محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827788275
گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
خبرگزاري فارس: برخي روزنامههاي صبح امروز سرمقالههاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
* كيهان
روزنامه كيهان دريادداشت روز خود با عنوان "چه كسي فرياد زد ؟ ! "به قلم حسين شريعتمداري آورده است :«بازخورد سريع - FAST FEEDBACK» يكي از شگردهاي عمليات رواني است كه در جنگ نرم كاربرد فراواني دارد. اين ترفند اگرچه زود جواب مي دهد ولي تاثير آن كوتاه مدت است و از اين روي در ميان كارشناسان عمليات رواني به شگرد «حباب- BLOB» نيز شهرت دارد.
از اين شگرد براي التهاب آفريني موضعي در اردوگاه حريف استفاده مي شود و كاربرد آن هنگامي است كه نظام حكومتي «جامعه حريف» از پايگاه گسترده و پذيرفته شده مردمي برخوردار است و به همين علت توهم پراكني در آن نمي تواند درازمدت باشد. حالا فرض كنيد كه جمعي در سينما نشسته و مشغول تماشاي يك فيلم جذاب هستند و از سوي ديگر، كساني به هر علت و يا هر انگيزه - كه اينجا مورد نظر نيست- قصد تخليه سينما از تماشاگران را داشته باشند. اين عده براي رسيدن به مقصود خويش دو راه در پيش دارند. اول آن كه از بلندگو اعلام كنند در شبكه برق رساني سينما خلل و آسيبي پديد آمده و بعيد نيست كه اين آسيب با آتش سوزي همراه باشد. در اين حالت اگرچه بعيد نيست شماري از تماشاچيان با نگراني سالن سينما را ترك كنند ولي بسياري از آنان به اينگونه هشدارها كه با احتمال و اما و اگر همراه است توجهي نمي كنند و به تماشاي فيلم ادامه مي دهند و كساني كه سالن را ترك كرده اند نيز بعد از مدت كوتاهي متوجه مي شوند خطري در ميان نبوده و به سالن بازمي گردند. در حالت دوم، شخصي روي سن ظاهر مي شود و يا از طريق بلندگو با صدايي لرزان و آميخته به وحشت فرياد مي زند كه سينما آتش گرفت. در اين حالت، همه تماشاگران با اضطراب و شتاب سالن سينما را ترك مي كنند و بعيد نيست كساني هم به هنگام خروج كه در اينگونه موارد توأم با ترس و اضطراب است، آسيب جدي ببينند. در اين حالت نيز تماشاچيان در فاصله كوتاهي پس از ترك سالن متوجه مي شوند «آتش گرفتن» سينما واقعيت نداشته است. كساني كه اين ترفند را به كار گرفته اند نيز مي دانند دروغ پردازي آنان دوام چنداني ندارد، پس چرا به ترفند مورد اشاره متوسل شده اند؟! پاسخ اين سوال دشوار نيست. نياز به التهاب آفريني موضعي، نياز به سالن خالي سينما براي مدتي هر چند كوتاه، مثلا، خرابكاري و يا...
به عنوان مثال، دو هفته قبل خبري با اين مضمون از طريق برخي رسانه ها منتشر شد كه نزديك به 30 درصد از مرغ هاي عرضه شده به بازار، قبل از ذبح شرعي، مرده و توليدكنندگان گوشت مرغ هاي مرده را به جاي مرغ هايي كه ذبح شرعي شده اند به مردم عرضه مي كنند! اين خبر دروغ اگرچه بلافاصله پس از انتشار با تكذيب مستند مقامات مسئول روبرو شد ولي خالي از التهاب نبود و يا؛ جريان مشكوكي از يكسو اين توهم را پراكند كه جبهه متحد اصولگرايان در پشت صحنه با يكي از سران فتنه مرتبط است! و از سوي ديگر جبهه پايداري را به ارتباط با حلقه انحرافي متهم كرد، ناروايي اين دو اتهام، با مراجعه به شناسنامه و كارنامه سياسي شخصيت هاي اصلي طرفين به آساني قابل درك بود ولي مي توانست و توانست براي مدتي التهاب آفرين باشد و نمونه هاي ديگري از اين دست كه كم نبوده و نخواهد بود.
و اما، اصلي ترين كاربرد ترفند ياد شده، همپوشاني تهديدهاي دشمن است. با اين توضيح كه وقتي دشمن در رويارويي مستقيم و در عرصه عمل با شكست روبرو مي شود و توان ضربه هاي موثر و كارآمد را از دست مي دهد به تهديد روي مي آورد. بديهي است اينگونه تهديدها و رجزخواني ها از سوي دشمناني كه ده ها نمونه از شكست و ناكامي را در پيشخوان خود دارند، جدي گرفته نمي شود و دقيقا در همين شرايط است كه ستون پنجم براي جدي نشان دادن تهديد دشمن دست به كار مي شود و از جمله، به شگرد «بازخورد سريع» يا «حباب» متوسل مي شود. افزايش بي رويه ارزش دلار و برخي ديگر از «ارز»هاي اروپايي كه ديروز حباب آن با كاهش 210 توماني تركيد و البته بعيد نيست اين حباب بار ديگر شكل بگيرد، در راستاي بهره گيري ستون پنجم دشمن از شگرد مورد اشاره قابل ارزيابي است. افزايش ناگهاني ارزش دلار چند ساعت بعد از امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران از سوي باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا بود. اين افزايش ناگهاني در حالي پديد آمده و شكل گرفت كه اوباما و بسياري ديگر از سران اروپايي و اقتصاددانان غرب، تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران را «ناكارآمد» و تنها در چارچوب يك تهديد ارزيابي مي كردند.
پروژه تحريم بانك مركزي ايران را نزديك به يك ماه قبل مجلس «سنا» و سپس مجلس نمايندگان آمريكا تصويب كرده و در انتظار امضاي اوباما بود تا رسميت يافته و قابل اجرا باشد. اما رئيس جمهور آمريكا به اتفاق جمع قابل توجهي از اقتصاددانان آمريكايي و اروپايي از هنگام تصويب طرح در «سنا» با آن مخالفت كرده و معتقد بودند اين طرح در صورت اجرا، قبل از آن كه تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران باشد، تحريم شركت هاي خارجي و مخصوصا آمريكايي و اروپايي خواهد بود و در حالي كه دست ايران براي انجام معاملات مشابه با شركت هاي ديگر باز است، شركت هاي آمريكايي و اروپايي از بازار 100 ميليارد دلاري ايران، مخصوصا در بحران مالي كنوني كه گريبانگير آمريكا و اروپاست محروم خواهند شد. اوباما دلايل ديگري نيز براي مخالفت خود با اين طرح ارائه مي كرد، از جمله آن كه، تحريم بانك مركزي ايران، قيمت نفت را به شدت افزايش مي دهد و اروپا و آمريكاي بحران زده را با تنگناهاي جدي روبرو مي كند، از سوي ديگر افزايش قيمت نفت، درآمدهاي ارزي جمهوري اسلامي ايران را به صورت جهشي افزايش مي دهد و به قول وزير خزانه داري آمريكا، ثروت بادآورده(!) و كلاني را به كيسه ايران سرازير مي كند. ضمن آن كه، احتمال بستن تنگه هرمز و قطع جريان نفت از اين آبراهه به آمريكا و اروپا دور از انتظار نيست و از سوي ديگر، كشور پهناوري مانند ايران اسلامي را با برخورداري از چرخه مالي و تجارت خارجي گسترده و در حالي كه 15 كشور را در همسايگي آبي و خاكي خود دارد به آساني نمي توان تحريم كرد. اوباما و تيم اقتصادي او كه نظر تعداد قابل توجهي از اقتصاددانان اروپايي و آسيايي را نيز همراه خود داشتند با استناد به دلايل ياد شده حاضر به امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي ايران نبودند و سرانجام، اوباما بعد از اصرار نئومحافظه كاران و تهديد آيپك- لابي صهيونيست ها- به امضاي آن تن داد و در حالي كه امضاي آن را به پايان تعطيلات سال نو مسيحي موكول كرده بود، در اقدامي ناگهاني و در آخرين ساعات سال 2011، مصوبه ياد شده را امضاء كرد.
و اما، اكنون دو پرسش با اهميت در پيش است كه پاسخ به آن مي تواند تابلوي روشني از برخي تحركات داخلي ارائه دهد.
اول: طرح تحريم بانك مركزي ايران آنگونه كه اشاره شد و روزنامه آمريكايي يو.اس.اي تودي نيز با ارائه مستندات قابل توجهي بر آن تاكيد ورزيده است، قبل از آن كه ظرفيت اجرايي داشته باشد، يك تهديد است، ضمن آن كه زمان عملياتي شدن آن را به 6 ماه بعد موكول كرده اند و اين فاصله 6 ماهه به اعتراف برخي از اقتصاددانان آمريكايي و اروپايي - به تحليل هاي نيويوركر، دي ميل، واشنگتن پست و... مراجعه شود- از آن روي است كه طرح ياد شده در عمل قابل اجرا نيست و فاصله 6 ماهه براي يافتن طرح جايگزين در نظر گرفته شده است. بنابراين بايد پرسيد در حالي كه آمريكايي ها با تلويحي نزديك به تصريح از تهديدي بودن اين مصوبه و غيرعملياتي بودن آن سخن مي گويند، چه كساني در داخل كشور به كمك آمريكا شتافته و با افزايش غيرمنتظره و بي دليل قيمت دلار، تلاش كرده اند تهديد آمريكا را جدي و اثرگذار جلوه داده و به خيال خام خود، دل ملت را خالي كنند؟! وظيفه مبرم و ضروري مسئولان محترم اطلاعاتي و امنيتي كشور است كه براي كشف سرنخ اين ماجرا دست به كار شوند و ستون پنجم دشمن را ضمن برخورد شديد و پشيمان كننده با آنان، به ملت معرفي كنند. پي گيري اين ماجرا دشوار نيست و سرنخ ها به آساني قابل كشف است.
دوم: اما، سؤال دوم كه در اين نوشته فقط به طرح آن مي پردازيم و پاسخ را به زمان ديگري موكول مي كنيم، اين كه؛ اوباما و تيم اقتصادي او با استناد به دلايل ياد شده با امضاي مصوبه مجلس نمايندگان براي تحريم بانك مركزي ايران به شدت مخالف بودند و رئيس جمهور آمريكا بعد از فشارهاي پي درپي لابي صهيونيست ها- آيپك- نهايتا قول داد كه تصميم نهايي را درباره امضاي اين مصوبه را بعد از پايان تعطيلات سال نو مسيحي اتخاذ خواهد كرد ولي ناگهان در آخرين ساعات سال 2011 و قبل از شروع تعطيلات و در حالي كه مشغول گذران تعطيلات در جزاير هاوايي بود، طرح ياد شده را امضاء كرد. پرسش اين است كه در اين فاصله چه اتفاقي افتاده بود كه اوباما را با عجله به امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي ايران كشاند؟! نفرمائيد كه فشار نئومحافظه كاران، رقباي انتخاباتي و آيپك، علت عجله اوباما و امضاي ناگهاني طرح مورد اشاره بوده است! چرا كه اين فشارها پيش از آن نيز وجود داشت. پس علت عجله اوباما را كجا مي توان جستجو كرد؟! اگر كيهان را به بدبيني متهم نكنيد به نظر مي رسد كه آمريكا به اقدامي از درون ايران چشم اميد دوخته بود ولي در اين فاصله، اتفاقي افتاده است كه چشم طمع دشمن را كور كرده است. اين اتفاق كه از اقتدار و هوشياري مثال زدني ايران اسلامي حكايت مي كند چه بوده است؟! و كدام آرزوي دشمن را دود كرده و به هوا فرستاده است؟!
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "چرا رابطه با عراق استراتژيك است؟"به قلم امير محبيان آورده است:آمريكا، عراق را بهظاهر پس از تجاوز و اشغالي كه در سال 2003تحت عنوان «جنگ عليه ترور» انجام داد، تخليه كرد ولي بهواقع دستانآمريكا هنوز در عراق به فعاليت مشغول بوده و يكي از اهداف اين حضور،جمهوري اسلامي ايران است، بهنحوي همين رابطه در افغانستان هم وجود دارد.تنظيم رابطه رسمي و غيررسمي ايران با عراق از موضع استراتژيك اهميتبسياري دارد. دلايل اين اهميت عبارتند از:
1- عراق و افغانستان هر دو خط تماس نزديك ايران و آمريكا بهشمارميروند، خط تماسي كه نيروهاي نظامي دوطرف آن قرار دارند. لذا حساسيت اينامر بر كسي پوشيده نيست. ميتوان اين خطوط تماس را از حالت بحران خارج وبه عاملي براي مديريت شرايط محيطي و منطقهاي تبديل كرد.
2- تركيه براي احياي ميراث حكومت عثماني از مسيرهاي متفاوتي در پيتأثيرگذاري و حضور فعال در منطقه است، عراق از نقاط مهم در اين استراتژياست، در مواجهه پارهاي از كانونهاي منافع دو كشور در منطقه، عراق قادراست نقش «عنصر برتري بخش» را بازي كند، حضور و تأثير سياسي هر يك از دوكشور در عراق و ايجاد در رابطه مناسب با افكار عمومي و دولت عراق قادر است توازن را به سود طرفمقابل برهم زند.در همين راستا؛همگوني ايدئولوژيك دولت و حاكميت كنوني عراق با ايران موضع ايران را برتري بخشيده و ارتباط ايدئولوژيك تركيه با اقشار كنار رفته ازقدرت در عراق،صرفاً كانال ارتباط با عناصر اپوزيسيون و آلترناتيو و نيز موضع بر هم زننده تعادل را به تركيه ميبخشد. تلاش براي مديريت برداشت عمومي در عراق بايد در دستور كار ايران قرار گرفته و چون گذشته ايران در جهت صلح وآرامش در عراق فعاليت نموده و همين تصوير ذهني را به تودههاي عراقي و دولتمردان آن كشور انتقال دهد.
3- كردستان عراق براي هر سه كشور ايران، تركيه و عراق اهميت استراتژيك دارد، رابطه مثبت و قدرتمند ايران با كردستان عراق و مديران منطقهاي (اجرايي و سياسي)كردستان عراق به دلايل زير مهم است:
الف- استقلال نسبتاً دو فاكتو كردستان بر اهميت ارتباط موازي با مسئولان محلي در كنار ارتباط با دولت عراق تأكيد ميكند.
ب- رابطه مثبت و مؤثر با كردستان عراق، فضا را براي تحرك عناصر مخل در كردستان ايران ناامن كرده و مرزهاي بيروني ايران را آرامش ميبخشد.
ج- رابطه اقتصادي با كردستان عراق، علاوهبر ارتقاي سطح درآمد منطقه كردستان ايران، باعث افزوده شدن علايق اقتصادي بر پيوندهاي سياسي شده و در راستاي امنيت ملي بهشمار مي رود.
د- رفتار كردستان عراق را در توازن ميان سه كشور ايران، عراق و تركيه از عنصر مخل يا نامطمئن به عنصر مفيد تغيير ميدهد.
هـ- از آنجاييكه تعادل و توازن در دولت كنوني عراق براي ايران اهميت ويژهاي دارد، رابطه حسنه ميان ايران و كردستان عراق ( كه پيوندهاي تاريخي و نژادي نيز آن را تقويت ميكند) قادر است در زمان مناسب به موقعيت ايران به مثابه داوركمك كرده و به رفع اختلافات ياري رساند.
4- رابطه ايران با عراق با نفوذ وهابيهاي خشونتطلب تروريست رابطه معكوس دارد. همانقدر كه تقويت رابطه ايران و دولت عراق به تقويت صلح و آرامش در عراق كمك ميكند، تضعيف اين رابطه منجر به تقويت افراطيهاي تروريست وهابي ميشود، تروريستهايي كه براي مردم عراق جز خشونت و مرگ و نكبت به ارمغان نخواهند آورد.
5- رابطه ايران با اهل سنت در عراق نبايد رابطهاي از دست رفته تلقي شود، ضروري است كانالهاي مناسب براي رابطه با اهل تسنن در عراق طراحي شود.
6- عراق در مقابل يك سهراهي قرار دارد، حركت بهسمت وهابيها كشور را به آشوب و درياي خون ميكشاند، تقويت بعثيهاي پيشين و بازگشت آنها،ميليتاريسم را براي عراق زنده خواهد كرد كه عراق را مجدداً به عنصر مخل منطقه تبديل كرده ونهايتا حركت در مسير اصلاحات سياسي كه منجر به تقويت سياستگرايي بهجاي خشونت و مردمسالاري بهجاي ديكتاتوري خواهد شد. بيگمان ايران مسير اخير را پيشنهاد ميكند.
منطقه خاورميانه در شرايط حساسي قرار دارد، عدم ثباتي كه ايجاد شده است؛زمينه شكلگيري خاورميانهاي نوين خواهد بود. اين خاور ميانه در جهت كلي با آنچه كه آمريكا ميطلبد متفاوت است. ايران، مصر، تركيه و عربستان بازيگران مهم خاور ميانه آينده خواهند بود.
- تركيه داراي ظرفيتهاي بالايي است ولي شكاف ميان نيروهاي سياسي حاكم ونظاميان پر مسئله و غيرهمسوي ترك، دولت تركيه را وادار كرده است كه از بلوفهاي سياسي- نظامي بهرهگيرد، بلوفهايي كه همگان ميدانند؛ امكان تحقق ندارد، نظاميان ترك اگر براي اهداف ولو سياسي سياسيون ترك از پادگانها خارج شوند، بهراحتي مجدداً به پادگان باز نخواهند گشت. هم دولت و هم نظاميان تركيه به اين امر واقفند.
- مصر در مسير تحول قرار دارد، نقش آن بيشتر جانبي است و جهت حركت مصر در آينده از آن جهت مهم است كه بهنظر ميرسد بازيگران اصلي خاورميانه راتقويت كند و در اين ميان موقعيت ايران چشمانداز بهتري دارد.
- عربستان در وضعيت بيثباتي قرار دارد، عليرغم تلاش براي تثبيت از طريق همنوايي با قدرتهاي جهاني، عربستان سه مشكل اساسي دارد؛
نخست، حامي راديكاليسم وهابيت است و آمريكاييان عليرغم تسليم ظاهري عربستان به سياستهاي آن كشور، به آينده و نيات راديكالهاي درون حاكميت مشكوكند،دوم آنكه جنگ قدرت ميان فرزندان سعود عليرغم پنهانكاري كاملاً آشكاراست و سن بالاي رهبران، نگاه آنها را از نگرش استراتژيك به تاكتيكهاي كوتاه محدود ميسازد.
سوم آنكه حضور ميليتاريستي عربستان در منطقه و ايفاي نقش پدرخوانده در يمن يا بحرين و... موجب افول نقش سنتي، ايدئولوژيك اين كشور شده و اقتدار سنتي را به قدرت شكننده نظامي تغيير ماهيت ميدهد.
عربستان خود را درگير بحرانهايي در منطقه ميكند كه خود مايه انتقال بحران به درون آن كشور خواهد شد.
چون رهبران عربستان كساني هستند كه در خانه شيشهاي نشسته و به خانه همسايگان سنگ پرتاب ميكنند.ما شاهد تركهايي بر روي اين خانه شيشهاي هستيم، با اولين سنگ اين خانه از هم خواهد پاشيد هرچند اكنون مصلحت نيست، زيرانهايتا اين سنگ از درون پرتاب خواهد شد.
*آفرينش
روزنامه آفرينش درسرمقاله خود با عنوان "فشارهاي سياسي و ايران هراسي"به قلم حميدرضا عسگري آورده است :شايد به جرات بتوان گفت كه هيچ زماني به اين اندازه ايران تحت فشارهاي سياسي و اقتصادي نبوده است. افزايش فشارهايي كه هزينه هاي فراوان جهاني براي ما به همراه داشته است. با نگاهي كلي به تنش هايي كه در چند ماه گذشته براي كشوررخ داده است به نظرمي رسد كه آمريكا و غرب يك سناريوي بلند و خطرناك براي ايران نوشته اند كه مرحله به مرحله آن را اجرا و ايران را وارد چالش هاي جديد مي كنند.
آمريكا و همراهانش باتوسل به ادعاي مختلف كشورمان را به عنوان يك عنصر خطرناك براي سلامت و امنيت بين المللي جلوه مي دهند و به قولي «ايران هراسي» را به صورت جدي پيگيري مي كنند. اما گستره اين ايران هراسي در منطقه و در بين همسايگان و دوستان ايران شدت بيشتري دارد. پروژه ايران هراسي غرب زهرخود را به افكارعمومي دنيا تزريق كرده و متاسفانه درحال حاضرذهنيت مسمومي از كشورمان در جهان رايج شده است.
اما آمريكا ايران هراسي را پلي براي ديگر اهداف خود قرار داد. «افزايش رقابت تسليحاتي» در منطقه هدف ديگر آمريكا مي باشد كه مي توانيم نمونه بارز آن را در فروش جنگنده، موشك و ديگر تسليحات نظامي به كشورهاي حاشيه خليج فارس مشاهده كنيم. ايجاد فضاي امنيتي در منطقه و بالفعل جلوه دادن خطر ايران سبب شده تا روابط ما با همسايگان رو به سردي رود و آنها به بهانه مقابله با خطر ايران به رقابت تسليحاتي روي بياورند.
اما موضوع اصلي وضعيت خود ايران است. درحال حاضر آمريكا با افزايش فشارها برغرب و تحريم بانك مركزي عملا به دنبال قطع صادرات نفت كشور مي باشد. تهديدي كه درصورت عملي شدن ما را با هزينه هاي بسيار سنگيني روبه رو مي كند. منفي نگري نمي كنيم و فقط به بيان نكات منفي نمي پردازيم اما هدف ما بايد يافتن راه پيشگيري از اعمال اين فشارها باشد نه يافتن راه مواجهه با اين تحريم ها!
شعار نمي دهيم اما هنوز راههاي ديپلماسي براي برطرف سازي تنش ها موثر و مفيد است. ما در مواجهه با اين همه فشارسياسي هنوز نتوانسته ايم از ابزار ديپلماسي عمومي و رسمي كشور استفاده كنيم. دراين مدت چگونه و با چه راهكاري درصدد مبارزه با ايران هراسي غرب برآمده ايم؟ ديپلماسي رسمي ما براي كاهش تنش ها و افزايش سطح مراودات با همسايگان و پيشبرد چالش هاي بين المللي، چه فعاليتي داشته است؟ مهمترين دغدغه ما بايد رفع تنش هاي موجود برپايه و اساس ديپلماسي عمومي و ديپلماسي رسمي باشد تا سطح هزينه ها و فشارهاي وارده بر كشور را كاهش دهيم.
قدرت و توانايي نظامي بلامنازع ما در خليج فارس برهيچ يك از كشورهاي منطقه پوشيده نيست، اما تاكيد ما بر استفاده از ابزارهاي سخت در مواجهه با افزايش فشارها و تحريم ها، همان چيزي است كه آمريكا انتظار آن را مي كشد. آمريكا قصد دارد تا با افزايش فشارها ايران را به سمت آخرين راه حل ها كه خشن و سخت هستند هدايت كند، درصورتي كه هنوز مولفه هاي نرم براي خروج از بحران وجود دارد. تاكيد ما بر استفاده از ابزارهاي خشن در مواجهه با تحريم نفت همان چيزي است كه آمريكا مي خواهد تا به همگان القا كند كه ايران كشوري است مخل امنيت جهاني و خطر آفرين است. دركاخ سفيد بازي نكنيم...!
اولا دنيا مي داند كه موقعيت استراتژيك ايران در خليج فارس به گونه اي است كه مي تواند با كوچك ترين واكنش نظامي اختلالي عظيم در عرصه اقتصادي وسياسي جهان ايجاد كند. اما اين حالت پايدار نخواهد بود و آن وقت ما با اعتراض كل جهان روبه رو مي شويم. در ثاني بايد به اين نكته هم توجه كرد كه آيا اين اقدام ما را از بحران خارج مي كند و همه چيز به حالت طبيعي بر مي گردد؟! ويا عمق مشكلات و درگيري ها را افزايش خواهد داد.
لذا تاكيد و تهديد بر استفاده از گزينه نظامي و بستن تنگه هرمز بهترين و آخرين راه چاره ما نيست. باور داريم و مطمئنيم كه كشور از پتانسيل هاي ديپلماسي بسيار قوي برخوردار است و توانايي خروج از بحران هاي شديد تر از اين را هم داريم اما استفاده از ابزارسخت ومولفه تنگه هرمز فقط يكي از اين پتانسيل هاست كه باعث چشم پوشي بر ديگر نقاط قوت ما مي گردد.
* مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري درسرمقاله خود با عنوان "تهديدهاي نفتي و بازي در ميدان غرب "به قلم حميدرضا شكوهي آورده است:در جهان امروز، اقتصاد از سياست جداست چرا كه هر يك از اين دو مبحث از شاخص هاي خاص خود پيروي مي كنند. اين در عمل اصلي پذيرفته شده است و به همين دليل در تئوري جهاني سازي، به يكپارچگي و همسويي اقتصادي بيش از هر موضوع ديگري تاكيد شده است و اين تاكيد در ميان كشورهاي غربي محسوس تر و ملموس تر است. اما آنچه در عمل شاهد هستيم، مغاير با اين امر پذيرفته شده است و در آميختن اقتصاد با سياست از سوي برخي كشورهاي غربي به عنوان ابزاري براي تحميل نظرات سياسي خود با بهره گيري از ابزار اقتصاد، مورد استفاده قرار مي گيرد.اين مساله در تهديدات غرب برضد ايران طي ماه هاي اخير شدت بيشتري گرفته است به طوري كه علا وه بر تنگ تر شدن حلقه تحريم هاي اقتصادي بر ضد ايران كه با توجيهات سياسي اعمال مي شود، شاهد ورود غرب به مرحله تازه اي از تهديدها در قالب مسايلي همچون تحريم بي سابقه بانك مركزي ايران هستيم. در چنين شرايطي، بهترين راهكار مقابله با جنگ رواني غرب در اين تحريم ها و تهديدها اين است كه از بازي در زمين ترسيم شده توسط حريف خودداري كنيم چرا كه اين امر همان موضوعي است كه آمريكا و همپيمانانش آن را طلب مي كنند. وقتي غربيان از تمايل ايران براي بستن تنگه هرمز يا قطع صادرات نفت ايران - در قالب تحريم نفتي ادعايي غرب- سخن به ميان مي آورند، در اصل درصدد نظاره كردن واكنش ايران به اين مسايل طرح شده هستند. هر يك از مسوولا ن كشورمان اگر بر آنچه غرب درصدد القاي آن از طرف ايران است پافشاري كنند و في المثل تهديد مسدود كردن تنگه هرمز را تكرار يا تهديد قطع صادرات نفت توسط ايران را مطرح كنند، صرفنظر از بررسي امكان يا عدم امكان وقوع چنين رخدادهايي- كه بررسي آن مجال ديگري را مي طلبد- در همان مسيري قدم برداشته اند كه اهداف مورد نظر غرب را تامين مي كند. اين تهديدات بيش از هر حوزه ديگري، صنعت نفت ايران را نشانه گرفته و چه در موضوع مسدود كردن تنگه هرمز و چه در مورد قطع صادرات نفت ايران، صنعت نفت ايران و در مجموع وزارت نفت نقش مهمي ايفا مي كند و به همين دليل مواضع وزير نفت ايران بيش از ساير مقامات، زير ذره بين رسانه هاي جهان قرار مي گيرد.اما مواضع وزير نفت ايران حكايت از تمايل او بر حركت صنعت نفت ايران در مسيري بي حاشيه و خارج از ميدان بازي ترسيم شده توسط غرب دارد. رستم قاسمي چندي پيش به صراحت اعلا م كرد ايران برنامه اي براي مسدود كردن تنگه هرمز ندارد و چندين بار هم بر تمايل ايران براي تداوم مبادلا ت نفتي با ساير كشورهاي جهان همچون گذشته تاكيد كرده است. روز گذشته، قاسمي باز هم مواضع پيشين خود راتكرار كرد و گفت كه دنيا نفت ايران را تحريم نمي كند و سياست ايران هم در بخش انرژي داشتن روابط خوب با ساير كشورهاست. مهمترين پيام اين سخنان و مواضع پيشين وزير نفت درباره تهديدهاي غرب اين است كه صنعت نفت ايران به عنوان صنعتي كه بيش از ساير بخشهاي اقتصادي كشور با مساله تحريم ها دست به گريبان است، قصد ندارد وارد حاشيه هاي سياسي ساخته غرب شود و اين امر به ويژه در كشور ما كه بسياري از مسايل اقتصادي به نادرست با سياست پيوند خورده، نكته اي نيست كه بتوانيم با بي تفاوتي از كنار آن عبور كنيم. چرا كه در كشور ما، معمولا مرز باريك دو حوزه اقتصاد و سياست در مسايل ديپلماتيك به خوبي به رسميت شناخته نمي شود.
ضمن اينكه بازي در زمين ترسيم شده توسط غرب، همان چيزي است كه غرب تمايل دارد مسوولا ن ايراني به ويژه مسوولا ن اقتصادي كشور به دام آن بيفتند تا اين دسته از اظهارات مقامات ايراني به ويژه در عرصه اقتصاد، توسط رسانه هاي غرب بازتاب گسترده اي پيدا كند و رسانه ها به عنوان بازوي سياسي و ديپلماتيك اين كشورها، زمينه براي مانورهاي بعدي روي اين اظهارات را فراهم سازند. صنعت نفت ايران تاكنون از بازي در زمين ترسيم شده توسط غرب خودداري كرده و اين به معناي بي اثر كردن بخشي از برنامه هاي غرب براي به موضع انداختن مقامات ايراني به منظور بهره برداري سياسي از برخي مواضع غير دور انديشانه است كه متاسفانه در كشور ما سابقه هم دارد. حركت صنعت نفت ايران به عنوان مهمترين نهاد دولتي در معرض تهديد تحريم ها، تاكنون حركتي در مسير اعتدال و به دور از افراط بوده كه تداوم آن، مي تواند بخشي از بازي تحريم ها و تهديدها برضد ايران را خنثي كند.
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي درسرمقاله خود با عنوان "رژيم اردن در نوبت فروپاشي " آورده است:در روزهاي اخير، شهرهاي اردن نيز شاهد تظاهرات مردمي بودند. اين تظاهرات، علاوه بر گستردگي، تفاوت ديگري هم با ساير اعتراضات چند ماه اخير در اين كشور داشت كه سردادن شعارهاي ضد صهيونيستي بود. اين اقدام، در اردن در نوع خود تازگي داشت و نشان ميدهد مردم اردن در عين حال كه به نظام ديكتاتوري و فردي حاكم بر اين كشور معترض هستند، براي قطع مناسبات كشورشان با رژيم صهيونيستي وارد ميدان شدهاند. سابقه ضديت مردم اردن با رژيم صهيونيستي، بسيار قديمي است و اردنيها عليرغم سياست سركوب رژيم حاكم، در دهه اخير نيز به شكلهاي مختلف انزجار خود را عليه صهيونيستها ابراز داشتهاند كه اوج آن، اعتراض احزاب و شهروندان اردني به جنايات رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه در غزه در سال 1387 بود. اين اعتراض موجب شد سفير صهيونيستها براي مدتي از اردن بگريزد. در آن روزها مردم خشمگين بياعتنا به هشدارها و تهديدهاي حاكميت، به خيابانها ريخته و عليه همدستي سران حكومت با صهيونيستهاي جنايتكار، اعتراض و ابراز تنفر كردند.
با اينحال در شرايط كنوني و در روند قيام مردم اردن در چارچوب "بهار عربي" اعتراضات ضد صهيونيستي اخير، رخداد جديدي است كه ميتواند آثار و تبعات عظيمي را ايجاد نمايد. اين مسئله، قطعاً صهيونيستها را كه تاكنون نيز ضربات كمرشكني را از قيام ملتهاي منطقه متحمل شده اند، نگران ميسازد.
بنابه دلايل متعدد، رژيم اردن و حفظ مناسبات با اين رژيم، براي صهيونيستها اهميت حياتي دارد، به ويژه اينكه در نظر گرفته شود نزديكترين متحد رژيم صهيونيستي در ميان اعراب، يعني مصر درحال بيرون رفتن از دايره اتحاد با تلآويو ميباشد و تركيه نيز به عنوان ديگر متحد مهم خاورميانهاي رژيم صهيونيستي، مناسباتش را تا مرز قطع كامل با اين رژيم به پيش برده است.
ايتان هابر، تحليل گر با سابقه صهيونيست كه ساليان متمادي در حوزه مسائل راهبردي و امنيتي رژيم صهيونيستي قلم زده است اخيراً در روزنامه "يديعوت آحارونوت" در بيان اهميت رژيم اردن براي موجوديت رژيم صهيونيستي، به سران رژيم تل آويو تذكر داده و نسبت به از دست رفتن و سقوط احتمالي رژيم امان هشدار ميدهد. وي مينويسد: "سران تلآويو ارزش روابط با اردن و پيمان صلح موجود را به درستي درك نميكنند." اين تحليل گر صهيونيست ميافزايد: "اكنون كه آمريكا عراق را واگذار كرده است، بدون شك جمهوري اسلامي ايران اين خلاء را پر خواهد كرد و در نتيجه، تنها اردن است كه حدفاصل اين جريان قدرتمند تا اسرائيل را پر كرده است و اگر رژيم اردن نيز سقوط كند در آن حالت، شرايط بسيار براي ما خطرناك خواهد شد." اين صهيونيست هشدار ميدهد "پيروزي بهار عربي" در اردن، راه را براي تبديل شدن اردن به فلسطيني ديگر هموار ميكند و در واقع، رژيم اردن، حائلي است كه اسرائيل را از تركشهاي بهار عربي مصون نگاه ميدارد"
اين تحليل گر صهيونيست در آخر به سردمداران تل آويو توصيه ميكند از رژيم اردن بصورت كامل حمايت نمايند و پشت پادشاه اين كشور را كه در نتيجه قيامهاي اخير، سست شده است، خالي نكنند.
لغو پيمان خفت بار سازش ميان حكومت اردن و رژيم صهيونيستي از ديرباز خواسته مردم اردن بوده ولي حكومت اردن با توسل به حربههاي گوناگون تلاش كرده است زيربار اين خواسته نرود و مردم را سركوب نمايد. در شرايط جديد، وقوع خيزشهاي مردمي اخير در جهان عرب، اكنون اين فرصت را براي مردم اردن مهيا كرده است كه ضمن درخواست اصلاح ساختار حكومت و برقراري دمكراسي و آزادي، خود را از قيد اين پيمان و تبعات ذلت بار و شوم آن رها سازند. در طول اعتراضهاي ماههاي اخير، حكومت اردن تلاش زيادي كرد تا خواست معترضان را به اصلاحات جزئي و تا سقف تعويض نخستوزير و كابينه اين كشور محدود كند ولي اكنون با تغيير لحن معترضان و مطالبه صريح اصلاحات اساسي و لغو پيمان سازش، اين ترفند حكومت اردن كارايي خود را از دست داده است.
پيمان سازش اردن و رژيم صهيونيستي در سال 1373 در زماني كه انتفاضه فلسطينيها عرصه را براي صهيونيستها كاملاً تنگ كرده بود توسط ملك حسين، شاه وقت اردن امضا شد.
رژيم وابسته اردن با امضاي اين پيمان ديكته شده، به دومين كشور عربي پس از مصر تبديل شد كه با رژيم صهيونيستي رابطه عادي و مناسبات همه جانبه برقرار كرد و از اين طريق خدمت بزرگي در جهت نجات اين رژيم از فروپاشي و مشروعيت بخشيدن به آن انجام داد.
شهروندان اردني كه 70 درصد آنان را افراد فلسطينيالاصل تشكيل ميدهند از همان ابتدا به اين پيمان اعتراض داشتند ولي حكومت مجال بيان آنرا نداد. در راستاي تلاش براي لغو اين پيمان شماري از فعالان، اقدام به تأسيس تشكيلاتي موسوم به "كميته مبارزه با عادي سازي روابط اردن و رژيم صيهونيستي" كردند و جناح اسلامگرا نيز به عنوان بزرگترين طيف مخالف دولت در مناسبتها و فرصتهاي مختلف خواستار قطع رابطه با صهيونيستها شدند ولي حكومت پاسخي به اين خواستهها نداد.
اكنون مردم اردن لغو پيمان "وادي عرب" را يكي از اساسيترين خواستههاي خود قرار دادهاند. پيروزي خيزش ملت اردن و سقوط رژيم وابسته حاكم بر اين كشور، ضربه مهلكي را به صهيونيستها وارد خواهد ساخت و اين رژيم را به مفهوم كامل در محاصره قرار خواهد داد و روند سقوط آنرا سرعت خواهد بخشيد.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "مسوولان كجايند؟"به قلم شاهين شايانآراني* آورده است:پس از اعلام قاطعانه بانك مركزي نسبت به كنترل نرخ ارز، كاهش قيمت، تكنرخي كردن و رساندن قيمت دلار مسافرتي به نرخ دلار دولتي، نه تنها قيمت ارز كنترل نشد و كاهش پيدا نكرد بلكه روز به روز به نرخ ارز افزوده و در نهايت افسارگسيخته شد. مديريت نرخ برابري ارز و مديريت آن از تكاليف دولت و خصوصا بانك مركزي است. در كشور ما بانك مركزي هم اختيار، هم تكليف و هم ابزار براي مديريت كردن ارز دارد و اين نكته مهمي است. اما متاسفانه مشاهده ميكنيم كه در دو ماهه، نرخ برابري ارز 40 تا 50درصد افزايش داشته است كه اين امر شوك سنگيني را بر اقتصاد كشور وارد كرده و تبعات و اثرات منفي را به دنبال خواهد داشت. ملتهب نگه داشتن فضاي تبادلات ارزي و نداشتن قاطعيت در اتخاذ يك تصميم كارآمد خسارات فراواني را به همراه خواهد داشت. از طرفي ديگر مهم نيست كه قيمت دلار چه ميزان باشد بلكه مهم اين است كه نرخ ارز مهار و كنترل شود. به عبارت ديگر بايد دورنماي روشني براي ذهن جامعه متبلور شود. برنامهريزي مشخصي براي آينده نرخ ارز انجام شود تا رقم آن قابل پيشبيني شود و مردم مطمئن باشند كه بازار مورد نوسانات ارزي قرار نميگيرد. مطمئنا تغييرات و فعل و انفعالات سريع و نجومي نرخ ارز بيشتر از همه فعالان اقتصادي، واردكنندگان و صادركنندگان و توليدكنندگان را تحتتاثير قرار خواهد داد و از اين رو نيز گفته ميشود كه برنامهريزي و مديريت در اين زمينه از هر امر ديگري واجبتر است. همانطور كه تاكيد شد بانك مركزي هم مسووليت و هم امكانات مديريت اين فضا را دارد و مطمئنا توان و امكان تنظيم اين بازار نيز وجود دارد و ميتوان تصميمگيري كرد اما به دلايلي مبهم قدرت هرگونه تصميمگيري جدي از مسوولان سلب شده است و فضا به شدت ملتهب شده و ضرورت دارد كه ابهامزدايي صورت گيرد. در شرايطي كه نهادهايي فعال هستند كه ميتوانند تصميماتي قانوني اتخاذ كنند، نكته نگرانكننده آن است كه چرا برنامهريزي و مديريت صحيح تاثيرگذار و بههنگام صورت نميگيرد و براي همين نيز فعالان بازار پولي و بانكي و سرمايه شديدا سردرگم هستند و دليل نظارهگر بودن و اكتفاي مسوولان به برخي موضعگيريهاي تبليغي و پرهيز از اتخاذ تصميمات اجرايي براي افكار عمومي روشن نيست. مسوولان بايد پاسخگوي وضعيت آشفته كنوني باشند زيرا اثرات منفي تعلل و برخي تصميمات غيركارشناسي در حوزه اقتصاد ايران، مسبوق به سابقه است. در دهه 70 نيز نرخ دلار به يكباره بالا رفت و اكنون نيز مجددا اين اتفاق افتاده است و به نگراني ذهني مردم دامن ميزند. هرچند برخي معتقدند تحريمها نيز در نابساماني بازار ارز بيتاثير نيست اما واقعيت آن است كه اين متغير، آنچنان هم تاثيرگذار نيست كه بتواند به يكباره چنين نوساني را در بازار ارز به وجود آورد و در واقع، بيشتر وضعيت اقتصاد ما است كه چنين التهاباتي را سبب ميشود.
* كارشناس اقتصادي
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "ايران - غرب؛ تشديد منازعه "به قلم محمدمهدي مظاهري* آورده است:برگزاري موفقيتآميز مانور نظامي ايران در تنگه هرمز و نيز واكنشهاي منفعلانه آمريكا نسبت به پيشرفتهاي ايران در حوزه سخت افزاري و نرمافزاري به رغم گسترش چتر تحريمي غرب نشان مي دهد كه ايران با افزايش توانمنديهاي نظامي خود، قدرت آمريكا و اسرائيل را در منطقه با چالشهاي جدي مواجه ساخته است اين در حالي است كه رمزگشايي احتمالي از پهپاد آمريكايي و دستيابي به تكنولوژي پيشرفته در ساخت هواپيماي فوق پيشرفته بر نگرانيهاي امنيتي آمريكا افزوده است. در چنين وضعيتي شاهد ارسال سيگنالهاي متفاوت از طرف اتحاديه اروپا و آمريكا هستيم در حاليكه اوباما تحت تاثير فشار جناح جنگ طلب محافظه كار كاخ سفيد و برخي از سناتورهاي طرفدار اسرائيل اقدام به امضاي تحريم بانك مركزي نموده از سوي ديگر اتحاديه اروپا آمادگي خويش را براي مذاكرات مستقيم با ايران بر سر موضوع هستهاي كشورمان اعلام كرده است. تناقض در گفتار و كردار رهبران غرب آينده مذاكرات و نحوه تعامل طرفين منازعه را با ابهامات جدي مواجه ساخته است. با توجه به افزايش تهديدات آمريكا و اسرائيل براي حمله به ايران، صرفنظر از اينكه امكان دارد اين تهديدات در قالب جنگ رواني براي بازداشتن كشورمان از اهداف راهبردي خويش در تداوم فعاليتهاي صلح آميز هستهاي و تحميل اراده حريف قلمداد گردد. پيش فرض اين نوشته را اگر بر سختتر شدن تحريمها و عدم انعطاف پذيري طرفين قرار دهيم ميتوان سناريوهاي ذيل را در اين ارتباط مطرح نمود:
1 - توانمندي نظامي و تكنيكي حمله: با توجه به اينكه ايران در حوزه غنيسازي اورانيوم و حفظ چرخه سوخت هستهاي به پيشرفتهاي قابل اطميناني رسيده است...آمريكا و اسرائيل پس از ناكاميها در جنگ سايبري براي تخريب نيروگاههاي هستهاي (استاكس نت و...) بوشهر، گزينه حمله هوايي را به عنوان مسير مناسب براي واداشتن ايران از تداوم فعاليتهاي هستهاي انتخاب نمايند. در اين مسير اسرائيل با تجربه اندوزي كه در حمله به نيروگاه اتمي تموز عراق (1981) به دست آورده درصدد تكرار اين آزمون است. چينش نيروهاي آمريكايي پس از خروج از عراق در منطقه و تداوم شرايط ناامني در افغانستان و نيز موج خيزشهاي مردمي در شمال آفريقا و خاورميانه عربي، نشاني از آمادگي جنگ و رويارويي با ايران را نميدهد. از ديگر سو، پراكندگي مراكز هستهاي ايران در گستره جغرافيايي وسيع ابتكار عمل را از اسرائيل و آمريكا سلب نموده است. همچنين نبايد از توانمنديها و پاسخ قاطع ايران در دفاع از منافع خويش و نيز وارد نمودن ضربه دوم غفلت ورزيد.
2 - گسترش تحريمهاي بينالمللي و تاكيد همزمان بر مذاكره: اصرار بر سياست هويج و چماق هنوز به شكل كامل از طرف آمريكا و اروپا براي تسليم ايران در حوزه هستهاي كنار گذاشته نشده است. با توجه به هزينههاي سنگين و غيرقابل پيشبيني بهكارگيري گزينه نظامي برخي از معتقدين به سياست قدرت در حوزه بينالمللي بر اين باورند كه به رغم جنگ تبليغاتي و عمليات رواني غرب عليه ايران، رفتار آنها از عقلانيت خاصي پيروي ميكند، دولتهاي غربي با محاسبه سود و زيان در راستاي كاهش هزينهها و به حداكثر رساندن منافع خود اقدام مينمايند. در چنين شرايطي از طريق تحريمهاي هوشمندانه و افزايش فشارهاي سياسي و اقتصادي و دور كردن روسيه و چين، ايران را ميخواهند به عنوان يك بازيگر منطقهاي تعامل با غرب قرار دهند و نيز هدف از بكارگيري و تلفيق قدرت نرم و سخت عليه ايران تحت عنوان قدرت هوشمند پاي ايران را به ميز مذاكرات بكشانند. پس هدف نهايي پذيرش پروتكل الحاقي است. لذا در شرايطي هستيم كه آمريكا و اسرائيل با كوبيدن بر طبل جنگ و تشديد فشارهاي سياسي و اقتصادي نبرد تمام عياري را عليه منافع ملت ايران در منطقه تدارك ديدهاند. اما اتحاديه اروپا بار ديگر با بازگشت به سياست هويج در مسير مذاكره گام بر مي دارد. بنابراين فشارهاي سياسي و تحريمهاي اقتصادي و تهديد حمله براي وادار نمودن ايران به آغاز مذاكره صورت ميگيرد و غرب به توانمندي دفاعي ايران اذعان دارد چرا كه ايران اسلامي، بر اساس تعاريف سنتي از قدرت منطقهاي كه هنوز اعتبار خود را حفظ كرده و بزرگترين قدرت سياسي – اقتصادي پهنهاي از جهان است كه مرزهاي آن از شرق مديترانه، شمال آفريقا، غرب آسيا، آسياي مركزي، جنوب خليجفارس و شماليترين بخشهاي آسياي مركزي و قفقاز ميگذرد. از ديگر سو فرهنگ بيگانهستيزي و تاكيد گروههاي سياسي – قومي كشور بر حفظ هويت ديني – ملي خود به رغم اختلافات در برخي از مسائل سياسي نيز اثبات شده است. اين امر در جنگ تحميلي هشت ساله نيز عيان گشت، لذا دستگاه ديپلماسي ايران و مسئولين ميتوانند با هنر ديپلماسي عمومي و با شناساندن حقوق حقه هستهاي بر اساس پادمانهاي بينالمللي به ويژه بند 4 و 6 پيمان NPT و تاكيد اصولي بر مذاكرات بدون شرط در فضاي عادلانه، هزينههاي دشمني با ايران را در سطح جهاني افزايش دهند. پس در قبال سناريو اخير اروپا مبني بر دعوت و آمادگي براي ورود به مذاكرات با ايران، از تمام تجربيات گذشته و توانمنديهاي فعلي بايد بهره گرفت.
3 - با تحريم بانك مركزي ايران از سوي آمريكا آخرين سناريو تحريم نفتي است. البته تداوم بحران اقتصادي فرسايشي در آمريكا و اروپا و ترس از افزايش غيرقابل كنترل قيمت از موانع اصلي اجراي اين سنار يو در وضعيت فعلي است. با اين وجود آمريكاييها درتلاشند با همكاري عربستان و برخي از كشورهاي حوزه خليجفارس و نيز ورود مجدد نفت ليبي به بازارهاي نفتي از تبعات نقصان نفت ايران بكاهند، با اين وجود ريسك اين گزينه كمتر از گزينه نظامي نيست، تملك و تسلط ايران بر بخش بزرگي از منابع جهان به ويژه انرژي از يك سو و تسلط كامل بر تنگه هرمز مسدود شدن آن در صورت اقدام آمريكا ميتواند هزينههاي غيرقابل محاسبهاي براي جهان غرب در پي داشته باشد. اين در حالي است كه ژئوپلتيك منطقه خاورميانه پس از قيامهاي اخير تغيير كرده و حلقه ارتباطي ايران با جنبشهاي مردمي و انقلابي منطقه اهرم قدرت بازدارنده محسوب ميگردد. اخيراً تحت تاثير همين مولفههاي قدرت ايران اعلام ميكند، شعاع پاسخ گويي ايران به هر گونه تجاوز احتمالي وسيعتر از منطقه خواهد بود.
*استاد دانشگاه
* حمايت
روزنامه حمايت دريادداشت خود با عنوان "كابوس 2012 غرب " آورده است:سال 2012 ميلادي در حالي آغاز گرديده كه به اذعان ناظران سياسي و اقتصادي اين سال سالي سخت تر از سال 2011 براي كشورهاي غربي خواهد بود. اين امر چنان بوده كه حتي آنجلا مركل صدر اعظم آلمان در سخنراني خود به مناسبت آغاز سال جديد ميلادي اذعان كرد كه اروپا در سال 2012دوراني سخت را سپري خواهد كرد. هر چند كه تاثيرات بحران اقتصادي بر اروپا و آمريكا امري انكار ناپذير است اما بسياري از ناظران سياسي اصولي ديگر را دغدغه اصلي سران غرب دانستهاند كه كابوسهاي سال 2012 آنها را تشكيل ميدهد. اولا در عرصه داخلي اروپا و آمريكا مردم در ماههاي اخير با الگو گيري از بيداري اسلامي كشورهاي اسلامي، اعتراضهاي گستردهاي را آغاز كردهاند. هر چند كه اين اعتراضها در ابتدا جنبه اقتصادي داشت اما به مرور تبديل به حركتي شد كه محور آن را مقابله با نظام سرمايهداري تشكيل ميداد. مردم با ايجاد جنبش تسخير يا همان اعتراض 99 درصد به سلطه طلبي يك درصد خواستار پايان حاكميت نظام سرمايهداري بر كشورهايشان شدهاند. نتيجه اين امر نيز سقوط دولتها در ايرلند جنوبي، پرتغال، يونان، ايتاليا و پرتغال بود. اكنون سران غرب با اين كابوس مواجه هستند كه اين حركتها به سرنگوني آنها نيز منجر شود بويژه اينكه كشورهايي مانند فرانسه و آمريكا امسال انتخابات رياست جمهوري را در پيش دارند. ثانيا، محور ديگر چالش سران غرب در سال 2012 را چگونگي مقابله با بيداري اسلامي در كشورهاي عربي تشكيل مي دهد. بيداري اسلامي كه در سال 2011 به سرنگوني بن علي در تونس، مبارك در مصر و قذافي در ليبي منجر شد ميرود تا منافع غرب در ساير كشورهاي عربي نظير اردن، يمن، بحرين و عربستان را نيز به آتش كشد. نكته مهم آنكه اين حركتها به سمت حمايت از مقاومت و مقابله با رژيم صهيونيستي و غرب پيش ميرود كه تهديدي بزرگ براي منافع غرب است. ثالثا، قدرت يابي اقتصادهاي نوظهور مانند چين، برزيل، هند و حتي روسيه در كنار اتحاديههاي منطقهاي مانند آسهآن، شانگهاي و آمريكاي لاتين در حالي كه اقتصاد اروپا و آمريكا در حال افول مي باشد بر اين چالشها افزوده است. غرب در حال از دست دادن جايگاه خود در اقتصاد بين الملل ميباشد.در نهايت ميتوان گفت كه كشورهاي غربي در سال 2012 در كنار بحران اقتصادي با طغيان داخلي و خارجي عليه سلطه طلبيهاي نظام سرمايهداري مواجه هستند كه ميتواند سقوط برخي سران غرب را به همراه داشته باشد كه در اين جمع ميتوان به شرايط متزلزل ساركوزي در فرانسه و اوباما در آمريكا اشاره كرد كه از هم اكنون دركابوس شكست در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 به سر مي برند هر چند كه براي مقابله با اين كابوس به هر ترفندي چنگ ميزنند.
* دنياي اقتصاد
روزنامه دنياي اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "تحريم بانك مركزي ايران؛
تهديدها و فرصتها"به قلم زهرا كاوياني آورده است:قانون تحريم بانك مركزي ايران يكشنبه 11 دي ماه 1390 به امضاي رييسجمهور ايالاتمتحده آمريكا رسيد، تا اين كشور بعد از انگلستان، دومين تحريمكننده بانك مركزي ايران باشد.
تلاش آمريكاييها بر اين اساس است كه با تحريم بانك مركزي، دريافت پول حاصل از فروش نفت براي ايران سختتر شود و احتمالا هزينه دريافت اين درآمدها نيز افزايش يابد. از طرف ديگر، اگر چه تحريم بانك مركزي ايران، بر قيمت جهاني نفت تاثير مستقيم داشته و احتمالا شاهد افزايش قيمتها در بازار خواهيم بود، اما به طور همزمان احتمالا اين هدف از سوي آمريكاييها دنبال ميشود كه قيمت نفت ايران با كاهش همراه باشد، زيرا تعداد كشورهاي طرف مبادله ايران محدودتر خواهد شد. تصور اين است كه اين كشورها بايد هزينههايي را بابت مبادله با ايران بپردازند و اين موضوع قدرت چانهزني ايران براي فروش نفت را كاهش خواهد داد. مجموع اين موارد و ساير ملاحظات اقتصاد ايران، احتمالا تغييراتي را در بودجه دولت ايجاد خواهد كرد و كسري بودجه را به همراه خواهد داشت؛ بنابراين ميتوان متصور بود كه مسائل اقتصادي كشور در آينده تفاوتهاي مهمي با وضعيت فعلي داشته باشد. اما آنچه در اين ميان از اهميت برخ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]
-
گوناگون
پربازدیدترینها