به عنوان مترجم او، بزرگترين شانس زندگي خوزه 30ساله رقم خورد. او خيلي زود اعتماد مرد انگليسي را جلب كرد و آرامآرام به وي اثبات نمود كه با فوتبال كمتر از زبان انگليسي آشنا نيست. بعد از خروج از اسپورتينگ و حضور در پورتو، پيرمرد وي را با خود همراه كرد و حتي در زمان حضور در اسپانيا، خوزه بااستعداد كه اسپانيايي هم ميدانست، راهي كاتالونيا شد و در فصل 97ـ 1996 دستيار ـ مترجم سرمربي بارسلونا شد.
با رفتن رابسون از كاتالونيا اما او همراه وي به آيندهوون هلند نرفته و كار با لوئيس فانخال در بارسا را ادامه داد و او بود كه مرد پرتغالي را به مربيگري بيشتر تشويق كرد. با اخراج يوپ هاينكس (مربي حال حاضر بايرنمونيخ) از بنفيكا، وي به پيشنهاد قرمزها جواب مثبت داده و وقتي با خروج از بنفيكا راهي ليبرا شد و توانست براي نخستينبار آنها را به مقام پنجم برساند، مسوولان پورتو به ياد دستيار قبلي سرمربي سابق خود افتاده و در سال 2002 سكان هدايت تيم را به وي سپردند. او همان سال قهرمان ليگ شد و بهناگاه از گمنامي نسبي(به عنوان سرمربي) به يك چهره شاخص بدل شد و توانست صاحب بزرگترين ركورد امتيازگيري در تاريخ ليگ پرتغال شود. درخشش در پرتغال با قهرماني در جام يوفا به اوج رسيد. در آن زمان آبراموويچ تازه داشت كهكشانيهاي چلسي را دور هم جمع ميكرد و گفته ميشد كه برنده فينال ليگ قهرمانان صاحب نيمكت آبيها خواهد شد. سرمربي پورتو كه مورينيو بود، اما سرمربي موناكو بازيكن شاخص سالهاي نهچندان دور يعني ديديه دشان بود كه بسياري بخت وي را براي تصدي اين پست بيشتر ميديدند، اما وقتي سوت پايان به صدا درآمد، جهان تولد مردي را شاهد بود كه نه افتخارات ملي داشت و نه حتي سابقه يك بازي حرفهاي باشگاهي و آبراموويچ هم با اعتماد به او، فصلي جديد را در تاريخ چلسي رقم زد و او در نخستين گام، پس از نيمقرن آبيها را فاتح جزيره كرد. افتخارات مورينيو با خروج از انگليس و حضور در اينتر افزايش يافت و تا به امروز كه در رئال به كار مشغول است يكي از پرافتخارترين مربيان تاريخ لقب گرفته است. ظهور چنين استعدادي در پرتغال، مردم اين كشور و حتي دنيا را به فكر يافتن يك مورينيوي ديگر انداخت. تا چند سال هركسي كه گوشه شباهتي به او داشت را با آقاي خاص قياس ميكردند ولي تا سال قبل، تمامي اين قياسها«معالفارق» مينمود.
مورينيوي ثاني
در زمان حضور رابسون در پايتخت پرتغال، مسوولان تيم برايش در يك مجتمع مسكوني آپارتماني اجاره كرده بودند تا پيرمرد و خانوادهاش در آرامش به سر ببرند. يك شب كه او خسته از تمرينات اسپورتينگ به خانه برگشته و سوار آسانسور شد، پسركي 15ساله نامهاي به او داد و رفت. او در نامه خود را لوئيس معرفي كرده بود و با ارائه تاكتيكهايي به سرمربي تيم محبوب خود، از آمادگي خويش براي ارائه راهنماييهاي بيشتر به عنوان همسايه طبقه پايين مجموعه خبر داده بود. رابسون كه از نوشتههاي كارساز وي به وجد آمده بود به سراغ پدر او رفته و درخواست كرد تا پسرك را با خود به تمرينات اسپورتينگ ببرد. لوئيس آندره ويلاسبوآس تا زماني كه مربي انگليسي در شهر بود در كنار وي ماند و از او فنون مربيگري آموخت.
نكته: جوگيري پورتوييها و به تبع آن، غالب كارشناسان فوتبال در دنيا سبب شده بود تا همگان باور كنند كه شاهد ظهور مورينيوي ديگري هستيم كه اتفاقا توان شكستن ركوردهاي سلف خود را نيز دارد
با حمايت رابسون، او همزمان با تقويت زبان انگليسياش، مراحل آموختن فنون مربيگري (البته به صورت آكادميك) را يكييكي پيمود و خيلي زود توانست مدرك مربيگري يوفا را كسب كند. به توصيه رابسون، در سال 2000 سرمربيگري تيم ملي جزاير ويرجين بريتانيا به وي سپرده شد. او جوانترين سرمربي يك تيم ملي عضو فيفا لقب گرفت. با ورود مورينيو به عرصه«سرمربيگري»، آقاي خاص از آندره جوان دعوت كرد تا به عنوان كمك و آناليزور به وي بپيوندد كه او با روي باز پذيرفت. او با مورينيو در پورتو(4200ـ 2003)، چلسي(8200ـ 2004) و اينترميلان(9200ـ 2008) همراه بود و سرانجام به تقليد از استادش، در فصل 1020ـ 2009 از مورينيو جدا و به عنوان سرمربي تيم آكادميكاي پرتغال مشغول به كار شد. او تيمي را تحويل گرفت كه در يك قدمي سقوط بود ولي با تلاش آن را در جايگاه امن يازدهم حفظ كرد و در جامحذفي به نيمهنهايي رساند. فوتبالي كه او در مدت كوتاه و با سن كم (32سال) در آكادميكا به نمايش گذاشت به حدي جذاب بود كه مسوولان پورتو مجاب شدند وي را به خدمت بگيرند.
در بدو ورود به تيمي كه سال 2003 به عنوان دستيار مورينيو در آن كار كرده بود، او يك جام را در سوپركاپ پرتغال با پيروزي 2 بر صفر برابر بنفيكا به دست آورد. او فصل را بينظير آغاز و درخشان به پايان برد؛ قهرماني در ليگ و جامحذفي در كنار قهرماني در ليگ اروپا. او ركوردهاي عجيبي را در يك فصل خلق كرد: او جوانترين مربي فاتح ليگ اروپا(همان جام يوفاي سابق) لقب گرفت؛ وي با يك تيم پرتغالي، بيشترين برد را در اروپا كسب كرد، پس از 40سال تيمي را بدون شكست قهرمان ليگ كرد، بيشترين برد پياپي (16) و بيشترين امتياز (84 از 90 امتياز ممكن) را كسب كرد. بدينترتيب او تمام ركوردهاي مورينيو در اين باشگاه را هم شكست.
مسوولان پورتو در پوست خود نميگنجيدند و از همان زمان وي را با مورينيو قياس و از او به عنوان مورينيوي ثاني ياد ميكردند. اين همزمان شد با خروج كارلو آنچلوتي از چلسي و اينكه آبراموويچ به دنبال يك جايگزين خوب براي آبيهاي لندن بود. جوگيري پورتوييها و به تبع آن، غالب كارشناسان فوتبال در دنيا سبب شده بود تا همگان باور كنند كه شاهد ظهور مورينيوي ديگري هستيم كه اتفاقا توان شكستن ركوردهاي سلف خود را نيز دارد. مرد روسي هم كه خاطرات خوشي از دوران مربي پرتغالي در چلسي داشت زور خود را به كار گرفت و شبانه با پرداخت غرامت پورتو و پذيرش تمام مفاد قرارداد مورد درخواست مرد جوان، با مبلغ 15ميليون يورو او را به چلسي آورد.
همه جزيره نگاهي خاص به اين جوان 32 ساله داشتند كه قرار بود تيمي را رهبري كند كه جداي از بزرگي، بزرگاني را در تركيب داشت و از نظر سني هم از وي بزرگتر بودند. گرچه حضور«مورينيوي ثاني» به همه آرامش داده و رقيبان را به تكاپو انداخته بود، ولي...
خيلي زود بر همه روشن شد كه اين مورينيو بدلي، هرگز در قد و قوارههاي آقاي خاص نيست. او اخلاقي به مراتب بهتر و تاكتيكهايي به مراتب ضعيفتر از خوزه دارد. باختهاي پياپي و عدمحصول نتيجه كافي سبب شد تا خيلي زود، آبراموويچ از رودستي كه به خودش زد آگاه شود. حال كه تيم او تلاش در حفظ جايگاه چهارمي داشته و آن هم در «لرزشگاه» تلاش حريفان است، بيش از هر چيز شايد افسوس پول بيزباني را بخورد كه براي يك رويا هزينه كرد. در اين ميان، شايد خوشحالترين فرد، ساندرو روسل، مديرعامل بارسا باشد. چرا؟ با هم ميخوانيم.
بارسلونا
مانند مورينيو كه در نوع خود پديدهاي بود و محاسبات زيادي را با حضور ناگهانياش در فوتبال بر هم زد، ظهور پپ گوارديولا هم ساختارشكني عظيمي در تاريخ فوتبال به وجود آورد. مربي جوان و كاپيتان سابق بارسا كه با اتمام دوران بازيگرياش، در سال بعد و در فصل 8200 ـ 2007 به عنوان سرمربي تيم B بارسلونا مشغول به كار شد، در همان سال توانست با اين تيم قهرمان ليگ دسته دوم اسپانيا شود؛ هرچند براساس قوانين حرفهاي فوتبال، حضور 2 تيم با مديريت واحد در سطح اول فوتبال يك كشور ممنوع بوده و تنها افتخار آن براي بارسا و گوارديولا باقي ماند. از طرف ديگر و پس از 5 فصل كار درخشان فرانك رايكارد هلندي در حد فاصل سالهاي 2003 تا 2008 در اين تيم و كسب 2 بار ليگ و يك ليگ قهرمانان و ارائه يك فوتبال شناور و رو به جلو (درست براساس فلسفه بارسايي) خوان لاپورتا مدير وقت آبياناريها دست به ريسك بزرگي زد و سكان هدايت يك تيم پرطرفدار را به مربي تيم B باشگاه سپرد.
تقريبا همگان وي را به سبب چنين انتخابي سرزنش ميكردند، ولي وقتي همان سال، بارسا 6 جام را فتح كرد، ديگر نهتنها كسي سخني در باب سرزنش به زبان نميآورد كه ديگران هم به دنبال تقليد از اين متد نوظهور بودند. با فتح 2 ليگ بعدي و قهرماني مجدد در ليگ قهرمانان اروپا، پيشنهادات اغواكننده از همه جا بر سر گوارديولا سرازير شد. از چك سفيد قطريها با امضاي امير قطر براي هدايت تيم ملي اين كشور تا آ.اس رم و سايرين. در اين بين، با آمدن توماس ديبندتو به پايتخت ايتاليا، رميها پيشنهادي بينهايت عالي (كه عالي بودن آن گفته شد ولي مفاد آن گفته نشد) براي جذب گوارديولايي كه در هر سال، يكسال، يكسال قراردادش را تمديد ميكرد، ارائه شد. از طرف ديگر، تيره شدن روابط بين گوارديولا و ساندرو روسل (مديري كه از 2010 جانشين لاپورتا شد) شرايط بشدت براي خروج پپ از كاتالونيا فراهم بود. اين همزمان شد با قهرماني تيم B بارسا با مربيگري مهاجم سابق رئال و بارسا يعني لوئيس انريكه مارتينز. روسل كه ميديد گوارديولاي ديگري در راه است، ميخواست به تقليد از لاپورتا ريسك كرده و كار را به لوئيس انريكه بسپارد، اما با ميانجيگري بزرگان بارسلونا، سرانجام گوارديولا راضي به ماندن شد و ديبندتو اينبار دست به زرنگي زد تا با قاپيدن گوارديولاي جديد، تيم خود را براي چند سال بيمه كند. تعجيل در عقد قرارداد با لوئيس انريكه كم از تعجيل كار آبراموويچ نداشت و با شروع فصل جديد، رم صاحب يك«پپ» جديد شد، اما خيلي زود معلوم گشت كه اين يكي هم مانند ويلاسبوآس، رويايي خودساخته و براساس يك قياس خيالبافانه بوده است. باختهاي پياپي و بازيهاي نهچندان دلچسب در كنار جنگيدن با اسطوره جالوروسي يعني توتي دستبهدست هم داد تا از مرد عصبي اسپانيايي، يك شخصيت آنتيپاتيك در ايتاليا بسازد. او حتي شبيه گوارديولا هم نبود؛ چرا كه پپ ساختار كارش را براساس نزديكي و رفاقت با بازيكنان گذاشته است، ولي اين يكي تلاش دارد با زير پا گذاشتن همه، تنها خود را اثبات كند. حال ميتوان فهميد كه چرا ساندرو روسل از عدم تحقق ريسكش تا چه اندازه بايد شادمان باشد. هرچند كه هيچكدام از دو ليگ ايتاليا و انگليس به پايان نرسيده است، ولي هر اتفاقي هم كه بيفتد، اين فصل درسي خوب براي مديراني بود كه خيالبافي را بر رويا ترجيح ميدهند.
علي پازكيان / جامجم
دوشنبه|ا|19|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]
-
گوناگون
پربازدیدترینها