محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827728436
گزارشي از سفر به عراق؛ امنيت نسبي منهاي استقلالحسن محمدي
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: گزارشي از سفر به عراق؛ امنيت نسبي منهاي استقلالحسن محمدي
تهران- خبرگزاري كار ايران
سفر يك هفتهاي به همراه يك هيات رسانهاي به عراق، و بازديد از شمال تا جنوب آن، فرصت مناسبي بود تا همه آنچه را كه مدتها شنيده بودم از نزديك مشاهده نمايم.
عراق كشوري است كه حداقل در هزار سال اخير طبق مستندات تاريخي روي آرامش به خود نديده است و همواره مردمان اين منطقه زير يوغ حاكمان مستبد و خونريز بودند از يزيد و عبيدالله بن زياد گرفته تا هارون الرشيد، ومامون، از هارون الرشيد تا برادران عبدالسلام عارف و كودتاهاي متعدد، از بردران عارف تا حسن البكر و از حسن البكر تا صدام و از صدام تا نيروهاي آمريكايي.
امروز پس از گذشت پنج سال از حضور نيروهاي آمريكايي در عراق ، زماني كه پا به فرودگاه بغداد ميگذاريد، امنيت نسبي را با زور اسلحه و تعدد نيروهاي نظامي مشاهده ميكنيد اما هنوز مردم اين كشور به استقلال كامل نرسيدهاند.
شخصاً در زمان اقدام نظامي آمريكا عليه صدام يكي از موافقان سرسخت حمله آمريكا به عراق بودم و معتقد بودم كه كشوري كه حاكمي ديكتاتور بر آن حكومت ميكند و مردم آن توان مقابله با او را ندارند و آنچنان گرفتار معيشت براي زنده ماندن شدهاند كه توان ايستادگي در برابر خفقان موجود را ندارند، پس حضور يك نيروي خارجي بويژه آمريكا براي آزادي اين مردم ضروري است و اين باور من تا 25 دسامبر 2008 -روز اول سفر به عراق - نيز همراهم بود اما با ورود به بغداد به كلي نگاهم تغيير كرد؛ چرا كه به نظر ميرسيد اين مردم آزادي نسبي خود را با استقلال كامل شان معامله كردهاند و به نظر نميرسد در اين معامله عراقيون منتفع شده باشند.
عراقيها- مانند دوران صدام- همچنان جيره ماهانه ميگيرند و از نان(آرد) تا رب گوجه فرنگي و حتي پودر رخت شويي و صابون شان را از دولت دريافت ميكنند،- اگرچه يك راننده تاكسي جوان مرغوبيت اقلام فعلي نسبت به گذشته را تاييد ميكرد- به همين علت كاركردن براي مردم اين مناطق تفريح است و اين تفريح از نيمه صبح-حدود 10 صبح- آغاز شده و تا 7 شب ادامه دارد البته در برخي مناطق بغداد مانند كاظمين و كراده كه مركز خريد محسوب ميشوند تا حدود 12 شب فعاليت ادامه دارد اما تمام فعاليتشان خلاصه شده در فروش لباسهاي تركيهاي، فيلمهاي آمريكايي و عربي و رستورانهاي متعدد در واقع توليد درعراق رنگ باخته و شما هرچه به سمت جنوب عراق حركت ميكنيد نه تنها توليد كه همان فعاليت نصف و نيمه بغداد در آن را مشاهده نميكنيد واگر نبودند زائران حرم امام حسين و حضرت ابوالفضل، فروش اقلام مذهبي و مخصوص مناطق زيارتي نيز كساد بود.
مردم عراق بويژه مناطق جنوبي آن مانند كربلا و نجف آنقدر غيرفعال هستند كه نخلستانهاي بزرگ اين دو شهر مذهبي خشك شده و باري ندارد البته اين جيرهخواري ارتباطي به دولت آمريكا ندارد بلكه مردم عراق به اين وضعيت عادت كردهاند و حتي وزير بازرگاني عراق به يكي از وابستگان سفارت ايران گفته بود كه اگر امروز اعلام كنم كه جيرهها قطع ميشود فردا صبح يك گلوله -نه بيشتر- حرام من ميكنند و حتي نميگذارند پاي من به وزارتخانه باز شود.
وضعيت زندگي مردم عراق واقعاً مشقت بار بوده و هست و همچنان در وضعيت معيشتي نامناسب، كمبود مراكز درماني و بهداشتي، بهداشت محيطي ناسالم، ناامن بودن مراكز تفريحي مانند سينماها و و از همه بدتر كمبود نيروگاه براي تامين برق كه خود موجب شده روزي 6 الي 8 ساعت بيشتر برق نداشته باشند و عمدتاً در خاموشي به سر مي برند و فقط مراكز تجاري هتلها وادارات هستند كه با استفاده از موتور برق هميشه روشن هستند حتي در -منطقه الخضرا- وقتي در اتاق موفق الربيعي مشاور امنيت ملي عراق نشسته بوديم به يكباره برق رفت و دركمتر از يك دقيقه با روشن شدن اوتوماتيك موتور برقها اين منطقه كاملا امنيتي روشن شد.
بغداد، شهر بتن ها و آژيرها؛
"باغ داد" كه زماني يكي از زيباترين و سرسبز ترين مناطق خاورميانه محسوب ميشد و باغي منتسب به يك ايراني به نام "داد" بود پس از آنكه ابوجعفر منصور، خليفه عباسي با ورود به اين منطقه زيبا آن را تصاحب كرد، به تلخيص آن را بغداد ناميدند.
امروز وقتي وارد بغداد ميشويد بيشتر نخلستانهاي اطراف خيابانها به دليل مسايل امنيتي قطع شده و شما به هر سو كه مي نگريد به جز سربازهاي مسلح، ماشينهاي حفاظت شدهاي كه با سرعت عبور ميكنند، بتنهاي امنيتي نصب شد و صداي آژيرهاي متعدد و صداي هليكوپتر چيزي ديگر نمي بينيد.
هيات رسانهاي ايراني براي عبور و مرور در خيابانها با يك تيم حفاظت شده مسلح و ماشينهاي ضد گلوله حركت ميكرد و هتل محل اقامت ما هتلي بود كه در ابتداي ورود بايد وسايلمان تفتيش مي شد و از گيتهاي امنيتي عبور ميكرديم، وقتي علت آن را جويا شديم گفتند كه هتل "المنصور" (هتل محل اقامتمان) چند ماه پيش و در روزي كه سران عشاير شيعه تجمع كرده بودند و جلسهاي داشتند بمب گذاري شده بود و تعداد زيادي از آنها كشته شدند به همين علت اين هتل كاملاً حفاظت شده است و اتفاقاً بيشترين مسافرين را دارد چرا كه مسافرين به دليل عدم وجود گيتهاي حفاظتي به هتلهاي ديگر كمتر ميروند و بيشترين مسافرين خارجي وقتي وارد بغداد مي شوند اين هتل را به عنوان محل اقامت بر ميگزينند و نكته جالبتر آنكه سفارت چين طبقه نهم اين هتل را اجاره كرده و از آن به عنوان سفارت ومحل اقامت سفير استفاده ميكند و در طبقه دهم اين هتل نيز رئيس شبكه العراقيه - شبكه تلويزيوني رسمي دولت عراق- با خانوادهاش زندگي ميكند.
امروز ديگر در بغداد خبري از نخلستانهاي زيبا نيست و هر كجا كه سرمي چرخاني بتنهاي سنگي در كنار خيابان مشاهده ميكنيد كه براي حفاظت از ساختمان هاي ادامه بنا شده است اگرچه بيشتر ساختمانها و وزارتخانهها در منطقه الخضراء -منطقهاي كاملا امنيتي كه صرفا مسوولان ارشد عراق ، سفارتخانه هاي انگليس وآمريكا و خانواده هاي آنها در آنجا مستقر شدهاند- هستند خيابانهاي بغداد آنقدر حفاظت شده است كه هنگام ورود به هر خيابان اصلي ومهم نيروهاي ارتش با ساخت موانعي پيچ در پيچ تك تك ماشينها را كنترل ميكنند و راننده به هركدام از اين مناطق مي رسد بايد پياده شده و صندوق عبق ماشين را باز كرده و ماشين تفتيش شود البته كساني هم كه پياده قدم مي زنند نيز از اين قاعده مستثني نيستند و تفتيش مي شوند مثلا اگر شما بخواهيد از خيابان "المنصور" يكي از خطرناكترين خيابانهاي فعلي بغداد كه تا 6 ماه پيش كسي جرات تردد در آن رانداشته و مغازههاي آن نيز در طول روز بسته بود بخواهيد به خيابان "صالحيه"- محل سفارت ايران- وارد شويد، حداقل از 2 يا 3 گيت حفاظتي عبور مي كنيدكه كنترل جدي مي شود هر چند امنيتي كه امروز در بغداد شاهد آن هستيم و ديگر مانند 8 - 7 ماه پيش جنازهاي بي نام و نشان را كنار خيابان مشاهده نميكنيم به خاطر وجود همين گيتهاي امنيتي است اما مردم بغداد واقعا در سختي ، مشقت و نگراني زندگي ميكنند و به همين علت تبديل به انسان هايي خشك وخشن شدهاند، يكي ازشهروندان عراقي كه سال ها در اهواز زندگي كرده بود و اخيرا به عراق آمده است به نگارنده گفت؛ "صدام بلايي به سر اين مردم آورده است كه خشونت در ذات شان فرورفته و حداقل50 سال زمان ميخواهد تا اين وضع تغيير كند."
در مناطقي مانند كاظمين، كنترل بسيار شديدتر است و حداقل 2 كيلومتر پيش از آن، ماشينهاي حفاظتي ما نيز بايد اسلحههاي خود را تحويل گيت امنيتي ميدادند تا اجازه ورود به ماشينهاي حفاظت شده داده شود كه وقتي علت آن را جويا شدم گفتند كه تروريستها آنقدر با نفود هستند كه ميتوانند در قامت يك ستون حفاظت شده در آمده وبراي عمليات انتحاري وارد مناطق پر تردد شوند به همين خاطر به ماشينهاي حفاظت شده نيز اعتماد نداشتند و به شدت كنترل ميكردند كه هنگام ورود به اين اماكن - كاظمين ، كربلا ونجف- هيچ اسلحه و مواد منفجره دفاعي همراه نداشته باشند.
تردد ماشينهاي نظامي آمريكايي
يكي از دلايل كه تيتر"امنيت منهاي استقلال" را براي اين گزارش انتخاب كردم اين بود كه وقتي در خيابانهاي بغداد و جادههاي بين شهري حركت ميكرديم ستون حفاظت شده ما با سرعت از خيابانها عبور ميكرد و اگر به ترافيك برخورد ميكرديم حتماً پليسها راه را باز ميكردند تا ماشينهاي حفاظت شده عبور كنند اما زماني كه با ماشينهاي نظامي آمريكايي روبرو ميشديم حتي حق نداشتيم كه به 100 متري آنها نزديك شويم.
شايد باور اين موضوع سخت باشد اما واقعيت آن است كه كمتر مردمي را شاهد بوديم كه اينگونه تحقير شوند و در شهر و كشور خودشان اجازه نداشته باشند كه از كنار ماشينهاي آمريكايي حتي عبور كنند، حتي ستون حفاظت شده ما نيز وقتي در جاده بغداد در نجف در منطقهاي به نام مصيب به يكي از ستونهاي نظامي آمريكا رسيد مدت زيادي را آرام، آرام پشت سر آن حركت كرد و فاصله 100 مترياش را حفظ كرد چرا كه اگر نزديك مي شديم حتما شليك ميكردند و براي رهايي از اين وضعيت سر تيم حفاظت مجبور شد به لاين مقابل -آن سوي جاده- رفته و مسافت حدود 2 كيلومتري را يكطرفه حركت كند تا ستون آمريكاييها را رد كرده باشيم و پس از آن به مسير اصلي باز گرديم. در مسير بازگشت از كربلا و نجف به بغداد وقتي بار ديگر به يكي از اين ستونهاي ماشينهاي نظامي آمريكايي برخورديم پس از چند دقيقه ماشين اول حفاظتي ما وقتي از طريق بي سيم اجازه عبور از كنار اين ماشينها را دريافت كرد و به آرامي و با ترس از كنارشان رد شديم -چرا كه اگر تصميم به شليك ميگرفتند به هيچ كس جوابگو نبودند- بچههاي حفاظت كه همه عراقي بودند آنقدر خوشحال شده بودند كه اين پيروزي را به هم تبريك ميگفتند.
اينجا بود كه احساس كردم امنيت منهاي استقلال يعني چه؟ همين جا بود كه احساس كردم اگر من يك عراقي بودم و قرار بود هر روز اينگونه تحقير شوم بايد چه ميكردم ؟ تازه احساس كردم استقلال داشتن و قدر آن را نشناختن و ندانستن يعني چه؟ احساس كردم كه ما ايرانيها همين مقدار كه خودمان براي خود تصميم ميگيريم و تا اين حد در كشور خود تحقير نميشويم چه نعمتي داريم اما قدرش را نميدانيم.
امروز صدام ديگر در عراق نيست، امروز عدي -پسر صدام- در خيابان ما تردد نميكند و به نواميس مردم تجاوز نميكند، امروز شيعيان عراق به راحتي در خيابانها تردد ميكنند و به جرم شيعه بودن كشته نمي شوند، امروز در عراق مراسم هاي مذهبي شيعيان به راحتي برگزار ميشود، امروز در يك كلام امنيت نسبي وجود دارد، اما به چه بهايي؟ به بهاي عدم استقلال؟
عدم استقلال يعني اينكه امروز در عراق مردم حتي حق عبور از كنار ماشينهاي نظامي آمريكايي و انگليس را ندارند، يعني اينكه در هر وزارتخانهاي 2 مستشار آمريكايي در كنار وزير وجود دارد و به كلي اعمال آنها را زير نظر دارد، يعني اينكه وقتي در دفتر موفق الربيعي مشاور امنيتملي عراق مي نشينيم به ما ميگويد من مي دانم كه حرفهايي كه من و شما به هم مي زنيم همين الان شنود ميشود! يعني ساخت منطقهاي به نام "منطقه الخضراء" و تجميع همه نهادها و سازمان هاي مهم عراقي در آن منطقه براي آنكه كاملا زيرنفوذ باشند و حتي رفت و آمدها نيز كنترل شود و سفارتخانههاي آمريكا و انگليس بدانند كه چه كساني به دفاتر نخست وزير و وزارتخانههاي مهم اين كشور رفت وآمد ميكنند.
به همين خاطر اين سوال در طول هفته گذشته كه در عراق بودم همراهم بود كه واقعاً مي ارزد كه ملتي آزادي خود را با استقلال اش معامله كند؟ نمي دانم واقعاً خودم هم نمي دانم، آيا ميارزد كه صدام نباشد ولي ملتي اينگونه تحقير شود؟ نمي دانم.
عراق و پوسترهاي انتخاباتي
ساعت 5:30 عصر روز جمعه 27 دي ماه هشتادو هفت درحالي پا به بغداد گذاشتيم كه هم غروب بود و تاريك و هم ماشينهاي حفاظتي ما با شيشههاي سياه رنگاش به سرعت حركت مي كردند چرا كه ساعت 5 با جلال طالباني رئيس جمهور عراق قرار ملاقات داشتيم كه به دليل تاخير پرواز دير رسيديم اما در همين وضعيت نيز پوسترهاي تبليغاتي انتخاباتي در خيابانها آنقدر گسترده و نمايان بود كه اولين سوالم از همراهان عراقيمان اين بودكه در شهر چه خبر است؟
متوجه شديم كه آخرين روز ژانويه قرار است انتخابات استاني برگزار شود كه براي تعيين استاندار و شوراي استاني انجام مي شود به همين علت مردم عادي نيز در شهرها و شيوخ عشيرههاي و قبايل در مناطق غير شهري درگير اين مساله هستند و اين تبليغات گسترده نيز به همان دليل است تقريباً بر روي ديوارهاي شهر جاي خالي يافت نمي شود بلكه عمدتاً يا ليستهاي انتخاباتي با عكس كانديداها ديوارها را آخرين كرده است يا به طور مثال چهره يكي از شخصيتهاي برجسته مانند نوري المالكي، جلال طالباني ،عبدالعزيز حكيم ، اياد علاوي و ... است كه يك عدد سه رقمي بزرگ بر روي آن عكسها نقش بسته كه آن نشانه كد ليستي است كه بايد به آن ليست راي دهند در اين ميان بيشترين تبليغات مربوط به طيف نوري المالكي و عبدالعزيزحكيم بود كه به نوعي پايتخت عراق را تحت الشعاع طرفداران خود قرارداده بودند و عكس هاي اياد علاوي بسيار اندك بود به گونهاي كه وقتي علت آن را از يكي از شهروندان عراقي جويا شدم گفت، كه دوران سياسي علاوي تمام شده است و مردم به اواعتماد ندارند به همين خاطر عكس او را به عنوان تبليغات كمتر استفاده ميكنند درحالي كه نوريالمالكي بسيار موردعلاقه مردم است.
واقعاً آنقدر اين حجم تبليغات در عراق برايم جالب بود كه به ديدار عدهاي از رسانههاي عراق رفتيم علت آن را از برخي از روزنامهنگاران عراقي جويا شدم كه آنها معتقد بودند ديكتاتوري دوران صدام كه موجب شده بود مردم عملا حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را نداشته باشند چنين فضايي را بوجود آورده است.
"عبدالكريم العنزي"، نماينده پارلمان عراق و رئيس يكي از فراكسيون شيعيان كه حزب الدعوهاي محسوب مي شود به نگارنده گفت: حضور 14000 كانيدا از 57 حزب موجود براي 265 كرسي كه رقابت را سخت كرده است نشان از سلامت و پويايي جامعه عراق دارد كه براي ما اين موضوع بسيار مهم است.
العنزي همان نمايندهاي است كه وقتي يكي از اعضاي پارلمان عراق به ايران اهانت كرده بود و كامل به ا زبان فارسي مسلط بود و يكي از اعضاي سفارتمان وي را نمايندهاي جهادي معرفي كرد كه به سياستهاي جمهوري اسلامي ايران بسيار نزديك است اما نكته جالب اينكه همين آقاي العنزي معروف به ابورياض پس از انتقاد از سياستهاي نظامي آمريكا در عراق اظهارداشت: ما براي ادامه و گسترش فعاليتهاي سياسي و اقتصادي آمريكا در عراق نظر منفي نداريم و اتفاقاً استقبال ميكنيم، كه در اين لحظه همان عضو سفارتمان باخنده گفت كه چند روز است همديگر را نديدهايم رفتهاي و با آمريكاييها بستهاي! ابورياض همچنين نسبت به كم تحركي اقتصادي ايران در عراق انتقاد كرد و با بيان اينكه رشد اقتصادي تركيه با عراق بسيار بيشتر از ايران است تصريح كرد: رابطه ايران و عراق بسيار صميمانهتر است و مسوولان فعلي عراق سالها در ايران زندگي كردهاند و تمايل داريم كه ايران فعاليتهايش را بيشتركند اما نقش شما بسيار كمرنگ است.
رسانه در عراق
40 كانال ماهوارهاي و بيش از 300 روزنامه، هفتهنامه، فصلنامه و سالنامه، عراق را به يكي از كشورهاي مهم رسانهاي در منطقه تبديل كرده است به جز شبكه تلويزيوني العراقيه كه بزرگترين مركز خبررساني در عراق محسوب مي شود و با الگوبرداري از BBC از دولت پول ميگيرند اما وابسته به آن نيستند و هيات مديرهاش كاملا آزاد از وابستگي به دولت است، 5 كانال ماهوارهاي نيز وابسته به اين شبكه است و 6 روزنامه از جمله روزنامه الصباح جزئي از زيرمجموعههاي اين مركز خبري است، به همين علت به يكي از بزرگترين و قدرتمندترين شبكههاي رسانهاي در عراق تبديل شده است و به سرعت مجموعه بازمانده از دوران صدام را بازسازي و مديريت ميكنند اگرچه هم اكنون 1000 نفر از كارمندان 4000 هزار نفري اين مجموعه متنوع رسانهاي بعثي هستند اما مديريت فعلياش كه پيش از آن گوينده خبري بوده و نطقهاي آتشيناش در روزهاي عاشورا در مدح امام حسين (ع) بسيار در عراق معروف است تلاش كرده است تا فضايي باز بوجود آورد و همانطور كه خود ميگويد در انتقاد از دولت نيز بسيار بي محابا عمل ميكنند.
مدتي را كه در عراق بودم متوجه شدم كه رسانهها واقعاً آزادند و هيچ روزنامه نگار و خبرنگاري تحت فشار قرار ندارند به همين علت پس از آنكه تاييد اين آزادي رسانهاي را در گفتوگوهاي جداگانه با جلال طالباني (رئيس جمهور عراق)، موفق الربيعي (مشاور امنيت ملي عراق) و علي دباغ (سخنگوي دولت عراق) گرفتم از خبرنگاران عراقي نيز جويا شدم كه همه آنها بر فضاي باز عراق تاكيد كردند و حتي يكي از روزنامه نگاران كرد در اربيل عراق به نگارنده گفت كه قانوني در پارلماني اقليم كردستان تصويب شده كه هيچ روزنامهنگاري به دليل انتقاد يا فعاليت روزنامهنگاري مخالف دولت به زندان نرود.
حسن علي عزيز ، مدير شبكه العراقيه كه بسيار بر آزادي رسانه در عراق تاكيد ميكرد خواستار انتقال تجربيات تكنولوژيك ايران شد و گفت: عراق به خاطر جنگهاي متعدد در زمينه تكنولوژيك رسانهاي عقب مانده است لذا نيازمند تجارب ايرانيها هستيم.
وي كهتوسط سفير ايران از دعوت عزتالله ضرغامي براي سفر به ايران و امضاي يادداشت تفاهم رسانهاي مطلع شد، ا ظهارداشت: در زمينه آموزش نيروها و ساخت فيلمها و سريالهاي مشترك ميتوانيم همكاري كنيم تا گفتمانهاي ما در زمينه مسايل جهاني بويژه جهان اسلام يكسان شود.
حسن قشقاوي سخنگوي وزارت خارجه نيز كه در راس هيات رسانه اي ايران قرار داشت ضمن استقبال از توليد فيلمها و سريالهاي مشترك قول مساعد براي همكاريهاي بيشتر ايران با عراق براي انتقال تجربيات داد و از وجود 7 كانال تلويزيوني در ايران و فعاليت بيش از 1500 روزنامه، هفته نامه ، ماهنامه ، سالنامه خبر داد كه طيفهاي مختلف سياسي را دربر ميگيرد، البته مديرشبكه العراقيه به صورت معناداري پرسيد در ايران شبكه تلويزيوني خصوصي هم وجود دارد مانند عراق؟ اگرچه مشخص بود خود پاسخ را ميداند اما منتظر شد تاپاسخ منفي طرف ايراني را بشنود تا بخواهد به نوعي آزادي رسانهاي در عراق را به رخ هيات رسانهاي ايران بكشد.
به واقع وجود40 كانال ماهوارهاي در عراق موجب شده بود كه مردمان اين مناطق وقتي كنترل تلويزيون خود را به دست ميگيرند بتوانند مهمترين رسانه هاي جهان از جمله بي بي سي، سي ان ان، الجزيره، العربيه و حتي پرسيتي و العالم و ديگر شبكههاي خبري را مشاهده كنند به همين علت اين مردمان آرام آرام به سويي مي روند كه جهاني بيانديشند نه قبيلهاي و عشيرهاي يا مذهبي و نژادي.
تاثيرشگرف اين نگاه جهاني را درهمان يك هفته حضورم در عراق مشاهده كردم نه فقط پايتخت و شمال عراق بلكه حتي در جنوب عراق نيز مردمان آنگونه كه پيش از اين بودند ديگر نيستند و قطعاً جز با آزادي رسانهها اين مساله شكل نگرفته است، امروز در جاي جاي عراق، سطح آگاهي مردم بسيار افزايش يافته است به طور مثال حتي عشاير كنار فرات كه به فراتميانه مشهور هستند نيز مراسم ورود باراك اوباما را به كاخ سفيد ديدهاند البته اين را از ميان گفت وگوهاي سران آنها كه فرداي آن روز در هتل محل اقامتمان تجمع كرده بودند متوجه شدم.
شمال عراق؛ بهشتي درجهنم
اگر هيات رسانهاي با ايران به اربيل و سليمانيه سفرنكرده بود مطمئناً پس از بازگشت از بغداد نگاهاش بر عراق بسيار منفي و نگران كننده بود اما از همان آسمان اربيل و پيش از نشستن هواپيما بر روي باند كاملا مشخص بود كه كردستان عراق بسيار متفاوت از بقيه مناطق اين كشور است پا به خيابان هاي اربيل و سليمانيه كه ميگذاريد متوجه مي شويد كه ساخت و ساز مهمترين ويژگي اين منطقه است، از جاده سازي گرفته تا كارخانه سازي و خانه سازي، از تونل سازي گرفته تا انتقال آب و ساخت نيروگاه و كارخانه خودروسازي.
البته مهمترين دغدغهشان امنيت مرزي است و هر ايراني را كه مي بينند فيلشان ياد هندوستان ميكند و از زندگيشان بر روي كوه و عظيميه كرج ياد مي كنند و بعد به رابطه دوستانه و خانهيكي طرفين اشاره كرده و ميگويند پژاك از ما نيست و حرف ما را هم گوش نميكند، شما هم...
اربيل و سليمانيه منطقهاي زيبا، بكر و مستعد براي سرمايه گذاري هستند كه متاسفانه سرمايهگذاران ايراني به ويژه دولت آن منطقه مستعد و رو به پيشرفت را فراموش كردهاند و كردهايي كه سالها در ايران زندگي ميكردند امروز مالك منطقهاي مستعد و سودآور براي سرمايه گذاري شدهاند كه نزديكي فرهنگي به يكديگر ميتواند به آميخته شدن اقتصاد، فرهنگ و سياست، موقعيتي استراتژيك برايمان ايجاد كند و عمق استراتژيك ايران را در مرزهاي مهم و حساس تركيه و در دل عراق افزايش دهد اما همه اينها به مدد نگاه فرهنگي و اقتصادي امكانپذير است و البته كاهش نگاه امنيتي.
كردستان عراق عمق استراتژيك ما در كنار گوش آمريكاست چهآنكه همانطور كه نماينده شيعه عراقي گفت و همانگونه كه تاريخ اثبات كرده ، خروج خود خواسته آمريكا از عراق امري نزديك به محال است پس چه بهتر عمق استراتژيك خود را در اين منطقه مهم و حساس افزايش دهيم.
تركيه نه تنها در اين منطقه مدرسه و دانشگاه ساخته است بلكه مهمترين شريك اقتصادي كردستانعراق شده و روابط تجارياش را با اين منطقه افزايش داده است از سوي ديگر راه اندازي شبكه تلويزيوني - ماهوارهاي در اين منطقه اهداف سياسياش را با تاثيرگذاري فرهنگي پيش مي برد و براي دستيابي به آن ميليونها دلار خرج ميكند تا جايي كه يكي از هنر پيشههاي كردي را كه مردم آن منطقه به وي علاقهمند بودند به استخدام شبكه خود در آورده و ماهيانه نيم ميليون دلار به او دستمزد مي دهند تا بينندههايشان افزايش يابد چرا كه بيننده يعني افكار عمومي، افكار عمومي يعني تاثيرگذاري و در جهان امروز چه امري مهمتر از تاثيرگذاري بر افكار عمومي است؟
پايان پيام
كد خبر: 470568
دوشنبه 7 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 215]
-
گوناگون
پربازدیدترینها