واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ياران عشق
حجاج بن مسروق (مزروق) جعفي
حجاج موذن امام حسين(ع) و همچنين از ياران امام علي(ع) و اهل كوفه بود. وقتي خبر عزيمت امام حسين(ع) را از مدينه به مكه شنيد، خود را به آن حضرت رساند و همراه امام حسين(ع) به كربلا آمد. همواره ملازم حضرت بود و در پنج وقت نماز، اذان مي گفت.روز عاشورا به ميدان رفت و جنگيد و غرق خون نزد امام(ع) برگشت، امام با او سخن گفت و دوباره به ميدان رفت و در نهايت به شهادت رسيد.
حنظله ابن اسعد شبامي
حنظله بن اسعد شبامي همداني، از بزرگان شيعه، زبان آوري فصيح، دلير و قاري قرآن و اهل كوفه بود. روز عاشورا به خدمت امام رسيد و با اذن حضرت به ميدان رفت و فرياد زد: اي مردم! مي ترسم كه در نتيجه كار زشتتان سرنوشتي نظير روز قوم نوح، عاد و ثمود و امثال آن ها داشته باشيد. اي مردم! بترسيد از روزي كه پا به فرار بگذاريد و حمايت كننده اي از طرف خدا نداشته باشيد. كسي كه خدا گمراهش كند، هدايت كننده اي نخواهد داشت. اي قوم! دست به قتل حسين(ع) نزنيد تا محكوم به عذاب الهي نشويد و ... سپس با شمشيرش به سوي دشمن حمله كرد و مشغول جنگ شد تا اين كه به شهادت رسيد.
وهب
وهب با مادرش (قمر) و همسرش (هانيه) زندگي مي كرد. آن ها مسيحي مذهب و از چادرنشينان بيابان ثعلبه بودند و امور زندگي آن ها از راه دام داري تأمين مي شد. كاروان امام حسين(ع) به هنگام عبور از صحراي ثعلبه در مقابل خيمه سياه سوخته وهب توقف كرد. امام از حال آن خانواده جويا شد متوجه مشكل بي آبي آن ها شد و بعد با نيزه خود سنگي را از جاي كند و به اذن خدا آب خوشگواري از آن جاري و سبب خوشحالي آن خانواده شد. حضرت بعد از خداحافظي از پير زن خواست كه به پسرش بگويد به ياري حضرتش بشتابد. وقتي كه وهب از صحرا بازگشت و ماجرا را دريافت، هر سه به سوي امام(ع) رفتند و اسلام را پذيرا شدند و همراه آن حضرت به كربلا حركت كردند. در روز عاشورا به دستور مادرش نزد حضرت رفت و از او اذن جنگ گرفت، آن گاه به ميدان نبرد رفت و ايثارگرانه جنگيد و عده اي را به هلاكت رساند. سپس نزد مادرش برگشت و گفت: آيا راضي شدي؟ مادر گفت: از تو راضي نمي شوم مگر اين كه در راه حسين(ع) كشته شوي، هانيه از او خواست كه در كنار همسرش مبارزه كند كه او را به نزد امام(ع) برد و حضرت از هانيه خواست به خيمه اش باز گردد.وهب بار ديگر به ميدان نبرد بازگشت و دليرانه جنگيد تا به شهادت رسيد و به دستور عمر سعد سر را از بدنش جدا و به سوي امام حسين(ع) پرتاب كردند. مادر وهب سر را به آغوش گرفت و خون صورتش را پاك كرد و گفت: خدا را شكر كه با شهادت خود مرا رو سفيد كردي. آن گاه سر را به سوي لشكر دشمن پرتاب كرد و گفت: متاعي را كه در راه خدا هديه شده است، پس نمي گيرم. هانيه عمود خيمه را كند و به سوي دشمن رفت و در كنار جنازه همسرش نشست، شمر با ديدن اين صحنه به غلامش دستور داد كه او را بكشد و او با فرود آوردن عمودي، هانيه را به شهادت رساند. اين زن و شوهر به هنگام شهادت 17 روز از عقد ازدواجشان مي گذشت ...در اين مدت و در مجالي اندك فرصتي به دست آمد تا نگاهي كوتاه به زندگي بعضي از ياران حضرت حسين(ع) در واقعه عاشورا داشته باشيم، مرداني حماسه ساز و فداكاري كه به سعادت اخروي دست يافتند. اگر مي خواهيد مروري بر زندگي تك تك حماسه سازان عرصه كربلا داشته باشيد، كتاب ياران شيداي حسين بن علي(ع) نوشته حجت الاسلام آقا تهراني و كتاب بر مدار عشق، نشر موعود را مطالعه كنيد.
يکشنبه 6 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]