واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شناخت، اولين شرط بصيرت
خبرگزاري فارس: بنابراين بصيرت يك مثلث است و سه ضلع دارد. يكي از آنها خدادادي است، اما دو تاي ديگر كسبي است. آن دو يكي از راه افزايش معلومات ديني و تحليلهاي صحيح از قضاياي تاريخي حاصل ميشود و دومي از راه خودسازي و افزايش سطح تقوا و دينداري.
بصيرت با "بصر" همريشه و در اصل به معناي بينش است؛ مفهومي اسلامي است و ريشهاش در قرآن و كلمات اهلبيت (ع) مخصوصاً نهجالبلاغه يافت ميشود. قرآن كريم درباره پيغمبر اكرم (ص) ميفرمايد؛ "قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره انا و من اتبعني...؛ من به سوي خدا دعوت ميكنم؛ هم خودم بصيرت دارم؛ هم كساني كه با من هستند و از من پيروي ميكنند"(يوسف:108). در فرمايشات اميرمؤمنان (ع) تعبيرات عجيبي است.
در جايي ميفرمايند: "ان معي لبصيرتي ما لبست علي نفسي و لا لبس عليّ...؛ من در اين راهي كه انتخاب كردم با بصيرتم. نه خودم خودم را فريب دادم، نه ديگري فريبم داد"(1). ذيل اين كلام، مقداري مفهوم بصيرت را روشن ميكند؛ كسي كه بصيرت دارد فريب نميخورد، نه خودش خودش را فريب ميدهد؛ نه ديگران ميتوانند فريبش بدهند.
تكليف كسي كه موقعيتي در اجتماع دارد سنگينتر از ديگران است و بايد بصيرتش هم بيشتر از ديگران باشد تا بتواند ديگران را راهنمايي كند. اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه چه كنيم بصيرت ما افزايش بيابد؟ بهتر است تحليل كنيم كه بصيرت چيست و از چند عنصر تشكيل ميشود و بعد ببينيم كدام يك از اين عناصر در اختيار ماست تا بكوشيم آن را تقويت كنيم. بصيرت حداقل سه مؤلفه و سه عنصر دارد و ميتوان گفت مثلثي است كه از سه ضلع تشكيل ميشود.
اولين عنصر، امري خدادادي است؛ هوش و فراست خاص است. هم تجربه نشان ميدهد و هم در روايات هست كه خداوند به بعضي افراد فراست مخصوصي داده است. امروزه در روانشناسي ميگويند هوش، انواعي دارد؛ هوش هيجاني، هوش اجتماعي، هوش ارتباطي، هوش علمي و.... ممكن است كسي از جهتي باهوش باشد، ولي از جهت ديگر بهرهاي از هوش نداشته باشد. بصيرت، هوش اجتماعي ميخواهد. مسائل اجتماعي درك خاصي را ميطلبد. اين عنصر يك هوش خدادادي است؛ "اتقوا فراسة المومن فانه ينظر بنورالله"(2).
دو عنصر ديگر كسبي است. اگر انسان آن درونمايه خدادادي را داشت بايد دو كار انجام دهد تا بصيرت پيدا كند. يكي اينكه بر اطلاعات دينياش بيفزايد و بكوشد دينشناستر باشد؛ چون يكي از لوازم بصيرت اين است كه انسان فريب نخورد و يكي از راههاي فريب اين است كه حكم ديني را براي انسان مشتبه كنند. بگويند وظيفه شرعي اين است؛ آيه قرآن اين را ميگويد، حديث اين را ميگويد. از اين سخنان نشنيدهايد؟! آن كساني كه به روي علي شمشير كشيدند به قرآن استناد ميكردند و ميگفتند: "ان الحكم الا لله؛ تو كافر شدي چون برخلاف قرآن عمل كردي".
يكي از شيوهها اين است كه انسان را از راه قرآن و حديث و امثال آن فريب دهند، و كسي كه معرفتش نسبت به قرآن و حديث كم است و نسبت به احكام اسلام اطلاع كافي ندارد، فريب ميخورد. يكي از جاهايي كه انسان از راه دين فريب ميخورد، مقدسبازي، حقهبازي، كلكهاي شرعي و سوء استفاده از قرآن و حديث است.
انسان بايد دين را درست بشناسد و بداند حلال و حرام چيست. بداند كدام غيبت جايز است و كدام غيبت حرام است. مسائل ديگر را هم بشناسد. وقتي معرفت انسان نسبت به دين ضعيف باشد، فريب ميخورد. براي داشتن بصيرت بايد دين را خوب بشناسيم و به همان اصول دين و فروع ديني كه در مكتبخانه يا مدرسه يا خانه خواندهايم، اكتفا نكنيم. بايد شناختمان نسبت به دين افزايش پيدا كند؛ مطالعات دينيمان بيشتر باشد و عميقتر فكر كنيم. اگر در مسئلهاي ابهام داريم اين قدر آن را دنبال كنيم و بپرسيم تا خوب برايمان حل بشود.
اين حلال و حرام به مسائل فقهي برميگردد. يعني انسان فقه را بهتر ياد بگيرد، ولي فقط دانستن احكام كلي براي تشخيص مصاديق كافي نيست. بايد بصيرتمان را نسبت به شناخت مصاديق هم تقويت كنيم. براي اين كار يكي از بهترين راهها بررسي مسائل تاريخي، بخصوص تاريخ صدر اسلام است؛ همينكه مقام معظم رهبري در تفسير بصيرت روي آن تأكيد كردند و فرمودند: عبرت گرفتن از جريانات تاريخي و اجتماعي.
ما بايد ببينيم رخدادهاي صدر اسلام چه بود و چرا اين چنين شد. بسياري از اين حوادث بعد از گذشت 1400 سال هنوز معماست. مگر ميشود آدميزاد اينگونه بشود؟! چگونه ميشود مسلمانهايي كه در ركاب پيغمبر در جنگها حاضر ميشدند، نوه پيامبر را، اينگونه به شهادت برسانند؟! اين شناخت و عبرت گرفتن از قضاياي تاريخي است. ما سالي چند بار روضه سيدالشهدا را ميشنويم؟ آيا هيچ فكر كردهايم چرا كوفيان اينچنين شدند؟ اين شمري كه به كربلا آمد و فرماندهي سپاه را ميخواست، كسي بود كه در جنگ صفين در ركاب علي عليهالسلام ميجنگيد. از ياران علي بود. يكي از سركردههاي لشكر علي در جنگ صفين بود. او چهطور توانست سر سيدالشهدا را ببرد؟
بالاخره به اين نتيجه ميرسيم كه اگر آدميزاد در مسير غلطي افتاد، آرام آرام چنان پيش ميرود كه ديگر هيچ حدي ندارد. اگر زاويه باز كرد و از راه حق منحرف شد؛ مسامحه كرد و گفت حالا اين چيزي نيست، اين زاويه به جايي ميرسد كه آن خط اصلي را كه از آن جدا شده فراموش ميكند. يادش ميرود اسلام و انقلاب چه بود. ميگويد من به رياست برسم، هرچه ميخواهد بشود.
اگر ما بخواهيم به اين مشكل مبتلا نشويم، نيازمند بصيرتيم. اين بصيرت هم كسبي است. اصل آن افزايش تقوا و آفتش حب دنياست؛ "حب الدنيا رأس كل خطيئة"(3). اگر ميخواهيد عاشق دنيا نشويد سعي كنيد از آن چيزهايي كه دوست داريد انفاق كنيد. همه اينها براي اين است كه دلبستگي پيدا نشود. وقتي چيزي را دوست داريد بگوييد آن را در راه خدا ميدهم: "لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون"(آلعمران: 92)
به طور كلي علاج اين مشكل اين است كه انسان مقيد باشد؛ احكام خدا را شوخي نگيرد؛ نگويد امروز اين كار عيبي ندارد، فردا توبه ميكنم. اين دام شيطان است و انسان را به جاهايي ميكشاند كه بعضي كسان رسيدند. هشتاد سالش است، اگر خودش و هفت پشتش از داراييهايشان بخورند تمام نميشود، اما باز هم به فكر اين است كه يك روز ديگر روي صندلي بنشيند يا مال ديگري بر اموالش افزوده شود، چرا؟ عشق است ديگر. عشق به دنيا به جنون ميكشد.
بنابر اين براي كسب بصيرت، علاوه بر افزايش معلومات، شناختها و اطلاعات، بايد تقوايمان را هم افزايش بدهيم، چون كسي كه مبتلا به حب دنيا شد همه مسائل را طور ديگري تفسير ميكند؛ تفسير دلخواه، بهگونهاي كه كارهاي خودش را توجيه كند. بنابراين بصيرت يك مثلث است و سه ضلع دارد. يكي از آنها خدادادي است، اما دو تاي ديگر كسبي است. آن دو يكي از راه افزايش معلومات ديني و تحليلهاي صحيح از قضاياي تاريخي حاصل ميشود و دومي از راه خودسازي و افزايش سطح تقوا و دينداري.
اگر اينها بود بصيرت پيدا ميشود وگرنه، اگر معلوماتش ضعيف بود در دام خواهد افتاد، و اگر تقوايش هم ضعيف بود باز شيطان از راه ديگري او را فريب خواهد داد و به جايي ميكشاند كه كار خودش را توجيه ميكند و از كار ديگران نيز هرچه موافق سليقهاش بود تأييد ميكند. پس براي كسب بصيرت، ما بايد در دو بعد زحمت بكشيم؛ يكي معلوماتمان را افزايش بدهيم و ديگر اينكه خودسازيمان را بالا ببريم.
علي مهدوي - برگرفته از سخنراني حضرت آيت الله مصباح در جمع ناظران شوراي نگهبان است در تاريخ 6/12/89
منبع : روزنامه رسالت 11/10/1390
انتهاي پيام /
يکشنبه|ا|11|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]